روزی که مصطفی با همه عشق به خانواده و درس و زندگی همه چیز را رها کرد و به سوی لبنان عازم شد، شاید امروزی را میدید که گروههای مقاومت شیعه در لبنان و عراق و افغانستان به همت مردان بزرگی، چون او همانند سروی تنومند سر برآوردند تا با محاصره دشمن بزرگ صهیونیستی راه را برای حرکت و اقدامات او سلب کنند. «مصطفی چمران» چه در زندگی عارفانه، چه زیست علمی و چه در نگاه به زندگی و آینده چنان عمیق مینگریست و بر طبق این نگاه عمیق طی طریق میکرد که نمونهای کم نظیر از انسان چند وجهی را به نسلهای بعد از خود معرفی کرد. همانطور که در بخشی از مناجات خود با خدا به این هجرت خودخواسته و مهاجرت از آمریکا به لبنان و زندگی متفاوت در این منطقه اشاره کرده است. «خدایا، به میدان مبارزه آمدم، با دشمنانی قوی که دولتهای بزرگ پشتیبانشان بودند پنجه در افکندم، در حالی که از ضعفهای مادی خود آگاهی داشتم ،اما به اسلحه شهادت مجهز شدم و با قدرت و ایمان و عشق به میدان آمدم، عظمت روح را بر فرق ماده کوبیدم و از جان خود گذشتم تا از قید و بندهای مادی آزاد گردم، و بتوانم با عظمت روح سخن بگویم، با سر زندگی عشق روشنی بخشم، با برندگی حقیقت به پیش بتازم، با غرش رعد کلمه حق را بر فرق منافقین و ملحدین بکوبم، با تازیانه برق، ظلمت این شب یلدا را بدرم و شب پرههای شب را برای همیشه کور کنم، با اسلحه شهادت به میدان بیایم تا با ابدیت و ازلیت به درجه وحدت برسم، جز خدا چیزی نجویم و جز خدا چیزی نگویم و جز خدا تسلیم چیزی نشوم.»
پرنده علم و ایمان
تصمیم چمران برای مهاجرت از آمریکا به لبنان نتیجه انتخابی آگاهانه بود که به مدد امام موسی صدر و راهنماییهای او شکل گرفت. «مهدی فیروزان» خواهرزاده و داماد امام موسی صدر درباره حضور امام موسی صدر و شهید چمران اینطور میگوید: «امام موسی صدر اقدام به جمعآوری اطلاعات از طوایف شیعه لبنان که جایگاه پایینی در لبنان داشتند کرد و آن را به دست علما رساند. او در تحقیقات به فقر علم و اطلاعات شیعیان لبنان برخورد کرد؛ چرا که شیعیان در آن زمان وضعیت خوبی نداشتند. طبق این تحقیقات تصمیم علمای اسلام این بود که جایگاه شیعیان را بازیابند. در سال ۱۳۵۴ امام موسی صدر به این نتیجه میرسد که باید تحول علمی ایمانی در شیعیان لبنان اتفاق بیفتد، دلسوزان اسلام با اتفاق نظر شخصیت دکتر چمران را بهعنوان کسی که دو بال علم و ایمان را در حد کمال دارد، انتخاب کردند و قرار شد دکتر چمران معمار علم و ایمان در دانشآموزان و فرزندان تا طبقه دانشگاهی بشود. شهید چمران وقتی در لبنان بهسر میبرد، با کمک امام موسی صدر، «حرکهالمحرومین» و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پیریزی کرد و در کمک به مردم فقیر لبنان نیز نقش مؤثری داشت. دکتر چمران در مدرسه صنعتی جبل عامل در جمع کودکان غیر از مباحث دینی و عقیدتی و مسائل نماز و روزه و حجاب و غیره، کارهای حرفهای مانند برق، مکانیک، نجاری و آهنگری آموزش دادند. از کاشان استادکار قالیباف برای آموزش دختران آوردند و به دختران بیبضاعت قالیبافی آموختند و پشم و نخ در اختیار آنها گذاشتند تا در خانههای خود قالی ببافند و با فروش آنها درآمدی داشته باشند. قالیهایی که دختران در اولین دوره بافتند، در خیابان وصال شیرازی، مرکز دکتر شهید چمران نگهداری میشود که بسیار ناشیانه هم بافته شده است. او ۹ سال آنجا را مدیریت کرد و صدها جوان شیعه آموزش عقیدتی و حرفهای دیدند و وارد بازار کار شدند. بعدها این مدرسه گسترش یافت و مدرسه پرستاری ویژه دختران و بیمارستان احداث شد و تشکیلات سیاسی مجلس شیعه نیز راهاندازی شد. با این توضیحات خواستم بر استراتژی امام موسی صدر در دو زمینه دینی و اجتماعی، تأکید کنم.»
کارگاه انسانسازی
«دکتر ابراهیم یزدی» در کتاب «یادنامه شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران» نیز از حضور شهید چمران و تأثیر او در این منطقه چنین میگوید: «دکتر چمران در مدرسهٔ فنی جبلالعامل در شهر صور، به دانش آموزان نه تنها علوم فنی و حرفهای درس میداد، بلکه برای آنها درس معارف دینی و علوم سیاسی و آموزشی رزمی را نیز همراه کرده بود. دانشآموزان مدرسهٔ جبل العالم برای گذرانیدن یک دوره دو ساله به صور میآمدند. آنها در شبانهروزی مدرسه زندگی میکردند. این دانشآموزان طبق یک برنامه ویژهای از روستاهای شیعهنشین سرتاسر لبنان، از هر روستا حداقل دو نفر، انتخاب شده بودند. بعد از گذرانیدن دوره دو ساله، این دانشآموزان به محل روستای خود بر میگشتند، در حالی به عنوان یک تکنسین برق، مکانیک ماشین، بسیاری از کارهای فنی، تعمیرات وسایل برق، ماشین و غیره را انجام میدادند، به عناصر فعال در جنبش جدید تبدیل شده بودند.» وجهه علمی و نظامی و عرفانی چمران اگرچه زبانزد است، نباید از وجهه تربیتی او و اقداماتی که در پرورش نیروهای انقلابی و سیاسی لبنانی کرد، چشم پوشید. اتفاقی که پس از چند دهه امروز در تفکر جوانان شیعه لبنانی مشهود است. «صلاح فحص» نماینده جنبش امل لبنان در ایران درباره این اتفاق و نگاه تربیتی شهید چمران میگوید: «در نگاه امام صدر و چمران پرورش مقدم بر آموزش است. دو مثال میزنم تا منظورم روشن شود. چمران برای مدیریت مدرسه فنیوحرفهای جبلعامل به لبنان دعوت شد. پیش از او هم این مدرسه دو مدیر دیگر داشته بود؛ اما امام صدر از آنها راضی نبود تا اینکه به پیشنهاد افرادی مانند مرحومان بازرگان و سید صادق طباطبایی و افراد دیگر، چمران به لبنان میآید. نکته حائز اهمیت نوع مدیریت این مدرسه است. چمران این مدرسه را محل انسانسازی کرده بود. در این مدرسه حرفه و فن آموزش داده نمیشد و خروجی آن تکنسین نبود. این مدرسه پایگاه مقاومت شد و نخستین شهدای مقاومت در این مدرسه بودند و همینجا شهید شدند. در اینجا مجال توضیح بیشتر نیست و به علاقهمندان مطالعه کتاب «لبنان» نوشتۀ چمران را پیشنهاد میکنم.»
برای شما بشارتی عظیم آوردهام
«مهدی چمران» برادر شهید مصطفی هم اشارهای به حضور برادر در لبنان و انگیزه او دارد. «بعد از فوت جمال عبدالناصر، مصطفی چمران بنا به دعوت امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان به لبنان رفته و در جنوب آن و مرز اسرائیل در میان یتیمان شیعه لبنان رحل اقامت افکند؛ یعنی در خطرناکترین منطقه و در بین محرومترین مردم لبنان و با کمک مردم مدرسه جبلعامل را اداره کرد. برخی در داخل خود ایران بعد از مدتی اقامت در آمریکا حتی زبان فارسی را از یاد میبرند، اما مصطفی چمران بعد از 14 سال اقامت در آمریکا با روحیهای سرسختتر پا به لبنان گذاشت، آن هم در زمانی که بیروت را پاریس خاورمیانه مینامیدند و فساد و فحشا در آنجا فراوان بود.» مصطفی چمران اولین کلامش با شیعیان و مسلمین لبنان این سطور است که همینها دقیقاً منظور او از ورود به لبنان را بیان میکند: «ای شیعیان حسین(ع)! من برای شما بشارتی عظیم به ارمغان آوردم، بشارتی که حلال همه مشکلات است، بشارتی که جبر تاریخ را در برابر اراده آهنین ما تسلیم میکند، بشارتی که راه بسته ما را به سوی آسمان میگشاید، بشارتی که طاغوتها را سرنگون مینماید. بشارتی که فرشتگان سرود پیروزی سر میدهند. بشارتی که معراج ما به آسمانهاست، بشارتی که ما را از خاک تیره صعود میدهد و به اعلیعلیین میرساند. بشارت خیر؛ بشارت پیروزی؛ بشارت وصل به معشوق و این بشارت شهادت است. دوستانم من پیشاپیش شما، پرچم شهادت را به دوش میکشم و هر کس که به راه حسین(ع) معتقد است میتواند که راه مرا دنبال کند. تصمیم گرفتم که در برابر اسرائیل بایستم حتی با مشت و با تانک و توپ آنها بجنگم. تصمیم گرفتم با خون خود راه نجات شیعیان را در صحنه تاریخ ترسیم کنم. من آمدهام تا به اسرائیل بفهمانم برای همیشه روسیاهش خواهیم کرد و آنقدر خواهم جنگید تا به افتخار شهادت نائل آیم. من راه خود را یافتهام و این بشارت بزرگ را به ارمغان آوردهام و مطمئنم که پیروزی و راه نجات شما در پیروزی و راه حسین(ع) است و بس.» در زمان حضور چمران در لبنان دانههای مقاومت اسلامی با حضور او بزرگ و بزرگتر شد و پیروزی انقلاب اسلامی هم آن را شدت فراوانی بخشید و امروزه نتایج آن را به صورت تشکیلات حزبالله لبنان میبینیم. شهید چمران و رزمندگان لبنانی توانستند تانکهای دشمن را برای اولین بار به آتش بکشند و دشمن را از جنوب آن بیرون برانند. ورود شهید چمران به لبنان آغاز مقاومت اسلامی بود؛ چیزی که امروز ما آن را به صورت بیداری اسلامی میبینیم.
چمران پدر بود
«حمید قزوینی» تاریخنگار معاصر نیز درباره چمران و اقدامات او در لبنان چنین میگوید: «ایشان همه کاره بچهها بود. پدر آنها بود. درواقع، از هر نظر به آنها میپرداخت. الگوی بچهها بود و مدیر مدرسه بود. البته، در کنارش همان روزهایی که آنجا بودم، مسائل دیگری هم شروع شده بود. قضیه تربیت افراد برای جنبش أمل، چمران آنجا علاوه بر آن حالات معنوی که برای خودش داشت، از یک طرف، شخص نظامی و از طرف دیگر، مدیر شناخته میشد. میدانید این تعلیم و تربیت نظامی و حرکت امل و آموزش نظامی زیر نظر مرحوم چمران بود. تازه این حرکت داشت تأسیس میشد. با یاسر عرفات و جنبش فتح روابطی داشتند که فلسطینیها اینها را آموزش نظامی بدهند. یادم است مکرر با آقای صدر صحبت عرفات میشد و ایشان از ملاقاتهایش میگفت. خیلی روابط صمیمانه بود. یک بار هم که شام خوردیم، چمران دستگاهی آورد. یادم نیست ضبط صوت بود یا گرامافون. هرچه بود مفصل موزیک گوش کردیم. سه تایی نشسته بودیم. بعد آقای صدر گفتند که خب دیگر مثل اینکه پیمانه ما پر شد. همین حدود که گوش کردیم، کافی است. هر چیزی حد و حدودی دارد.»