تخلف از وعده قبلی تحقق یک خلافت اسلامی هم مدعیان حکومت جدید را با چالش اساسی امنیتی داعش مواجه میگرداند. هماینک و با از بین رفتن زندانها، لااقل 20 هزار نیروی داعش در سوریه بهخصوص در نواحی شرقی و شمالی سوریه حضور دارند و در کمین گروههای تحریرالشام نشستهاند. این موضوع مهم است و سران مدعی حکومت در دمشق را در صورت پذیرش دولتی تکنوکرات تحت فشار شدید قرار میدهد و وضع داخلی را از کنترل آنها خارج میکند. همین چند روز پیش بیانیهای علمایی با دهها امضا از کشورهای مختلف خطاب به سران تحریرالشام صادر گردید که در آن بر تأسیس یک دولت مذهبی و احیاء خلافت تأکید شده بود. گروه مدعی حکومت در دمشق با فشار امنیتی داعش و مطالبه علمایی که هر کدام در واقع پدران مذهبی تروریستهای تکفیری کشور خود بوده و در ترکیب گروههای تروریستی سوریه سهم دارند، چه میخواهد بکند؟ تحریرالشام بزرگی این چالش را میداند.
در سطح همسایگان و تا دوردستها در حوزه عربی و اسلامی، احیاناً تنها ترکیه ایده خلافت را پشتیبانی میکند اما اولاً نه خلافتی از جنس داعش و نه با مرکزیت دمشق، ترکیه ایده «خلافت تکنوکراتیک سنی با مرکزیت آنکارا» یا شهری دیگر در ترکیه را مطلوب میداند. این ایده که منحصر به رهبران حزب عدالت و توسعه ترکیه میباشد، از یکسو خلافتی شریعتمدارانه از نوع آنچه داعش دنبال مینماید را رد میکند و از سوی دیگر بازخیزی خلافت از نوع اموی را رد مینماید. بنابراین میتوانیم بگوئیم فعلاً همه آنانکه در سرنگونی دولت اسد به هم رسیده بودند، در شکل دادن به «یک حکومت جایگزین» دچار اختلاف میباشند و این، سوریه را با چالش «استقرار» و چالش دولت مستقر مواجه میگرداند.
الان کم و بیش مشخص شده همه آنانکه برای سرنگونی دولت متحد مقاومت همداستان و همدست شدهاند در مورد «جایگزین»، یا ایده مشترکی نداشتهاند یا آنچه در عمل با آن مواجه گردیدهاند، ایده مشترک آنان را بر باد داده است. این را میدانیم که در داخل گروههای مسلح تروریستی سوریه اختلاف شدید وجود داشته و بارها کار به درگیری شدید مسلحانه میان آنان کشیده شده و این چیزی نیست که با پیروزی مشترک بر بشار حل شده باشد. برای گروههایی که به مسایل معنوی آراسته نیستند و در عین حال به دین تمسک مینمایند تا به قدرت دست پیدا کنند، صحنه پیروزی، صحنه امتیاز و سهمخواهی است. پس یک سطح اساسی تعارض در داخل است که ماهیتاً و نتیجتاً تعارض امنیتی میباشد و با تعارض چند حزب سیاسی متفاوت است.
در تغییر دولت در سوریه، ترکیه خود را دایرمدار میبیند و در تدارک ایجاد یک دولت تکنوکرات و مذهبی وابسته به خود در سوریه است، به گونهای که مورد پذیرش منطقهای و بینالمللی قرار بگیرد و در آینده تقویتکننده تمایلات شریعتمدارانه در ترکیه نباشد، چرا که چنین تمایلاتی با ایدههای پانتورانی اردوغان و حزب عدالت و توسعه در تعارض بوده و مانع همکاری کشورهای سکولار ترک در دو سوی خزر با پروژه مذکور میشود. اما آیا تحقق دولتی تکنوکرات و مذهبی بر مدار ترکیه در سوریه به سادگی نوشتن عباراتی است که رجب اردوغان و هاکان فیدان روی کاغذ رقم زدهاند؟ مسلماً خیر. چرا که این ایده در داخل سوریه معارض دارد، در سطح منطقهای و بینالمللی هم معارض دارد. از جمله دولتهای عربی حتماً زیر بار چنین ایدهای نمیروند و این هزینه ترکیه را به شدت بالا میبرد. با این حال آیا ترکیه از نظر اقتصادی و سیاسی ظرفیت پیش گرفتن ایده خود در سوریه علیرغم مواجه بودن با نظرات شدیداً مخالف حوزههای عربی، غربی و روسی دارد؟ رفتار ترکیه طی یک هفتهای که از سقوط دولت سوریه میگذرد از نگرانی و احتیاط مقامات این کشور حکایت میکند. مقامات ترکیه با تأکید بر «فراگیر بودن دولت»، «رعایت حقوق اقوام و مذاهب»، «همگرا با محیط منطقهای» و «خواستار روابط با ایران و حزبالله» سعی کردهاند محیط را برای شکلگیری دولت مدنظر خود در سوریه آرام نمایند.
مفاد جلسه و بیانیه اخیر کشورهای عربی و گروه تماس و نیز فوریت تشکیل جلسه، نشاندهنده نگرانی آنها از تحول معطوف به شکلگیری دولت در سوریه است. در اظهارات و بیانیه، حمله رژیم صهیونیستی و اشغال بخشهایی از سوریه کمترین میزان توجه را به خود اختصاص داد، در حالی که مهمتر و فوریتر بود. آنان در اظهارات خود روی «غیرمذهبی بودن» و «تحت نفوذ خارجی نبودن» و «همگرا بودن با اتحادیه عرب» دولت جدید در سوریه تأکید کردند و تشکیل فوری جلسه سران اتحادیه عرب در اردن هم معنیدار و در تقابل با محوریت ترکیه بود. مدل حکومتی مطرح شده در بیانیه، «حکومتی سکولار عربی» (در واقع بازتولید جمهوری عربی سوریه) است که با مدل ترکیه تفاوت اساسی دارد. دولتهای عرب شرکتکننده در اجلاس اردن، در هر صورت مرکزیت عربی دمشق را قبول ندارند و تأسیس دولتی خلافتگون یا اخوانمحور را برنمیتابند. این یک چالش اساسی اولاً برای مدعیان دولت در سوریه و ثانیاً برای دولت ترکیه است.
آمریکا و رژیم اسرائیل ضمن آنکه از شکسته شدن حلقه مقاومت در سوریه بسیار خوشحال هستند و این را برای خود یک موفقیت راهبردی به حساب میآورند اما در مورد «آنچه پیش میآید» به شدت بیمناک میباشند. آمریکا به خصوص نشان داده در اداره محیطهای آنارشیک عاجز است. یک زمانی گفته میشد راهبرد آمریکا در غرب آسیا «هرج و مرج هوشمند» است، اما وضع پیشآمده در عراق، افغانستان و یمن اثبات کرد این ایده با شکست در سه حوزه آنارشیک، ناکارایی خود را نشان داده است. رژیم اسرائیل و دولت آمریکا این گزاره را از نظر دور نداشتهاند که ممکن است آنچه پیش میآید از آنچه با آن مواجه بودهاند پردردسرتر باشد. خود این نگرانیها بیانگر آن است که به احتمال خیلی زیاد، جایگزین دولت اسد، دولت جولانی یا البشیر علیرغم آنکه حتی در حد تحویل کامل جولان به رژیم ابراز آمادگی کردهاند، نیست. دو وضعیت میتواند وضعیت سوریه را برای آمریکا، رژیم اسرائیل و همگرایان منطقهای آنها بدتر کند؛ وضعیت اول این است که یک جریان تکفیری خارج از کنترل شکل بگیرد و ناخواسته بستر استفاده مخالفان رژیم و آمریکا در سوریه را فراهم کند. در این صورت، این دو دولت بهشدت آسیبپذیر خواهند بود. وضعیت دوم این است که از دل این آنارشی، نسخه سوری «حزبالله لبنان» متولد شود و ماهیت مقاومتی سوریه را بازسازی کرده و در درازمدت تقویت نماید. اگر این اتفاق ـ که شواهد و بستر آن وجود دارد ـ رخ دهد، آمریکا و اسرائیل را از موقعیت برنده تغییر به موقعیت بازنده تغییر منتقل میگرداند. به همین دلیل درخصوص آنچه پیش خواهد آمد، از سوی مقامات و محافل آمریکایی ـ اسرائیلی ابراز نگرانی شده است. این نشان میدهد واشنگتن و تلآویو در موقعیت عدم قطعیت قرار دارند.
یک جنبه مهم تغییر، وضعیت اقتصادی است. تغییر سیاسی در سوریه عمدتاً به دلیل عدم توانایی دولت در تأمین اقتصادی مردم، صورت گرفته است و متقابلاً این اقتصاد است که دولتی را مستقر میکند و یا باعث تغییر زود به زود دولتها و شکلگیری پیدرپی شورشها و حاکم شدن آنارشی خواهد شد. دقیقاً به همین دلیل، گروه جدید وعده بهبود وضعیت و افزایش شدید حقوقها و درآمدها داده و در بیانیههای عربی هم بر ضرورت کمک به حل مشکلات اقتصادی سوریه تأکید شده است. اما آیا در عمل کمکی به حل مسئله اقتصادی سوریه خواهند کرد یا خیر؟ تجربه میگوید کشورهای ثروتمند عربی ـ و بهطور خاص امارات، عربستان و قطر ـ بدون آنکه تضمین منافع داشته باشند، در عمل کمک زیادی نخواهند کرد. کمااینکه کشورهای عربی تقریباً کمک اقتصادی مؤثری به حکومتهای سابق و فعلی افغانستان نکردهاند و نیز به لبنان، سومالی، سودان و بعضی دیگر ـ و همین سوریه در دوره اسدـ که درگیر بحران شدید اقتصادی بودهاند، کمک چندانی نکردهاند. حتی اگر بپذیریم از سوی ابوظبی، دوحه و ریاض کمکی اقتصادی به دمشق ارائه میشود، حتماً این کمک بسیار کمتر از آن خواهد که به عادیسازی اقتصادی سوریه منجر شود. این در حالی است که وضع اقتصادی ترکیه هم آنقدر روبهراه نیست که بتواند جمعیتی
25 میلیون نفری که درگیر انواعی از گرفتاریهای اقتصادی هستند را برای مدتی طولانی کفالت و کفایت کند. بنابراین مدعیان جدید دولت در سوریه، فضای ماهعسل وعدههای کنونی را در همین یکی دو ماه آینده، پشت سر میگذارند و با واقعیت «تنهائی اقتصادی» مواجه میگردند.
منبع: روزنامه کیهان / سعدالله زارعی