هر جنگی دو جبهه دارد! این گزاره در جریان جنگ دوازده روزه تحمیلی اخیر هم صدق میکند؛ در این میدان یا در حال نبرد با رژیم صهیونیستی بودهایم و یا از مدافعان جمهوری اسلامی ایران. در این میان، بیطرفی عین در زمین دشمن بازی کردن است. نکته دیگری هم که باید به آن توجه کرد، این است که در دل دشمنی، افراد را میتوان در دسته مخالفان باشرف و بیشرف تقسیمبندی کرد؛ تمایزی که تنها در موقعیت بحرانی مانند جنگ آشکار میشود.
اپوزیسیونهایی که به موساد گرا میدادند!
در جنگ دوازده روزه که دشمن صهیونیستی، موجودیت ملت ایران را هدف قرار داده و از همه خطوط قرمز عبور کرده بود. برخی مخالفان وطنی در کنار این مزدوران قرار گرفته و با وطنفروشی، شرف خود را زیر پا گذاشتند. این گروه، با مخالفانی که حتی در اختلاف نظر، شرافت خود را حفظ میکنند، تفاوت بنیادین دارند. در این جنگ، اپوزیسیون، برخی سلبریتیهای سابق و خارجنشین مواضعی آشکارا علیه ملت ایران و در کنار جنایتکاران بینالمللی اتخاذ کردند. «منشه امیر» مدیر سابق رادیو اسرائیل، در مصاحبهای با شبکه «ایراناینترنشنال»، با عصبانیت از ناکامی رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهدافش در حمله به ایران سخن گفت: «خشم و سردرگمی در اسرائیل حاکم است. برنامهریزی کرده بودیم که مردم ایران به خیابانها بیایند، اما این اتفاق نیفتاد. متأسفانه اپوزیسیون فعال و مؤثری هم وجود ندارد که خیال غرب را برای براندازی راحت کند.» این سخنان، ناکامی راهبرد صهیونیستی در بسیج مردم ایران علیه نظام را بهوضوح نشان میدهد.
از سوی دیگر، «حمید فرخنژاد» بازیگری که سالها از امکانات سینمای ایران بهرهمند بود و سپس به آمریکا مهاجرت کرد، در گفتوگویی جنجالی اظهار داشت: «راجعبه جنگ چیزی از من نپرسید! برایم مهم نیست در ایران چه شده یا چه خواهد شد. من حالا شهروند آمریکایی هستم. درباره آمریکا سؤال کنید!»
همچنین «اشکان خطیبی» دیگر بازیگر فراری و فعال ضدنظام، با اعتراف به منفور شدن اپوزیسیون در میان مردم ایران، از هجمههای مردمی علیه خود سخن گفت: «بعد از حمایت از تجاوز اسرائیل به ایران، مردم به من «وطنفروش» میگویند. وضعیت روحیام چنان بد است که روانپزشک پیشنهاد بستری شدن داده. ما اینجا هیچچیز نیستیم و زندگی خوبی نداریم.» این اعترافات نشاندهنده عمق انزوای اپوزیسیون در میان مردم ایران است.
در این میان اعتراضات نسبت به وطنفروشی خاندان دیکتاتور پهلوی هم نمایشی تازه بود؛ «پیمان عارف» تحلیلگر سابق رسانههای فارسیزبان بیگانه، با انتقاد از رضا پهلوی، او را خائن به ایران خواند و گفت: «اسرائیلیها گمان میکردند با هدف قرار دادن فرماندهان ایرانی، رضا پهلوی پیامی صادر میکند و مردم به خیابانها میریزند. اما آنها در محاسبات خود درباره قدرت ایران، همبستگی مردم و نفوذ اپوزیسیون اشتباه کردند. در ایران کسی پهلوی را جدی نمیگیرد.» «شهرام همایون» فعال سیاسی خارجنشین، نیز با اعتراف به پیروزی ایران در این جنگ، اظهار داشت: «رضا پهلوی و مشاورانش اطلاعات حمله به ایران را به موساد دادند. او در این جنگ بازندهای بدنام و سرافکنده خواهد بود و جامعه ایرانی این افراد را نخواهد بخشید.» «فرامرز دادرس» عضو سابق گارد شاهنشاهی، نیز با انتقاد شدید از حامیان پهلوی، آنها را «بزدل» و «ترسو» خواند.
بازوی رسانهای صهیونیسم
این مواضع در حالی است که شبکههایی مانند ایراناینترنشنال سالهاست با شعارهایی، چون «نه غزه، نه لبنان» و «زن، زندگی، آزادی» تلاش کردهاند تا همبستگی منطقهای ایران را تضعیف کنند. اما امروز مردم ایران بهوضوح دریافتهاند که این شعارها بخشی از پروژهای بزرگتر برای تضعیف ایران بوده است. وقتی غزه و لبنان تضعیف شوند، ایران نیز در معرض تهدید قرار میگیرد. رضا پهلوی، که خود را ملیگرا میخواند، در این جنگ بهعنوان پیادهنظام رژیم صهیونیستی عمل کرد، اما برخلاف اسکندر مقدونی در داستان تاریخی آریو برزن، اینبار نهتنها رژیم صهیونیستی به پیروزی نرسید، بلکه خود درگیر هرجومرج داخلی، فرار شهروندان و استفاده از مردمش بهمنزله سپر انسانی شده است. در این میان، شکست راهبردی رژیم صهیونیستی در حمله به ایران، دشمن را بهسوی جنگ روانی سوق داده است.
رسانههایی مانند ایراناینترنشنال، که عملاً به بازوی رسانهای صهیونیسم تبدیل شدهاند، با دستکاری اخبار، بزرگنمایی نارضایتیهای گذشته و بازتولید چهرههای شکستخوردهای، چون رضا پهلوی، تلاش دارند شکست میدانی را به پیروزی روانی تبدیل کنند. ایراناینترنشنال دیگر حتی تظاهر به بیطرفی نمیکند و آشکارا در خدمت اهداف صهیونیستی عمل میکند. در این موقعیت، وظیفه رسانههای داخلی بیش از پیش سنگین است. آنها باید با روایتسازی هوشمند، تولید محتوای اثربخش و تمرکز بر موفقیتهای ملی، خط مقدم این جنگ روانی را حفظ کنند. این جبهه، اگرچه فاقد توپ و تانک است، اما قلبها و ذهنها را نشانه گرفته و حقیقت، قدرتمندترین سلاح در این میدان است. پیروزی ایران در جنگ دوازده روزه نهتنها یک دستاورد نظامی، بلکه نشانهای از همبستگی ملی و ایستادگی در برابر توطئههای خارجی بود. این پیروزی باید با روایت درست و قاطع به ذهن و قلب مردم ایران منتقل شود تا تلاشهای دشمن برای تحریف آن خنثی شود.