خانم مهاجرانی، اگرچه با انرژی و انگیزه در جایگاه سخنگویی ظاهر شدهاند، اما این جایگاه، میدان تمرین نیست؛ میدان مسئولیت است. سخنگوی دولت باید صدای منطق و خرد جمعی کابینه باشد، نه پژواک هیجان لحظهای. امروز بیش از هر زمان دیگری، دولت به یک گفتمان آرام، عقلانی و انقلابی نیاز دارد؛ گفتمانی که بتواند میان مردم اعتماد بسازد، نه حساسیت.
دولتها گاهی نه از مسیر تصمیمهای اقتصادی، بلکه از جنس واژههایی که به زبان میآورند، قضاوت میشوند. ادبیات مسئولان، بخش جداییناپذیر از هویت فکری و سیاسی هر دولت است. از همین رو، سخنگوی دولت صرفاً یک مقام اطلاعرسانی کننده نیست، بلکه چهره گفتاری نظام اجرایی کشور و شخص تبیین کننده مواضع و عملکردهای ریاست جمهوری هم محسوب میشود. این جایگاه حساس، اقتضا میکند هر جمله، هر تعبیر، زبان بدن، موقعیت قرار گیری و حتی هر لحن، سنجیده، دقیق و در امتداد آرمانهای انقلاب اسلامی باشد.
بنابراین سخنگوی دولت باید سخنگوی عقلانیت، اقتدار و انسجام باشد. اگر این گفتار، از مسیر دقت و عمق خارج شود، تبدیل به هزینهای برای دولت و جامعه میشود. در ماههای اخیر، برخی اظهارنظرها از سوی خانم فاطمه مهاجرانی، سخنگوی محترم دولت، هرچند شاید با نیت خیر و در چارچوب پاسخگویی انجام شده، اما در عرصه افکار عمومی بازتابهایی داشته که بیشتر به سریال حاشیهسازیهای غیر ضرور شباهت یافته است.
در شرایطی که کشور درگیر جنگ ترکیبی دشمن در عرصه رسانه، فرهنگ و اقتصاد است، هر واژهٔ نسنجیدهای از تریبون رسمی دولت، میتواند خوراک تبلیغاتی برای جریانهایی شود که سالهاست در پی القای ناکارآمدی ساختار حاکمیتاند. از همین منظر، بیان غیرکارشناسی یا شوخطبعیهای ژورنالیستی در جایگاه سخنگوی دولت، نه نشانه شجاعت، بلکه علامت غفلت از موقعیت است. از سوی دیگر یکی از مشکلات رایج در گفتار برخی مسئولان تازهوارد به عرصه سیاست این است که بیان رسانهای را با اقتدار ارتباطی اشتباه میگیرند. چراکه اعتمادبهنفس در پاسخگویی، اگر بدون پشتوانه دانشی و سیاستفهمی باشد، از جنس ژست و ادا است نه جدیت و هوشمندی.
در موضوع فضای مجازی، خانم سخنگو بارها اظهار نظرهایی کردهاند که نشان از ناآشنایی با مفاهیم بنیادین حکمرانی داده و امنیت سایبری دارد. مثلاً آنجا که گفتهاند: اسرائیل از فیلترینگ ما بدش نمیآید، این جمله به ظاهر ساده، اما از نظر تحلیل راهبردی اشتباه است. چگونه ممکن است رژیمی که میلیونها دلار برای نفوذ سایبری و تضعیف فرهنگ ملی ایران هزینه کرده، از کنترل دادهها و محدودسازی دسترسی به ابزارهایش خوشحال شود؟ این سخن، از نظر منطقی همخوانی ندارد و در میدان رسانهای، بهسرعت به سوژهٔ استهزا تبدیل میشود. رهبران فکری کشور بارها تأکید کردهاند که فضای مجازی، میدان جنگ نرم است؛ جایی که بیدقتی در واژهگزینی میتواند به اندازه یک اشتباه استراتژیک نظامی خطرناک باشد.
حکمرانی مجازی، خط مقدم استقلال ملی
بیانات شهید دانشمند دکتر محمدمهدی طهرانچی، کمتر از یک ماه پیش از شهادتش، امروز بیش از هر زمان دیگری معنا دارد. او در همین زمینه یکبارگفت: «امنیت و ثروت هر کشور، دادههای کاربران آن کشور است. ما پول این خدمات را در قالب داده میپردازیم.» این جمله، خلاصهٔ فلسفهٔ حکمرانی سایبری است. غرب، سالهاست با ابزارهایی چون واتساپ، اینستاگرام و تلگرام، منابع دادهای ملتها را به استعمار گرفته است. آنوقت اگر سخنگوی دولت ما، ناخواسته سخنی بگوید که این استعمار را توجیه کند، در واقع بهصورت غیرمستقیم، در زمین دشمن بازی کرده است هرچند نیتش خیر باشد.
بنابراین، سخنگوی دولت باید در تراز فرمانده فرهنگی عمل کند؛ با آگاهی از جنگ شناختی، با ادبیات عقلانی و با درک از معنای استقلال دیجیتال. در روزهای گذشته، حتی چهرههایی همچون دکتر علی مطهری که همواره نگاهی خیرخواهانه به دولت چهاردهم داشتهاند و سعی کردند تا حمایت گرایانه در کنار دولت باشند هم نسبت به ادبیات برخی مسئولان هشدار دادند. مطهری در این باره گفت که فرق دولت اسلامی با دولت سکولار این است که دولت اسلامی علاوه بر رفاه، وظیفهٔ حراست از اخلاق و عقاید مردم را هم دارد. این سخن، در ظاهر ساده است اما در بطن خود یک هشدار فرهنگی است. اگر ادبیات مسئولان، حتی ناخواسته، موجب روحیه دادن به جریانهای هنجارشکن شود، در واقع به تضعیف هویت دولت اسلامی میانجامد. سخنگوی دولت باید در گفتار خود، حافظ مرزهای فرهنگی انقلاب باشد، نه صرفاً یک مقام رسانهای یا دولتی.
سکوتِ بهموقع بخشی از مهارت ارتباطی است. سخنگویی که بداند چه زمانی باید سخن بگوید و چه زمانی سکوت کند، سخنگویی کارآمد است. گاهی گفتن، هزینه میآفریند و نگفتن، اعتبار میآورد. در شرایط جنگ شناختی، سکوتِ خردمندانه، یک موضع فعال حساب میشود، نه انفعال.
فلذا چون دولت چهاردهم، با شعار عقلانیت و کارآمدی انقلابی بر سر کار آمد پس این دولت، برای موفقیت، نیاز به انسجام گفتاری هم حتماً دارد. تجربهٔ دولتهای گذشته نشان داده است که گاهی یک جمله نابجا، به اندازهٔ چند تصمیم غلط اقتصادی، خسارتآفرین بوده است. زبان مسئولان، آینهٔ ذهن دولت قلمداد میشود؛ اگر این آینه لکدار شود، تصویر کل دولت در افکار عمومی مخدوش خواهد شد. باید پذیرفت که سخنگوی دولت، هر جملهاش میتواند تبدیل به تیتر رسانههای معاند شود. از همین رو، صیانت از گفتار، صیانت از دولت محسوب میشود.
همچنین در عرف سیاست، سکوتِ بهموقع بخشی از مهارت ارتباطی است. سخنگویی که بداند چه زمانی باید سخن بگوید و چه زمانی سکوت کند، سخنگویی کارآمد است. گاهی گفتن، هزینه میآفریند و نگفتن، اعتبار میآورد. در شرایط جنگ شناختی، سکوتِ خردمندانه، یک موضع فعال حساب میشود، نه انفعال. اگر سخنگوی دولت در برخی موضوعات حساس مانند حجاب، فیلترینگ یا سیاستهای فرهنگی احساس کند که عمق مسئله نیازمند تحلیل درونی است، میتواند از اظهارنظر شتابزده پرهیز کند و موکول به تصمیم جمعی دولت یا نظر کارشناسان کند. این خود، نشانهٔ پختگی سیاسی است.
سخن پایانی
نقد منصفانه به معنای تخریب نیست، بلکه دعوت به بازنگری در مسیر درست است. خانم مهاجرانی، اگرچه با انرژی و انگیزه در جایگاه سخنگویی ظاهر شدهاند، اما این جایگاه، میدان تمرین نیست؛ میدان مسئولیت است. سخنگوی دولت باید صدای منطق و خرد جمعی کابینه باشد، نه پژواک هیجان لحظهای. امروز بیش از هر زمان دیگری، دولت به یک گفتمان آرام، عقلانی و انقلابی نیاز دارد؛ گفتمانی که بتواند میان مردم اعتماد بسازد، نه حساسیت.
دولت چهاردهم، سرمایهٔ بزرگی در میان نیروهای مؤمن و نخبگان و مردم عادی دارد. حق ندارد تا امیدواری مردمی که با رأی خود در سال گذشته اعلام حمایت کردهاند از او را، با ندانم کاری یا کم تجربگی و بعضاً با حاشیه سازی های غیر ضرور، تبدیل به ناامیدی و یاس کند. البته که حفظ این سرمایه، تنها با ادبیات دقیق و ارتباطی متین ممکن است. در پایان، شاید بتوان با نگاهی خیرخواهانه گفت؛ اگر خانم سخنگو پیش از هر جمله، لحظهای بیندیشد که این سخن به سود دولت و انقلاب است یا نه، بسیاری از حاشیهها خودبهخود فروکش خواهند کرد.