«فرانک مکنزی» فرمانده پیشین سنتکام، به تازگی کتاب خاطرات خود را با عنوان «نقطه ذوب؛ فرماندهی ارشد و جنگ در قرن بیستویکم» منتشر کرده که در آن، فصل کاملی را به ماجرای ترور سردار سلیمانی اختصاص داده است. بخشی از خاطرات مکنزی، که از اوایل بهار سال ۲۰۱۹ تا اواسط بهار ۲۰۲۲ فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه (سنتکام) را بر عهده داشته، در نشریه آتلانتیک به چاپ رسید. وی ابتدای این مطلب در توصیف قدرت نظامی ایران مینویسد: «هرگونه ارزیابی از آینده غرب آسیا با یک واقعیت ناخوشایند همراه است: ایران همچنان متعهد به اهدافی است که منافع منطقه و آمریکا را تهدید میکند و با رشد زرادخانه موشکهای بالستیک و سیستمهای پدافند هوایی ایران و فناوری پهپادیاش، دستیابی این اهداف در دسترس ایران است. ماه گذشته میلادی، زمانی که ایران صدها موشک و پهپاد به سمت اسرائیل شلیک کرد، تمامی این توانمندیها را به نمایش گذاشت و نشان داد که تداوم حضور آمریکا در منطقه، برای جلوگیری از اقدامات تجاوزگرانه حیاتی است؛ اما سیاست فعلی آمریکا پاسخگوی این واقعیت نیست. تاریخچه منازعات اخیر نشان میدهد رویکرد قوی آمریکا در خاورمیانه میتواند جلوی ایران را بگیرد.» مکنزی در ادامه این مطلب درباره چگونگی ترور سردار سلیمانی توضیح میدهد و ادعا میکند: «شاید ایران گاهی غیرقابل پیشبینی به نظر برسد، اما به توانمندی آمریکا احترام میگذارد و به بازدارندگیاش پاسخ میدهد. عقبنشینی ما موجب میشود ایران پیشروی کند. زمانی که ما با بررسی خطرات و با آمادگی کامل در برابر تمام احتمالات خودمان را قاطعانه ابراز میکنیم، ایران عقبنشینی میکند. حیات و مرگ ژنرال سلیمانی گواهی بر این قاعده است و باید چراغ راه سیاست آینده ما در غرب آسیا قرار گیرد.» وی افزود: «زمانی که اولین بار به عنوان یک ژنرال جوان به سنتکام پیوستم، شاهد بودم که دولت اوباما، و پیش از آن دولت بوش، از مواجهه با پویایی و رهبری (ژنرال) سلیمانی در صحنه نبرد ناتوان بودند. همچنین دیدم که اسرائیلیها تمام تلاش خود را برای رویارویی با او میکردند، اما راه به جایی نمیبردند. بنابراین، وقتی در مارس 2019 به فرماندهی سنتکام رسیدم، یکی از اولین کارهایی که انجام دادم، این بود که ببینم در صورتی که رئیسجمهور از ما درخواست کند، آیا طرحی برای هدف قرار دادن او داریم یا نه؟ پاسخ این سؤال رضایتبخش نبود. به فرمانده کارگروه عملیات ویژه مشترک سنتکام (JSOTF) دستور دادم تا راه حلی بیابد.» فرمانده پیشین سنتکام با اشاره به علاقه ترامپ به سردار سلیمانی مینویسد: «چون میدانستم رئیسجمهور خیلی علاقهمند به سلیمانی است، روز شنبه عصر گزارشی را که توضیح میداد اگر او را هدف بگیریم، چه اتفاقی میافتد، برای بار آخر ویرایش کردم. تردیدی نبود که او هدف باارزشی است و فقدانش، تصمیمگیری برای ایران را بسیار سخت میکند. همچنین، این اقدام نشانهای قوی از اراده آمریکا بود که طی سالهای متمادی در تعاملات ما با ایران، جای خالی آن احساس میشد؛ اما من به شدت نگران نحوه واکنش ایران بودم. این حمله میتوانست یک تأثیر بازدارنده داشته باشد یا موجب یک اقدام تلافیجویانه عظیم شود. پس از بررسی دقیق جوانب، معتقد بودم که ایران پاسخ میدهد، اما احتمالاً نه با یک اقدام جنگیـ که سالها نگرانش بودیم.» آنچه از ادعاهای مکنزی بر میآید، تلاشی ناکام برای توجیه به شهادت رساندن سردار سلیمانی با توسل به دکترین دفاع پیشدستانه است؛ این دکترین که به «دکترین جرج بوش» نیز شناخته میشود، بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 و با حمایت دول غربی و به ویژه آمریکا، وارد اصطلاحات روابط بینالملل شد. بنا بر تعریف، دفاع پیشدستانه به اقدام نظامی یک دولت در مقابل تهدید قریبالوقوع حمله گفته میشود، اما با توجه به رویه دولتها و اصول کلی حقوقی، تنها زمانی میتوان به دفاع مشروع توسل جست که یک ضربه عینی و نظامی از سوی یک کشور علیه کشور دیگر وارد شود.» به زعم کارشناسان حقوق بینالملل، ترور سردار سلیمانی، برخلاف ادعای ژنرال مکنزی، نه یک دفاع مشروع، بلکه یک عملیات تروریستی دولتی بوده که طی آن، حاکمیت دولت عراق آشکارا از طرف دولتی ثالث، نادیده گرفته شده و ترور میهمان ویژه دولت عراق و معاون بخشی از نیروهای مسلح این کشور رقم خورد. از سوی دیگر، انتشار این کتاب و بازخوانی این جنایت، در شرایطی که گمانهزنیها از بازگشت ترامپ به کاخ سفید حکایت دارد، به زعم کارشناسان هدفمند است. برخی معتقدند، وی احتمالاً بهدنبال آن است که پالس هشداری برای ایران ارسال کند که آمریکا برای اقدام مشابه علیه فرماندهان ایرانی آمادگی دارد تا بر محاسبات ایران در منطقه تأثیر بگذارد.