شروع سخن را با این نکته آغاز میکنیم که چرا شهادت استاد مطهری از بین همه شهدای برجسته به عنوان روز معلم و موضوع تربیت و تعلیم و مربیگری انتخاب شده است؟
آقای مطهری چه ویژگیای دارد که شهادتش به منزله الگوی مربیان، روز عقیدتی ـ سیاسی در سپاه و روز معلم در عموم جامعه مطرح شده است؟
آیا علم مطهری، تقوای مطهری، روحیه جهادی مطهری، عبودیت مطهری و ... دلیل آن است؟ همه اینها هست، اما هیچ کدام نیست. آن چیزی که مهم است، جامعیت اوست.
آقای مطهری یک بعدی رشد نکرد، در متن معنویت و عرفان، سیاست را دنبال کرد؛ در متن سیاست، اخلاق را دنبال کرد، در عین عبادت و بندگی از مردم غافل نبود، در بین مردم از خدا غافل نبود، خود او در تبیین انسان کامل چنین میگوید که انسان کامل انسانی است که همه ارزشها با هم در او رشد کرده و به کمال رسیده باشد.
بنابراین، انسان یک بعدی کامل نیست، مجاهد تنها کامل نیست، عابد تنها، عالم تنها و... کامل نیستند.
ما این درس و این پیام را برای فعالیتهای فکری، فرهنگی و عقیدتی خودمان باید مدنظر قرار دهیم، جامعیت داشته باشیم و در نظام آموزشی هم این جامعیت را جاری کنیم.
یعنی برای نمونه در انقلابیگری، آن انقلابیگری را داشته باشد که در آن انقلابیگری هدف وسیله را توجیه نمیکند، متنش معنویت است، تقوی را در صحنه سیاست و سیاست را در صحنه زندگی مردم وارد میکند.
از این رو همین جامعیت را در امام(ره) میبینیم؛ امامی که مطهری را تربیت کردند.
همین جامعیت را بیش از سه دهه است که در رهبری رهبر معظم انقلاب میبینم.
بدانید که این جامعیت در ایشان در همین ۳۵ سال رهبری خلاصه نمیشود، ایشان از سال ۱۳۵۳ که وارد مباحث کلامی، فکری و خطدهی بیشتر شدند، این جامعیت را در مباحثی که مطرح کردند، نشان دادند.
بر این اساس، هم خودمان و هم آموزشهایمان باید در این راستا باشد؛ در سپاه ساختن پاسدارانی ذوابعاد؛ دارای جهات گوناگون، بزرگترین درسی است که ضمن اختصار از آن گذر میکنم. خیلی حرف هم دارد، تربیت انسانهایی با جامعیت هم در زندگی فردی، هم در زندگی اجتماعی و هم به لحاظ فکری و عملی.
پس نکته اول این است که الگو بودن آقای مطهری به دلیل این است که علم و عمل، عرفان و سیاست و عبادت و... همه را با هم دارد، حتی گاهی جمع اضداد است.
نکته دوم اهمیت فعالیتهای عقیدتی و فکری است.
واقعیت و حقیقت این است که انقلاب اسلامی سنگرنشین خط مقدمش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، همه دارند برای انقلاب زحمت میکشند، همه دارند برای ماندگاری انقلاب تلاش میکنند، اما خط مقدم این تلاش با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و پاسداری سپاه از انقلاب در مقایسه با سایر نهادها و ارگانها سه ویژگی دارد؛ یکی اینکه سپاه الگو و پیشبرنده دیگران است؛ فقط خودش سنگرنشین انقلاب نیست، بلکه الگوی دیگر سنگرنشینان انقلاب هم هست و باید به گونهای عمل کند که دیگران را به این سمت بیاورد.
دوم اینکه پاسداری از انقلاب یک بعدی نیست، سپاه فقط پاسدار انقلاب در برابر حمله نظامی یا اقتصادی یا امنیتی و... نیست، در برابر هر حملهای پاسداری و صیانت میکند و ابزار مادی و معنوی آن را فراهم میآورد.
لذا سپاه جهاد را در یک عرصه دنبال نمیکند، جهاد سازندگی، خدمترسانی سلامت، جهاد تبیین و جهاد کبیر و بالاخص جهاد تعلیم و تربیت در سپاه مورد نظر و انجام است.
سومین ویژگی سپاه این است که به اقیانوس بیکران بسیج متصل است.
سپاه که سنگر مقدم انقلاب را در دست دارد، هویتش به چیست؟
به ابزار، ساختار، نظامها یا سلسله مراتب و...؟ که البته به همه اینها هست، اما هیچیک اصل نیست، سپاه باید همه اینها را داشته باشد و دارد که به لطف الهی مبتنی بر آیه «و اعدوا لهم مستطعم من قوه...» در این ۴۵ سال عمر خود همه را کسب کرده، بزرگ شده و رشد کرده است. اما هویت اصلی سپاه به دو چیز است؛ شاکله سپاه باید مبتنی بر دو اصل باشد؛ یک معرفتها و داناییهای او و دو دلبستگیها، وابستگیها و تعلقاتش.
قرآن روی این دو نکته تکیه میکند؛ شما هم اگر خواستید کسی را بشناسید، داناییها و دلبستگیهایش را بررسی کنید؛ به تعبیر دیگر مهم این است که مغز و قلب او در تسخیر چه چیزی و چه کسی است.
مغز مرکز دانش و بینش و قلب مرکز گرایش و تعلقات است و این دو اعضای بدن را پای کار میآورند.
هر انسانی طبق شاکله و شخصیتش عمل میکند.
شاکله سپاه را باید «علم» و «ایمان» بسازد.
آقای مطهری دو بال علم و ایمان را ابزاری برای حرکت از مبدأ خاکی به مقصد الهی معرفی میکند. هویت سپاه به همین دو تاست، قرآن هم همین را تأکید میکند اینکه برخی غیر از دنیا برای هیچ چیز ارزش قائل نیستند و اینکه چرا فقط دنیا را میطلبند، در حالی که میدانند عالم دیگری وجود دارد؛
خداوند میگوید مشکلشان معرفتشان است و غیر از دنیا را نمیبینند و فقط دنبال همان میروند.
هویت پاسداری به نوع بینش، گرایش، علم و ایمان است.
دوستان عزیز ما در مجموعه نمایندگی و عقیدتی ـ سیاسی موظف هستند این دو بال را در سپاه تقویت کنند و معرفت پاسداران را نسبت به این دو اصل بالا ببرند، یعنی معرفتهای کاربردی و خداشناسی که در سطح زندگی کاربرد داشته باشد. خداگرایی و آخرتشناسی و آخرتگرایی و ارزششناسی و ارزشگرایی باید در آموزهها و روشها جاری باشد.
کار عقیدتی، یعنی همین دو بال علم و ایمان را رشد دادن و به کمال رساندن.
سفارش من به همکاران و همه کسانی که در امر تعلیم و تربیت در کشور خدمت میکنند، همه معلمان و همه استادان این است که مواظب باشید اقدامات و آموزش و تربیت شما هدفمند باشد، یعنی آیا هر عمل شما علم متربی و دانشآموز و دانشجو را بالا میبرد یا ایمان او را؟ اگر اقدامی این دو یا یکی از آنها را نداشت، فایدهای ندارد.
مربیگری، تربیت و معلمی اول به ذات شأن خود خداست، اولین معلم خداست. معلم در بعد علمی است و مربی در بعد تربیتی، ما نباید معلمی داشته باشیم که مربی نباشد، به تعبیر دیگر آموزشی که گرایش تربیتی ندارد، بیفایده است.
اینکه خداوند بر ما منت گذاشته است و پیامبر اسلام را برای دو امر گرایش و بینش، آموزش و تربیت مبعوث کرده،خود به شکر نیاز دارد.
اما نکته مهم این است که دشمنان ما متوجه شدند عامل ماندگاری انقلاب و عبور از همه فتنهها و موانع سنگرنشینی ولایت و امت است.
یعنی با وجود همه نارساییها، مردم پشت انقلاب و ولایت را خالی نمیکنند و عاملش همین بینش و گرایش است و به طور حتم دشمن برای این امر هم برنامه دارد، مواظب باشید دشمن ذهن شما را تصرف نکند.
مربیان عزیز باید دلسوزانه عمل کنند. مواظب باشند ذهن و قلب بچهها را نبرند، اگر ذهن و قلب نسل جدید را دشمن صاحب شد و ذائقه فرهنگی مردم را برد، خود این جوانان نیروی دشمن برای پیشبرد اهداف او هستند.
این آن خرمشهر امروز است، خرمشهرهایی در ذهن و قلب جوانان کشور؛ باید مراقب بود دشمن آنها را فتح نکند و خودمان با کار تربیتی این خرمشهرها را برای سرزمین مادری حفظ کنیم.