بصیرت چرایی تهدیدهای مقامات آمریکا علیه ایران را بررسی میکند
بنبست تهدید ایران
به تجربه ثابت شده که کشورها و ملتهای ضعیف، همواره از ترس جنگ و گرفتاریهای دیگر، در مقابل تهدیدهای قلدرها و زورگویان، سیاست کوتاه آمدن و یا به عبارت بهتر، تسلیم شدن را اتخاذ کرده، به مرور زمان به یک کشور تحت سلطه و ملت مطیع قدرتها تبدیل میشوند. رفتار اینچنینی بسیاری از کشورهای کوچک و ضعیف جهان موجب شده تا استفاده از «ابزار و شیوه تهدید» به یک رویه ثابت و البته کارآمد تبديل شود.
تهدید کشورهای ضعیف از سوی قدرتها برای رسیدن به اهداف، یک روش و ابزار ثابت و قدیمی در روابط بینالملل است. به تجربه ثابت شده که کشورها وملتهای ضعیف، همواره از ترس جنگ و گرفتاریهای دیگر، در مقابل تهدیدهای قلدرها و زورگویان، سیاست کوتاه آمدن و یا به عبارت بهتر، تسلیم شدن را اتخاذ کرده، به مرور زمان به یک کشور تحت سلطه و ملت مطیع قدرتها تبدیل میشوند. رفتار اینچنینی بسیاری از کشورهای کوچک و ضعیف جهان در برابر قدرتهای بزرگ و زورگو، موجب شده تا استفاده از «ابزار و شیوه تهدید» در سیاست خارجی این قدرتها برای تامین خواستههای نامشروع در عرصه بینالمللی، به یک رویه ثابت و البته کارآمد تبديل شود. آمریکا و دولتهای آمریکا، از جمله کشورهای قلدر و زورگویی است که در مواجهه با بسیاری از کشورهای جهان، برای رسیدن به خواستههای نامشروع، از ابزار تهدید استفاده میکند. تهدید به جنگ، تهدید به ترور رهبران، تهدید به قطع رابطه، تهدید به تحریم اقتصادی و افزایش تعرفهها یا قطع صادرات و واردات، تهدید به حمایت از مخالفان و ایجاد بیثباتی در کشور هدف و.. نمونههایی از تهدیدهای به کار گرفته شده از سوی دولت آمریکا در قبال دیگر کشورها است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام مردم سالار دینی در ایران، آمریکاییها به عنوان یک ابرقدرت قلدر و زورگوی ضربه خورده از ملت ایران، سیاست نابودی انقلاب اسلامی و بازگشت مجدد به دوران استثمارایران را در پیش گرفتند. گزاف نخواهد بود اگر گفته شود؛ طی ۴۶ سال گذشته، همه دولتهای آمریکا برای پیاده سازی این سیاست با هدف بازگشت به ایران از طریق یک دولت دست نشانده مشابه رژيم پهلوی، هر آن چه برایشان ممکن بود را انجام دادند؛ لکن در عمل نه تنها به نتیجه نرسیدند، بلکه امروز یک ایران قدرتمند را در برابر خود میبینند. اینک در آمریکا، نوبت قلدری و زورگویی به سایر کشورهای جهان، به دولت دوم رونالد ترامپ رسیده است. سیاهه تهديدهای ترامپ از همان روزهای اول ورود به کاخ سفید نسبت به سایر دولتها، یک سیاهه طولانی است. در این سیاهه، تهدیدهای علیه ملت ایران از اهمیت راهبردی برخوردار است؛ چرا که، ترامپ و عناصر اصلی در دولتش، به شکلهای گوناگون ایران را، از یک سوی به پای میز مذاکره فراخوان نموده، از دیگر سوی سایه جنگ را بالای سر ایرانیان، به نمایش در میآورند.
برای امریکاییها بهتر است با کنار انداختن عینکهای خودخواهی و خود برتر پنداری، واقعیات را ببینند، از جمله این واقعیت که انتهای مسیر تهدید ایران چیزی جز بن بست نیست.
گرچه دیگر دولتهای آمریکا هم در گذشته، از همین شیوه در مواجهه با ملت و دولت ایران استفاده کرده و هیچ نتیجهای نگرفته، اما اینک با توجه به تحولات منطقه، ترامپ تصور دیگری دارد و دچار نوعی توهم قدرتمندی در برابری جمهوری اسلامی ایران شده است. همین توهم، موجب پررنگتر شدن تهديدهای او علیه ایران شده است. در چنین شرایطی رهبر حکیم انقلاب اسلامی در بیانات نوروزی خود در روز اول فروردین ١۴٠۴، با صراحت کلام برخاسته از معنویت و قدرت لایزال الهی از یک سو، و با اعتماد به مردم مومن و وفادار انقلابی ایران از دیگر سوی، ضربهای کاری با هدف پاره کردن آن پرده توهم اقتدار وارد ساخته و فرمودند: «یک مسئلهای در باره این حرفهای سیاسی این روزهاست؛حرفهای آمریکاییها ودولتهای امریکا که یکی یک چیزی میگوید، یکی آن را تکمیل میکند، یکی آن را رد میکند، یکی آن را اثبات میکند. من فقط یکی دو نکته میگویم. نکته اول این است که آمریکایی ها بدانند که در مواجهه با ایران، هرگز با تهدید به جائی نخواهند رسید. مطلب دوم: آنها و غیر آنها بدانند که اگر خباثتی نسبت به ملت ایران انجام دهند؛ سیلی سخت خواهند خورد» برای امریکاییها بهتر است با کنار انداختن عینکهای خودخواهی و خود برتر پنداری، واقعیات را ببینند، از جمله این واقعیت که انتهای مسیر تهدید ایران چیزی جز بن بست نیست.