سال 1357 تحولی عظیم در گوشهای از دنیای کنونی به نام «ایران» رقم خورد؛ انقلابی از جنس متفاوت، با فرود هواپیمای مردی از این دیار، حضرت روحالله خمینی و سیل عظیم مردمی که برای پیشواز وی خیابانها را گلباران کرده بودند، از تحولی شگرف حکایت میکرد؛ سرزمینی با بیش از دو قرن در سراشیبی سقوط از جنس عدم توسعهیافتگی که نزدیک به ۳/۲ خاک جغرافیایی خود را از دست داده بود و زخم تحولات تاریک جنگهای جهانی اول و دوم و پیشتر از آن دورانی که شاهانش یک به یک در اوج ضعف و تزلزل عمر کوتاه حکومت خود را نظارهگر بودهاند،ایرانی که پس از ناصرالدین شاه قاجار، تمام پادشاهانش بیرون از جغرافیای ایران به خاک سپرده شده بودند و بحران مشروعیت به علت عدم توسعه اقتصادی و امنیتی موج میزد، و تلختر از آن پادشاهانی که با اشاره چشم غربیها بدون داشتن پشتوانه مردمی و نیروی نظامی قابل اتکا بار سفر بسته و کشور را ترک میگفتند، ایرانی که دهها سال طعم استقلال و عزت را از یاد برده بود، ایران سالهایی را به یاد میآورد که قحطی خود ساخته بریتانیایی چگونه جان مردمان این سرزمین را در گرسنگی مفرط گرفته بود، سالهایی از جنس اواخر قاجارها، که برهمریختگی و بینظمی در کشور موج میزد؛ همان زمان که طی پانزده سال 52 دولت شکل گرفت و هر یک به دلیل موج مشکلات گسترده مجبور به استعفا میشدند. تقریبا هر صد روز یک دولت در کشور سقوط میکرد، همان ایام که برای ملی کردن نفت خود ایستاد، اما مصدقهایش فراموش کرده بودند که استقلال این کشور را سالها قبل شاه جوان پهلوی دوم به غرب فروخته بود و شد آنچه نباید میشد، کودتایی از جنس آمریکایی بریتانیایی و سقوط دولتی مجدد با اراده رهبران غرب. ایران دهها سال بود که استقلال، امنیت، قدرت و عزت را از یاد برده بود، همان جغرافیایی که به گواه تاریخ قدیمیترین دولت و ملت روی زمین بوده و هست، ایرانی که مردمانش تنها کشوری هستند که هیچ گاه مهاجرت نکردهاند و چند هزار سال میراث مکتوب به نام خود دارند. آری، این سرزمین و مردمانش سالها بود که چشم به راه مردی بودند تا راهبری کند، مردی که استقلال کشور را باز پس بگیرد با تکیه بر مردمانش، مردی که عزت مردم و کشور را باز پس بگیرد با تکیه بر ایمانش. آری، امام آمد و در پس این اتکا بر مردم و اتکای مردم بر او پس از سالها ایران زمین عزم خود را برای بازگرداندن شرایط جزم کرد، همان زمان که «نه شرقی نه غربی» از زبان حضرت امام خمینی(ره) جاری بود از استقلال حکایت داشت. آری، اینجا ایران است، سرزمینی در غرب آسیا در فلات ایران از میان رودان تا فرا رودان، و این ایران نه پیرو مکتب آمریکایی خواهد بود، نه پیرو مکتب شوروی؛ بلکه خود آینهای از یک ریشه چند هزار ساله است، حال ایران رهبری به خود دیده که با پشتوانه مردمش از استقلال، آزادی و جمهوریت مستقل از غرب و شرق سخن میگوید و مردمی که با 98 درصد آرا رهبرشان را یاری میدهند. مسیر اما سخت بود و پر از کلوخ و سنگ، در این مسیر ابرقدرتها تهدید را احساس کرده بودند و تمام ابزار خود را بسیج کرده و در پی مهار و کنترل مجدد بر این سرزمین بودند. کمتر نمونهای میتوان در دل تاریخ یافت که در جنگی هم هژمون شرقی، یعنی شوروی آن زمان و هم آمریکا هژمون مسلط بر غرب در مقابل یک کشور بایستند؛ اما در جنگ تحمیلی عراق بر ایران هم شوروی و هم آمریکا در مقابل ایران و در کنار صدام ایستادند. آنها در مقابل اراده مردم ایران و رهبرشان آیتالله خمینی ایستاده بودند برای مهار ایران و تسلط مجدد بر این سرزمین کهن بارها و بارها در مسیر انقلاب سنگاندازی کردند، گاه با تسلیحات مدرن به صدام حسین و گاه با تحریم و گاه با جلوگیری از فروش نفت و هدف قرار دادن زیر ساختهای کشور، اما دیگر بیفایده بود. ایران پس از قرنها رهبر خود را شناخته بود، مردمانش تا پای جان در مسیر این مرد خدا سرا پا گوش بودند و سنگ بنای این نظام با عزت و استقلال و آزادگی بنا شده بود. از همان ابتدا هدف رهبر انقلاب ایران حرکت به سمت توسعه بود و بارها اشاره فرموده بود که پانزده سال است به فکر توسعه و فقرزدایی از مردمان این سرزمین هستم، نگاهی با تزریق خودباوری بر جوانان این کشور، کشوری که سالها بود دچار یأس و خودناباوری بود؛ اما امام(ره) آمده بودند تا با عزم جدی خود امید را بر این سرزمین بازگردانند. امام(ره) آمده بودند تا توسعه را با اتکا به جوانانش ایجاد کنند. آری، ایران در مسیر قدرتافزایی و توسعه افتاده بود. آری، ایران در مسیر ایستادگی در مقابل امپریالیسم آبدیده و توانمند شده بود. آری، امام آمده بود.