در سالهای اخیر، یکی از بحثهای رایج در فضای عمومی و سیاسی کشور، فاصله نسلی میان نسل جوان ـ به ویژه نسل موسوم به نسل زد ـ با ساختارهای رسمی قدرت و حکمرانی بوده است. بسیاری از تحلیلگران و حتی برخی از مسئولان دولتی، بر این باور بودند که ادبیات، سبک زندگی و جهانبینی این نسل با گفتمان رسمی کشور فاصله معناداری دارد. اما رخدادی که اخیراً در حاشیه جلسه هیئت دولت و با صدور یک حکم مشورتی از سوی رئیس شورای اطلاعرسانی دولت رخ داد، این پیشفرض را به چالش کشیده است.
الیاس حضرتی، با صدور حکمی برای یک جوان نسل زد به عنوان مشاور، نه تنها یک تصمیم اداری معمولی نگرفت، بلکه ناخواسته دریچهای جدید را به روی گفتوگوی نسلی گشود؛ گفتوگویی که واکنش مثبت صدها جوان را در پی داشت. این واکنش نشان میدهد که بخش قابل توجهی از نسل جوان کشور، نه تنها نسبت به آینده ایران بیتفاوت نیستند، بلکه آمادهاند در صورت احساس دیدهشدن و احترام، نقش فعالتری در عرصه عمومی ایفا کنند.
بهرحال تا پیش از این، ذهنیت غالب در بخشی از دستگاه اداری و حتی سیاسی کشور بر این اساس شکل گرفته بود که نسل زد بیتفاوت و دور از گفتمان رسمی است. این ذهنیت باعث شده بود راههای مشارکت مؤثر جوانان در تصمیمسازی و تصمیمگیری بسته یا دستکم کمرنگ باقی بماند. اما همانطور که حضرتی اشاره کرد، صدور یک حکم مشورتی به عنوان یک اقدام نمادین کافی بود تا صدها جوان از دانشگاهها و حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی هنری برای همکاری با دولت اعلام آمادگی کنند. افرادی که با درس خواندن خود، با حضور فعال در انجمنها و کانونهای علمی و هنری و ورزشی و همچنین با این رویکرد که فردای ایران متعلق به ماست پس باید خود نیز فردای ایران را درخشان بسازیم وارد کارزار علم آموزی و کار و تلاش و جهاد شدهاند و معنای بازسازی اعتماد بین نسلی را بازتعریف کردهاند.
همین اتفاق کوچک که توسط هیئت دولت رقم خورده است به روشنی نشان میدهد مشکل اصلی، نبود تمایل نسل جوان به همکاری نیست؛ بلکه نبود بسترها و سازوکارهایی است که این مشارکت را ممکن و مؤثر کند. بسیاری از جوانان زبده، نخبه و دغدغهمند، سالهاست از نبود درگاه رسمی برای ورود به عرصههای تصمیمسازی گلایه دارند. اقدام اخیر، گامی کوچک اما معنادار در جهت بازتعریف این مسیر محسوب میشود.
فرصت تاریخی برای نوسازی پیوند نسلها
نسل زد، برخلاف تصویر قالبی که گاهی از آن ارائه میشود، نسلی منفعل نیست. این نسل، تجربه زیستهای متمایز، دسترسی گسترده به اطلاعات و رسانههای جهانی و نگاه نقادانهای به ساختارها دارد. همین ویژگیها باعث میشود که اگر به درستی درگیر فرآیند تصمیمسازی شوند، میتوانند نقشآفرینان مؤثری در حل مسائل واقعی کشور باشند.
حکمرانی کارآمد در دنیای امروز، دیگر فقط بر دوش مدیران ارشد یا نخبگان سنتی نیست؛ بلکه نیازمند شبکهای گسترده از مشارکت فعال اقشار مختلف جامعه است. از این منظر، حضور سازمانیافته و هدفمند جوانان نسل زد در قالب کمیتهها و تیمهای تخصصی که حضرتی وعده آن را داده است، میتواند به شکلگیری یک مدل نوین مشارکت سیاسی و اجتماعی در کشور منجر شود که در آن جوانان هم مجری برنامهها و هم طراحی کنندگان این برنامهها و هم ایده پردازان اصلی این برنامهها باشند. علی ای حال هر چند اگر بخواهیم که دقیقتر و موشکافانهتر به موضوع استفاده از نسل زدو نماینده نسل زد در دولت بپردازیم ممکن است تا به راحتی بتوانیم که انتقادات بسیاری به آن وارد کنیم اما از این حیث که ضرورت و اهمیت این موضوع و همچنین فرصت بی نظیر استفاده از استعداد و ظرفیتهای نسل زد توسط دولت فهم شده است بسیار قابل اعتنا و در خور تحسین است.
با این ملاحظه میگوییم که فرصت ارزشمندی در دستان دولت است که اگر این روند به درستی هدایت شود، دولت میتواند از انرژی، ایدههای نو و تحلیلهای تازه این نسل برای عبور از چالشهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور بهره ببرد. به بیان دیگر، نسل زد میتواند نه یک چالش بلکه یک فرصت راهبردی برای آینده حکمرانی در ایران باشد جایی که ارتباط و تعامل حکومت با جوانان از جنس حل مسئله و مشکل است و اعتماد دو سویه برای سربلندی و سرافرازی پرچم میهنمان ایران وجود دارد.
با این حال، آنچه اهمیت دارد این است که این اقدام، صرفاً در حد یک نمایش نمادین باقی نماند. تجربه سالهای گذشته نشان داده است که بسیاری از طرحهای مشارکتی در آغاز با شور و اشتیاق رسانهای همراه بودهاند اما در نبود سازوکار دقیق و پایدار، به سرعت به حاشیه رانده شدهاند.
اگر دولت واقعاً قصد دارد نسل زد را به حلقه تصمیمسازی نزدیک کند، باید:
_نهادسازی رسمی و شفاف برای حضور و نقشآفرینی جوانان انجام دهد؛
_اختیار واقعی و نه صوری به کمیتهها و نمایندگان جوان بدهد؛
_مسیر تأثیرگذاری این مشارکت بر سیاستهای کلان را تعریف کند؛
_اعتماد متقابل میان نسلها را تقویت نماید.
در غیر این صورت، این فرصت تاریخی نیز مانند بسیاری از فرصتهای مشابه، به سرعت از بین خواهد رفت و بیاعتمادی جوانان تعمیق خواهد یافت.
سخن پایانی؛ نسلی که دیده شد، میتواند کشور را بسازد
واکنش مثبت و گسترده جوانان نسل زد به یک اقدام ساده، پیامی روشن دارد: این نسل آماده است به شرط آنکه به رسمیت شناخته شود. اگر سیاستگذاران و مدیران کشور با نگاه باز و رویکرد آیندهنگرانه به این ظرفیت بنگرند، میتوانند مسیر تازهای برای پیوند میان نسلها و بازسازی اعتماد عمومی بگشایند.
امروز، نسلی که دیده شود، میتواند ایران را بسازد. این جمله صرفاً یک شعار نیست؛ بلکه واقعیتی است که رخداد اخیر آن را اثبات کرده است. حال نوبت حاکمیت است که نشان دهد درک و ارادهای واقعی برای بهرهگیری از این سرمایه اجتماعی عظیم دارد یا خیر.