اعتراضهای دانشجویان آمریکایی و اروپایی به جنایت نسلکشی صهیونیستها در غزه را میتوان رویدادی غیرمنتظره دانست که در متن و فرامتن آن نکات فراوانی درباره ادعاهای تمدنی غربیها و جریانهای متمایل به غرب در جهان اسلام و ایران وجود دارد. در واقع، کیفیت رخداد این اعتراضها و چگونگی مواجهه با آنها نشان میدهد[...]
اعتراضهای دانشجویان آمریکایی و اروپایی به جنایت نسلکشی صهیونیستها در غزه را میتوان رویدادی غیرمنتظره دانست که در متن و فرامتن آن نکات فراوانی درباره ادعاهای تمدنی غربیها و جریانهای متمایل به غرب در جهان اسلام و ایران وجود دارد. در واقع، کیفیت رخداد این اعتراضها و چگونگی مواجهه با آنها نشان میدهد برخلاف تصویرسازیهای آمریکا و اروپا از خود و همچنین، پندار برخی جریانها در کشورهای اسلامی و از جمله ایران از آمریکا و اروپا، واقعیت جاری در این کشورها، متفاوت با آن تصویرسازیها و پندارهاست. بر این اساس، در نوشتار حاضر تلاش میشود با اتکا به برخی دادهها که در متن این اعتراضها و شیوه مواجهه دولتهای این کشورها با آنها وجود دارد، نکاتی را در فرامتن آنها توضیح داد.
بیاعتبارسازی ادعاهای تمدنی غرب
غرب و بهویژه آمریکا در سالهای اخیر به مدد دستاوردهای تکنولوژیکی از یک سو و تسلط بر ابزار رسانه از سوی دیگر توانسته بود خود را گزینه نهایی حقیقت برای جهانیان به تصویر بکشد. در این تصویرسازیها، کشورهای اروپایی و بهویژه آمریکا به منزله کشورهایی تصور میشدند که در آنها حقوق بشر به عالیترین وجه مراعات میشود، زنان و مطالبات آنها ارج نهاده میشود، صدای مخالف تحمل میشود، منزلت اهل علم اعم از استادان، دانشجویان و دانشگاه محترم شمرده میشود و... . در این زمینه، با غلبه پوزیتویسم بهویژه ادعا میشود که علم حیات مستقل خود را دارد و فارغ از سلطه، ملاحظات و منافع قدرتها و ایدئولوژی حاکم در کشورهای غربی است.
با این حال، یورش نیروهای پلیسی و امنیتی به دانشگاهها در جریان اعتراضهای دانشجویی اخیر بهویژه در آمریکا، نشان داد برخلاف تصویرسازیها، نه حریم دانشگاه، استاد و دانشجو محترم شمرده میشود، نه صدای مخالف تحمل میشود و نه به طور کلی، حقوق بشر محترم شمرده میشود؛ زیرا افزون بر نقض حقوق انسانی، طبیعی و سیاسی معترضان در جریان یورش نیروهای امنیتی به دانشگاهها، در واقع، حقوق انسانهای مظلوم در غزه نیز نادیده گرفته میشود.
با توجه به آنچه گفته شد، علم بهویژه علوم انسانی در اروپا و آمریکا ساحتی ایدئولوژیزده داشته و کاملاً در خدمت منافع و ملاحظات قدرت قرار دارند. بر این اساس، آنچه در قالب علوم انسانی درباره رؤیاهای غربی و آمریکایی گفته میشود، آمیخته به منافع قدرتهای بزرگ است. در همین چارچوب میتوان اشاره کرد، برساخت صهیونیسم در جوامع غربی و آمریکا، مبتنی بر پیوند منافع صهیونیستها با قدرتهای حاکم بر این کشورها بود که جنایتهای رژیم در غزه، ضمن افشای ماهیت واقعی صهیونیستها، پیوند حکومتها در اروپا و آمریکا با صهیونیستها را افشا کرد.
از جمله موضوعهایی که غربیها همواره درباره آن ادعاهای محکمی را مطرح میکنند، بحثهای مرتبط با زنان است که در جریان اعتراضهای دانشجویی اخیر، نگاه واقعی غربیها به زنان به تصویر کشیده شد. به بیان دیگر، غربیها در حالی شعارهای فمینیستی و به اصطلاح «دفاع از حقوق زنان» را ابزاری برای اعمال فشار بر حکومتهای مستقلی چون جمهوری اسلامی ایران قرار داده و به همین بهانه به حمایت از شورشهای ابتذالآمیزی چون اغتشاشات پاییز 1401 در ایران و شعار جعلی «زن، زندگی، آزادی» روی آوردند که در جریان همین اعتراضهای جاری در دانشگاههای آمریکا و اروپا، به خشونتبارترین شیوهها، دانشجویان زن را دستگیر و به آنها هتک حرمت کردهاند. درواقع، اینکه غربیها در مواجهه با زنان معیارهای دوگانه دارند؛ به این ترتیب که حامی بحثهای غیرمتعارف مربوط به زنان در کشورهایی چون ایران میشوند، اما حتی حاضر نیستند اعتراض مسالمتآمیز دختران دانشجو را تحمل کنند، بهخوبی افشاکننده ماهیت ایدئولوژیک ادعاهای آنان در دفاع از حقوق زنان است؛ یعنی دفاع از به اصطلاح حقوق زنان و طرح شعارهای فمینیستی از سوی آنان، ابزاری برای پیشبرد منافع سیاسیـ اقتصادیشان است و در زمانی که حضور سیاسی و اجتماعی زنان در تعارض با منافع آنها باشد، در قلع و قمع زنان هم همچون مردان هیچ تردیدی به خود راه نمیدهند.
عبرت برای جریانهای متمایل به غرب
روی سخن در اینجا با غربیهایی نیست که در طول تاریخ استعمار برای تأمین منافع خود به انواع و اقسام جنایتها متوسل شدهاند. مخاطب اصلی در اینجا جریانها و افرادی در داخل هستند که با نادیده گرفتن پیوند علم و ایدئولوژی در غرب، روایت غربیها از جامعه، فرهنگ، علوم(بهویژه علوم انسانی) و... خود را کاملاً پذیرفته و درونی ساخته و با تمسک به آن، وضع موجود، گذشته و آینده کشور را نقد میکنند. در واقع، به این جریانها و افراد باید گفت مطلقپنداری معرفتی، علمی و اجتماعی غرب و تلاش برای تطبیق دادن ایران با غرب، نسخهای اشتباه است که نمیتواند جامعه ایران را به سرمنزل مقصود برساند؛ زیرا تمام آنچه در علوم انسانی غرب ادعا میشود، با واقعیت و عملکرد حکومتها نه تنها تفاوت دارد، بلکه اساس این علوم در پیوند وثیقی با منافع قدرتهای غربی قرار دارد.
نکته دیگر اینکه هرچند امروز نقاب تمدن بزککرده آمریکایی و غربی با اعمال خشونت عریان علیه دانشجویانی که جزء فاخرترین قشر یک کشور و فرزندان یک ملت به شمار میآیند، فرو افتاده است؛ اما جریانهای متمایل به غرب همچنان از مشی و مرام غربی دفاع میکنند و با تفسیر و توجیه این رفتارها با استانداردهای دوگانه، با کمال وقاحت همچنان رفتار و مواجهه مسئولان کشورمان با اغتشاشات 1401 را نقد میکنند. این مواجهه ریاکارانه و دوگانه خود از آموزههای تفکر غربی است که امروز به عیان در منظر ملاحظه افکار عمومی دنیا قرار گرفته است.
سخن پایان
تمدن غرب در کنار همه تواناییهای علمی و مادی خود، تاکنون در تحمیل یک فراروایت بر جهانیان موفق بوده است. با این حال، در دنیای متکثر امروز، دیگر تحمیل یک فراروایت عام و جهانشمول از سوی غرب که مدعی گزینه نهایی حقیقت باشد، دشوار به نظر میرسد. این موضوع حداقل دو دلیل اساسی دارد: اول اینکه تمدن غرب از وجه استعاری خارج شده و در عمل ثابت کرده که نمیتواند ادعاهای خود را در عمل اثبات کند از جمله دفاع از حقوق بشر، تضمین کرامت زنان، ترویج دموکراسی و... . دوم اینکه به موازات توسعه ابزارهای سلطه غرب، اما جریان ضدسلطه در جهان نیز آگاهیهای رو به رشد دارد؛ آگاهیهایی که حتی دامنه آن به درون جوامع غربی به صورت جدی رسوخ کرده است. مبتنی بر این موضوع، تمدن غرب اکنون در دشوارهای قرار گرفته که به نظر میرسد تاکنون آن را تجربه نکرده است. بدون شک، مقاومت مردم مظلوم غزه در هر دو زمینه به صورت جدی اثرگذار بوده است. از این نظر، مقاومت مردم غزه، اگرچه با تلفات سنگین انسانی و مادی همراه بوده که در جای خود دردناک است، اما این مقاومت بر جریانی سهمگین غلبه یافته که حتی شوروی سابق هم در برابر آن تسلیم شد.