یک واقعیت مهم در ارتباط با هر جامعهای آن است که ساخت و ماهیت آن، بنا به دلایل طبیعی و غیرطبیعی، بسیط و یکدست نیست، بلکه در هر جامعهای شاهد تنوعات و شکافهای گوناگونی هستیم که مبنای تقسیم و مرزبندی در درون جامعه است[...]
یک واقعیت مهم در ارتباط با هر جامعهای آن است که ساخت و ماهیت آن، بنا به دلایل طبیعی و غیرطبیعی، بسیط و یکدست نیست، بلکه در هر جامعهای شاهد تنوعات و شکافهای گوناگونی هستیم که مبنای تقسیم و مرزبندی در درون جامعه است. در جامعه ایران نیز اگرچه عوامل مُقَسِم جامعه یا به عبارت دقیقتر، شکافهای اجتماعی بنا به اقتضای طبیعت جامعه همواره وجود داشتهاند، اما این شکافها در ایران همواره ماهیت غیرفعال یا نیمهفعال داشتهاند. فعال شدن شکافها در ایران در اثر آشنایی جامعه ایران با مدرنیته و تجدد آغاز شد، در انقلاب مشروطه نمودهایی بارز یافت و از آن به بعد به واقعیت انکارناپذیری تبدیل شده که هرگونه تصمیمگیری، سیاستگذاری و اجرای سیاستها در ایران را متأثر کرده است.
نکته مهم در ارتباط با شکافهای اجتماعی در ایران آن است که مهمترین شکافی که در طول دوره معاصر حول آن آگاهی و منافع سیاسی شکل گرفته و بنابراین، تعیینکننده ماهیت و کارویژه دولتها و همچنین تعارضات یا منازعات سیاسی در کشور بوده، همانا شکاف سنت و مدرنیته است. از این نظر، ماهیت و کیفیت صورتبندی شکافهای اجتماعی در ایران، به حالت «تکشکافی فعال» تعریف میشود؛ یعنی اگرچه شکافهای متعددی در جامعه ایران وجود دارد، اما تنها یک شکاف است که روی بازی و وضعیت سیاست در ایران تأثیر میگذارد. سایر شکافها نیز غیرفعال هستند.
تحول صورتبندی شکافهای اجتماعی
این تمام واقعیت در ارتباط با ماهیت و کیفیت صورتبندی شکافهای اجتماعی در ایران نیست، بلکه از حدود دو دهه گذشته تاکنون، به موازات رشد آگاهیهای عمومی و در مواردی آگاهی کاذب، رشد شهرنشینی، رشد سطح تحصیلات، توسعه ارتباطات به ویژه فناوریهای نوین ارتباطی، پیدایش گفتمانهای نوین در حوزه فرهنگ و هویت ایرانی، افزایش گسترش امواج جهانی شدن در ایران، اعمال تحریمهای ظالمانه بینالمللی و تضعیف کارویژههای عمومی دولت، رشد هویتخواهیهای مذهبی و قومی در سطح منطقه و تأثیرپذیری نسبی فضای جامعه ایران از آنها و... به تدریج ماهیت و کیفیت صورتبندی شکافهای اجتماعی از حالت تکشکافی فعال به «تکشکافی متراکم» تغییر وضعیت داده است؛ به گونهای که در آن شکافهایی که سابقاً غیرفعال بودند، اکنون به طور نسبی نیمهفعال شدهاند، اما همچنان از قدرت چندانی برای تأثیرگذاری مستقل بر وضعیت بازیهای سیاسی برخوردار نیستند. نمونههای عینی و ملموس این نیمهفعال شدن شکافهای اجتماعی را میتوان در طرح بیشتر خواستههای جنسیتی، رشد هویتخواهیهای قومی و مذهبی و... دید. متأثر از این ویژگی(ناتوانی در تأثیرگذاری مستقل)، اکنون این شکافها بر شکاف اصلی و ریشهای در جامعه ایران، یعنی شکاف سنت و مدرنیته بار شدهاند. تحت این شرایط، نه تنها پتانسیلهای قطبی شدن فضای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی کشور تقویت شده است، بلکه حتی منازعات سیاسی بیش از پیش به شکافهای اجتماعی گره خورده است.
انتخابات و شکافهای اجتماعی
نکته مهم در این زمینه آن است که همین وضعیت اجتماعی را میتوان مهمترین متغیری دانست که در انتخابات روی کیفیت کنشگری نخبگان سیاسی در ایران تأثیر میگذارد. تجربه نیز ثابت کرده است نخبگان سیاسی همواره رقابت سیاسی را بر عبور از خطوط قرمز به شکل تشدید پتانسیلهای قطبی کردن جامعه و در نتیجه، تشدید بسترهای منازعهخیز آن ترجیح دادهاند. در واقع، کنشگری نخبگان سیاسی در ایران نشان میدهد، آنها همواره تلاش کردهاند تا منازعات سیاسی خود را به شکافهای اجتماعی پیوند بزنند. بنابراین، در برخی موارد، به ویژه در برجستهسازی شکافهای جنسیتی و معطوف به حقوق زنان، حتی نخبگان سیاسی پیشگام و مقدم بر خود زنان به طرح مطالبات آنها توجه داشتهاند. متأثر از این بازی نامطلوب نخبگان سیاسی، ماهیت و کیفیت صورتبندی شکافهای اجتماعی به سمت تعارضی شدن بیشتر و ایجاد گسستها و گسیختهای بیشتر در بافت اجتماعی کشور منجر شده است. خسارت این وضعیت که هماکنون کم و بیش در کشور با آن درگیر هستیم، دشواری پیگیری راهبرد و سیاستهای واحد و منسجم در اقتصاد، سیاست و فرهنگ است. به عبارت دیگر، حصول اجماع بر روی راهبرد و سیاست مطلوب در کشور در این شرایط دشوار میشود. منظور از مطلوب بودن نیز برخورداری از حمایت اجتماعی است.
در واقع، در این شرایط، هر راهبرد و سیاستی که در پیش گرفته شود، از سوی بخشی از جامعه پذیرفته میشود و در همان حال، از جانب بخش دیگری از جامعه نامطلوب تلقی شده و طرد میشود. تداوم این وضعیت منجر به آن میشود که بخشی از جامعه نتواند با سیاستهای رسمی و قانونی به درستی ارتباط برقرار کند. در نتیجه، نظام نیز نمیتواند از ظرفیت و استعداد آن بخش در راستای اداره بهتر کشور و پیشبرد سیاستهای خود بهره ببرد. بنابراین، در بلندمدت، کارآمدی نظام و حل مشکلات مردم با چالش جدی مواجه خواهد شد.
همانگونه که گفته شد، انتخابات و رقابتهای نخبگان سیاسی مهمترین بزنگاهی است که بیش از سایر موارد و مواقع، کنشگری نامطلوب نخبگان سیاسی، با مختصاتی که در بالا اشاره شد، در بستر آن بروز و ظهور مییابد. در واقع، در انتخابات، همواره برخی نخبگان تلاش میکنند با دامن زدن به شکافهای اجتماعی از قبیل شکافهای قومی، مذهبی، زبانی، سنی/ نسلی و... آرای قومیتها، اقلیتهای مذهبی، جوانان و... را به نفع خود بسیج کنند. سازوکار بسیجگری آنها نیز معمولاً به این صورت است که مطالبات قشرهای مذکور را در تقابل با سیاستهای رسمی و قانونی تلقین میکنند و از این طریق، آرای مذکور را با جهتگیری تقابل با سیاستهای رسمی بسیج میکنند. حال آنکه از این نکته مهم غافل هستند که استفاده انتخاباتی از آرای مذکور و دامن زدن به برخی مطالبات و شکافها، بستر سیاستورزی عاقلانه در کشور را تخریب میکند و از این جهت، تلاش منطقی و قانونی برای ارتقای سطح کارآمدی نظام، حل مشکلات تودههای مردم و حتی برآورده کردن انتظارات قشرهای مذکور را با دستاندازهای متعدد مواجه میکند. البته از این سخن نباید بیتوجهی به مطالبات به حق جوانان، زنان، اقلیتهای مذهبی، قومیتها و... مستفاد شود، بلکه منظور آن است که باید از موجسواری، تحریک و تشدید بسترهای منازعهآمیز در کشور خودداری شود. بنابراین، هماکنون که در آستانه انتخابات ریاستجمهوری قرار داریم، نخبگان و جریانهای سیاسی باید مراقب کنشگری انتخاباتی خود باشند و منازعات سیاسی خود را به مطالبات و شکافهای اجتماعی گره نزنند. توجه به این امر، به ویژه با توجه به وضعیت حساس کشور و توطئه دشمنان منطقهای و بینالمللی نظام و ایران برای فعالسازی شکافها در داخل جامعه ایران، بیش از پیش ضرورت دارد.