هر انسانی در دنیا سبکی از زندگی را برای خود انتخاب میکند که فکر میکند بهترین سبک است؛ اما برخی از آنها به نتیجه میرسند و برخی دیگر نتیجه قابل قبولی به دست نمیآورند. اگر میخواهیم در زندگی راه درست را برویم و به نتیجه مطلوب برسیم، باید عوامل پیروزی و شکست را بدانیم، آن هم با پیروی از اهل بیت(ع). یکی از رفتارهایی که اهل بیت(ع) داشتند، مراقبه بهمعنای مواظبت بر تمامی اعمال، گفتار و اندیشهها برای سرپیچی نکردن از دستورات الهی و تذکر به خویشتن و هشدار درباره پیامدهای افکار، رفتار و گفتار که همگی بازخواست میشوند. در اینمورد پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «عَوِّدُوا قُلوبَکمُ التَّرَقُّبَ و أکثِرُوا التَّفَکرَ و الاعتِبارَ»؛ یعنی دلهایتان را به مراقبت عادت دهید و زیاد بیندیشید و عبرت بگیرید.(میزان الحکمه، ج2، ص2116) همچنین مولایمان علی(ع) چنین توصیه میکنند: «اِجعَلْ مِن نفسِک على نفسِک رَقيبا واجعَلْ لِاخِرَتِک مِن دُنياک نَصيبا»؛ از خود مراقب و نگهبانی بر خود بگمار و از دنیای خویش برای آخرتت بهرهای برگیر.(همان) یکی از آیاتی که ورد زبان امیرمؤمنان علی(ع) بود، آیهای درباره همین پرسش و پاسخ در آخرت است که میفرماید: «تِلْک الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لايُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»؛ اين سراى آخرت را از آن کسانى ساختهايم که در اين جهان نه خواهان برترىجويى هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نيک از آن پرهيزگاران است.(قصص/83) آنچه برخی افراد را در مقابل امام علی(ع) قرار داد، همین عدم مراقبه و مشارطه بود. امیرالمؤمنین(ع) درباره این افراد میفرمایند: «بَلى! وَاللّهِ لَقَد سَمِعوها»؛ به خدا قسم اینها این آیه را شنیده بودند، «ووَعَوها»؛ حفظ هم کرده بودند، «ولکنَّهُم حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم»؛ دنیا در چشمشان زیبا جلوه کرده بود، «وراقَهُم زِبرِجُها»؛ زینت دنیا آنها را فریفته بود. این دنیاطلبی میتواند انسان را در برابر حق گستاخ کند تا جاییکه در مقابلش ایستاده و با آن بجنگد. نداشتن مراقبه، یعنی باز گذاشتن دل برای ورود هر رذیله اخلاقی، مانند «حسادت» که دوستان مولا را به دشمنان ایشان تبدیل کرد! امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 169 خطاب به یاران به هنگام عزیمت به نبرد جمل، درباره انگیزه جملیها میفرمایند: «اينان دست اتحاد به هم دادهاند و به خلاف من برخاستهاند، زيرا از حکومت من ناخشنودند و من صبر مىکنم، تا آنگاه که بترسم که صبر من اختلاف و افتراق شما را در پى داشته باشد... اينان طالبان دنيا هستند، زيرا بر کسىکه خداوند حکومت را بر عهده او نهاده است حسد ورزیده و مىخواهند کارها را بر مسير جاهليت گذشته اندازند... .» البته انسانهایی که زندگی خود را تباه میکنند، مستجمع صفات رذیله هستند که نتیجه عدم مراقبه و پاسداری نکردن از نفس خویش است. طبیعی است که مراقبه نداشتن در هر سطحی آسیبهای خاص خود را دارد؛ یعنی صدماتی که در زندگی فردی میخوریم، با صدمات زندگی سیاسی و اجتماعی و زمانیکه به مقام و منصبی میرسیم، یکی نیست. اگر نتوانیم در سطوح پایینتر از خود مراقبت کنیم، هر چه بالاتر برویم، ضربههای بیشتری به خودمان، اطرافیان و دینمان وارد میکنیم.