صبح صادق >>  صفحه آخر >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰  ، 
کد خبر : ۳۶۰۳۱۰

کتیبه

پایگاه بصیرت / محمدحسین انصاری‌نژاد/ هادی ملک‌پور/ سیدمحمد بهشتی/محسن کاویانی/ مهدی جهاندار
 خادم‌الرضا(ع)
نشسته‌ام که از این جاده ناگهان برسی
از این کرانه بیایی به بی‌کران برسی
به شهر سوختگان بنگری سراسیمه
میان مرثیه باغ ارغوان برسی
تهمتن است به چاه و شغاد می‌خندد
خدا کند که شبی دست بر کمان برسی
به زیر سقف ترک‌خورده خفته‌اند، مگر
بدون وقفه به سیلاب سیستان برسی
در این غبار، ببین حال‌ و روز خوزستان
مگر به خاک شهیدان بی‌نشان برسی
میان هلهله‌ بت‌تراش‌ها وقت است
تبر به دوش، به میدان در این میان برسی
بت بزرگ، به ما موذیانه می‌خندد
هزار بتکده باقی‌ست تا به آن برسی
تکان نخورد کلاه سوار شطرنجی
خدا کند که به داد پیادگان برسی
میان زمزمه‌ باغبان پیر، مگر
به داغ وسعتی از لاله‌ جوان برسی
نشسته‌اند به امید کدخدایان باز
خدا کند که «بیایی به دادمان برسی»
خوشا که با هیجان مسافران حرم
«و ان یکاد» بخوانی به جان جان برسی
زمانه، در قرق گردباد فتنه و تو
در استغاثه‌ «یا صاحب‌الزمان!» برسی
تو آمدی که هوادار چشمه‌ها باشی
به درد ایل تهی‌دست ناتوان برسی
در این قبیله تویی خادم‌الرضا و خوشا
از آن ضریح پر از حس آسمان برسی
ظهور دولت عشق است در سیادت تو
نشسته‌ام که از این جاده ناگهان برسی
محمدحسین انصاری‌نژاد
 
 
خستگی هم خسته شد
میز و شهرت بود، اما کی به آن وابسته شد؟
هر چه دنیا بیشتر رو کرد او وارسته شد
جان او دائم برای درد مردم می‌دوید
پا به پایش بود، اما خستگی هم خسته شد
او به معنای دقیق واژه «مردم‌دار» بود
با وجودش رسم خدمت شیوه‌ای پیوسته شد
جلد مشهد بود و با نام رضا پر می‌گرفت
عاقبت هم خاک پای گنبد و گلدسته شد
چون رجایی و بهشتی با شهادت انس داشت
پس کتاب عمرش آخر با شهادت بسته شد
هادی ملک‌پور
 
شهادت مبارک
عبادت قبول و شهادت مبارک
مبارک تو را این سعادت؛ مبارک
شهیدانه ماندی، شهیدانه رفتی
تو ای ناتمام! امتدادت مبارک
شهادت اگر ابتدای شهود است
چنین مردنی، چون ولادت مبارک
مبادا که عادت شود زنده بودن
شهیدا! تو را خرقِ عادت مبارک
سیاست مبارک شد از راه و رسمت
به دوشت ردای سیادت مبارک
به خدمت کمر بسته‌ای؛ خسته‌ای؟ نه
خداقوت! اجر جهادت مبارک
شهیدا! سعیدا! امیدا! مریدا!
رسیدی به کام مرادت؛ مبارک
خوشا نام و یادی که ماند از تو با ما
که نامت عزیز است و یادت مبارک
سیدمحمد بهشتی
 
آخر بهشتی شد...
استان به استان با غم مردم
هم در سفر هم در خطر بودی
آخر «بهشتی» بودنت رو شد
مثل «رجایی» «باهنر» بودی
اهل عمل بودی نه حَرّافی
بودند دنبالِ پشیمانیت
حراف‌های بی‌عمل بودند
ایرادگیر هر سخنرانیت
آخر خودت را هم فدا کردی
تا سهم مردم همدلی باشد
خاکی‌ترین بودی و باید هم
کفش و عبای تو گلی باشد
تخریب‌گرها مغز مردم را
با هر دروغی بود پُر کردند
آری تو را ای مَرد مدت‌هاست
با تیر تهمت‌ها ترور کردند
حالا رقیبانت پشیمانند
از آن همه حرف نسنجیده
بدگوی دیروزِ تو قَدرَت را
تازه خودش هم شنبه فهمیده
آن شب که می‌گشتند دنبالت
در کوه و جنگل نه! حرم بودی
شاید میان صحن آزادی
با حاج قاسم هم‌قدم بودی
ما را نمی‌بینند مسئولان
غرقند گاهی غرق خودبینی
باید خودت در پُشت فرمان
خدمت به خلقُ الله بنشینی
انگار حالا هم پی مردم
آشفته در کوه و کمرهایی
حس می‌کنم حتی از آن بالا
فکر ناهار کارگرهایی
سید خداحافظ برو، اما
امشب نگاهی هم به حالم کن
من گاه‌گاهی نقدتان کردم
سیدحلالم کن حلالم کن...
محسن کاویانی
 
پای درد دل مردم
کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان
کاش بیدار شوم، اول اخبار تو باشی
سرزده سر زده باشی به دوتا شهر و دهستان
رفته باشی سفر خارجه و زود بیایی
بروی باز به محروم‌ترین نقطه ایران
با عبای گِلی و عینک و عمامه خاکی
پای درد دل مردم بنشینی کف میدان!
زاهدان، تا به کسی خسته نباشید بگویی
یا کلنگی بزنی مدرسه‌ای را به مریوان...
کاش بیدار شوم، زائر مشهد شده باشم
شب میلاد رضا باشد و خوش باشم و خندان
کاش بیدار شوم، زیرنویس خبر امشب
فقط از باد بگوید، فقط از بارش باران
مهدی جهاندار

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات