داستان تلخ غارت نفت ایران به دست انگلیسیها، ماجرای غمانگیزی است که هیچ گاه از حافظه تاریخی این سرزمین پاک نخواهد شد. بهویژه آنکه در این میان با خیانت بازیگرانی مواجه هستیم که خود متولد این سرزمین بودند و حتی در ظاهر داعیهدار وطنپرسی و... داشتند و مخالفان را متهم و سرکوب میکردند. در این میان، نامهای متعددی از «امینالسلطان» صدراعظم مظفرالدین شاه قاجار گرفته تا رضاخان پهلوی که هر کدام به نحوی در این خیانت شریک بودند!
فخر روحانی در کتاب «اهرمها: سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی» از زبان مأمور انگلیسیها برای بستن قرارداد دارسی مینویسد: «.. اولین کار و اقدام مهم من که چند ماهی پس از ورود به تهران انجام گرفت، گرفتن امتیاز مهم به نام یک شرکت بریتانیایی بود که نفت نواحی جنوب ایران را استخراج کند... من بیدرنگ امینالسلطان را ملاقات و توصیه کردم که نسبت به اعطای این امتیاز... نظر موافق مبذول دارد... شرکت آتی نفت، انحصار استخراج این ماده را در سراسر ایران به جز استانهایی که هممرز با روسیه بودند، یعنی آذربایجان، گیلان، مازندران و خراسان برای خود درخواست کرده بود و سرمایهداری که قرار بود این امتیاز را بگیرد... به نام «دارسی» بود... صدر اعظم، با توجه به سهامی که برای خودش در نظر گرفته شده بود اظهار داشت که شخصاً هیچگونه مخالفتی با اعطای این امتیاز به دارسی ندارد.» خسرو معتضد در «ناکامان کاخ سعد»، در مورد خیانت رضاخان در ماجرای تمدید فاجعهآمیز قرارداد دارسی که به قرارداد ۱۹۳۳ مشهور شد، آورده است:
«علت عمده فقر خزانه ایران چپاول ستمگرانهای بود که دولت انگلستان بیشرمانه و آزمندانه در جهت به یغما بردن و خریدن نفت ایران انجام میداد. بهتر است نام چپاول علنی و مفتضحانه نفت ایران را استفاده از مفاد و محتوای امتیاز نامه نگذاریم، بلکه دولت انگلستان و کمپانی نفت انگلیس در ازای حقالامتیاز ناچیزی که به ایران میدادند و ورق پارهای موسوم به قرارداد ۱۹۳۳ که خود زاییده یک امتیاز نامه تحمیلی دوران مظفرالدین شاه بود، طلای سیاه ایران را به یغما برده، در ازای آن مقدار ناچیزی لیره به خزانه ایران واریز میکردند که آن مبلغ نیز صرف کارهای غیراساسی و خرید اسلحه از انگلستان و آمریکا یا پرداخت حقوق به کارشناسان خارجی سازمان برنامه و نور چشمیهای هیئت حاکمه ایران میشد.»