صفحه نخست >>  عمومی >> تیتر اول
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۶  ، 
کد خبر : ۳۶۲۴۶۷
اروپای منهای رهبری فرانسه چگونه خواهد بود؟

مرگ ناگهانی مکرونیسم

انتخابات سراسری اخیر در فرانسه را باید نقطه آشکارساز مرگ مکرونیسم در فرانسه و اروپا قلمداد کرد. تاریخ مصرف سیاسی رئیس‌جمهور پرادعا و ناتوان فرانسه رسما به پایان رسیده است.
پایگاه بصیرت / گروه بین‌الملل/ فخرالدین اسدی

اگرچه جریان ملی‌گرای افراطی به رهبری مارین لوپن نتوانست در انتخابات سراسری فرانسه به حزب نخست تبدیل شود، اما پیروزی جریان چپ افراطی به رهبری ملانشون یک پیام بیشتر در بطن خود ندارد: پایان مکرونیسم یا به عبارت بهتر، پایان دوران اصلاحات در اروپای واحد! رئیس‌جمهور کنونی فرانسه با شعار اصلاح فرانسه و اتحادیه اروپا بر سر کار آمد و وعده داد با توجه به تخصص اقتصادی خود، معادلات قاره سبز را در همان چارچوب ساختار این مجموعه دگرگون سازد. به عبارت بهتر، مکرون از یک سو نماد صیانت از موجودیت اتحادیه اروپا و منطقه یورو و از سوی دیگر، مدعی ایجاد اصلاحات روبنایی در این مجموعه بود. اکنون مکرون شکست خورده و حتی اگر در راس معادلات سیاسی و اجرایی پاریس باقی بماند، در میان مطالبات دو جریان ضد ساختار (ساختار اروپا) راست افراطی و چپ رادیکال احاطه خواهد شد. از این رو انتخابات سراسری اخیر در فرانسه را باید نقطه آشکارساز مرگ مکرونیسم در فرانسه و اروپا قلمداد کرد. تاریخ مصرف سیاسی رئیس‌جمهور پرادعا و ناتوان فرانسه رسما به پایان رسیده است.

ابهام سیاسی در فرانسه
درام و نیش و کنایه‌های انتخابات ناگهانی فرانسه در این تابستان، به پایان رسید. اکنون نوبت پرده دوم است، چیزی که می‌تواند یک مبارزه طولانی‌تر و به همان اندازه آشفته برای تشکیل یک ائتلاف کارآمد، بعد از نتایج غیرقطعی رای‌گیری اخیر باشد.

سیلویا کافمن، ستون‌نویس روزنامه لوموند می‌گوید: «هنوز خیلی چیز‌ها روشن نیست. ما می‌دانیم که چه کسی باخت، اما نمی‌دانیم چه کسی برنده شده. آیا می‌توانیم هنر سازش را که برای ما بسیار غیرمعمول است بیاموزیم؟ هیچ‌کس نمی‌داند. نشانه‌ها (تا الان) لزوما مثبت نیستند.»

خطرات بن‌بست برای خود فرانسه، برای نظم قانون اساسی این کشور، برای ثبات اروپا جدی است. شبکه بی بی سی در تحلیل خود از وضعیت جاری در فرانسه یاد آوری می‌کند که این کشور اروپایی با بحران‌های سیاسی بیگانه نیست. گذشته از انقلاب‌ها، آشوب‌ها و شورش‌هایی هم پس از جنگ جهانی دوم رخ دادند و در نهایت نظم قانون اساسی فرانسه را دگرگون کردند و منجر به سیستم فعلی حکومت، معروف به «جمهوری پنجم» شدند؛ و در زمان‌های اخیر چالش‌های «همزیستی» نیز وجود داشته است؛ وضعیتی که در آن‌ها، روسای جمهور و نخست‌وزیران از احزاب رقیب، مجبور بودند قدرت را به اشتراک بگذارند. اما اکنون مشخص نیست که فرانسه به سوی همزیستی داخلی حرکت می‌کند یا خیر! اختلافات مبنایی و سیاسی جریانات راست و چپ افراطی با احزاب سوسیالیست، محافظه کار و حزب تازه تاسیس جمهوری به پیش (حزب متبوع مکرون) به اندازه‌ای زیاد است که حتی امکان همزیستی حداقلی را نیز از آن‌ها سلب می‌کند. در این معادله، جدال راست و چپ رادیکال نیز قابل توجه خواهد بود.

بن‌بستی که ادامه دارد
همزمان که سیاستمداران این روز‌ها به تعطیلات تابستانی خود می‌روند یا توجه‌شان را به المپیک قریب‌الوقوع پاریس معطوف می‌کنند، به نظر می‌رسد که دمای سیاسی در فرانسه حداقل برای مدتی کوتاه به اندازه یک یا دو درجه کاهش یابد. برخی با این پرسش روبه‌رو هستند که آیا رای دهندگان فرانسوی با فرستادن سه بلوک اقلیت تقریبا هم‌اندازه به پارلمان، این کشور را «غیر قابل حکومت» کرده‌اند؟ یا اینکه فرانسه این روز‌ها با چالشی روبه‌روست که بسیاری از کشور‌های دیگر اروپایی به طور معمول و تقریبا به عنوان یک موضوع عادی، مدام با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. ائتلاف چپ‌گرای «جبهه نوین خلق» یا ان‌اف‌پی، تقریبا همه را با کسب بیشترین کرسی‌ها در این انتخابات پارلمانی شوکه کرد. حالا این گروه سیاسی، به این حق دست یافته که نخست‌وزیر بعدی را انتخاب کند یا دست‌کم تلاش کند که انتخاب کند و برنامه سیاسی‌اش را به اجرا در آورد. اما بدون اکثریت موثر در پارلمان، هر نامزد قابل قبولی برای تصدی پست نخست‌وزیری نیاز به حمایت احزاب میانه‌روتر دیگر خواهد داشت. چه کسی ممکن است این شرایط را داشته باشد؟ «جبهه نوین خلق» قبل از این انتخابات، به سرعت بر سر یک برنامه مشترک متحد شد. اما در این ائتلاف شکاف‌های عمیق سیاسی وجود دارد. از مخالفان کاپیتالیسم و کمونیست‌ها گرفته تا سوسیال دموکرات‌های جریان اصلی در آن حضور دارند.

این ائتلاف همچنین میزبان شخصیت‌های اختلاف‌انگیزی مانند ژان-لوک ملانشون، چپ رادیکال نیز هست که در چنین معادله‌ای تعیین کننده هستند. برخی فکر می‌کنند که مارین تندلیه، رهبر حزب سبز ممکن است گزینه مناسبی برای نخست‌وزیری باشد. موقعیت به نسبت پایین‌تر او در عرصه سیاسی فرانسه که سال‌هاست از دشمنی‌های شخصی و گاه بسیار تند و تیز آسیب دیده، چه بسا به امتیازی برای او بدل شود.

در میانه همه این تحولات، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، زخمی از آسیب‌های سیاسی که خودش به خودش وارد کرده، همچنان بر تخت قدرت است.

قمار دوسرباخت مکرون
گروه میانه‌روی مکرون، به دلیل انحلال پارلمان و یک قمار انتخاباتی کاملا غیرضروری، تقریبا یک سوم کرسی‌های خود را در مجلس ملی از دست داد. اما هجوم حساب شده اعضای این گروه برای معامله با نامزد‌های «جبهه نوین خلق» موجب شد تا آن‌ها بتوانند در دور دوم انتخابات، تعداد بسیار بیشتری از کرسی‌ها را در مقایسه با آن‌چه نظرسنجی‌ها پیش‌بینی می‌کردند، حفظ کنند. آیا بن‌بست در پارلمان می‌تواند به مکرون کمک کند تا از هرج و مرج موفق بیرون بیاید و موقعیت خود را تقویت کند؟ حتی متحدان او نیز به این مسئله شک دارند و متقاعد شده‌اند که او اکنون در یک «گرفتاری» بین قطب‌هایی افراطی که زمانی خودش قول داده بود از زندگی سیاسی فرانسه دور کند، گرفتار شده است. ژیل لگندر، نماینده سابق مجلس که زمانی رهبری حزب مکرون در پارلمان را برعهده داشت، به بی‌بی‌سی گفت: «امروز، رئیس جمهوری حاشیه کمی برای مانور خواهد داشت و او دیگر نیروی محرکه برنامه‌های سیاسی در کشور نخواهد بود. از این نظر، پس از هفت سال، مکرونیسم مرده است.»

بازتعریف ملی‌گرایی افراطی در فرانسه
یکی از مهم‌ترین سوالات و دغدغه‌ها، مربوط به آِینده سیاسی جریان راست افراطی به رهبری لوپن و کاردلا است. اما در مورد گروه راست افراطی «اجتماع ملی»، تردیدی نیست که این حزب به سرعت بعد از شوک نتایج شب انتخابات، خود را بازخواهد یافت. نتایج دور دوم انتخابات موجب شد تا در مقر حزب، سکوتی غم‌انگیز حکمفرما شود؛ وضعیتی که کاملا با جشن‌های خیابانی رای‌دهندگان چپ‌گرا که همان شب پاریس را فراگرفت، در تضاد بود. «اجتماع ملی» تا همین جا تلاش کرده که ناامیدی از سوم‌شدنش را نتیجه معامله‌های نامیمونی توصیف کند که توسط «ائتلاف ریاکارانه» رقبایش انجام شده، تا این‌که بپذیرد این وضعیت در نتیجه کمبود عمیق نامزد‌های معتبر و ناتوانی حزب در متقاعد کردن رای‌دهندگان فرانسوی مبنی بر صداقتش برای دوری از راست افراطی، شکل گرفته است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات