صبح صادق >>  جبهه >> گزارش
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۳  ، 
کد خبر : ۳۶۷۲۷۸
گزارشی از اهدای جواهرات زنان ایرانی به خط مقدم مقاومت

جهاد زرین

پایگاه بصیرت / فاطمه ساداتی

بار‌ها از «سردار بهمن کارگر» رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‎های دفاع مقدس در برنامه‎های گوناگون جمله‎ای شنیدم که به نظر می‎رسید دریافت اواز سال‌ها مدیریت بر نهادی بود که دایه‎دار فرهنگ جبهه و مقاومت است. او که خود نیز در دفاع مقدس حضور داشته است، به خوبی می‎داند رزمنده‎هایی که در خط مقدم جبهه از همه جان و مال خود برای ادای وظیفه دینی و سربلندی کشور گذشتند، نمونه‎های منحصر به فردی از انسان‎های وارسته و متعالی بودند، اما حضور این بچه‎ها در جبهه و آنچه در تصاویر و روایت‎ها مشاهده می‎شود، همه ماجرای جنگ نبوده و نیست. حرف سردار کارگر این بود که نباید جنگ را مردانه ببینیم. این یعنی زن‎ها هم به اندازه مرد‌ها در جبهه نقش ایفا کردند و نگاه مردانه به دفاع مقدس سبب می‎شود از قدرت نرم انقلاب اسلامی در مقابله با دشمن غافل شویم.

این مقدمه، دلیل نگارش گزارشی است که در ادامه آن را در صفحه جبهه خواهید خواند؛ گزارشی که در نگاه اول ارتباطی با جبهه و دفاع مقدس ندارد، اما ریشه‎هایش به همان دوران باز می‎گردد. گزارشی که نه به میدان دفاع مقدس اشاره دارد و نه از حضور مردان در جبهه مقاومت می‌گوید، نه قرار است خاطرات مردانه را روایت کند و نه قرار است روایتگر شهیدی باشد. حرف درباره یک جبهه است، جهاد فی سبیل‌اللهی که مرد‌ها در آن نقشی ندارند. در این جبهه خبری از تانک و تفنگ و موشک نیست؛ اما تا دل‌تان بخواهد پول و جواهرات و طلا ریخته است. این جبهه، میدان جهاد زن‎هاست، آن‎هم با اهدای عزیزترین دارایی‎ها و حتی یادگاری‌های‌شان.

 همدلی طلایی
می‎رسند جلوی در «فاطمیه تهران»، جایی در خیابان فاطمی که محل برگزاری مراسم‌های مذهبی است. زن دست‎های کوچک دخترش را می‎گیرد و کمک می‎کند تا آهسته از پله‎ها بالا بیاید، همزمان کودک خردسالی را که در بغل دارد، از این دست به آن دست می‎دهد و هر سه وارد سالن می‎شوند. دخترک تا فضای بزرگ سالن و بچه‎های هم سن و سالش را می‎بیند، به سمت بچه‎ها می‎دود و مادر نیز خودش را به سمت دیگر سالن می‎رساند که جمعیتی از زن‎ها دور چند میز تجمع کرده‎اند.
دور تا دور میز به پاس حضور جهادگرانه زن‎های ایرانی با گل‎های سفید تزئین شده است، پشت دوتا میز، چند خانم مشغول نوشتن برگه‎هایی هستند و خانم کنار آنها مسئول قفسه‎ای شیشه‎ای است که در آن پر از انواع طلا و زیورآلات است.
 خانم‎ها به صف می‎شوند و هر کس نام و نشان هدیه‎ای را که در دست دارد، به کمک خانم‎های متصدی روی برگه می‎نویسد و در بخش آخر، انگشتر و گردنبند و گوشواره‎های طلایی است که در قفسه شیشه‌ای جای می‌گیرد.

همه این طلا‌های هدیه شده بخش کوچکی از پویش به راه افتاده این روز‌های زنان ایرانی در حمایت از مردم فلسطین و لبنان است. پویشی که چندی قبل در شهر‌های کشور به راه افتاد و به دنبالش خانم‎ها در نقاط گوناگون کشور در لبیک به فرمان امام خامنه‎ای (مدظله‌العالی) برای کمک به لبنان جهاد مالی را با هدیه کردن طلا‌ها و زیورآلات خود آغاز کردند.

 هدیه کوچک برابر جهاد بزرگ
«حرف از جهاد که می‎شود همه ذهن‎شان به حضور فیزیکی در جبهه‎ها می‎رود، اقدامی که این روز‌ها برای ما امکان‌پذیر نیست که اگر بود، بی‎درنگ در جبهه‎ها حضور پیدا می‎کردیم، اما مقدم‎تر از جهاد در میدان جنگ، جهاد با نفس و جهاد با مال است، خدا بهتر از ما می‎دانست برای برخی گذشتن از مال سخت‌تر از گذشتن از جان است، برای همین در آیه قرآن در اشاره به جهاد، عبارت «جاهدوا به اموالهم و انفهسم» را ذکر می‎کند و در ابتدا از جهاد مال سخن می‎گوید.» اینها را زینب سادات ۲۷ ساله، مادر دو دختری می‎گوید که در ابتدای این نوشتار از حضورشان در گردهمایی همدلی طلایی گفتیم.

«ما زمانی می‎توانیم بگوییم آماده نبرد هستیم، که از نظر فکری و جسمی و ایمانی خود را برای مبارزه علیه صهیونیسم جهانی آماده کرده باشیم.» این را می‎گوید و طلای توی دستش را نشان می‎دهد، یک گردنبند و یک جفت گوشواره است. می‎پرسم دل کندن از اینها سخت نیست؟

می‎گوید «در مقابل چه چیزی؟ ما در این یک سال دل‎کندن مادران اهل غزه از کودکان‌شان را دیده‎ایم، ما دل کندن‎های سخت‎تر از این را در جنگ غزه شاهد بودیم، واقعاً کار ما در برابر جهاد عظیم مسلمانان فلسطین و لبنان کمترین کار است.»

«چه جماعت خوبی بودند زن‎های نسل قبل و قبل‎ترش که هر جا میدانی را برای نقش‎آفرینی در عرصه دین و وطن می‌دیدند خود را به میدان می‌رساندند»؛ نکته‎ای که «فائضه غفار حدادی» نویسنده کشورمان در جمع زنان این محفل هم به آن اشاره کرد و از زنان تبریزی سخن گفت که حدود ۱۰۰‎ سال قبل وقتی شرایط جبهه مشروطه‌خواهان به تنگ آمد، با بذل طلا‌ها و زیورآلات خود به این جبهه کمک کردند و حالا، در سال ۱۴۰۳، در جبهه‎ای که زنان و کودکان فلسطینی و لبنانی هر روز خون‎شان برای اسلام و آرمان قدس بر زمین می‎ریزد، زنان ایرانی مشابه آنچه زنان تبریزی رقم زدند، به میدان جهادی دیگر آمدند.

 دوباره دفاع مقدس
خانم میان‎سالی که با چند تکه طلا توی دستش به سراغم آمده است، چون فهمیده که برای گرفتن گزارش آمده‎ام، بی‎مقدمه می‎رود سراغ ورق‎زدن تاریخ دیگری از حضور زن‎ها در جبهه مبارزه با دشمن و برایم تعریف می‌کند: «زمان دفاع مقدس من دختر جوانی بودم که هر جا برای پشتیبانی از جبهه کمک می‎خواستند، خودم را می‎رساندم، اگر قرار بود چیزی ببافند من آنجا بودم، اگر قرار بود خوراکی و اقلامی بسته‎بندی کنند، باز هم من آنجا بودم. امروز هم که ولی‎فقیه امر کردند هر کمکی که از دست‌مان برمی‎آید برای فلسطین و لبنان انجام دهیم، من آماده هستم، دیدم نمی‎توانم کاری کنم، امروز اینجا آمدم تا چند تکه طلای ناقابلم را به جبهه مقاومت اهدا کنم.»

 به دنبالش می‎روم تا میزی که طلا‌ها را تحویل می‎گیرند، خانم‎ها مقدار هدیه را می‎پرسند و در برگه یادداشت می‎کنند، طلا‌های زن میان‎سال، می‎رود کنار دیگر طلا‌های اهدا شده، هنوز یک ساعت بیشتر از مراسم نگذشته که قاب طلا‌ها تقریباً جای خالی زیادی ندارد، به این فکر می‌کنم که طلا‌ها هم عاقبت به خیر می‎شوند، چه آن طلا‌هایی که نذر ضریح حرم‎های مقدسه اهل بیت (ع) می‌شود و چه این طلا‌ها که قرار است مرهمی بر زخم یک ساله مردم داغدیده غزه و لبنان باشد.

 یک سینی طلا!
فکر می‎کنم این دیگر آخرش است که یک زن، چند تکه طلایی را که بالای ۴۰ میلیون قیمتش است، اهدا کرده است که حقیقتاً مبلغ کمی نیست، اما ورود زنی جوان با یک سینی پر از طلا نه فقط نگاه من، که نگاه خبرنگاران و عکاسان دیگر را هم جلب می‎کند. خانم جوان تعریف می‎کند که مدتی قبل از این برنامه، وقتی رهبر معظم انقلاب برای کمک به لبنان تکلیف کردند، من در صفحه شخصی‎ام از دوستان و خانواده درخواست کردم هرچه می‎توانند برای غزه و لبنان کمک کنند! که این زیورآلات و سکه‎ها و مبالغ جمع شد. نگاهی به سینی می‎اندازم، از سینه ریز گرفته، تا پابند و النگو، از گوشواره‎های کوچکی که مشخص است برای دخترکی کوچک است تا حلقه ازدواج و انگشتر برلیان هم در این مجموعه نفیس جا دارد. می‎پرسم این حلقه، حلقه ازدواج است؟ زن جوان تأیید می‎کند. توی دلم اهداکننده‎اش را تحسین می‎کنم که در این زمانه نگذشتن از چیز‌های عادی، او چطور حاضر شده است حلقه ازدواجش را بدهد؟ که زن جوان، انگار که ذهنم را خوانده باشد، می‎گوید «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون»؛ خود خداوند گفته است به حقیقت نیکوکاری نمی‎رسید، مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید.

برچسب ها: جهاد ، طلا ، بانوان ، لبنان ، بصیرت
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات