از رؤسای جمهور آمریکا مانند جیمی کارتر و باراک اوباما گرفته تا رهبران صهیونیست مانند اسحاق رابین و شیمون پرز، نمونههایی از دسته اول هستند. در دسته دوم، چهرههایی قرار میگیرند که مخالفان اصلی رقبای واشنگتن محسوب میشوند؛ از میخائیل گورباچف در دوران فروپاشی شوروی تا فعالان مخالف دولتهایی مانند روسیه (دیمیتری موراتوف)، ایران (شیرین عبادی و نرگس محمدی) و اکنون ونزوئلا.
کمیته صلح نوبل با انتخاب «ماریا کورینا ماچادو»، سیاستمدار مخالف دولت ونزوئلا، به عنوان برنده جایزه سال ۲۰۲۵، بار دیگر این پرسش بنیادین را مطرح کرده است که آیا این جایزه نماد بیطرفی و تلاش برای صلح جهانی است، یا ابزاری در خدمت جهتگیریهای ژئوپلیتیک قدرتهای بزرگ؟
بر اساس بیانیه رسمی، این جایزه به افرادی تعلق میگیرد که «نقش برجستهای در ترویج صلح، کاهش درگیریها و تقویت همکاری بینالمللی ایفا کرده باشند.» اما بررسی مسیر دریافت این جایزه توسط چهرههای سیاسی خاص، الگویی قابل تأمل را آشکار میسازد. نگاهی به فهرست برندگان دهههای اخیر، این گمانهزنی را تقویت میکند که این جایزه اغلب به دو دسته اصلی تعلق میگیرد: متحدان راهبردی آمریکا و مخالفان ژئوپلیتیک آن.
از رؤسای جمهور آمریکا مانند جیمی کارتر و باراک اوباما گرفته تا رهبران صهیونیست مانند اسحاق رابین و شیمون پرز، نمونههایی از دسته اول هستند. در دسته دوم، چهرههایی قرار میگیرند که مخالفان اصلی رقبای واشنگتن محسوب میشوند؛ از میخائیل گورباچف در دوران فروپاشی شوروی تا فعالان مخالف دولتهایی مانند روسیه (دیمیتری موراتوف)، ایران (شیرین عبادی و نرگس محمدی) و اکنون ونزوئلا.
انتخاب خانم ماچادو، این الگو را به وضوح نشان میدهد. او که خود را رئیسجمهور منتخب ونزوئلا میداند، بلافاصله پس از برنده شدن مواضعی اتخاذ کرد که به جای کاهش تنش، به تشدید آن دامن زد. اعلام حمایت صریح از حمله نظامی آمریکا به کشورش و ادعای دخالت چین، ایران، حزبالله لبنان و حماس در ونزوئلا، نه تنها نشانهای از برنامهای دیپلماتیک برای صلح نیست، بلکه قصد دارد خطوط یک درگیری نیابتی جدید را ترسیم کند.
علاوه بر این، وعده او برای انتقال سفارت ونزوئلا به اورشلیم به منظور حمایت از رژیم صهیونی، موضعی ژئوپلیتیک کاملاً همسو با یکی از محوریترین سیاستهای خاورمیانهای واشنگتن است. این وعده، جایزه صلحی را که باید نماد آشتی باشد، به عاملی برای مشروعیتبخشی به یکی از حساسترین موضوعات بینالمللی تبدیل میکند.این روند جایزه نوبل صلح را از آرمان اولیه خود که توسط آلفرد نوبل تعریف شده بود، دور ساخته است. این جایزه بیش از آنکه پاداشی برای دستاوردهای صلحآمیز باشد، ابزاری برای اعمال نفوذ و فشار است. این جایزه به مخالفان مورد تأیید غرب اعتبار بینالمللی و سکوی تبلیغاتی میبخشد و همزمان، دولتهای مخالف آنان را تحت فشار سیاسی بیشتری قرار میدهد.
انتخاب ماچادو در سال ۲۰۲۵ نه یک استثنا، بلکه تأییدی بر یک قاعده رو به افزایش است. جایزه صلح نوبل به تدریج به عرصهای برای جنگ روایتها و ابزاری در بازی بزرگ قدرتها تبدیل شده است. هنگامی که برنده جایزه صلح، حمله به کشور خود و همراهی بیقید و شرط با یک قدرت خارجی را ترویج میکند، این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا این جایزه هنوز هم درباره صلح است، یا درباره سیاست در پوشش صلح؟اکنون بیش از هر زمان دیگری، اعتبار و مشروعیت این جایزه تاریخی در معرض پرسشهای جدی قرار دارد.