منطق منحصربهفرد توزیع قدرت در جمهوری اسلامی آن را از همه حکومتهای مستقر در نظام بینالملل ممتاز کرده است. در رأس آن فقیه جامعالشرایطی قرار دارد که با سازوکار مردمسالارانه به قدرت رسیده است و متضمن «جمهوریت» و «اسلامیت» نظام اسلامی است و در ذیل آن سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه هستند که با تفکیک کاری قانونی، تحقق وظایف محوله را پیگیری میکنند. در این میان، حساسترین روابط، روابط میان رهبری و دولتهاست.
پس از تغییرات قانون اساسی در سال 1368با اتخاذ رویکرد تمرکز قدرت، قدرت رئیسجمهور دو چندان شده است. جایگاه نخستوزیری حذف و اختیارات وی به رئیسجمهور محول شده و رئیسجمهور اکنون مهمترین رکن اجرایی کشور است. انتظارات مردمی از آن برای حل مشکلات کشور بیش از دیگر مسئولان کشور است. این مسئولیت و حدود اختیارات بالایی که دارد موجب میشود میل به استقلال و مبسوطالید بودن فراقانونی در این منصب تقویت شود و برای انجام اقدامات فراقانونی و فربهتر از نظارتها تحریک شود!
در این شرایط چگونگی مواجهه با دولتها و تنظیم روابط با رئیسجمهور یکی از کارهای سخت و مناقشهآمیزی است که رهبری معظم انقلاب اسلامی در طول سه دهه گذشته به نحو احسن از انجام آن سربلند بیرون آمده است. برای اثبات دشواری کار همین بس که از یک سو رهبری باید تلاش میکرده تا قدرت ریاستجمهوری به قدرتی موازی و در برابر رهبری قرار نگرفته و حاکمیت دوگانه القا نشود و از دیگر سو وظیفه خطیری رهبری در حفظ کلیت نظام اسلامی و حمایت از حقوق مردم تأمین شود و حاصل این مواجهه تقویت نظام اسلامی، تأمین منافع ملی، ارتقای کارآمدی نظام اسلامی، انسداد مسیر خودکامگی و استبداد، ناکام گذاشتن راهبردها و سناریوهای دشمن و در نهایت پیشرفت جمهوری به سمت اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی باشد.
رهبری نه تنها خود از دولت حمایت میکند، که تقاضا دارد «همه گروههای وفادار به انقلاب و نظام اسلامی باید با حفظ اصول و مبانی، دولت را در انجام دادن امور و حل مشکلات مردم یاری کنند.»
منطق مواجهه رهبری با دولتها از چند اصل پیروی میکند:
1ـ حمایت از منتخب مردم
رهبری مهمترین وظیفه خود در قبال دولتهای گوناگون برآمده از رأی ملت را حمایت از ایشان دانسته است. در این میان فرق نمیکند هاشمیرفسنجانی رئیسجمهور باشد یا سیدمحمد خاتمی، محمود احمدینژاد باشد یا حسن روحانی! یا رئیسجمهور شهید! هر که با رأی ملت و با نظارت شورای نگهبان در فرآیند انتخاباتی قانونی به قدرت رسیده باشد، مورد حمایت رهبری بوده است. هیچ رئیسجمهوری نمیتواند مدعی شود که رهبری حمایت لازم را از وی نداشته است. این حمایتها با مروری بر کلام و رفتار رهبری در طول حاکمیت دولتهای مختلف قابل مشاهده است.
رهبری حتی برای حمایت از دولتها هزینه نیز داده است و از سوی بخشی از حامیان ایشان که توان فهم منطق معظمله را نداشتهاند، مورد سؤال و انتقاد قرار گرفتهاند؛ اما منطق رهبری در حمایت از دولتها قویتر از آن است که به این سادگی دچار خلل شود.
2ـ اعتماد به منتخبان مردم
رهبری اساس بنیان نگاه خود به مسئولان و منتخبان مردم را بر اعتماد بر آنان بنا نهاده است. از نگاه ایشان اصل بر صحت و سلامت و تدبیر و عقلانیت مسئولان کشور است مگر آنکه به نشانههایی ثابت شود که چنین نیست. از نگاه ایشان مسئولان کشور از طریق سازوکارهای نظارتی با عبور از فیلترهایی که سلامت آنان را بررسی میکنند و با حسن انتخاب مردم به قدرت رسیدهاند، لذا رهبری که خود در رأس این نظام قرار دارند، به این فرآیندها و آنچه محصول آن است اعتماد داشته و اساس و بنیان کار را بر سلامت آنان میگذارند. معظمله در حین حوادث تلخ انتخابات سال 1388 در حالی که برخی جریانهای سیاسی و رسانههای وابسته به آنها در کنار شبکه گسترده رسانههای بیگانه در تلاش بودند از اعتبار متولیان برگزاری انتخاب بکاهند و آنان را بیاعتبار کنند، با صراحت اعلام میدارند: «من خودم شخصاً در این انتخابات [سال ۱۳۸۸] هم مثل همه انتخاباتهای گذشته به مسئولان کشور اعتماد کردم؛ به وزارت کشور، به شورای نگهبان؛ در حالی که میدانید در موارد متعدد، مسئولان از سلایق مختلف بودند، اما من به مقام مسئولی که میشناسم و قاعده کار او را میدانم، اعتماد میکنم.» (26/3/۱۳۸۸) همین اعتماد به فرآیند کافی است تا خروجیها نیز مورد اعتماد بوده و حمایت شوند.
3ـ قدردانی از خادمان ملت
منطقی که عاملی برای حمایت رهبری از کارگزاران نظام اسلامی است، خدمتی است که آنان در جایگاه مسئولان به جامعه ارائه میدهند. به هر حال سامان امور کشور با تلاش میلیونها ایرانی صورت میگیرد که در رأس امور اجرایی، دولت و دولتمردان قرار دارند و حمایت از آنها به نوعی حمایت از همه زحمتکشان و کارگران این سرزمین است. ضمن آنکه در آموزههای اسلامی نیز توصیه مکرر بر قدردانی و تشکر از خادمان شده است که بدون شک مهمترین مظهر قدردانی، حمایت از آنان در مسیر خدمت است. حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در این باره میفرمایند: «بنده گاهی از دولت حمایت میکنم، دفاع میکنم؛ بعضی سعی میکنند برای این کار معنای نادرستی جعل و ابداع کنند. نه، من از دولتها همیشه دفاع میکنم؛ منتها اگر دولتی بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس کردم حملات غیر منصفانهای میشود، بیشتر دفاع میکنم. من طرفدار اِعمال انصافم؛ من میگویم باید منصف باشیم.» (۱۳۸۸/۱/۱)
4ـ کمک برای خدمت بیشتر
یکی از مهمترین دلایل حمایت رهبری از مسئولان و به ویژه مسئولان اجرایی کشور، کارکردی است که این حمایت میتواند در موفقیت دولتها در پیشبرد امور کشور داشته باشد. بدون شک، حمایت رهبری میتواند بخشی از موانع پیش روی دولت را برطرف کند، حمایت ایشان انرژی مثبتی برای متولیان امور باشد، و حتی سنگاندازان و مانعتراشان را منفعل کند و انسجام درونی مسئولان نظام را افزایش بخشد و اعتماد افکار عمومی را نسبت به دولت جلب کند. این همه در شرایطی است که کارهای بسیاری برای خدمت به مردم پیش روی مسئولان است که اگر با همه توان هم مشغول انجام آن شوند، باز هم کارهای بر زمین مانده بسیار خواهد بود. حال فرض کنید که در این میان بخشی از توان دولت نیز مصروف مسائل حاشیهای و غیرضرور شود یا به مقابله با نقدهای مغرضانه و غیرمنصفانه بگذرد! در این میان آنکه بیش از دیگران مغموم و زیاندیده خواهد بود، «ملت» است. رهبر فرزانه انقلاب با همین نگاه تأکید دارند: «من از همه توانی که در اختیارم هست استفاده خواهم کرد برای کمک به دولت؛ دولت را تأیید میکنم، حمایت میکنم، مثل همه دولتهای گذشته.» (۱۳۹۳/۴/۱۶)
۵ـ هدایتگری و راهنمایی
رهبرحکیم و فرزانه انقلاب اسلامی وظیفه دیگر خود در قبال دولتها را هدایتگری و راهنمایی میدانند و تلاش دارند تا با تذکرات بجا و مؤثر بهترینها در حکمرانی محقق شود. معظمله در طول این سالها با رهنمودهای خود فعالترین و مناسبترین هادی دولتها بودهاند و به مثابه مشاوری امین عمل کردهاند. رهنمودهای ایشان در حوزههای مختلف اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، سیاست خارجی و... همواره راهگشای دولتها بوده و آنها را از بنبستهای متعددی بیرون آورده است. به تحقیق میتوان گفت هر دولتی به این توصیهها و رهنمودها بیشتر عمل کرده است، در عمل نیز کارنامه موفقتر و کارآمدتری از خود به جا گذاشته است.
6ـ حمایت از کلیات؛ نه جزئیات
حمایت از دولتها با منطقی که گفته شد، البته به کلیت دولت اختصاص دارد، و این به معنای آن نیست که دولتها بدون نقص بوده یا آنکه همه سیاست و تدابیر آنان مورد حمایت رهبری است. موارد بسیاری در طول این سالها بوده که رهبری با برخی سیاستها و تصمیمات دولتها مخالف بوده است و مخالفت خود را علنی یا غیرعلنی بیان کرده است. در همین راستا، آیتاللهالعظمی خامنهای اذعان دارند: «کمک به دولت، کمک به کشور است؛ از هر جناحی میخواهد باشد. همهتان یادتان هست، دیدید که دولتهای مختلف از زمانی که بنده این مسئولیت را داشتم، مورد حمایت من بودند. این معنایش این نبوده که من با سیاستهای آن دولتها در همه جا موافق هستم، نه؛ تصریح هم میکردم و میگفتم که با بعضی از سیاستهایشان در زمینههای مختلف موافق نیستم؛ اما کلیت دولتها را من همیشه حمایت کردهام.»
7ـ حمایت همراه نقد
از نگاه رهبری لازمه نقدمنصفانه داشتن نگاه منصفانه و غیرمغرضانه است. به واقع پذیرش و حمایت دولت برخاسته از رأی ملت در جمهوری اسلامی، اصلی اساسی است که بنیان و رکن اساسی کار بوده و مسئله نقد بعد از پذیرش آن شروع میشود. همه فعالان سیاسی کشور از چنین منظری باید وارد مواجهه با دولت شوند و کسانی که حمایت و پشتیبانی از دولت را به منزله یک وظیفه نپذیرفته، نمیتوانند در تراز یک منتقد مطلوب در نظام اسلامی نقشآفرینی کنند! نقدی که خاستگاه آغازین آن بیاعتمادی نسبت به دولت باشد، از تخریب و سیاهنمایی و چالشآفرینی سر در خواهد آورد که شایسته نظام اسلامی نخواهد بود! در این نگاه نقد باید در قالبی بیان شود که از بیشترین اثر و کمترین حاشیه برخوردار باشد. در این باره آیتاللهالعظمی خامنهای میفرمایند: «بهتر این است که نقد به صورت کارشناسی انجام بگیرد؛ نقد در منبرهای عمومی خیلی مصلحت نیست؛ نسبت به دولت کنونی هم نقد باید منصفانه، محترمانه، دلسوزانه باشد؛ به معنای مچگیری، به معنای اذیت کردن نباشد.» (۱۳۹۳/۴/۱۶)
8ـ چک سفید امضا!
حمایتهای رهبری همانطور که فراگیر بوده و اختصاص به همه دولتها داشته است، یک حمایت همیشگی و بدون قید و شرط نیست! به واقع در درون خود شرطی دارد که هرچند چندان بر زبان آورده نمیشود، اما معلوم است که مادامی ادامه خواهد یافت که افراد در چارچوب موازین قانونی به وظایف و رسالت خود عمل کرده و به اصول تعیین شده مقید باشند. وگرنه طبیعی است که این حمایت تداوم نخواهد یافت. رهبری خود در این زمینه تصریح میفرمایند: «من این را صریحاً به ملّت عزیزمان عرض میکنمـ قبلاً هم گفتمـ من از همه دولتها در دوران مسئولیت خودم حمایت کردم؛ از این دولت هم حمایت میکنم. هرجا هم لازم باشد تذکر میدهم؛ البتّه چک سفید امضا هم به کسی نمیدهم. نگاه میکنم به عملکردها و برحسب عملکردها قضاوت میکنم و به توفیق الهی و به کمک الهی، برحسب عملکردها هم عمل خواهم کرد.»
9ـ تشر هم میزنم!
نقش دیگر رهبری در این تعامل، جلوگیری از انحراف دولتها و افتادن به باتلاق خودکامگی و ناکارآمدی و فساد بوده است. رهبری در موارد بسیاری با انتقادات دلسوزانه از انحراف افراد و دولتها جلوگیری کرده است. آنجایی هم که زبان نصیحت کارساز نبوده، با عتاب بیشتر مواجه شده و در مورادی نیز کار به اقدام عملی و صدور دستور انجامیده است! به واقع در کنار آنچه حمایت از مسئولان و دولتها مطرح میشود، تلاش برای جلوگیری از عیبها و خطاها را نیز شاهد بودهایم. منتهی تذکراتی که بخش عمده آن به دور از چشم رسانهها و افکار عمومی است. در همین راستا، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای میفرمایند: «در دیدارها، در دستورها و در پینوشتها، انتقاد هست، اعتراض هست، دستور برخی چیزها هست. بله؛ البته در مواردی اگر اصلاحی لازم باشد و من بتوانم آن را انجام دهم و دخالت در کار قوه نباشد که نظام آن را به هم بزند، آن دخالت را هم میکنم. گاهی ما به بعضیها در جلسات خصوصی تشر هم میزنیم؛ اما حمایت معنوی عمومی را از هر سه قوه لازم میدانم.» (۱۳۷۷/۶/۱۲)