سیاسی >>  سیاسی >> یادداشت سیاسی
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۹  ، 
کد خبر : ۳۸۴۹۳۴

دانایی بین‌المللی و حکمرانی در ایران

هنگامی‌که دستگاه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، جهان را بیشتر از دریچه تهدید ببیند و نه فرصت، فرآیند یادگیری بین‌المللی مختل می‌گردد و شناخت از جهان برای حکمرانان دچار مشکل می شود.
پایگاه بصیرت / بهادر زارعی
دانایی بین‌المللی در علوم سیاسی، روابط بین‌الملل، ژئوپلیتیک به مجموعه‌ای از توانایی‌های شناختی، تحلیلی و نهادی یک حکومت برای فهم ساختار نظام بین‌الملل، سازوکار قدرت در محیط بیرونی، قواعد بازی جهانی، روندهای اقتصادی و فناوری، دگرگونی ژئوپولیتیک، و درک دقیق از فرصت‌ها و تهدیدهای بین‌المللی گفته می‌شود. در ادبیات علمی سیاسی، به‌ویژه در آثار رابرت جرویس، پیتر کتسنشتاین و هِدلی بول، دانایی بین‌المللی از جنس «دانش کاربردی» برای حکومت‌هاست؛ یعنی صرف آگاهی از وقایع جهانی نیست، بلکه توانایی تبدیل این آگاهی به سیاست، راهبرد و تصمیم‌گیری بسیار تأثیرگذار  است. چنین دانایی نیازمند دستگاه اطلاعاتی معتبر، دستگاه دیپلماسی حرفه‌ای، نظام کارشناسی مستقل، و ارتباط پیوسته با شبکه‌های علمی و سیاسی جهان است. حکومت‌هایی که فاقد دانایی بین‌المللی یا دانایی مبتنی بر ایدئولوژیک هستند نه‌تنها جهان را نادرست درک می‌کنند بلکه توان تشخیص پیامدهای رفتاری خود در محیط بین‌الملل را نیز از دست می‌دهند و مدعی انجام وظیفه و ادای تکلیف هستند؛ مفهومی که باری بوزان از آن با عنوان «تصویر نادرست حکومت از محیط خود» و به گفتة میور درک نادرست محیطی بازیگران به درستی یاد کرده‌اند. در حدود پنج دهه گذشته ساختار حکمرانی در ایران با مجموعه‌ای از عوامل روبه‌رو بوده که سبب ایجاد شکاف جدی در شکل‌گیری و انباشت دانایی بین‌المللی شده است.
 
نخستین عامل، گسست ساختاری در دستگاه کارشناسی پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود. با خروج بخش گسترده‌ای از نخبگان سیاست خارجی، قطع ارتباطات حرفه‌ای با شبکه‌های تخصصی و جایگزینی نیروهای غیرحرفه‌ای، ظرفیت تحلیلی دستگاه دیپلماسی کاهش یافت و این روند در دهه‌های بعد به‌واسطه بی‌اعتمادی ساختاری به کارشناسی مستقل ادامه پیدا کرد و شد آن چیزی که امروز شاهد و ناظر آن هستیم. کاهش پیوستگی نهادی موجب شد سیاست خارجی ایران بیش از آنکه مبتنی بر داده، تحلیل و آینده‌نگری باشد، تابع ملاحظات امنیتی کوتاه‌مدت و نگاه
اده‌های صندوق بین‌المللی پول در سال 2024 نشان می‌دهد که تحریم‌ها تنها بخشی از مشکلات اقتصادی ایران را توضیح می‌دهند و بخش مهم‌تر خسارات ناشی از خطاهای راهبردی، تصمیم‌گیری‌های نادرست بین‌المللی و فقدان پیش‌بینی صحیح ساختار نظام مالی جهانی حکمرانان ایران بوده است.
ایدئولوژیک شود. در آلمان، ژاپن و آمریکا نهادهای آینده شناسی و شخصیت‌های آینده‌شناس بوجود آورده‌اند که بین 50 تا 200 سال آینده ظرفیت و توانایی پیش‌بینی سیاست‌های ملی و بین‌المللی را در همه حوزه‌ها برخوردار باشند (در آمریکا آینده شناسانی مانند تافلر، نایزبیت، سول وایزمن، در آلمان کایزن، فون ویچ، گابر در ژاپن کوبایاشی، یاموتو، سوزوکی و... این آینده شناسان نقش بسیارمهمی در سیاست گذاری‌های آینده کشورها دارند).
 
عامل مهم دوم، غلبه نگاه امنیتی بر سیاست خارجی است؛ در ایران، همواره تقدم میدان بر دیپلماسی، به ویژه در خاورمیانه، به‌عنوان یک رویکرد کلیدی در سیاست‌گذاری خارجی کشور مطرح بوده است. این رویکرد به معنای تمرکز بر قدرت‌نمایی نظامی و نفوذ منطقه‌ای از طریق فعالیت‌های مستقیم در میدان‌های مختلف سیاسی، امنیتی و نظامی در منطقه شرق مدیترانه تا خلیج فارس، آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی و بخشی از آسیای جنوبی بوده است. ایران با بهره‌گیری از ظرفیت‌های خود در حوزه‌های راهبردی، به‌ویژه در کشورهای همچون سوریه، عراق، یمن و لبنان، به دنبال افزایش نفوذ خود و مقابله با تهدیدات منطقه‌ای و جهانی بوده است. این رویکرد باعث شده تا دیپلماسی در بسیاری از موارد به‌عنوان ابزاری تکمیلی و نه اصلی در راستای اهداف و منافع راهبردی کشور مورد استفاده قرار گیرد. در نتیجه، ایران همواره تلاش کرده است تا با استفاده از قدرت‌های نرم و سخت خود، در معادلات منطقه‌ای نقش مؤثری ایفا کند و بر دگرگونی‌های منطقه‌ای تاثیر بگذارد. هنگامی‌که دستگاه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، جهان را بیشتر از دریچه تهدید ببیند و نه فرصت، فرآیند یادگیری بین‌المللی مختل می‌گردد و شناخت از جهان برای حکمرانان دچار مشکل می شود. این برتری نگاه امنیتی موجب فقدان اعتماد به داده‌های مستقل، نبود مشارکت سازنده در نهادهای بین‌المللی و کاهش همکاری‌های علمی و فنی شده است. چنان‌که آمارهای بانک جهانی درباره جریان تبادل فناوری و سرمایه‌گذاری خارجی طی چهار دهه نشان می‌دهد، ایران یکی از کم‌تعامل‌ترین اقتصادهای متوسط جهان با شبکه اقتصاد جهانی و منطقه‌ای بوده است؛ وضعیتی که یکی از نشانه‌های فقدان دانایی بین‌المللی در حوزه تصمیم‌سازی اقتصادی است. براساس آخرین آمار منتشر شده از گزارش آنکتاد ۲۰۲۵، سرمایه گذاری مستقیم خارجی ورودی به ایران در سال ۲۰۲۴ حدود ۱.۴۴۹ میلیارد دلار بوده است. سرمایه گذاری مستقیم خارجی خروجی نیز افزایش داشته و از سال 2023 که 87 میلیون دلار بود به 89 میلیون دلار رسید و 2 میلیون دلار رشد داشت. امارات متحده عربی با حدود 45.6 میلیارد دلار جذب سرمایه در سال ۲۰۲۴، همچنان مقصد اصلی منطقه برای سرمایه گذاری مستقیم خارجی باقی مانده است که تقریبا معادل 9 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور بوده است. این کشور کوچک نزدیک 30 برابر ایران سرمایه گذاری خارجی جذب کرده است. عربستان سعودی 15.7 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی جذب کرده است که حدود 10 برابر سرمایه جذب‌شده توسط ایران است. میزان سرمایه گذاری خارجی در کشور عمان در سال 2024 با افزایش شدید به ۸.۶۸۵ میلیارد دلار رسیده است. ترکیه با وجود کاهش ۱۱ درصدی جریان‌های سرمایه گذاری جهانی، موفق به جذب 10.6 میلیارد دلار سرمایه شده و نسبت به سال قبل تقریبا بی‌تغییر مانده است و میزان سرمایه گذاری خارجی این کشور بیش از 7 برابر ایران بوده است. براساس گزارش بانک جهانی درآمد سرانه ایرانیان از 8.114 دلار در سال 2012 به 4771 دلار در سال 2024 کاهش یافته است و تورم این کشور در سال 2016 حدود 7.2 درصد بوده و در سال 2024 به 49 درصد افزایش یافته است. این آمارها نشان از بی‌احساس بودن حکمرانان نسبت به بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ناش از آن در‌ جامعه و درک نادرست حکمرانان نسبت به دانایی ملی و بین المللی ایران است.
 
عامل سوم، محدودیت همکاری‌های خارجی و کاهش ظرفیت یادگیری از جهان است. در نظریه‌های یادگیری بین‌المللی، که اندرو موراوچیک و ارنست هاس از بنیان‌گذاران آن‌اند، همکاری پیوسته با جهان شرط لازم شکل‌گیری دانش بین‌المللی است. اما ایران طی حدود پنج دهه اخیر دوره‌های طولانی مواجهه با شش قطعنامه الزام‌آور شورای امنیت از سال 2006 تا 2015، انزوا یا تنش با قدرت‌های بزرگ (بویژه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان) را تجربه کرده است. گزارش‌های سالانۀ «گلوبال اینتگراسیون شاخص» نشان می‌دهد که از اوایل دهه ۱۹۸۰ تا دهه ۲۰۱۰ شاخص ادغام ایران در اقتصاد جهانی همواره در پایین‌ترین دهک جهانی قرار داشته است. این سطح پایین همکاری سبب شده تصمیم‌گیران به منابع گوناگون دانش جهانی دسترسی نداشته باشند و دور باطل تحلیل‌های درون‌گرا و تکراری شکل بگیرد.
 
عامل چهارم، فقدان نهادینه‌سازی گفت‌وگوی راهبردی با جهان است. گفت‌وگوی پایدار، نه‌ فقط مذاکرات موردی، یکی از عوامل کلیدی تولید دانایی بین‌المللی است؛ زیرا حکومت‌ها از طریق همین گفت‌وگوها پیام‌ها، تفسیرها و تحلیل‌های بیرونی را دریافت و تصحیح می‌کنند. اما ایران طی حدود پنج دهه اخیر بیشتر سیاست خارجی «واکنشی» داشته است؛ به تعبیر برخی تحلیلگران، سیاستی که در آن دستگاه دیپلماسی به‌جای شکل‌دهی فعالانه به محیط بیرونی، واکنش‌گر دگرگونی‌هایی است که دیگر بازیگران رقم می‌زنند. به‌همین دلیل، به‌جای انباشت تجربه آن گونه که در چین، هند، ژاپن، کشورهای اسکاندیناوی و... شاهد آنیم، چرخه‌ای از سردرگمی، آزمون و خطا و «بی‌ثباتی راهبردی» شکل گرفته است.
 
حاصل این کمبود دانایی بین‌المللی مجموعه‌ای از پیامدهای ملموس و عینی برای جامعه و کشور بوده است. نخستین پیامد، هزینه‌های اقتصادی سنگین و از دست رفتن فرصت‌های توسعه بوده است. داده‌های صندوق بین‌المللی پول در سال 2024 نشان می‌دهد که تحریم‌ها تنها بخشی از مشکلات اقتصادی ایران را توضیح می‌دهند و بخش مهم‌تر خسارات ناشی از خطاهای راهبردی، تصمیم‌گیری‌های نادرست بین‌المللی و فقدان پیش‌بینی صحیح ساختار نظام مالی جهانی حکمرانان ایران بوده است. ایران تاکنون با بیش از ۲۴۰ تحریم در زمینه‌های مختلف مواجه بوده است. این تحریم‌ها به دلایل متعددی از جمله برنامه هسته‌ای، ادعای نقض حقوق بشر، و اقدامات ضدتروریستی وضع شده‌اند. اگر حکمرانان ما دانایی بین‌المللی داشتند آیا اجازه می‌دادند این قدر تحریم بر ایران تحمیل شود و امروز جامعه زیر تحریم‌های کمرشکن در حال فروپاشی قرار گیرد؟ در پژوهش‌های موسسه پترسون ذکر شده که ایران در دهه ۲۰۰۰ می‌توانست با استفاده از فرصت قیمت بالای انرژی، یک استراتژی ادغام تدریجی در اقتصاد جهانی را طراحی کند اما ناتوانی در تشخیص این لحظه راهبردی، کشور را از موقعیت تبدیل‌شدن به یک بازیگر بزرگ انرژی محروم کرد.
 
پیامد مهم دوم، افزایش آسیب‌پذیری ژئوپولیتیک بوده که در سال 2025 و 2026 اوج این آسیب‌پذیری چالش‌های ژئوپلیتیکی خواهد بود که در صورت فقدان شناخت دانایی بین المللی امکان ورود به یک بحران ژئوپلیتیکی برای کشور وجود دارد. وقتی حکمرانان یک حکومت، جهان را نادرست تحلیل می‌کنند، بازی قدرت در ژئوپلیتیک نظام حهانی را به درستی در درک نکند، در محاسبه هزینهفایده اقدامات خود دچار خطا می‌شود؛ موضوعی که جک اسنایدر در نظریه «سوءمحاسبه راهبردی» توضیح داده است. بخشی از تنش‌های منطقه‌ای، هزینه‌های امنیتی بلندمدت، و شکل‌گیری چرخه‌های بی‌اعتمادی را می‌توان ناشی از برداشت‌های نادرست حکمرانان از محیط بین‌الملل دانست. کشورهایی که از دانایی بین‌المللی بهره‌مندند با دقت می‌توانند خطوط قرمز بازیگران دیگر، ظرفیت‌های قدرت نرم و سخت، و پیامدهای واکنش‌های منطقه‌ای را پیش‌بینی کنند؛ اما نبود این دانش نزد حکمرانان موجب افزایش اصطکاک و کاهش قدرت مانور در ایران شده است.
 
پیامد سوم، فرسایش سرمایه اجتماعی داخلی است. سرمایة اجتماعی مجموعه‌ای از اعتماد، شبکه‌های ارتباطی و هنجارهای همکاری است که تعامل و همکاری مؤثر میان اعضای جامعه را امکان‌پذیر می‌کند. در پژوهش‌های فوکویاما و پاتنام تأکید شده که شکست‌های سیاست خارجی و اقتصادی در هر کشوری از جمله ایران به‌سرعت در قالب بی‌اعتمادی عمومی و نامیدی اجتماعی بروز می‌کند. وقتی جامعه می‌بیند تصمیم‌گیران در سطح جهان منزوی‌اند، پیامد تصمیم‌هایشان قابل پیش‌بینی نیست و هزینه‌های بین‌المللی به زندگی روزمره مردم منتقل می‌شود، احساس ناکارآمدی ساختاری و احساس بی‌آیندگی شکل می‌گیرد. فراز و فرود شدید نرخ ارز، نوسانات پیاپی در تجارت خارجی، دشواری‌های اشتغال جوانان و خروج نخبگان (که در بخش نخست شرح آن گذشت) بخشی از پیامدهای غیرمستقیم فقدان دانایی بین‌المللی حکمرانی در ایران بوده است.
 
پیامد چهارم، کاهش قدرت نرم ایران در جهان بوده است. فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ و جامعه ایران زیرساخت لازم برای تولید قدرت نرم را دارند؛ اما قدرت نرم زمانی فعال می‌شود که یک کشور بتواند با جهان گفت‌وگو کند، ائتلاف و نهایتاً اتحاد بسازد، و تصویر قابل اعتماد از خود ارائه دهد. پژوهش‌های «اینسیتیو فورگلوبال سافت پاور» نشان می‌دهد که شاخص قدرت نرم ایران طی سال‌های اخیر در سطحی بسیار پایین قرار دارد و علت اصلی آن نه ضعف فرهنگی، بلکه فقدان استفاده راهبردی از ظرفیت‌های دیپلماسی عمومی، رسانه‌ای، فرهنگی و علمی کشور است؛ امری که خود نشانه دیگری از ضعف دانایی بین‌المللی است
.
در مجموع، فقدان دانایی بین‌المللی در حکمرانی ایران طی پنج دهه گذشته هم محصول ساختارهای محدودکننده درونی و هم ناشی از کاهش همکاری‌های بیرونی و گسست‌های نهادی بوده است. این کمبود دانایی موجب شده کشور در لحظات حساس تاریخی نتواند از فرصت‌ها استفاده کند، در مواجهه با انواع تهدیدها دچار سوءمحاسبه شود و هزینه‌های سنگینی را به جامعه تحمیل کند. بازسازی دانایی بین‌المللی نیازمند تقویت نهادهای کارشناسی، افزایش تعاملات علمی، فکری، فرهنگی و فنی با جهان، اعتماد به دانش مستقل، و تبدیل سیاست خارجی از یک حوزه واکنشی به حوزه‌ای براساس تحلیل و پیش‌بینی است؛ امری که می‌تواند در بلندمدت مسیر توسعه و ثبات کشور را تغییر دهد. ایران بیش از هر کشوری در خاورمیانه نیازمند به دانایی بین المللی است. استفاده از ظرفیت دانشگاه و دانشگاهیان و اصلاح ساختارهای تصمیم‌ساز و به کار گیری دانایان علمی ملی در این ساختارها بخشی از حل مشکل حکمرانی در ایران است. 
 
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات