شبکه نمایش خانگی طی سالهای اخیر به یکی از مهمترین عرصههای تولید محتوای فرهنگی و هنری در ایران تبدیل شده است. این فضا که زمانی محدود و کمتر شناخته شده بود، اکنون با رشد سریع تولیدات و افزایش مخاطبان، نقش کلیدی در شکلدهی به فرهنگ عمومی ایفا میکند. با این حال، این حوزه با چالشهای متعددی از جمله ضعف نظارت، ابهام در قوانین و تنش میان تولیدکنندگان و نهادهای ناظر روبهروست. در این مصاحبه، مصطفی وثوقکیا، فعال رسانهای و فرهنگی، به بررسی وضعیت کنونی شبکه نمایش خانگی، نقش نهادهای ناظر، چالشهای تولید محتوا و راهکارهای برونرفت از بحرانهای این حوزه میپردازد.
شما وضعیت امروز شبکه نمایش خانگی را چطور توصیف میکنید؟ از نظر شما واژه «ولنگاری فرهنگی» برازنده این فضا هست یا نه؟
نمیتوان بهسادگی درباره وضعیت شبکه نمایش خانگی حکم کلی صادر کرد. برای تحلیل این موضوع باید مقدمهای در نظر گرفت. واقعیت این است که امروز شبکه نمایش خانگی در ایران به مرحلهای غیرقابل بازگشت رسیده است. امروز دیگر شبکه نمایش خانگی فضای مشخصی پیرامون آن شکل گرفته که هم مخاطب دارد، هم تولیدکننده و هم کسبوکارهای متعددی به آن وابسته شدهاند. بنابراین، هرگونه تلاش برای توقف یا حذف این حوزه، به ایجاد بحران در سایر بخشها منجر خواهد شد.
وضعیتی که اکنون میبینیم، نتیجه نادیده گرفتن حاکمیت قانون طی سالهای گذشته در حوزه شبکه نمایش خانگی است. همین بیتوجهی به قانون موجب شده تا برخی تولیدات، شائبه «ولنگاری فرهنگی» را به ذهن متبادر کنند. البته این صفت را نمیتوان به همه آثار نسبت داد، اما درباره برخی تولیدات، این برچسب بیراه نیست؛ همانها که بیشتر در کانون توجه قرار میگیرند.
نهادهای ناظر مانند ساترا چرا در قبال برخی محتوای ناهنجار منفعلاند؟
ساترا بدون داشتن جایگاه قانونی مصوب، سعی کرد با ابزارهای بازدارنده و رویکردهای سلبی، خودش را بهعنوان ناظر اصلی این حوزه تثبیت کند؛ اما همینجا کار از دستش خارج شد.
ساترا از نظر قانونی، نه ابزار الزام دارد و نه اختیارات کافی برای اعمال دستور. این سازمان قانونی مصوب مجلس ندارد، و برای وادار کردن یک تولیدکننده به تبعیت از دستوراتش، ناچار است از طریق مکاتبه با دادگاههای صالح و قوه قضائیه عمل کند. در بسیاری از موارد هم به دلیل نبود قانون روشن، قوه قضائیه امکان صدور حکم ندارد.
البته در موارد معدودی مانند سریالهای «تاسیان»، «سوشون» و چند مورد دیگر، اقدامات قانونی با پشتوانه ساترا انجام شده، اما تا زمانی که این سازمان نتواند با تکیه بر قانون مصوب، خودش مستقیماً در تولید و انتشار محتوا دخالت و اعمال کنترل کند، این وضعیت ادامه خواهد داشت.
آیا گسترش سانسورزدایی در نمایش خانگی، نوعی واکنش به محدودیتهای تلویزیون رسمی بوده؟ یا فراتر از آن، جریانی هدفمند در کار است؟
واقعیت این است که من اساساً با تعبیر «گسترش سانسورزدایی» در شبکه نمایش خانگی موافق نیستم. این موضوع چیز تازهای نیست. از گذشته تاکنون، فیلمهایی که در سینما یا در قالب نمایش خانگی پخش میشدند، هم از نظر پوشش بازیگرانـ خصوصاً زنانـ و هم از نظر برخی مضامین، همواره آزادتر از آثار تلویزیونی بودهاند؛ بنابراین نمیتوان دوگانهای ساخت مبنی بر اینکه شبکه نمایش خانگی با هدف تقابل با صداوسیما، فضای خود را بازتر کرده است. در واقع، اینگونه نبوده که یک جریان هدفمند پنهانی بخواهد با سیاستهای رسمی مقابله کند. تصمیمگیری درباره باز بودن یا نبودن فضا، از سوی بخشهایی از حاکمیت صورت گرفته و اگر قرار به پرسش باشد، باید آن نهادها پاسخگو باشند.
از سوی دیگر، طبیعی است که اهالی سینما و تلویزیون از کاهش محدودیتها استقبال کنند؛ چرا که چنین فضایی امکان خلاقیت و تنوع بیشتری برای آنها فراهم میکند.
نقش سلبریتیها و فضای اینستاگرامی در تأثیرگذاری بر محتوای سریالها را چطور ارزیابی میکنید؟
بهنظر من نقش سلبریتیها و فعالان اینستاگرامی بیشتر در مرحله نهایی فرآیند تولید و پخش سریالها پررنگ میشود؛ جایی که کار تولید به پایان رسیده و حالا وارد فاز تبلیغات و بازاریابی شدهایم؛ بنابراین اگر بخواهیم تمرکز اصلی را بر سلبریتیها و فضای اینستاگرامی بگذاریم، عملاً توجه را از اصل ماجرا که محتوا و سیاستگذاری تولید است، منحرف کردهایم. این کار نوعی رفتن به بیراهه است؛ چرا که مسئله اصلی در جای دیگری است.
آیا تولیدکنندگان شبکه نمایش خانگی عمداً به سمت مصرفگرایی و تحریک احساسات رفتهاند؟ آیا هدف اصلیشان فقط کسب سود است؟
واقعیت این است که شبکه نمایش خانگی، در ماهیت خود، یک فعالیت اقتصادی است. پلتفرمهایی که در این حوزه فعالاند، محتوا تولید میکنند، هزینه میپردازند و در نهایت بهدنبال سودآوری هستند. این ساختار، مانند بسیاری از فعالیتهای فرهنگی دیگر، در عین حال که بر بستر فرهنگ حرکت میکند، با هدف اقتصادی و جذب مخاطب طراحی شده است.
نقد اصلی شاید در این باشد که چرا بیشتر موضوعاتی که در شبکه نمایش خانگی تولید میشود، در یک فضای تکراری، غمزده، ناامیدکننده و حتی مأیوسکننده میگذرد. نوعی فضای منفی که ممکن است به روح و روان مخاطب هم آسیب بزند. این یکنواختی محتوایی، جای تأمل دارد.
به نظر شما چه نهادی یا ساختاری باید پاسخگوی وضعیت فعلی در شبکه نمایش خانگی باشد؟ مسئولیت این شرایط بر عهده چه کسانی است؟
پاسخ این پرسش، به کل ساختار حاکمیت فرهنگی کشور بازمیگردد. تمام این مجموعه باید پاسخگوی وضعیت امروز شبکه نمایش خانگی باشد. این مسئله محدود به یک نهاد یا سازمان خاص نیست.
در مقطعی، نظارت بر شبکه نمایش خانگی بر عهده وزارت ارشاد بود. اما از زمانی که شرکتهای تولیدکننده و پلتفرمهای پخش وارد میدان شدند، وزارت ارشاد عملاً از میدان خارج شد. این خروج هم نه بهصورت تدریجی، بلکه با حذف مرکز رسانههای تصویری و بدون ایجاد جایگزین مناسب انجام شد. بهعبارت دیگر، وزارت ارشاد در این حوزه دچار ترک فعل شد.
در ادامه و در خلأ نهاد ناظر، صداوسیما وارد عمل شد، اما ورود صداوسیما نیز در قالب ساترا، به جای ساماندهی، بیشتر به سردرگمی انجامید. چرا؟ چون روند تنظیمگری یا رگولاتوری که صداوسیما در پیش گرفت، به نتیجه نرسید و ما اکنون نتیجهاش را در همین وضعیت آشفته شبکه نمایش خانگی میبینیم.
در چنین شرایطی، همه مقصرند؛ از تولیدکنندهای که خود را پاسخگو نمیداند، تا سیاستگذار و ناظری که در تنظیم و هدایت این مسیر، یا غایب بوده یا ناکارآمد عمل کرده است.
پیشنهاد شما برای اصلاح روند فعلی و تقویت تولیدات سالم و فرهنگی در شبکه نمایش خانگی چیست؟
برای خروج شبکه نمایش خانگی از وضعیت پرتنش و نامطلوب فعلی، باید از کشمکشهای بیپایان میان تولیدکننده و مصرفکننده، تولیدکننده و نهادهای تنظیمگر و نهادهای قانونی فاصله گرفت. وقتی اثری تولید میشود و میلیاردها تومان هزینه روی آن صرف شده، توقیف ناگهانی آن نه تنها به تولیدکننده ضرر میرساند، بلکه مخاطبی که هزینه اشتراک پرداخته و انتظار یک سریال باکیفیت داشته نیز متضرر میشود. این خسارتها قابل جبران نیست.
راه برونرفت از این وضعیت، کنار گذاشتن دوگانگیهای موجود است. برخی از پلتفرمها از حمایتهای خاصی درون حاکمیت بهرهمندند که این حمایتها باعث تضعیف و بیثباتی جایگاه نهادهای تنظیمگر میشود. این نهادها، بهجای تقویت و اعتبار بخشی، بهدلیل رفتارهای نابخردانه خود، اعتبارشان را از دست دادهاند و در تلاشاند با فضاسازی و استفاده از ابزار قوه قضائیه، جایگاه خود را تثبیت کنند؛ اما اغلب در این تلاشها ناکام ماندهاند.