دنبال کرسیهای ریاست [بودن]ـ چه ریاست اجرایی، چه ریاست تقنینی؛ میبینید برای نمایندگی مجلس بعضی خودشان را میکُشند، اگر چنانچه راه پیدا نکنند به هر دلیلی یا مثلاً فرض کنید صلاحیتش را تأیید نکنند یا رأی نیاورد و غیره، خودش را به آب و آتش و در و دیوار میزند که چرا نشدـ عقل نیست، تدبیر نیست. ملاحظه کردید؟ اگر چنانچه این ریاست، مایه یک چنین دغدغهای است، خب انسان رها کند؛ مگر اینکه واقعاً متوجه انسان بشود و واجب باشد برای انسان؛ آن [جا] بله [لازم است].
بنده دوره دوم ریاستجمهوری، قطعاً عازم بودم به اینکه نامزد ریاستجمهوری نشومـ حالا دوره اول که تحمیل شد بر ما، هیچـ دوره دوم دیگر یقیناً گفتم من قطعاً نامزد نمیشوم؛ امام به من فرمودند بر تو واجب عینی و تعیینی استـ هر دو را گفتندـ گفتند: هم واجب عینی است، هم واجب تعیینی است؛ خب بنده هم بر خلاف میل خودم قبول کردم و رفتم. درست این است که اگر چنانچه تکلیفی وجود ندارد، واجب بر انسان نیست، انسان نرود به سراغش و دنبال نکند آن را. بله، اگر چنانچه ناچار شد، ناگزیر شد، به گردن انسان گذاشته شد، آنجا «خُذها بِقُوة»؛ بایستی با قوت انسان دنبال بکند.