تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۷:۴۹  ، 
کد خبر : ۳۷۸۴۴
به مناسبت بیست و هفتم آذر، روز وحدت حوزه و دانشگاه

تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه


«منشأ همه گرفتاری‌های یک کشور از دانشگاه است و حوزه‌های علمی، و منشأ همه سعادت‌‌های مادی و معنوی از دانشگاه هست و حوزه‌های علمی. امام خمینی(ره)». مساله وحدت حوزه و دانشگاه از مسائلی است که از ابتدای انقلاب اسلامی و حتی پیش از آن به طرق مختلف در کانون توجه صاحب‌نظران این کشور بوده است. برداشت محدود و تاریخی نسبت به حوزه و دانشگاه روایت‌های مختلفی دارد. در محدودترین برداشت‌ها موضوع در حد دو نهاد آموزشی و تعارض میان آنها تنزل داده می‌شود. از این دید مشکل اصلی به تفاوت در ساخت و قالب آموزشی بر می‌گردد، که یکی متعلق به دوران جدید است و دیگری در گذشته ریشه دارد. در پی این بیان کلی بسته به اینکه کدام تفاوت‌ها عمده تلقی می‌شود، مساله صورت‌های مختلفی پیدا خواهد کرد، اما در هر صورت بحث اصلی در این دیدگاه این است که بستگی یکی از این دو نهاد به گذشته و کارآمد نبودن در برخورد با مسائل جدید و حل و فصل مشکلات تازه و نو در کل عدم انطباق آن با دوران جدید از یک طرف، و عدم تناسب آن نهاد دیگر با مسائل فرهنگی بویژه مذهبی، ملی و بومی و تناسب آن با موطن اصلی و نسخه اولیه‌اش در بیرون از این آب و خاک، بنیاد و پایه مشکلات مربوط به این دو نهاد و تعارض آنها را می‌سازد. می‌توان در تاریخ پیدایش این مشکل، بالاخص در دوران اولیه ورود نهادهای آموزشی جدید به ایران حوادثی را یافت که مبین وجود چنین دیدی نسبت مساله بوده است. هنگامی که بر سر نوع پوشش، سبک نشستن در کلاس، استفاده یا عدم استفاده از میز و نیمکت و نظیر آن نزاع برپا می‌شود، مساله دقیقا چنین صورتی به خود می‌گیرد. این برداشت محدود، تا حد زیادی مساله را تاریخی می‌بیند، یعنی آنچه موجبات این تفاوت‌ها و نهایتا جدایی این دو پیدایش نظام آموزشی جدید و قدیم را فراهم آورده است، ریشه در واقعیت‌های تاریخی دارد، دو واقعیت تاریخی در اینجا نقش بازی می‌کند: یکی واقعیت تاریخی عقب‌ماندگی ما و دیگری واقعیت تاریخی پیشرفت و توسعه غرب و عملکرد این دو واقعیت آن چیزی است که ما اکنون با آن مواجهیم و به طور اجتناب‌ناپذیر تمایل ما به جبران مافات و نیل به پیشرفت، ضرورت الگوگیری از غرب را موجب شده است. این روایت اشکالی نمی‌بیند که نوع برخورد رژیم‌های گذشته با این مساله را شماتت و مذمت ‌کند. هر چند بعضی اقدامات اولیه که پیش از پیدایش حکومت وابسته پهلوی انجام گرفت نظیر مدرسه دارالفنون، غیر از این را می‌گوید. اما به هر حال وجود رژیم گذشته نیز بخشی از این واقعیت تاریخی است که، موجب شده در مقابل تشکیلات آموزشی سنتی و در جهت حذف آنها، تشکیلات و سازمانی جدید بر پایه الگوگیری از غرب بوجود آید. به بیان دیگر ما به لحاظ عقب‌ماندگی از کاروان اندیشه بشری باید از نظام آموزشی نوین که هم زمینه و هم دستاورد فرهنگ جدید است بهره گیریم، و به لحاظ نهادینه شدن نظام آموزشی گذشته نمی‌توانیم به کلی آن را کنار نهیم. در واقع سنتی و تاریخی بودن نظام قدیم مانع از آن است که بتوان آن را کاملا کنار نهاد یا دگرگون کرد و بی‌ریشه بودن نظام جدید مانع از آن است که به آسانی پذیرفته شود. حل این مساله مطابق این روایت نیز در گرو دو امر است که اولین و مهم‌ترین آنها احاله مساله به خود تاریخ کافی است مساله به گذشت زمان واگذار می‌شود. همانطوری که در گذشته واقعیت‌های تاریخی پیدایش این مساله را موجب گردید، حوادث بعدی مشکل را حل خواهد کرد . به این معنا الزامات تاریخی موجبات حل و فصل تعارض‌ها و تطابق این دو با یکدیگر را فراهم خواهد کرد. امر دوم نیز به تلاش هر دو نهاد در مسیر انطباق‌یابی است. توصیه اصلی در اینجا بر حذف موارد افتراق و یا الگو گیری از ابعاد مثبت با یکدیگر است. اگر مساله بدین صورت دیده شود باید گفت ما به لحاظ تاریخی در موقعیتی قرار داریم که حکم به انتفاء موضوع بکنیم.
واقعیت‌های تاریخی به هر دلیلی این دو نهاد را به یکدیگر نزدیک کرده و به طور قطع سخن از حذف یکی از این دو موضوعیت خود را از دست داده است. اکنون بیشتر، مساله تکمیل یکدیگر مطرح است تا چیز دیگری؛ و از بعد دیگر نیز اگر مساله حوزه و دانشگاه چنین معنایی داشته باشد ما باید موضوع را خاتمه یافته تلقی کنیم. زیرا گرچه این دو نهاد آموزشی هنوز تا حدودی قالب‌های گذشته خود را حفظ کرده‌اند، اما هر دو نسبت به مشکل خود از حیث آگاه شده‌اند و درصدد اخذ از یکدیگرند. اکنون در کشور شاهد نهادهایی هستیم که شکلی تلفیقی از این دو است و از نقطه نظر روش کار، ترکیبی از خصوصیات خاص آموزشی هر دو را دارد. از جهتی نیز مساله، از موضوع نزاع یا تعارض میان این دو در آمده و بیشتر مساله خاص و درونی هر یک شده است، به این معنا که حوزه در درون خود مساله را به بحث و چاره‌جویی گذاشته و درصدد بازسازی آموزشی خود است و دانشگاه نیز تلاش می‌کند از جهات مختلفی تبدیل به یک نهاد ملی شود و از جهات مختلف پیوندهای خود را با مسائل ملی و محلی مستحکم‌تر کرده و از پیروی کامل از نسخه عربی اجتناب کند. لکن می‌توان گفت که بعید است مشکل در صورت اولیه خود در همان مراحل ابتدایی نیز ناظر، به چنین مسائلی بوده باشد. بله، بی‌شک به لحاظ تاریخی نزاع‌هایی از این دست و بر مسائلی از آن قبیل بوده است. اما ما نباید مسائل مذکور را به همین صورت فهم و معنا کنیم. پیشینه تاریخی این مشکل و نتایج عواقب آن، گویای امری بیش از اینهاست، و این زمینه‌های تعارض اولیه را باید بیشتر نشانه‌هایی از اموری عمیق‌تر بدانیم. طبعا هنگامی که هنوز عرصه‌های عمیق‌تر نزاع و تعارض مشخص نگردیده، به زمینه‌هایی از این دست که قریب و نزدیک به درک و لمس است، کشانده می‌شود. اما دیگر جایی برای ابهام برای وحدت حوزه و دانشگاه در اولین گام، یعنی تشخیص مساله باقی نگذاشته و بلکه انتظار می‌رود که بسیاری از مسائل عملی مرتبط با این مقوله نیز حل شده باشد.
بدون شک خیزش‌های تاریخی این ملت، پیشرفت‌هایی در زمینه حل مشکل که تحت عنوان «‌وحدت حوزه و دانشگاه‌» شناخته می‌شود، بو‌جود آورده و تا حدی نیز به درک صورت مساله کمک کرده است. اما در هر دو جهت تا رسیدن به فضای مطلوب هنوز فاصله داریم. تاسف بار این است که در این سال‌های اخیر در هر دو جهت نوعی برگشت و قهقرا دیده می‌شود. یعنی هم شاهد ابهام آفرینی در مورد ماهیت مساله هستیم و هم اقداماتی در جهت دور شدن از وحدت و تعارض آفرینی بین حوزه و دانشگاه صورت می‌گیرد. می‌توان از اساس در این مساله تردید کرد که آیا آنگونه که مشهور و مقبول همگان است، تضاد و تعارضی جدی و وسیع میان حوزه و دانشگاه بوده است یا نه ؟ ما در اصل معتقدیم که اگر بر پایه داده‌های عینی داوری کنیم پاسخ منفی خواهد بود. از همان ابتدا علیرغم خواست عده‌ای، هرگز حوزه و دانشگاه به صورت همه جانبه معارض و متضاد نبوده‌اند، بلکه همواره به نقاط وصل متعددی داشته‌اند و حتی برخی از پیشروان و بنیانگذاران دانشگاه که دارای سوابق حوزوی بوده‌اند اینطور نبوده که از یکی بریده و به دیگری پیوسته باشند و هرگز مساله را اینطور نمی‌دیده‌اند. اما حقیقت این است که فضای حاکم بر روابط این دو نهاد، غالبا متاثر از افراطی‌ترین دیدگاه‌ها در این خصوص بوده است، یعنی کسانی مایل بوده‌اند با تاسی از غرب و الگوی غربی یک صف‌بندی قاطع میان این دو ایجاد کنند و حوزه و دانشگاه را متعلق به دو دنیای کاملا متفاوت بدانند که بقا و رشد در گرو افول و مرگ دیگری است و بالعکس. این تصویر در عین اینکه در صورت کاملش ما به ازا محصل و واقعی نداشته، اما روند مباحثات و برخوردهای این دو را در کلیت خود جهت داده است. بدین جهت ما نیز در این مقال از منظر این تصویر انتزاعی یا نوع آرمانی به مساله نگاه کرد و جدایی حوزه و دانشگاه از یکدیگر را مفروض تلقی نموده‌ایم، و سپس چاره جویی در مورد روند وحدت این دو را سوال اصلی بحث قرار داده‌ایم. اصولا باید گفت که وزن و قیمت مساله وحدت حوزه و دانشگاه آنگونه که باید و شاید درک نشده و اختصاص روزی در سال به این مساله و انجام گفت وگوهایی گذرا و نه چندان عمیق در این باب، خود به اندازه کافی در این زمنیه گویاست. این نوع برخورد، خود حکایت از عدم شناخت کافی از مساله و آثار و نتایج مربوط به آن دارد. بدون شناخت مساله و خطر پیامدهای تصویر شده، چگونه می‌توان انتظار برخورد جدی با آن داشت؟
در سال‌های قبل از انقلاب و سال‌های سخت آغاز انقلاب، هدف گذاری برای ارتباط حوزه و دانشگاه و کیفیت این ارتباط، بسیار آسان‌تر و واضح‌تر بود. زیرا عبارت بود از تفاهم اخلاقی ، درک متقابل، رفع سوء‌ظن‌ها ، آشنایی با علوم و شیوه کار یکدیگر و نزدیک شدن به هم در صفوف مبارزه با استبداد، ستم و امپریالیزم. آن تلاش‌ها به ثمر نشست و آنها با کمک هم حاکمیتی را بر انداختند و حاکمیت جدیدی را با اهداف و غایات جدید بنیانگذاری کردند. نسل دوم حوزه و دانشگاه در حراست از آن اهداف، طی دو دهه گذشته سرمایه‌گذاری کردند و در این راه نسبتا موفق بودند؛ گرچه ضعف‌های مهمی هم داشتند. با وجود آنکه نباید از نقاط منفی چشم پوشید، از نقاط مثبت هم نباید غافل بود. حوزه امروز ،حوزه‌۳۰ سال پیش نیست، پیشرفت‌های بزرگی در حوزه اتفاق افتاده است. امروز صدها موسسه تحقیقاتی، صدها حوزوی اهل قلم و صدها روشنفکر آشنا با علوم جدید و اهل تفکر اجتماعی پدید آمده ‌آند.
در دانشگاه روح تحقیق و پیشرفت و علاقه به تولید علم و حضور در صحنه مشکلات اجتماعی در دانشگاه‌های ما وجود دارد. از همکاری حوزه و دانشگاه جامعه‌ای ساخته می‌شود که بر علم و تدبیر استوار است.
امروز مدیران کشور از کرسی‌های حوزه و دانشگاه وارد کرسی‌های مدیریتی می‌شوند. از این جهت ، حاکمیت فرزند دانشگاه و حوزه است و تصمیمات حوزه و دانشگاه با هم وارد حاکمیت می‌شوند. اگر حوزه و دانشگاه در پروژه تولید علم و تولید حرف‌های جدید و طرح‌های عملی شکست بخورند، حاکمیت شکست خواهد خورد.

نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات