نکته اول؛ بحث مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکرات از دیدار ترامپ و نتانیاهو آغاز شد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در اظهارات خود ادعا کرد که قرار است «روز شنبه(23/1/1404) با ایران بهصورت مستقیم و در سطح بسیار بالا دیدار داشته باشد» اما در فضای واقعی دیپلماسی، مذاکرات به صورت غیرمستقیم برگزار شد. ادعای ترامپ درباره گفتوگوی مستقیم، در حقیقت نوعی تاکتیک رسانهای برای کاستن از فشارهای داخلی آمریکاست. دولت او در هفتههای اخیر به دلیل ناتوانی در بازگرداندن ایران به میز مذاکره در چارچوب خواستههای یکجانبه، شکست در ائتلافسازی منطقهای، و خنثیشدن طرح فشار حداکثری و ... با انتقادهای گستردهای در داخل آمریکا و حتی در بین متحدان سنتی خود روبهرو شده است.
نکته دوم؛ در عرف روابط بینالملل، مذاکره غیرمستقیم زمانی اتفاق میافتد که یکی یا هر دو طرف، به دلیل ملاحظات سیاسی، حیثیتی، هویتی یا امنیتی، حاضر به گفتوگوی رودررو نباشند. این نوع مذاکره معمولاً با حضور یک کشور یا نهاد میانجی انجام میشود که پیامها را منتقل کرده و فضای گفتوگو را حفظ میکند. در مذاکره غیرمستقیم، دو شکل رایج وجود دارد:
1- دو طرف در مکانهای جداگانه هستند و پیامها از طریق واسطه منتقل میشود.
2- هر دو در یک ساختمان هستند ولی در اتاقهای جداگانهاند و باز هم واسطه انتقالدهنده دیدگاههاست.
نکته سوم؛ مزایای مذاکره غیرمستقیم را می توان در موارد ذیل خلاصه نمود:
اولین دلیلی که موضع ایران را نسبت به مذاکره مستقیم، زاویه بخشیده و موجب میشود تا ایران بر غیرمستقیم بودن شکل مذاکرات اصرار داشته باشد، تجربه ناکام برجام و نداشتن اعتماد به آمریکا به دلیل خلف وعدههای گذشته به ویژه پاره کردن توافق جامعای مانند برجام است که با قطعنامه2231 شورای امنیت سازمان ملل هم تائید رسمی شده بود اما دیدیم که نه تنها آمریکا به تعهدات خود وفا نکرد بلکه ترامپ ساختارشکنانه و یک طرفه از آن خارج شد و بنای فشار حداکثری را بنیان نهاد. به همین واسطه برای ایران، کارآمدی مذاکره مقدم بر شکل آن است.
دومین دلیلی که باعث گزینش مذاکرات غیرمستقیم از سوی ایران شده، این است که به نظر میرسد مذاکرات غیرمستقیم فرصت احراز کنترل بیشتر بر افکار عمومی را برای ما فراهم میکند؛ چرا که دور از منطق نیست اگر تصور شود طرف مقابل در صورت مستقیم بودن مذاکرات، دست به جهتدهی مطالبات ایرانیان و متعاقب آن، تحت فشار قرار دادن تیم مذاکراتی ایران بزند و با این مهندسی، زمینه را برای حصول بیشتر خواستههایش فراهم آورد. طرف مقابل میتواند با مذاکره مستقیم، میان خواستههای خود و خواستههای ایران، دو قطبی «عقلانیت – ضد عقلانیت» ایجاد کند و سبب شود تا هرگونه «مواجهه با زیادهخواهی» آمریکا از سوی جمهوری اسلامی به مثابه دگماتیسم بیحاصل در افکار عمومی ایران بازخوانی و بازنمایی شود. لازم به ذکر است که آنها با عملیات اغواگرانه رسانهای و شناختی از قبل جامعه و اقتصاد کشور را به مذاکرات و نتیجه آن منوط و مشروط کردهاند.
سومین دلیلی که مذاکره مستقیم را در چشم ایران ناموجه جلوه میدهد، تقصیر آمریکا در هدم کارآمدی برجام است. اگر ایران بپذیرد با آمریکا، مستقیم وارد مذاکره شود، در واقع همه آنچه به درستی درباره نقش مخرب واشنگتن در انحراف و سرانجام ناکارکردی برجام، در تمام این سالها اعلام داشته، از اعتبار می افتند و صرفاً تلاشی ایدئولوژیک برای خاطینمایی از آمریکا به عنوان دشمن سنتی، بازنمایانده میشوند.
چهارمین دلیلی که باعث شد ایران شیوه غیرمستقیم را در مذاکرات دور اخیر با آمریکا برگزیند، این است که نمیخواهد تحت فشار مذاکره نماید و قرار نیست میز مذاکره و شکل و شیوه آن را آمریکا به صورت تحکمی بچیند.
پنجمین دلیلی که باید به آن توجه کرد، عدم اعتماد میان ایران و آمریکا است. استفاده از یک واسطه مانند عمان که سابقه خوبی در میانجیگری بین ایران و آمریکا دارد، میتواند تا حدی مشکل اعتماد را حل کند.
منبع: پرسمان هفته شماره 02 سال 1404