در اوج خفقان حاکم بر جامعه ایرانی و در روزگاری که پس از گذشت چند سال از کودتای 28 مرداد 1332، روز به روز بر خودکامگی پادشاه جوان پهلوی ـ که خود را مستظهر به حمایت آمریکاییها میدید ـ افزوده میشد، حضرت امام خمینی(ره) در مقام مرجع عالیقدر شیعه، یکه و تنها به میدان آمده بودند تا در برابر استبداد پهلوی و استعمارگران اجنبی بایستند. نقل است که وقتی در سال 1343 امام(ره) به سوی تبعیدگاه برده میشدند؛ یک مأمور ساواک از ایشان پرسید: «پس یاران شما کجا هستند؟» و حضرت امام(ره) در جواب، این جمله تاریخی را فرمودند: «یاران من در گهوارههای مادرانشان هستند!»
یاران در گهواره، پانزده سال بعد به جوانانی غیور و انقلابی تبدیل شده بودند که با همه توان برای براندازی نظام ستمشاهی با محوریت حضرت امام(ره) به میدان آمده بودند. آنان همان چیزی را میخواستند که امام(ره) میخواستند و همان را میگفتند که او میگفت! به واقع مطالبات آنان از زبان امام(ره) بیرون میآمد. حضرت امام(ره) نیز اساس کار خود را نه بر حمایت نخبگان، یا احزاب و گروههای سیاسی با تعلقات شرقی و غربی، که بر مددگیری از همین ملت گذاشتند و توانستند با قدرت میلیونی آنان، رژیم 2500 ساله ستمشاهی را در هم شکنند و برای اولین بار حکومتی را در این سرزمین تشکیل دهند که در آن مردم همه کاره سرنوشت خود باشند.
حضرت امام خمینی(ره) هنگام ورود به کشور در بهشت زهرای تهران در جوار شهدای انقلاب و هزاران استقبالکننده، قدرت مردمی خود را به رخ رژیم کشیدند و با صراحت اعلام کردند: «من دولت تعیین میکنم! من تو دهن این دولت میزنم! من دولت تعیین میکنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم!» امام توانستند با همین قدرت مردمی، کار را پیش ببرند و رژیم شاهنشاهی را سرنگون کنند که مستظهر به حمایت قدرتهای بزرگ جهانی بود و ارتشی که نقش ژاندارم خاورمیانه را برعهده گرفته بود، به موتور محرکه انقلاب اسلامی ملت ایران بدل شد. ملت و رهبری که با اعتقاد و اعتماد متقابل سدآهنینی در برابر همه فتنهگریهای دشمنان ایجاد کردند و کار انقلاب را پیش بردند و از همه مصائب و مشکلات پیش آمده سربلند پیروز آمدند و نظام سیاسی نوین خود را مستقر کردند.
«مهدی بازرگان» نخستوزیر دولت موقت و دبیرکل نهضت آزادی معتقد است، نفوذ عظیم امام خمینی بر روی یک ملت، نفوذی بیسابقه و بینظیر (است) که از هفتاد سال پیش به این طرف در تاریخ ایران، همانند نداشته است.
در این میان، دشمنان امام(ره) در داخل و خارج، از جمله گروههای سیاسی مدعی که خود را به نام خلق و مرد و توده و... مزین کرده بودند، از همان ابتدای اوج گرفتن نهضت تلاش کردند تا از وی چهرهای تبارسالار و دور از مردم ارائه کنند که اعتقادی به جایگاه واقعی مردم نداشته و پوپولیستی است که تنها بر موج خروشان حضور مردم سوار شده و با فریب افکار عمومی اهداف سیاسی خود را به پیش برده است. سیاستمداری که در ظاهر از مردم دم میزند؛ اما چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند! در این هجمه گسترده، نظریات سیاسی ایشان نیز نخبهسالار و دور از مردم تعریف شده که بر مبنای قدرتیابی طبقه روحانیت در سیاست شکل گرفته و اگر از مردم در جایی استفاده شده است، نه برای مشارکت در تصمیمگیریها، بلکه برای شرکت در نمایشی از مردمسالاری است که معمولاً رهبران پوپولیست دنیا به مثابه شگردی برای آوردن مردم به خیابان از آن استفاده میکنند! در چنین نگرشهایی مردم تنها نقش سیاهی لشکری را بر عهده دارند که حمایت از قدرت سهم آنان است، نه نقش فعالی که اراده خود را محقق کند.
این اتهامات در حالی مطرح میشود که مردمی که پای کار امام(ره) در بهمن 1357 به میدان آمده بودند، بیتوجه به همه هجمههای تبلیغاتی و رسانهای دشمنان و با وجود همه سختیها و مشکلات پیش آمده در مسیر انقلاب، تا آخر پای کار ایشان ایستادند و آنگاه که با قلبی آرام و ضمیری مطمئن به فضل خدا در 14 خردادماه 1368 از میان ملت ایران رخت بربستند، بزرگترین تشییع جنازه تاریخ تا آن زمان را برای او برگزار کردند تا نشان دهند که یک لحظه در پیوند میان امام و امت خللی ایجاد نشده است.
مردمسالار بودن تفکر حضرت امام(ره) را میتوان در ابعاد گوناگون نظرها و تصمیمهای ایشان مشاهده کرد. به واقع هم سبک زندگی ایشان سبکی مردمی و مشابه با مردم کوچه و بازار بود و هم مرام ایشان در امر حکومت، مرامی مردمسالارانه بود و هم کلام و باورهای ایشان بر اعتباربخشی و اعتماد به مردم شکل گرفته بود. امام(ره) از میان مردم برخاسته بودند و مانند آنان میاندیشیدند و رفتار میکردند و به تمامی معنای کلمه «مردی از جنس مردم بودند»؛ به همین دلیل این باور و تعلق به ملت یکسویه نماند و مردم نیز امام(ره) را با همه وجود باور کردند و به او تعلق یافتند و حاصل این رابطه دوسویه همان چیزی است که در بسیاری از نظامهای دموکرات دنیا نمونه آن را نمیتوان یافت! همین کمیابی و ممتازی است که مورد هجمه بدخواهان قرار گرفته و از آنجا که دستشان به آن نمیرسد، آن را تخریب و تحقیر کرده و نام پوپولیسم و عوامفریبی بر آن گذاشتهاند!
«پروفسور حامد الگار» ابراز میدارد: «آیتالله خمینی کسی است که به دعوتش در عرض چند دقیقه میلیونها ایرانی از خانهها به خیابانها میآیند، با این حال، فیض حضور او را در محل کار و یا اقامتگاهشان مییابی و میبینی که بر زمین ساده نشستهاند و میز کوچکی پیش رویشان قرار دارد. این تمامی اسباب و اثاثیه دفتر کار ایشان است.»