برای پاسخ دقیق به این سئوال باید چند نکته را مد نظر داشت:
1. پیش از عملیات طوفان الاقصی ، معادله موسوم به «معادله ضاحیه» ستون فقرات بازدارندگی در لبنان بود. این معادله از پسِ جنگ ۳۳ روزه شکل گرفت.از آن زمان به بعد، اصل نانوشتهای میان دو طرف شکل گرفت: اگر تلآویو به زیرساختهای حیاتی یا مناطق مسکونی لبنان حمله کند، حزبالله نیز به همان میزان و در همان سطح، پاسخ مستقیم خواهد داد. این معادله تا سالها مانع از هرگونه حمله گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان شد.
2. با آغاز جنگ غزه در پی عملیات طوفان الاقصی، جبهه شمالی یعنی لبنان به صحنه درگیریهای روزانه و مستمر تبدیل شد. حزبالله با اتخاذ رویکردی حسابشده، به جای ورود به جنگ تمامعیار، با اجرای حملات دقیق موشکی و پهپادی، تلاش کرد معادله جدیدی را تثبیت کند: «ضاحیه ـ حیفا» و سپس «بیروت ـ تلآویو».
3. منطق این معادله روشن بود: هر گونه حمله به بیروت یا حومه جنوبی آن، پاسخ مستقیمی در شهرهای مرکزی رژیم صهیونیستی از جمله حیفا و تلاویو خواهد داشت. هدف حزبالله از این سیاست، انتقال جنگ از مرزهای جنوبی لبنان به عمق سرزمینهای اشغالی و در نتیجه بازدارندگی راهبردی جدید بود.
4. اما با وجود قدرت نظامی حزبالله و توان موشکی قابل توجه آن، به علاوه تحولات پدید آمده در جنگ از جمله شهادت فرماندهان این معادله تثبیت نشد.
5. رژیم صهیونیستی در حال طراحی معادله امنیتی جدیدی است که در آن، بازدارندگی متقابل جای خود را به بازدارندگی یکجانبه مبتنی بر نقطه صفر بدهد. به بیان دیگر، تلآویو میخواهد خود را بهعنوان بازیگری معرفی کند که میتواند در هر زمان، هر مکان و علیه هر طرفی که تهدیدش میداند، دست به اقدام بزند؛ بدون آنکه هزینهای بدهد یا پاسخ متقابلی دریافت کند.
6. در عمق راهبرد جدید اسرائیل، میل به هژمونسازی امنیتی نهفته است.
7. در این چارچوب، حملات پراکنده به مناطق مختلف منطقه با ابزارهای متنوع، همگی قطعاتی از یک پازل بزرگتر هستند؛ پازلی که هدف نهایی آن تثبیت اسرائیل بهعنوان قدرت مسلط امنیتی در خاورمیانه است.
8. معادله جدیدی که صهیونیستها در حال ترسیم آن هستند، بر سه پایه استوار است:
8.1. زمان نامحدود: هیچ زمان امنی برای دشمنان اسرائیل غاصب وجود ندارد؛ پاسخ ممکن است بلافاصله یا پس از ماهها رخ دهد.
8.2. مکان نامحدود: عرصه نبرد دیگر فقط غزه یا جنوب لبنان نیست؛ بلکه شامل دمشق، بغداد، صنعا، دوحه و حتی دریای سرخ میشود.
8.3. هدف نامحدود: هر فرد یا نهادی که تلآویو او را مرتبط با محور مقاومت بداند، در فهرست هدف قرار میگیرد؛ خواه نظامی، سیاسی یا رسانهای باشد.
9. در همین چارچوب، حملات اخیر به نقاط مختلف منطقه و همچنین ترور چند فعال مقاومت در بیروت را باید نه بهعنوان حوادث جداگانه، بلکه در ذیل این معادله در حال شکلگیری تحلیل کرد؛ لذا احتمال باز کردن یک پرونده جدید در منازعات دور از احتمال نیست.
10. این راهبرد جدید را میتوان معادله مادون جنگ نامید؛ الگویی که در آن، جنگی رسمی و تمامعیار اعلام نمیشود، اما فضای دائمی تهدید، ترور و درگیری محدود حفظ میگردد. اسرائیل با این روش، تلاش میکند از هزینههای بینالمللی جنگ گسترده بگریزد، اما در عین حال، احساس ناامنی دائمی را در محور مقاومت زنده نگه دارد.
11. اما این موضوع با چالش هایی مواجه است که می تواند در این رفتار صهیونیستها اخلال ایجاد کند:
11.1. با توجه به در پیش بودن انتخابات رژیم صهیونیستی، رفتارهای رادیکال و بحران های منطقه ای بر آرای نتانیاهو تاثیر خواهد گذاشت،
11.2. سیاست خارجی آمریکا در نوع رفتار صهیونیستها موثر خواهد بود،
11.3. تجربههای میدانی نشان دادهاند که چنین راهبردی در بلندمدت نتیجه معکوس دارد؛ زیرا موجب انسجام بیشتر میان گروههای مقاومت و افزایش نفوذ منطقهای ایران میشود.
11.4. یکی از نقاط عطف در ناکامی این مدل، جنگ ۱۲ روزه و پاسخ قاطع موشکی ایران بود. در این جنگ، رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا و چند کشور اروپایی، کوشید معادله «برتری سریع و کوتاهمدت» را تثبیت کند. اما پاسخ دقیق و پرشدت موشکی ایران، که اهداف نظامی و اطلاعاتی اسرائیل را در حیفا، تلآویو و صحرای نقب هدف قرار داد، این معادله را در همان روزهای نخست فروپاشید.
11.5. نکته ای که وجود دارد این است که این رادیکالیسم امنیتی، به تدریج در حال تبدیل شدن به پاشنه آشیل رژیم صهیونیستی است. زیرا رفتار بیمحابای اسرائیل، موجب افزایش نارضایتی در میان ملل و دولت های منطقه و نیز تقویت گفتمان مقاومت در میان ملتهای مسلمان شده است. نمونه آن را در کم رنگ شدن موضوع خلع سلاح حزب الله لبنان شاهدیم.
منبع: پرسمان سیاسی هفته شماره 29