پیروزی مردم مظلوم غزه و فلسطین قهرمان در برابر رژیم غاصب و کودک کش صهیونی بر ملت های مسلمان و آزاده جهان مبارک باد
با گذشت حدود یک سال و نیم از تهاجم وحشیانه صهیونیستها به غزه و دست یازیدن این رژیم به نسلکشی بیسابقه در غزه و پس از آن که در چندین برهه مذاکرات آتشبس به بنبست رسید، در نهایت صهیونیستها با پذیرش آتشبس موافقت کرده و این موضوع به طور رسمی از سوی «قطر» اعلام شد. نکته مهم در این میان آن است که رژیم صهیونی با توجه به مفاد آتشبس به هیچیک از اهداف اعلامی خود از تهاجم به غزه دست نیافته است؛ زیرا نابودی حماس، آزادسازی اسرای صهیونی با اتکا به قدرت نظامی، اشغال شمال غزه و شهرکسازی در شمال آن، اشغال دائمی محورهای «نتساریم» و «فیلادلفیا» و... از اهداف اصلی این رژیم در تهاجم به غزه بود که بنا به مفاد آتشبس، هیچکدام از این موارد محقق نشده است. جالب آن که نخستوزیر این رژیم که در آغاز تهاجم به غزه از ضرورت نابودی حماس صحبت میکرد، در روزهای اخیر با نهایی شدن توافق آتشبس اعلام کرد؛ منتظر اعلامنظر حماس هستیم. بنابراین، مشخص است که مقاومت اسلامی فلسطین یک پیروزی بزرگ کسب کرده است؛ زیرا با جلوگیری از تحقق اهداف دشمن، وضعیت مدنظر خود ازجمله خروج رژیم صهیونیستی از غزه و بازگشایی گذرگاه رفح و... را به طرف مقابل تحمیل کرده است. در تلاش برای تحلیل فرامتن این پیروزی بزرگ، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
۱ ـ مقاومت عامل قدرت و شکستناپذیری
حماس و مردم غزه با دست خالی و بدون دفاع توانستند یک رژیم وحشی با حمایت گسترده بینالمللی را شکست دهند. این مهم اگرچه در ظاهر امکانناپذیر بود؛ اما حماس و مردم غزه با مقاومت خود آن را امکانپذیر کردند. همین گزاره نشان میدهد که عامل قدرت و شکستناپذیری، صرفاً تجهیزات و حمایت این و آن نیست؛ بلکه اتکا به یک دکترین و راهبرد شکستناپذیر است که همانا مقاومت است. بر این اساس، هر گاه ملتی یا گروهی یا فردی دکترین یا سلاح مقاومت را کنار بگذارد، آنگاه باید منتظر شکست باشد؛ زیرا تجربه غزه ثابت میکند، در یک نبرد نامتقارن هم میشود پیروز شد؛ به شرطی که مقاومت کنار گذاشته نشود. در نقطه مقابل این رویداد بزرگ میتوان به سوریه اشاره کرد، درست در زمانی که مقاومت را کنار گذاشت، بلافاصله شکست خورد. در همین زمینه باید اشاره کرد که سلطهگران همواره در وضعیتی موفق به کسب پیروزی شدهاند که مقاومتی در برابر آنها صورت نگرفته و هرگاه مقاومتی مقابل سلطهگران شکل گرفته است، آنها قطعاً شکست خوردهاند مانند؛ شکست آمریکا در برابر ویتنام. بنابراین، صحنه منطقه اکنون یک درس بزرگ برای جهانیان دارد که عبارت است از؛ اینکه اگر ملتی میخواهد شکستناپذیر و عزتمند باشد، باید مقاومت را مشق کند.
۲ ـ مقاومت پایدار است
یک نکته مهم دیگر در فرامتن آتشبس غزه، تصریح بر مانایی، پویایی و پایایی مقاومت است. درواقع، باوجود نامطلوب بودن وضعیت اقتصادی و مادی در غزه، اما در میان خاکسترهای موجود در این باریکه، باز مقاومت روییدن گرفت و با ورود به فاز تهاجم در میان ویرانههای شمال غزه، محاسبات رژیم جنایتکار را تغییر داد. این مهم نشان میدهد که به هر میزان هم وضعیت ظاهری و مادی برای مقاومت دشوار باشد؛ اما کنشهای معطوف به مقاومت از بین نخواهد رفت؛ زیرا مقاومت به ارزشهای اصیل مردم منطقه گره خورده است. شبیه این شرایط را میتوان در جنوب لبنان و حتی یمن هم دید که با وجود تهاجمهای دشمن، شهادت رزمندگان دلاور و خرابیهای مادی، اما راسختر از قبل در مسیر تداوم مقاومت گام برمیدارند. بنابراین، برخلاف تصورات دشمن و تحلیلگران نادان، مقاومت از بین رفتنی نیست؛ زیرا متکی به حقیقت است و آنچه از بین رفتنی است، ظلم و جنایت است که مصداق آن رژیم غاصب صهیونیستی است.
۳ ـ مقاومت جبههای فراگیر
اگر چه نقش اصلی در شکست رژیم صهیونیستی را خود مردم غزه و حماس ایفا کردند که با مقاومت سرسختانه خود نشان دادند هیچگاه حاضر به تسلیم در برابر فشارهای دشمن نیستند؛ اما در این میان از حمایت قدرتمندانه دیگر اضلاع مقاومت از ایستادگی مردم غزه هم نباید غافل شد. بدون شک حمایتهای مجاهدانه حزبالله لبنان، انصارالله یمن، مقاومت عراق و بهویژه جمهوری اسلامی ایران در استحکام مقاومت در غزه اثرگذار بود و اساساً در روزهای اخیر، بهویژه با حملات مقاومت یمن به سرزمینهای اشغالی و برگزاری رزمایش اقتدار از سوی جمهوری اسلامی ایران، محاسبات رژیم صهیونیستی در مقابل جبهه مقاومت تغییر کرد و به همین دلیل، این رژیم مجبور به پذیرش آتشبس و شکست شد. بر این اساس، در تحلیل موقعیت مقاومت در سطح منطقه باید از نگاه نقطهای پرهیز کرد. مقاومت یک جبهه و جریان وسیع است که موجودیت، حیات و قدرتش وابسته به اضلاع و ارکان متعدد آن است. از اینرو، آنچه امروز بیش از پیش در سطح منطقه اثبات شد، تعیینکنندگی قدرت مقاومت است؛ زیرا اگر مقاومت تضعیف شده بود رژیم صهیونیستی اینگونه حاضر به قبول آتشبس در برابر آن نمیشد.
سخن پایانی
مقاومت، یک دکترین است که منحصر و محدود به یک حوزه خاص نیست؛ یعنی اگرچه وثاقت این دکترین در مقابله با قدرتهای سلطهگر و استکباری در حوزه دفاعی اثبات شده است؛ اما این به معنای آن نیست که دامنه این دکترین و کنشهای معطوف به آن باید در این حوزه محدود بماند. واقعیت آن است که دامنه مقاومت میتواند دیگر حوزهها و از جمله حوزه اقتصاد را هم در برگیرد تا در این حوزه هم شاهد حل و رفع مشکلات و شکوفایی باشیم. منظور آن است که همانگونه که در عرصه دفاعی، مقاومت بازدارندگی خلق کرده است، برای ایجاد بازدارندگی در عرصه اقتصادی نیز مقاومت، یک دکترین هدایتگر مطمئن است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.