دیدار رمضانی اخیر رهبر معظم انقلاب با دانشجویان مبنایی شد تا دوباره نگاهی به تناسب بین آرمانخواهی و واقعبینی انداخته شود و این دو در کنشها و واکنشهای سیاسی به محک گذاشته شود. ۴۵ سال از انقلاب اسلامی میگذرد. در این ۴۵ سال فراز و فرودهای بسیاری که وجود داشته و دارد، از این نظر بوده است که متفکرانی، مانند شهید مطهری نظام اسلامی را پدیدهای در حال صیرورت یا شدن معرفی میکنند. صیرورت یعنی پدیده در حال تکامل؛ این پدیده هم نقاط قوت دارد و هم نقاط ضعف و آسیب، اما اصل مهم آن است که شاکله نظام و انقلاب اسلامی تلاش دارد تا از کاستیها بکاهد و بر قوتها بیفزاید.
نسبتسنجی آرمان و واقعیت
نکته مهم اینکه هر فردی فارغ از مکتب، مسلک و وطنش، آرمانی دارد که خواهان رسیدن به آن است؛ اما این آرمان چه نسبتی با واقعیتها دارد؟ پرسشی است که باید پاسخ گفته شود. اینجاست که انسان معقول باید بتواند بین آرمانش و واقعیتها تناسب برقرار کند. آرمانگرایی بدون لحاظ واقعیتها به افراط در رویکرد و در آخر سرخوردگی منجر میشود و واقعگرایی بدون پیگیری آرمانها انسان را اسیر حصرهای ذهنساخته و محدودیتهای بیرونی خواهد کرد. اینجاست که به جای گام به جلو به سازش با آنچه واقعیت میبیند و میپندارد، مجبور میشود.
در این میان، آنچه اهمیت پیدا میکند، آن است که یک دانشجوی انقلابی یا هر انسان دغدغهمندی اولاً آرمانها را بشناسد، ثانیاً نقاط قوت رسیدن به آن را بفهمد، ثالثاً نقاط ضعف را فهم کند و در آخر نه اسیر آرمانها شود و نه در نگاه واقعبینانهاش به قضایا سرخورده و مأیوس شود. حل این جورچین دو تکه دارد که رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان در تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۹ بر آن تأکید کردند. رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در این دیدار از دانشجویان این گونه مطالبه کردند: «انتقادها را باید بگویید، شکی نیست، اما افتخار کنید، سرافراز باشید که در بخشهای مختلف کارهای مهمی انجام گرفته، کارهای خوبی انجام گرفته است.»
زندگی و سیاست محل تنازع آرمانها و واقعیتهاست. یک بازیگر معقول و یک دانشجوی انقلابی باید بتواند بین آرمانهایش و واقعیاتش تناسب برقرار کند. در انقلاب نیز ما با همین دوگانه مواجهیم. اگر امام راحل میخواست تسلیم واقعیتها شود، چگونه میتوانست بدون حتی یک فشنگ در مقابل یک رژیم تا بن دندان مسلح بایستد؟ اما همین امامی که با تکیه بر خدا و مردم و فارغ از محدودیتها قیام میکند و آرمانیترین خواستهاش آزادی فلسطین است؛ وقتی متوجه میشود عدهای از رزمندگان ایرانی عازم نبرد با رژیم صهیونیستی شدهاند، دستور به بازگشت میدهد؛ چرا که فراتر از آرمان قدس با واقعیتی به نام جنگ با صدام مواجه است.
«آرمانخواهی واقعبینانه» عبارتی است که سالها قبل رهبر حکیم انقلاب مطرح فرمودند. در تاریخ نیز وضع به همین منوال است. اگر گاندی میخواست اسیر واقعیتهای جامعهاش شود، شاید امروز هند نیز مانند ایرلند، اسکاتلند، ولز و... زیر سلطه ملکه و شاهزاده چارلز دوران میگذراندند. دانشجوی انقلابی باید این روزها بتواند دو تکه از یک جورچین را کنار هم بچیند. تکه اول جورچین «نگاه نقادانه» است و تکه دوم «نگاه سرافرازانه». کاستیها، سستیها، نواقص و... وجود دارد؛ ولی نباید غافل شد که ما از آن روزی که رزمآرا گفت، نمیتوانیم لولهنگ یا آفتابه بسازیم تا امروز که خودمان با تکیه بر توان متخصصان خودمان به پیشرفتهای بزرگی در حوزه فناوری رسیدهایم؛ این دو تکه جورچین را باید در کنار هم دید و در کنار هم گذاشت. برای آنکه مخاطب در فراز و فرودهای مرسوم سر در گم نماند و به یکباره دچار فروپاشی فکری نشود، لازم است به چند نکته توجه کنیم:
1ـ مطلقانگاری ممنوع
ما در یک چرخش قدرت در نظام بینالملل قرار داریم و در این چرخش قدرت ما یک کشور غربی و شرقی مطلق نداریم. اگر این اصل در اذهان مخاطب جا بیفتد، خواهد فهمید که چین بزرگترین شریک تجاری کشورهای حوزه خلیج فارس است و دیگر کشورهای عربی را آن گاو شیرده دوره تک قطبی نمیداند. اگر این اصل به درستی جا بیفتد، مخاطب متوجه میشود که چرا توافق ایران و عربستان در پکن و با سردرگمی آمریکاییها امضا میشود؟ سرد برخورد کردن بن سلمان با بایدن را به درستی تحلیل میکند؛ آن هم بن سلمانی که یک روز برای خوش آمدگویی با ترامپ رقص شمشیر میکرد.
2ـ دنیا عرصه امکانات و معذورات است نه عرصه آرزوها
نکته دیگری که باید مد نظر داشت، این است که عرصه بینالملل آرمانشهر و یوتوپیا نیست. در این وضعیت کشورها درگیر محدودیتها و کم و زیاد بودن امکانات خود هستند. اگر آمریکا از افغانستان خارج میشود، به دلیل برخی نقصانها و معذوریتهاست. اگر عربستانیها مجبور میشوند به سمت یمنیها دست صلح دراز کنند؛ چون میدانند در میدان جنگ به آوردهای نرسیدهاند. آنچه یک بازیگر را به مرحله عقلانیت میرساند و از هیجانات دور میکند، این است که بداند نمیتواند آنچه را ذهنش طلب میکند، در کف میدان تحقق ببخشد.
3ـ پروندهمحوری به جای نگاه صفر و صدی
اگر نگاه صفر و صدی را نقد کردیم، مخاطب ما به این نتیجه خواهد رسید که عصر حاضر عصر پرونده محوری است. مخاطب به خوبی متوجه خواهد شد که در عصر حاضر، فرانسویها در کنار آمریکاییها در اوکراین میجنگند؛ ولی به دلیل پرونده زیردریاییهای استرالیا و فسخ قرارداد اتمی پاریسـ کانبرا یک کینه دیرینه با آمریکاییها دارند. در پرونده اوکراین، فرانسویها رفیق گرمابه و گلستان آمریکاییها هستند؛ اما در قضیه زیردریاییهای استرالیایی رفیق خنجر خوردهای هستند که کینه به دل دارند. بازیگر هوشمند از دل این تضادها و تباینها برای خودش منفعت میسازد.
4ـ واقعیتها دیده شود
در این دنیایی که به تعبیر رئالیستها بیشتر شبیه جنگل است، باید به فکر منافع بود. هر چند جنگ مذموم است و محکوم؛ اما در این جنگ، ترکها به اوکراین پهپاد بیرقدار میفروشند؛ ولی هاب توزیع انرژی و غلات روسیه میشوند. امروز بیشترین تأمینکننده محصولات کشاورزی و شیلات روسها، ترکیه است. ترکیه امروز 14 برابر ما به روسیه صادرات دارد و تجارتش با روسها معادل 70 میلیارد دلار است. این ترکیه همان ترکیهای است که هواپیمای روسها را در مرز خودش ساقط میکند؛ اما رهبرش، «رجب طیب اردوغان» است که تلاش میکند فراز و فرود سیاسی بین دو کشور منافع اقتصادیاش را تحتالشعاع قرار ندهد. هر چند این رفتار آنقدر باید هوشمندانه باشد که راهبردهای اصلی و ارزشهای آن کشور را تحتالشعاع قرار ندهد؛ آن چنان که امروز روسها ترکیه را رفیق در بزنگاهها نمیدانند و هفته قبل آنها را به دلیل رفتار دوگانهاش در قبال تحرکات ناتو به باد انتقاد گرفتند.
سخن پایانی
آنچه گفته شد، مسیری برای گشایش مسیر فهم، رویکرد و عملکرد یک انسان دغدغهمند و هوشمند است تا در فراز و فرودها نه از سطح آرمانش بکاهد و نه اسیر توهمهای یوتوپیایی شود. آرمانخواهی واقعبینانه مد نظر رهبر حکیم انقلاب به نظر از این مزیت برخوردار است و تنها لازم است جامعه را در جهاد تبیین و مقابله با جنگ شناختی دشمنان، با منظومه فکری و سیاسی معظمله آشنا کرد.