داستان نفوذ صهیونیستها در ساختار رژیم پهلوی، داستانی غریب و سیاهی است که کمتر به آن توجه شده است. حکومت دستنشانده پهلوی از همان آغاز شکلگیری، بستر را برای فعالسازی کانونهای صهیونیستی فراهم کرد. «محمدتقی تقیپور» در کتاب «ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی» این موضوع را بررسی کرده و در بخشی از جلد اول این اثر آورده است: به اعتراف منابع یهودی: «رضاشاه به یهودیان اعتماد تام و کامل داشت و به یهودیان جهان، به ویژه آلمان احترام میگذاشت. یکی از بهترین دلایل این ادعا، همین که پزشک مخصوص رضاشاه دکتر کورت اریش نومان که نخست در برلن طبابت میکرد و بعداً به ایران مهاجرت کرده بود، یک آلمانی یهودیتبار بود.» همراهی رضاخان با صهیونیستها آن چنان بود که در زمان سلطنت او، کانونها و سازمانهای صهیونیستی، طرح توطئهآمیز و پیچیدهای را تدوین و طراحی کرده بودند و بر اساس آن تصرف مناطق بسیار وسیعی از سرزمین ایران را تعقیب میکردند. آنها از قِبَل این طرح دسیسهآمیز، سعی در انتقال و اسکان شمار وسیعی از یهودیان نقاط مختلف جهان در پارهای از مناطق ایران داشتند. این حرکتی بود که عیناً و همزمان در سرزمین فلسطین تعقیب میشد و در حال اجرا بود. سازمانهای جهانی صهیونیسم برای تحقق اهداف و برنامههای پیچیده خود طرحی هشت مادهای تدوین کردند و به وسیله یکی از رهبران تشکیلات مرکزی صهیونیسم ایران به نام «عزیزالله نعیم»، در سال 1310ش/1931م، به دربار رضاخان ارسال کردند. این طرح تحت پوشش عناوین فریبنده، چون «آباد کردن اراضی خالصه ایران» از سوی بعضی سازمانهای یهودی مستقر در اروپا و آمریکا، زمینه انتقال و استقرار هزاران یهودی از نقاط مختلف دنیا به ایران را توجیه و ایجاد پایگاههای پوششی برای صهیونیسم جهانی در این سرزمین را تسهیل میکرد. این طرح دقیق و حساب شده بود و چگونگی توطئه اشغال فلسطین را در ذهن تداعی میکرد و بر اساس آن، ضمن اعطای آزادی کامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به یهودیان مهاجر خارجی، پس از دو سال اقامت در ایران، اوراق هویت و شناسنامه رسمی ایرانی به آنها اعطا میشد. نکته قابل توجه در توجیه این طرح صهیونیستی از سوی طراحان آن، اشاره به آمار جمعیت ایران آن زمان است که در آن چنین تصریح شده بود: «شرط اول جلب توجه انجمن بزرگ خیریه یهود (اروپا و آمریکا)، وضع قوانین راجع به آزادی و حریت عقاید و معتقدات و تساوی حقوق افراد مملکت است که در ایران نیز مانند سایر ممالک متمدنه، افراد ایرانی همین حقوق را دارا هستند. مساحت فعلی ایران یک میلیون [و] ششصد و پنجاه هزار کیلومتر مربع است و فقط دوازده میلیون جمعیت دارد، در صورتی که مملکت فرانسه که مساحتش تقریباً ثلث مساحت ایران است، چهل میلیون نفوس دارد. بنابراین ایران گنجایش چندین برابر ساکنین حالیه را دارد.»