برای ایران و به ویژه رزمندگان عرصه هشت سال دفاع مقدس روز 31 خرداد 1361 خیلی سخت گذشت. «مصطفی چمران» پر کشید و رفت. مردی که جامع اضداد بود، از طرفی نویسنده عارفانههای عاشقانه بود و از طرفی وزیر دفاع دولت موقت ایران و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم در جنگ بود. سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان سخت و دشوار است و در این مقال نمیگنجد؛ از این رو در این یادداشت به ماجرای شهادت مصطفی چمران بسنده میکنیم و از آن مینویسیم.
«سحرگاه 31 خرداد 1361 ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکتر چمران به شدت از این حادثه ناراحت بود. یکی از فرماندهانش را احضار کرد و او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند. همه رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرماندهشان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و افزود: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، میبرد. (خداوند ثابت کرد که او را دوست میدارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند).» سخنش تمام شد، با همه رزمندگان خداحافظی و دیدهبوسی کرد، به همه سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیکترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده میشد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود.
آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانیهای دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند و از هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند و خمپارهها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپارههای دشمن ترکش به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکشهای دیگر صورت و سینه دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. خون از سرش جاری بود. او را به سرعت به آمبولانس رساندند ودر بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمکهای اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بیجانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» از شهادت سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان غرق در حسرت و ماتم گردیدند.»