پایگاه بصیرت /
فرشته پناهی، علی یگانه، سیدمحمدصفایی و صبوریان/ گروه جوان «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست»
رفت اروپا به خیالش که ته آزادی است
«در بهاران که تفاوت نکند لیل و نهار»
با تفنگ و شوکر افتاده به دنبال شکار
«دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد»
شاید به پای فرهاد زنجیر خورده باشد
«از این پس گوشها کر چشمها کور»
فرستادیم یک گردان خر زور
«آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست»
آن کس که ایستاد پلیسش شکست پای
«دیگران با همه کس دست در آغوش کنند»
من در آغوش دو تا غول تنومند پلیس
به کوشش فرشته پناهی، علی یگانه، سیدمحمدصفایی و صبوریان