صفحه نخست >>  عمومی >> نبض تحلیل
تاریخ انتشار : ۳۰ اسفند ۱۴۰۳ - ۲۰:۵۲  ، 
کد خبر : ۳۷۴۰۲۰
مروری بر شکل گیری خوارج و سرنوشت عبرت آموز آنها

دشمن‌تر از دشمن برای امام

خوارج حقیقت را در کنار خود داشتند، اما به‌جای پیروی و حمایت از امام، او را دشمن خود پنداشتند. این همان اشتباهی بود که در تاریخ تکرار شده است افرادی که گمان می‌کنند از امام خود دیندارترند و در نهایت در برابر ولی خدا می‌ایستند. امام علی (ع) این افراد را دشمن‌تر از دشمن می‌دانند و به آنان توصیه می‌کنند:«لا تَكونوا عَلى العَدوِّ أشَدَّ مِنكُم عَلَی الإمام؛ بر امام خود سخت‌تر از دشمن نشوید.»
پایگاه بصیرت / احسان بهاری
«جرج جرداق» اندیشمند مسیحی لبنانی درباره شهادت امیرالمومنین علی(ع) می‌گوید: «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّهً عَدْلِهِ؛ علی از شدت عدالتی که داشت در محراب عبادت کشته شد.» این حقیقت کوتاه تمام شاکله‌ فکری، سیاسی، اجتماعی و حکومتی امام علی(ع) را شکل می‌دهد؛ مسئله‌ای که برای ساده‌لوحانی چون خوارج که می‌گفتند «حکم فقط برای خداست!» چنان سخت آمد که حکم به شهادت امیرالمومنین(ع) دادند. در ادامه سیر شکل‌گیری تا دست به شهادت بردن خوارج را آورده‌ایم.
 
ریشه‌های شکل‌گیری یک جریان افراطی
شهادت امام علی(ع) توسط «عبدالرحمن بن ملجم»، یکی از اعضای خوارج، ریشه در یک جریان فکری افراطی داشت که از دل تحولات سیاسی و اعتقادی آن زمان پدید آمد. خوارج در ابتدا جزء سپاه امام علی (ع) بودند و در جنگ صفین در کنار ایشان علیه معاویه جنگیدند. اما در میانه جنگ امام علی (ع) به‌دلیل نیرنگ عمرو بن عاص و فریب‌کاری معاویه و «اصرار خوارج» مجبور به پذیرش حکمیت شد که بعداً این گروه به حکمیت امام علی(ع) شدیداً اعتراض کردند! ماجرای از این قرار بود که در اوج نبرد جنگ صفین (سال ۳۷ هجری قمری) زمانی که سپاه معاویه در آستانه شکست بود، عمرو بن عاص، مشاور حیله‌گر معاویه، پیشنهاد کرد که قرآن‌ها را بر سر نیزه کنند تا جنگ متوقف شود و از امام علی (ع) بخواهند به «حکمیت قرآن» تن دهد.
این اقدام در جهت ایجاد دودستگی در سپاه امام علی(ع) و خروج از میدان جنگ و کشاندن درگیری به عرصه مذاکره انجام شد. نتیجه این اقدام این شد که بسیاری از افراد سپاه امام، فریب نقشه معاویه را خوردند و گفتند: «ما نمی‌توانیم با قرآن بجنگیم!» امام علی (ع) تلاش کرد آن‌ها را متوجه حیله دشمن کند، اما برخی از فرماندهان، مانند اشعث بن قیس، با تهدید و فشار، امام را مجبور به پذیرش حکمیت کردند تاجایی که امام فرمود: «این فقط نیرنگی برای فریب شماست، اما اگر اصرار دارید، من ناچارم بپذیرم.»
در حکمیت، عمرو بن عاص نماینده معاویه و ابوموسی اشعری نماینده سپاه امام علی (ع) شد. از آنجایی که عمرو بن عاص زرنگ و مکار بود و ابوموسی اشعری ساده‌لوح و ناآگاه؛ در جلسه حکمیت، عمرو بن عاص با حیله‌گری، ابوموسی را فریب داد و طوری وانمود کرد که نتیجه حکمیت به نفع معاویه تمام شد. ابوموسی اشعری فکر می‌کرد که هر دو طرف، علی (ع) و معاویه، را از خلافت برکنار خواهند کرد و مردم خودشان یک نفر را انتخاب خواهند کرد. بنابراین، در جلسه حکمیت، او اول اعلام کرد که علی (ع) از خلافت عزل شده است! اما وقتی نوبت به عمرو بن عاص رسید، او گفت: «من نیز علی (ع) را عزل می‌کنم، اما معاویه را تثبیت می‌کنم!» بنابراین شرایط به سود معاویه رقم خورد.
وقتی خوارج دست معاویه را خواندند در کمال ناباوری به سمت به امام علی (ع) حمله کردند و گفتند:«تو گناه کردی که حکمیت را پذیرفتی و باید توبه کنی!» آنان معتقد بودند که پذیرش حکمیت یک «گناه بزرگ» است! زیرا به باور آنان، «حکومت تنها از آن خداست» و هیچ انسانی نباید در این امر دخالت کند. شعار معروفشان این بود:«لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ (جز خدا کسی حق حکم ندارد)؛ امام علی(ع) در برابر این استدلال سطحی فرمود: «کلمةُ حقٍّ یُرادُ بها باطل (نهج‌البلاغه، خطبه 40)؛ سخنی حق است، اما از آن، باطل اراده شده است.» پاسخ امام علی(ع) به این شکل به این دلیل بود که این آیه در مقام بیان توحید ربوبی است؛ نه اینکه در مسائل سیاسی و قضایی، هیچ انسانی حق داوری نداشته باشد. مشخص بود که رفتار این گروه برگرفته از تناقض رفتاری آنان بوده است نه اینکه حقیقتاً اعتقادی به این کلام داشته باشند. چرا که آنان در ظاهر منافی هرگونه مدیریت انسانی در حکومت بودند اما از آن طرف خودشان پس از تشکیل خوارج تصمیم‌گیری می‌کردند و حتی حکم به جنگ و قتل می‌دادند!
 از طرفی هم این خواسته در شرایطی بود که خود این گروه از حضرت خواسته بودند تا حکمیت را بپذیرد! پس از پذیرش حکمیت هم از حضرت خواستند تا شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما امام نقض حکمیت را نپذیرفت و فرمود: «ما چیزی را پذیرفته‌ایم که نمی‌توانیم آن را نقض کنیم.» همچنین امام (ع)درباره حکمیت فرمود: «من از آغاز با این حکمیت مخالف بودم، بعد نیز که به اجبار مردم به آن تن دادم، شرط کردم که اگر آن‌ها به کتاب خدا حکم کردند، به حکمشان پایبند باشم، زیرا در اصل، ما حکمیت قرآن  را پذیرفته‌ایم نه حکمیت مردم را.»  پس از توقف جنگ صفین و بازگشت امام به کوفه و معاویه به شام ، مخالفان حکمیت از امام علی جدا شدند و به قریه حروراء نزدیک کوفه رفتند. بدین ترتیب، گروهی به نام خوارج شکل گرفت.
 
چه شد که خوارج دست به شهادت امیرالمومنین(ع) زدند
خوارج پس از جنگ صفین و شکست در نهروان با رویکرد سخت‌گیرانه و افراطی که در دین داشتند هرکسی را که با دیدگاه آنان مخالفت می‌کرد، تکفیر می‌کردند و او را از دایره اسلام خارج می‌دانستند. امام علی(ع) که سیاست و دیانت را با عقلانیت و تدبیر در هم می‌آمیخت، حاضر به پذیرش تفسیرهای نادرست و افراطی خوارج نشد. ازاین‌رو، خوارج به این نتیجه رسیدند که او دیگر شایستگی رهبری جامعه اسلامی را ندارد و باید کشته شود.شخصیت امام علی(ع) برای خوارج یک چالش جدی بود. او در عین عدالت‌خواهی و تقوا، سیاستمداری خردمند بود که می‌توانست میان اصول دینی و واقعیت‌های اجتماعی تعادل برقرار کند. این مسئله با دیدگاه خوارج که همه چیز را به‌صورت مطلق و بدون در نظر گرفتن شرایط می‌دیدند، تضاد داشت. آنان معتقد بودند که هرگونه کوتاه آمدن از احکام اولیه اسلام، نوعی خیانت به دین است و امام علی(ع) را به دلیل پذیرش حکمیت، مستحق مرگ می‌دانستند. شهادت امام علی (ع) نتیجه مستقیم این نگاه تند و تکفیری آنان بود.
 
اشتباه خوارج چه بود؟
خوارج حقیقت را در کنار خود داشتند، اما به‌جای پیروی از امام، او را دشمن خود پنداشتند. این همان اشتباهی بود که تاریخ بارها تکرار کرده است افرادی که گمان می‌کنند از امام خود دیندارترند، اما در نهایت در برابر ولی خدا می‌ایستند. همان‌طور که امام علی (ع) می‌فرماید:«لا تَكونوا عَلى العَدوِّ أشَدَّ مِنكُم عَلَی الإمامِ؛ بر امام خود سخت‌تر از دشمن نشوید» هرگاه مردم از امام خود فاصله گرفتند یا در برابر او ایستادند، نه‌تنها خود را گمراه کردند، بلکه راه را برای فتنه‌های بزرگ‌تر هموار ساختند. شهادت امام علی (ع) نتیجه تندروی، جهالت و نفاقی بود که هنوز هم در طول تاریخ ادامه دارد. امروز نیز، هر جا که افراد از مسیر ولایت و رهبری منحرف شوند، همان تفکر خوارج بازتولید می‌شود و خطری برای حقیقت خواهد بود.
 
نظر علمای اهل تسنن درباره شهادت امام علی(ع)
علمای اهل سنت شهادت امام علی (ع) را یک فاجعه بزرگ و خسارتی جبران‌ناپذیر برای امت اسلامی می‌دانند و قاتل او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی را فردی شقی، گمراه و خبیث معرفی کرده‌اند. آنان بر جایگاه والای امام علی (ع) به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین صحابه پیامبر (ص) و چهارمین خلیفه راشدین تأکید داشته و شهادت او را نتیجه تعصب و افراط‌گرایی خوارج می‌دانند.
ابن کثیر در البدایه و النهایه (ج 7، ص 324) می‌گوید:«قتل علی(ع) از فجایع تاریخ اسلام است و ابن ملجم ملعون، با این کار، یکی از بزرگ‌ترین گناهان را مرتکب شد.»
مورخ معروف اهل سنت، شمس‌الدین ذهبی نیز در سیر اعلام النبلاء (ج 2، ص 623) درباره ابن ملجم می‌نویسد:«او از اهل جهنم است، زیرا علی (ع) را کشت؛ کسی که رسول خدا (ص) درباره‌اش فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِن مُوسی؛ تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی.»
ابن سعد در طبقات الکبری شهادت امام علی (ع) را حادثه‌ای دردناک دانسته و قاتلش را فردی متعصب و از خوارج معرفی می‌کند که به دلیل کج‌فهمی دینی، این جنایت را مرتکب شد.
طبری در تاریخ الرسل والملوک طبری ضمن روایت شهادت امام علی (ع)، ابن ملجم را قاتلی گمراه و متعصب معرفی کرده و اشاره دارد که این جنایت در نتیجه تفکر افراطی خوارج رخ داد.
ابن کثیر در البدایه و النهایه شهادت امام علی (ع) را نتیجه انحراف فکری خوارج دانسته و ابن ملجم را فردی فاسد و منحرف معرفی کرده است.
ابن حجر عسقلانی در الإصابه فی تمییز الصحابه شهادت امام علی (ع) را ضایعه‌ای سنگین برای امت اسلامی دانسته و از ابن ملجم به‌عنوان یکی از شقی‌ترین افراد تاریخ یاد کرده است.
 
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات