مولاجان، تو همان معلمی هستی که بهتر از هر کسی میداند که باغ وجود من کی به بار مینشیند و کی به خزان میرود.
آقاجان! روح کویری من به دست سبز تو آباد میشود. حرف به حرف کلمات تو پیامبرانی هستند که بذر زندگی را در دلم سبز میکند و کلمه به کلمه گفتههای تو اولیایی هستند که راه را برای من روشن میکند. میدانم که رو سفیدی من به درسهایی است که روی تخته سیاه دنیا به یادگار گذاشتهای.
تو عزیزترین معلم منی!
همان کسی که با نور کلامش پرده تاریکیها را به کناری زد و مرا با خورشید زندگی آشتی داد. همان کسی که چروکهای پیشانیاش به رنج باغبانی میرسد که سالهاست گلهایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر جمعه با لبخندی بیپایان، بهار را به باغش دعوت میکند. مولاجان یا صاحبالزمان(عج)، دلمان میخواهد صدایت را بشنویم؛ صدایی که از روزهای نیامده برایمان زندگی را میآورند.