سیاسی >>  سیاسی >> نبض سیاست
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۴  ، 
کد خبر : ۳۸۵۷۱۴

هتاکان اخلاق مدار!

پرسش ساده است: آیا راه انسجام اجتماعی از برجسته‌سازی صداهایی می‌گذرد که مشروعیت نظام را زیر سوال می‌برند و از موقت بودن نظام سیاسی سخن می‌گویند؟
پایگاه بصیرت / احمد رجایی
ساده انگارانه است که تصور کنیم انتخاب چهره تقی آزاد ارمکی برای صفحه نخست یک روزنامه اصلاح‌طلب، یک تصمیم معمولی یک رسانه است؛ در واقعیت این انتخاب نشانه‌ای است از یک خط فکری! خط فکری که سال‌هاست میان نقد و هتاکی، میان جامعه‌شناسی و سیاست‌ورزی جناحی، مرزها را عامدانه مخدوش کرده است. چهره‌ای که چندی پیش در مناظره‌ای علنی، زبان به اهانت علیه نظام اسلامی گشود، حالا بر صدر صفحه اول آرمان می‌نشیند و درباره بداخلاقی کلامی نسخه می‌پیچد؛ تناقضی که اگر تلخ نبود، می‌شد آن را شاید یک طنز سیاسی دانست.
اساساً صحبت‌های چند وقت اخیر تقی آزاد ارمکی، بیش از آنکه تحلیل جامعه‌شناختی باشد، بیشتر شبیه بیانیه‌های سیاسی، آن هم با ادبیات دانشگاهی و نسبتاً علمی است که در فضای رسانه‌ای هم بازتاب پیدا کرده است. او از انسجام اجتماعی می‌گوید اما منشأ همه شکاف‌ها را به‌صورت یک‌طرفه به تندروها حواله می‌دهد؛ گویی جامعه پیچیده ایران با همه تنوع‌ها، فشارهای بیرونی، تحریم‌ها، جنگ ترکیبی و تهدیدهای امنیتی، فقط با یک متغیر توضیح‌پذیر است. در این روایت ساده‌سازی‌شده، آمریکا و فشار خارجی غایب و نا دیده انگاشته شده‌اند، تحریم‌ها هم به کلی به حاشیه رانده می‌شوند و ناکامی‌های ساختاری، صرفاً به نمایندگان با رأی کم فروکاسته می‌شود. این همان می‌شود بازی کردن سیاسی آن هم با پوشیدن لباس و دستار علمی و نهایتاً فریب افکار عمومی با ژست روشن فکری و دلسوزی و علمی و آکادمیک.
اما خب مسئله اصلی فراتر از یک مصاحبه است. آزاد ارمکی در لابه‌لای سخنانش، به‌صراحت از پایان انقلاب، اضطراری بودن دموکراسی، تقلیل جمهوریت به انتخابات و حتی جمهوری اسلامی سوم یا نسخه‌های آپدیت شده جمهوری اسلامی در ایران سخن می‌گوید. اینها دیگر واقعاً نقد نیست؛ به نوعی بازتعریف گفتمان براندازی است. و به بیان دیگر حتی مشروعیت بخشی به گفتمان گذر و عبور از جمهوری اسلامی است. وقتی یک جامعه‌شناس، با ادعای تحلیل، موجودیت و تداوم یک نظام سیاسی را به بازسازی‌های اجباری و صورت‌بندی‌های جدید مشروط می‌کند، عملاً از جایگاه ناظر بیرون می‌آید و در مقام مهندس سیاسی می‌نشیند. پرسش اینجاست: آیا رسانه‌ای که چنین ادبیاتی را برجسته می‌کند، صرفاً دنبال گفت‌وگو و پر کردن ستون‌های روزنامه‌اش است یا آگاهانه به عادی‌سازی ایده‌های فرا مرزی فروپاشی و رادیکال کردن اذهان و ... کمک می‌کند؟
او از انسجام اجتماعی می‌گوید اما منشأ همه شکاف‌ها را به‌صورت یک‌طرفه به تندروها حواله می‌دهد؛ گویی جامعه پیچیده ایران با همه تنوع‌ها، فشارهای بیرونی، تحریم‌ها، جنگ ترکیبی و تهدیدهای امنیتی، فقط با یک متغیر توضیح‌پذیر است.
تناقض دیگر آنجاست که آزاد ارمکی از خشونت زبانی و بداخلاقی کلامی گلایه می‌کند، اما خود، با تعمیم‌های خشن، مشروعیت نهادهای قانونی را زیر سؤال می‌برد و از نهادهای مسئول می‌خواهد مانع حضور برخی منتخبان شوند. این دقیقاً همان چیزی است که او به دیگران نسبت می‌دهد: حذف، طرد و سلب مشروعیت با زبان قاطع. اگر معیار دموکراسی رأی مردم است، چرا رأیی که مطابق پسند او نیست نامشروع تلقی می‌شود؟ و اگر انتخابات بازی سیاسی است، چرا نسخه جایگزین، نه شفاف و نه عملیاتی، فقط در حد کلی‌گویی باقی می‌ماند؟
از سوی دیگر، تصویرسازی سیاه‌وسفید از جامعه متکثر ایرانی یا بازخوانی روایت‌های معطوف به صلح مطلق یا جنگ مطلق هم طبیعتاً خوانش دقیقی از واقعیت ایران نیست. جامعه ایرانی، همان‌طور که تجربه‌های سخت را تاب آورده، همزمان ظرفیت اصلاح تدریجی، نقد درون‌زا و پیشرفت انباشتی را نیز نشان داده است. تقلیل همه اعتراض‌ها به مجوزدهی تندروها و نسبت دادن مهاجرت نخبگان صرفاً به یک جریان داخلی، پاک‌کردن بخش مهمی از صورت‌مسئله است؛ از فشارهای خارجی گرفته تا جنگ روایت‌ها و تحریم‌های هدفمند علیه توسعه ایرانی که به گمان من اگر تحریم و برخی کم کاری‌های خودمان نبود الان با توسعه مطلوب ایران سر و کار داشتیم و پیشرفت و توسعه ایران واقعاً امر دست نیافتنی و مسدود شده‌ای نیست. همه این ها را به یک جریان فکری ربط دادن و تقلیل شرایط به گونه‌ای که انگار تنها راه حل برهم زدن بازی جمهوریت و اسلامی بودن در ایران است به نظر می‌رسد که خیلی ناصواب و بی انصافانه است.
بهرحال انتخاب روزنامه آرمان برای برجسته‌سازی چنین گفت‌وگویی، در کنار سابقه هتاکی‌های علنی این چهره، یک پیام روشن دارد: عبور از نقد مسئولانه به سمت تخریب هویتی. رسانه اگر قرار است نقش آینه جامعه را بازی کند، نباید آینه‌ای باشد که تصویر را کج می‌کند. نقد منصفانه، با زبان دقیق و مسئولانه، نه‌تنها تهدید نیست بلکه فرصت است؛ اما وقتی نقد به نفی و رد یک فرد یا یک گفتمان یا یک ملت تغییر معنا پیدا می‌کند و تحلیل کردن جای خود را به بیانیه خوانی سیاسی با ژست علمی و آکادمیک می‌دهد، نتیجه‌اش طبیعتاً تشدید شکاف‌هاست، نه ترمیم انسجام و وفاق و ... .
در نهایت، پرسش ساده است: آیا راه انسجام اجتماعی از برجسته‌سازی صداهایی می‌گذرد که مشروعیت را مشروط و نظام را موقت می‌دانند؟ یا از گفت‌وگویی می‌گذرد که همزمان با نقد، واقعیت‌های میدان از تهدید خارجی تا ضرورت امنیت برای توسعه را به رسمیت بشناسد؟ بنابراین اساساً رسانه‌ای که مدعی مسئولیت اجتماعی خیرخواهانه است، باید پاسخ دهد چرا میان همه صداها، تریبون را به کسانی می‌دهد که مرز نقد و هتاکی را بارها شکسته‌اند. چرا که انسجام و توسعه، با تریبون طلبکاران فروپاشی اصلاً ساخته نمی‌شود.
 
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات