اگر بعد از جنگ اخیر، زمان تغییر پارادایم فرا رسیده باشد و این فرصت طلایی را باید برای تغییر مغتنم شمرد، این گروه های فاصله گرفته از مردم و نظام هستند که باید با تغییر پارادایم و مواضع خود، به دامن مردم و نظام برگردند.
با تامل در بیانیه هایی که این روزها با عناوین مختلفی منتشر می شود، هر صاحب اندیشه ای به این فکر فرو می رود که چه روزگار عجیب و غریبی داریم!
در بیانیه اخیری که به نام «جبهه اصلاحات» منتشر شد، والبته بسیاری از چهرههای شاخص و شناخته شده این جریان از آن برائت جستند؛ بر این نکته تاکید شده که، تنها راه نجات کشور تغییر و بازگشت به مردم است! نویسندگان این بیانیه بر این نکته هم تأکید دارند که برای عبور از شرایط کنونی، باید با تن دادن به خواست غرب، داوطلبانه دست از غنی سازی برداشته و آن را تعلیق نمائیم.
با کنار هم گذاشتن این دو گزاره، یعنی تغییر و بازگشت به مردم از یک سو، و کنار گذاشتن غنی سازی تحت عنوان تعلیق داوطلبانه از سوی دیگر، این معنا حاصل می شود که، از نظر بیانیه نویسان، خواست مردم ایران دست کشیدن از صنعت هسته ای و توقف غنی سازی می باشد.البته ناگفته نماند که بعد از انتشار این بیانیه، به رغم واکنش های بسیار منفی در جامعه نسبت به محتوای آن و از جمله موضوع غنی سازی، یکی از چهرههای شاخص این جریان طی مصاحبه ای اعلام کرد که من نگاه تندتری داشتم و معتقد بودم در بیانیه، به جای تعلیق باید واژه تعطیل کردن نوشته می شد!
آیا اینچنین است؟ آیا مردم ایران هم مانند این بیانیه نویسان، خواهان دست کشیدن کشور و نظام از صنعت هسته ای هستند؟ تمام شواهد و قرائن نشان می دهد، نگاه آن مجموعهای که از نظر جامعه شناسی و مردم شناسی، می توان نام مردم ایران را روی آنان گذاشت، در این خصوص نظری کاملا متفاوت دارند. این آقایان از کجا به این جمع بندی رسیده اند که خواست مردم ایران دست کشیدن از صنعت هسته ای و خداحافظی با غنی سازی تحت عنوان تعلیق، آن هم طبق نظر آمریکایی ها می باشد؟ عجیب و غریب آن است که، هر گروه و دسته ای برای پیشبرد امیال و مقاصد خودش، پشت نام مردم قرار گرفته، علیه نظام موضع گیری کرده، و خود را مردم پنداشته و می گوید؛ باید به مردم بازگشت!آیا این ادبیات خود نوعی مردم فریبی نیست؟ به راستی با این جماعت های عوام فریب چه باید کرد؟ بسیار عجیب است که در چهل و شش سال گذشته، هر دسته و گروهی که خواستند تیغ بر روی جمهوری اسلامی بکشند، تیغ خود را به نام ملت و صدای مردم فاکتور کردند.
انقلاب اسلامی، یک انقلاب صد در صد مردمی بود. نظام جمهوری اسلامی در یک رفراندوم بی سابقه با رای قاطع مردم در ایران مستقر گردید. خبرگان قانون اساسی برای تدوین این قانون با رای مردم انتخاب شدند و در نهایت هم، قانون اساسی با رای مردم به تصویب رسید. بر اساس قانون اساسی، این مردم ایران بوده اند که طی ۴۶ سال گذشته، با شرکت در ده ها انتخابات، مسئولان کشور را به صورت مستقیم و غیر مستقیم بارها انتخاب کردهاند. همین آقایان بیانیه نویس، خود و یا کاندیداهای مورد نظر آنان، بارها از طریق انتخابات، پست های کلیدی کشور را به دست گرفته اند. با این حال، همواره برای رسیدن به مقصد سیاسی خود، طوری سخن می گویند و یا بیانیه می نویسند که گویا نظام جمهوری اسلامی، از مردم فاصله گرفته است.
در این سالها منافقین تروریست، به نام مردم و خلق ایران، با جمهوری اسلامی مبارزه کرده، حتی در کنار ارتش بعت عراق، با کشور و ملت خود جنگیدند! در این سالها سلطنت طلبان، با شعار نجات ملت و کشور ایران، با جمهوری اسلامی مبارزه کردند. بررسی ها نشان می دهد، ده ها گروه با جمهوری اسلامی در حال مبارزه هستند و این گروهها، دارای دو ویژگی میباشند. همگی از یک طرف دم از مردم و نجات کشور می زنند، و از طرف دیگر همگی وابسته به سرویس های بیگانه بوده، از آنان پول، امکانات و سلاح می گیرند، تا به صورت مسلحانه و یا غیر مسلحانه با جمهوری اسلامی مبارزه کنند. جالب است که آمریکایی ها و صهیونیست ها هم که با ملت ایران وارد جنگ شدند، از جمله حرف های آنان، نجات ملت و آزاد ساختن کشور ایران بود!
حال سخن این است که، مردمی که آمریکایی ها، صهیونیست ها، منافقين، سلطنت طلبان، فتنه گران و ده ها گروهک دیگر از آنان دم می زنند؛ چه کسانی هستند؟ این مردمی که بیانیه نویسان مورد نظر از آنان دم می زنند و بر بازگشت نظام به مردم، با تغییر پارادایم و دگرگونی در سبک حکمرانی تأکید دارند، چه کسانی هستند؟
اگر عینک های حزبی، گروهی، جناحی و سیاسی خود با رویکرد های منفعت طلبانه را کنار بگذاریم، به خوبی می توان مردم ایران را شناخت که چه کسانی هستند و چه می خواهند؟ این مردم، کسانی هستند که انقلاب کردند و ۴۶ سال است که با تمام وجود از استقلال، و تمامیت ارضی کشور، از عزت ملی و ارزشهای خود در برابر تمامی توطئه های خارجی و داخلی دفاع کردند. این مردم، همان کسانی هستند که تکیه گاه اصلی نظام جمهوری اسلامی بوده، و جمهوری اسلامی بودن این پشتوانه، هرگز امکان ماندگاری با و جود این حجم از توطئه ها، فشارها و فتنه های شکننده را نداشت.
در همین جنگ تحمیلی ١٢ روزه آمریکا و رژيم صهيوني علیه ایران، مشخص شد که مردم در کدام سمت ایستادهاند. خیلی جالب و قابل تأمل است که، تمامی گروه هایی که در ۴۶ سال گذشته با شعار نجات ملت ایران و به نام صدای مردم ایران، با جمهوری اسلامی به صورت مسلحانه و غیر مسلحانه با جمهوری اسلامی جنگیدند و در این جنگ تحمیلی ١٢ روزه هم در کنار متجاوزین به ایران قرار داشتند و متجاوزین هم تصور می کردند به محض حمله به ایران، مردم ایران علیه جمهوری اسلامی به خیابان ها آمده، به سرعت همه چیز به نفع آنان تغییر خواهد کرد! اگر عقلی در میان باشد، از برکات این جنگ، مشخص شدن موضع ملت ایران در بسیاری از موضوعات است. موضوع هایی که اتفاقاً جماعت بیانیه نویس در سال های گذشته و به ویژه درهفته های اخیر، نگاهی متفاوت از نگاه مردم به این موضوع ها داشتند. به عنوان نمونه می توان به دو موضوع هستهای و موشکی اشاره داشت.
عناصر اصلی بیانیه نویس اخیر، همان کسانی هستند که در سالهای گذشته، در دو موضوع هستهای و موشکی، صرفاً به دلیل حساسیت ها و نگرانی های غرب نسبت به دستیابی ملت ایران به این نوع پیشرفت ها و توانمندی ها، همواره نگاهی متفاوت از نگاه مردم و نظام داشتند. نگاه های متفاوت این جماعت که منطقی جز کسب رضایت دولت های غربی و مشخصاً آمریکا و چند کشور اروپایی نداشت، تا جایی پیش رفت که برای جمع کردن برنامه موشکی، این سخن به میان آمد که دنیای آینده، دنیای مذاکره است و نه دنیای موشک، و ما برای پیشرفت، باید با الگو قرار دادن آلمان و ژاپن، از نظامی گری و موشک سازی فاصله گرفته، بر دیگر صنایع متمرکز شویم. صاحبان این نظریه، بنا داشتند در دولت دوازدهم، این ایدهٔ خود را به نظام و کشور و مردم، تحمیل کرده و کشور را از نظر قدرت دفاعی ضعیف کنند. خدا می داند که اگر آنان در پیاده سازی نگاه خود موفق می شدند، و جنگی مشابه جنگ ١٢ روزه به ایران تحمیل می شد، ملت چگونه میخواست از موجودیت، منافع و امنیتش دفاع نماید؟جالب اینکه آنان، این کارها را هم به نام خواست و منافع ملت فاکتور می کردند.
اینک در بسیاری از موارد، دیدگاه و نظر مردم مشخص است. در موضوع هایی چون هسته ای و موشکی، مردم ما در نظر سنجی های انجام گرفته از سوی مراکز علمی معتبر، با صراحت اظهار نظر کرده اند. با تجمیع نظر سنجی های پنج مرکز افکار سنجی شامل: صدا و سیما، ایسپا، ملت، آرا و دورنمای جامعه، نگاه مردم در خصوص موضوع مورد بحث در این یادداشت، به شرح زیر است:
١- ٧٨ درصد مردم ایران با شرط غنی سازی صفر درصد به عنوان پیش شرط مذاکره با آمریکا مخالف هستند.
٢- بیش از ٨٢ درصد مردم ایران با شرط محدود سازی صنعت موشکی ایران به عنوان پیش شرط مذاکره مخالفت نموده اند. نکته قابل توجه اینکه در یک نظر سنجی معتبر، نزدیک به ٩٠ درصد مردم ایران خواهان توسعه قدرت موشکی کشور شده اند.
حال با روشن شدن خواست و نگاه ملت ایران در موضوع های اساسی و چالش ساز میان ایران و غرب چون هسته ای و موشکی، باید به این سوال پاسخ روشن داد که، چه کسانی باید به مردم برگردند؟ جواب برای اهل بصیرت و انصاف روشن است، زیرا موضع مردم، همان موضع صحیح نظام است. بنابر این اگر بعد از جنگ اخیر، زمان تغییر پارادایم فرا رسیده باشد و این فرصت طلایی را باید برای تغییر مغتنم شمرد، این گروه های فاصله گرفته از مردم و نظام هستند که باید با تغییر پارادایم و مواضع خود، به دامن مردم و نظام برگردند.