هنوز درباره ساز و کارهای اداره غزه پس از آتش بس توافقی حاصل نشده است ولی درصورت آتش بس دائم، میتوان براساس اخبار و سناریوهای آینده پژوهانه موارد ذیل را مطرح نمود:
1. می توان پیش بینی نمود که در مرحله نخست، پس از آتشبس، خلأ قدرت کوتاهمدتی در غزه پدید میآید. علت آن، فرسایش شدید ساختارهای اداری و نظامی در اثر جنگ است. در این شرایط، هیچیک از طرفها – نه رژیم صهیونیستی، نه حماس، نه تشکیلات خودگردان فلسطین – به تنهایی قادر نیستند کنترل کامل و فوری را بر منطقه اعمال کنند.
2.بنابراین براساس اخبارها و اظهارات کارشناسان پیشبینی میشود یک دوره انتقالی کوتاهمدت تحت نظارت نهادهای بینالمللی شکل گیرد. سازمان ملل متحد، از طریق دفتر هماهنگی امور انسانی (OCHA) و آژانس امدادرسانی و کار برای آوارگان فلسطینی (UNRWA)، نقش اولیه در تثبیت شرایط انسانی و امنیتی ایفا خواهد کرد. هدف از این مرحله، جلوگیری از هرجومرج، توزیع کمکهای اضطراری و برقراری حداقل نظم اجتماعی است.
3. در مرحله دوم، تلاش برای شکلدهی ساختار اداره مدنی آغاز میشود. در این مرحله، مجموعهای از نهادهای اداری، خدماتی و امنیتی شکل خواهند گرفت.
4. این نهادها در واقع بازتاب موازنه قدرت میان حماس، تشکیلات خودگردان فلسطین و کشورهای منطقه هستند. یکی از سناریوهای محتمل این است که کمیته مشترک مدیریت مدنی غزه تشکیل شود؛ نهادی که اعضای آن از نمایندگان تکنوکرات فلسطینی (غیرحزبی)، با نظارت سازمان ملل و حمایت لجستیکی کشورهای عربی مانند مصر و قطر برگزیده میشوند. این کمیته وظیفه دارد تا زمان برگزاری انتخابات یا توافق نهایی فلسطینیان، خدمات عمومی و امور شهری را اداره کند. در این حالت، ساختار اداره غزه نه کاملاً فلسطینی است و نه بینالمللی؛ بلکه ترکیبی از مدیریت بومی و نظارت خارجی خواهد بود.
5. از منظر امنیتی، ایجاد یک نیروی انتظامی یا امنیتی چندملیتی نیز یکی از گزینههاست. بر اساس اطلاعات منتشرشده از گفتوگوهای غیررسمی در قاهره، احتمال دارد یک نیروی امنیتی متشکل از نیروهای مصری، اردنی و حتی برخی کشورهای اروپایی تحت پرچم سازمان ملل یا اتحادیه عرب برای نظارت بر مرزها و جلوگیری از درگیری مجدد مستقر شود. با این حال، حضور طولانیمدت این نیروها از نظر مردم غزه و گروههای مقاومت قابلقبول نیست و به همین دلیل، نقش آنها موقت و محدود به مأموریتهای مشخص خواهد بود، نه جایگزینی برای اقتدار فلسطینیان.
6. در سطح سیاسی، پرسش کلیدی این است که پس از آتشبس، قدرت واقعی در دست چه کسی خواهد بود؟ سه سناریو در اینباره مطرح است:
6.1. نخست، اداره بینالمللی موقت توسط سازمان ملل یا ائتلافی از کشورهای کمککننده مانند مصر، قطر و ترکیه،
6.2. دوم، بازگشت تشکیلات خودگردان فلسطین به غزه و اعمال مدیریت از سوی آن با پشتیبانی غرب،
6.3. و سوم، ادامه نقش حماس در ساختار اداری، اما با ظاهری غیرنظامی و مشارکت در یک چارچوب جدید ملی.
7. در سناریوی نخست، اداره بینالمللی، تجربهای مشابه اداره موقت کوزوو یا تیمور شرقی را تداعی میکند، اما تفاوت اینجاست که در غزه نه اشغال نظامی رسمی پایان یافته و نه حاکمیت فلسطینی بهطور کامل پذیرفته شده است. بنابراین، این مدل در غزه ناپایدار خواهد بود و با مخالفت شدید گروههای فلسطینی روبهرو میشود.
8. در سناریوی دوم، یعنی بازگشت تشکیلات خودگردان، کشورهای غربی بهویژه ایالات متحده و برخی اعضای اتحادیه اروپا از آن حمایت میکنند، زیرا معتقدند تشکیلات خودگردان تنها نهادی است که میتواند بازسازی و کمکهای مالی بینالمللی را مدیریت کند. اما این گزینه از نظر واقعیت میدانی بسیار ضعیف است، زیرا تشکیلات در غزه پایگاه مردمی ندارد و بازگشتش بدون توافق با حماس میتواند به درگیری داخلی منجر شود.
9. با این حال و با بررسی همه سناریوها، حذف کامل حماس از ساختار قدرت نهتنها غیرممکن است، بلکه هر تلاشی در این جهت موجب بیثباتی مجدد خواهد شد. در همین چارچوب، گفتوگوهایی میان گروههای فلسطینی با میانجی گری مصر و قطر برای ایجاد دولت وحدت در جریان است. این دولت موقت میتواند از چهره هایی تشکیل شود که به هیچیک از جناحهای داخلی وابسته نیستند، اما از حمایت سیاسی مشترک حماس و فتح برخوردارند. وظیفه آنها مدیریت بازسازی، برگزاری انتخابات و هماهنگی با کشورهای کمککننده است.
10.در مورد نقش کشورهای عربی، مصر نقش محوری در مرحله پس از آتشبس خواهد داشت. این کشور از یکسو مرز زمینی غزه را در اختیار دارد و از سوی دیگر دروازه اصلی ارتباط غزه با جهان است. قاهره در هماهنگی با قطر، عربستان و اردن تلاش خواهد کرد کمیتهای عربی برای پشتیبانی سیاسی و امنیتی از روند اداره غزه تشکیل دهد. این کمیته میتواند بهطور غیرمستقیم بر نهادهای جدید نظارت داشته باشد، اما اداره مستقیم غزه را بر عهده نخواهد گرفت. در واقع، کشورهای عربی ترجیح میدهند نقشی ضامن و پشتیبان داشته باشند، نه ادارهکننده.
11.در این میان، رژیم صهیونیستی نیز برای خود هدف مشخصی دارد: میخواهد اداره غزه به گونهای سامان یابد که بدون حضور مستقیم نظامیاش، امنیت مرزهای جنوبی تضمین شود و حماس از بازسازی توان نظامی خود بازداشته شود. به همین دلیل، تلآویو از مدلی حمایت میکند که در آن یک نهاد بینالمللی یا دولت عربی مسئول نظارت بر ورود کالاها و فعالیت بنادر باشد. اما این مدل در عمل با چالش روبهرو است، زیرا مردم غزه هرگونه حضور خارجی در امور داخلی را بهعنوان تداوم اشغال تعبیر خواهند کرد.
12. درباره حماس میتوان گزینه و سناریوی مطلوب این گروه را این گونه تعریف کرد که حماس تلاش خواهد کرد از موقعیت قدرت مقاومت به موقعیت قدرت حاکمیتگذر کند، بدون آنکه مشروعیت مقاومت خود را از دست دهد. این همان مدلی است که حزبالله لبنان در دهه ۲۰۰۰ تجربه کرد؛ ترکیب مشارکت سیاسی با حفظ توان بازدارندگی. هر چند چنین مدلی با مشکلات، کارشکنیها و چالش های اساسی مواجه است و خط قرمز اصلی صهیونیستها محسوب می شود.
منبع: پرسمان سیاسی هفته شماره 26