حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
">حسن بهشتیپور
زیرذرهبین:
با وجود توافق یوشچنکو رئیسجمهور و یانکویچ نخستوزیر بر سر انتخابات زودهنگام پارلمانی، دورنمای ثبات سیاسی در اوکراین همچنان تیره و تار است. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد هر دو طرف در مقام اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند. از طرف دیگر پس از برگزاری انتخابات پارلمانی، دخالتهای خارجی نیز رو به افزایش خواهد گذاشت و این بر پیچیدگیهای بحران میافزاید. با این حال انتخابات پارلمانی مهرماه زمینهساز تغییر نظام سیاسی اوکراین از ریاست جمهوری به پارلمانی خواهد شد.
سرانجام پس از 2 ماه بحران و اضطراب سیاسی در اوکراین، رهبران احزاب رقیب در نظام سیاسی این کشور به توافق رسیدند که انتخابات زودهنگام پارلمانی را در هشتم مهرماه آینده برگزار کنند. به این ترتیب کلیه جناحهای قدرت توافق کردند همه تلاش خود را برای پایان دادن به بحران 3 سال گذشته در اوکراین به عمل آورند. اما آیا این توافق را باید نقطه پایانی بر بحران موجود تلقی کرد؟ برای پاسخ به این سؤال مهم باید ابتدا با ریشههای بحران در اوکراین آشنا شویم تا بدانیم چرا دلیل اختلافنظر بین احزاب در اوکراین به وقوع نوعی چرنوبیل سیاسی در این کشور تعبیر میشود. علاوه بر وقوع تاثیرات مخرب زلزله سیاسی در 3 سال اخیر در اوکراین، شاهد گسترش اثرات این بحران به کشورهای همسایه از جمله روسیه سفید نیز بودهایم.
پیشینه مسئله
ماه آوریل در تاریخ اوکراین ـ این دومین قدرت پس از روسیه که از خاکسترهای نظام شوروی چون ققنوسی سربرافراشته ـ همیشه یادآور حادثه هولناک انفجار نیروگاه اتمی در چرنوبیل است.
روز شنبه ششم اردیبهشت 1365 (26 آوریل 1986)، ساعت 1:23:58 بعد از نیمه شب به وقت محلی، یعنی تنها 7 ثانیه پس از آنکه مسئول میز کنترل راکتور هستهای، دکمه وضعیت اضطراری را فشرد تا به صورت کامل، فعالیت راکتور شماره 4 چرنوبیل را متوقف کند، انفجاری در راکتور شماره 4 نیروگاه چرنوبیل واقع در جمهوری اوکراین اتفاق افتاد که زلزلهسنجهایِ محلی، قدرت آن را 5/2 ریشتر محاسبه کردند. البته این انفجار اهمیت زیادی نداشت زیرا قدرت آن تنها به ترکاندن لولههای بخار و آتشسوزی در ساختمان راکتور محدود میشد و شاید به همین دلیل بود که مهندسین حاضر در محل، متوجه عمق فاجعهای که اتفاق افتاده بود نشدند و تا صبح مشغول تعمیر راکتور بودند. تمامی کارکنانی که در این عملیات شرکت داشتند از جمله مهندس ارشد راکتور تا چند روز بعد بر اثر قرار گرفتن در مجاورت تشعشعات هستهای جان خود را از دست دادند. بعدازظهر همان روز هیأت تحقیق اعزامی از مرکز، متوجه عمق فاجعه شد. افرادی که در کنترل فاجعه به صورت مستقیم و از نزدیک دخالت داشتند اعلام کردند که از 180 تن سوخت رادیواکتیو موجود در راکتور تنها بین 5 تا 10 درصد در داخل راکتور باقیمانده و بقیه آن در اتمسفر منتشر شده است. میزان تشعشات ناشی از انفجار چرنوبیل 400 برابر بیشتر از بمب اتمی هیروشیما بوده است. از این میزان مواد رادیواکتیو، بیش از 60 درصد آن در کشور بلاروس فرود آمدند؛ به طوری که امروز از هر 4 نفر از مردم بلاروس 3 نفر به مشکلات شدید تیروئید مبتلا هستند و باید هر روز از داروهای خاص استفاده کنند.
در آوریل امسال (2007) نیز چند روز مانده به سالگرد بیست و یکمین سال وقوع این حادثه دلخراش، یوشچنکو فرمان انحلال پارلمان را صادر کرد تا به خیال خود، مانع افزایش روزافزون قدرت یانوکویچ نخستوزیر شود. این اقدام که با مخالفت نمایندگان اکثریت پارلمان که از اعضای حزب روسگرای «مناطق اوکراین» هستند روبهرو شد و بحران 3 سال گذشته این کشور را وارد مرحله حادتری کرد.
اگر حادثه چرنوبیل را فاجعهبارترین حادثه در تاریخ اوکراین بنامیم بدون اغراق میتوان وقوع انقلاب نارنجی را مهمترین حادثه در اوکراین پس از استقلال رد سال 1991 دانست که موجب تغییرات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در اوکراین و منطقه شرق اروپا در جمهوریهای به جایمانده از شوری شد.
اگرچه اغراقآمیز به نظر میرسد اگر بخواهیم وقوع انقلابهای رنگی را در کشورهای برجایمانده از شوروی از نظر وسعت تخریب و میزان خسارات با حادثه چرنوبیل مقایسه کنیم اما بیشک زیان این بحران از لحاظ سیاسی و فرصتهای از دسترفته اقتصادی، کمتر از تاثیر حادثه چرنوبیل بر اوکراین و کشورهای منطقه نبوده است. اگر در آن زمان از سرایت تشعشعات هستهای به کشورهای همسایه از جمله روسیه و بلاروس نگرانی ایجاد شده بود امروز نیز چرنوبیل سیاسی ناشی از وقوع انقلاب رنگی و شکست آن در انتخابات اسفند 1384 وضعیت بغرنجی را برای اوکراین رقم زده که بیرون آمدن از آن در آیندهای نزدیک متصور نیست.
اصول عمومی و پایههای نظری
تحلیل مسائل اوکراین
الف: اوکراین برای روسیه و غرب حداقل به 5 دلیل، اهمیت اساسی دارد:
1ـ از لحاظ تاریخی، اوکراینیها در قرون وسطی به عنوان «روسیه کیاف» هسته مرکزی اسلاوهای شرقی محسوب میشدند. در واقع پیش از آنکه روسها بتوانند در مناطق شرق اروپا به قدرت برسند، این اوکراینیها بودند که با اقتدار، جبهه مشترک اسلاوهای شرقی را رهبری میکردند. اما بعدها در اثر جنگهای پیدرپی، کشورشان تجزیه شد و تحت کنترل سایر کشورها به ویژه لهستان و از اواخر قرن هجدهم، تحت کنترل روسیه درآمد.
2ـ موقعیت سرزمینی اوکراین به گونهای است که از یک طرف پیونددهنده شمال اروپا در منطقه دریای بالتیک به منطقه جنوب شرق اروپا در دریای سیاه است و از طرف دیگر حداقل در 2 قرن گذشته نقش خط حائل امنیتی را برای روسیه ایفا کرده است. این مسئله به ویژه در یک دهه گذشته پس از برهم خوردن جغرافیای سیاسی شرق اروپا و روی کار آمدن دولتهای طرفدار غرب در اروپای شرقی بر اهمیت اوکراین برای روسیه و غرب افزوده است. اگر در دوران جنگ سرد برلین به عنوان نقطه رودررویی شرق و غرب اروپا محسوب میشد، امروز اوکراین در واقع منطقه تلاقی منافع روسیه با غرب به شمار میرود.
3ـ اوکراین از لحاظ جغرافیایی سرزمین پست و همواری است که خاک آن را خصوصا در نواحی جنوبی، استپهای حاصلخیزی پوشانده که سالهای طولانی به عنوان مرکز تولید عمده غله اروپا محسوب میشد. قسمتهای کوهستانی این کشور در نواحی غربی و مرکز دارای معادن بزرگ آهن، زغالسنگ و اورانیوم است. اینها همه بر اهمیت ژئوپلیتیک اوکراین برای اروپا میافزاید.
4ـ اوکراین با برخورداری از 2 هزار و 782 کیلومتر مرز آبی در کنار دریای سیاه، موقعیتی دارد که میتواند مرکز حملونقل و خطوط انتقال انرژی (نفت و گاز) از جنوب به شمال و از شرق به غرب اروپا باشد.
5ـ از لحاظ وسعت نیز اوکراین در موقعیت دومین کشور قاره اروپا قرار دارد. با در نظر گرفتن این واقعیت که اوکراین کشوری صنعتی ـ کشاورزی محسوب میشود، در عمل مزایای قابل توجهی در این سرزمین وجود دارد که طی سالهای متمادی طمع قدرتمداران را برای تسلط به این ناحیه جلب کرده است.
ب: تمایل آمریکا برای توسعه نفود به سمت مرزهای غربی روسیه در شرق اروپا
از نگاه آمریکا توسعه قلمرو اروپایی ـ آتلانتیکی (ناتو) ایجاب میکند که کشورهای استقلالیافته از شوروی، خصوصا اوکراین، به آن ملحق شوند زیرا آمریکا درباره تحولات آتی در این کشورها هیچ اعتمادی ندارد. آمریکا میداند اگر بتواند بر اوکراین نیز مسلط باشد، کنترل شرق اروپا را در اختیار خواهد داشت. از آنجا که آمریکا هیچ اعتمادی به آینده تغییر و تحولات روسیه هم ندارد، از این طریق میکوشد با به قدرت رساندن دولتهای طرفدار غرب در جمهوریهای پیرامون روسیه، حلقه محاصره را برای مقابله با هرگونه تغییر و تحول پیشبینی نشده در روسیه تنگتر کند.
ج: تعارضهای موجود بین مردم شرق و غرب اوکراین مناطق شرقی اوکراین که از لحاظ صنعتی تقریبا 17 درصد کل امکانات شوروی سابق را در اختیار دارند؛ بیش از 79 درصد درآمد ملی این کشور را تولید میکنند و از این جهت طی سالهای پیش از فروپاشی شوروی، همیشه شکاف درآمدی بین نواحی شرق اوکراین با مناطق غربی این کشور دردسرساز بوده است؛ به طوری که اکثریت جمعیت غرب اوکراین برای رها شدن از کمبودهای موجود، طرفدار نزدیک شدن هر چه بیشتر به اتحادیه اروپا و آمریکا هستند، در حالی اکثر مردم مناطق صنعتی شرقی و جنوبی اوکراین که بیش از 8 میلیون نفر آنها روستبار هستند به نزدیکتر شدن هر چه بیشتر مناسبات اوکراین با روسیه تمایل دارند. همین تعارض موجب شده است که طی سالهای اخیر اوکراین کانونی برای رقابت بین اتحادیه اروپا و آمریکا از یکسو و روسیه از سوی دیگر باشد.
د: نیاز متقابل روسیه و اوکراین به یکدیگر
به دلیل نقش تاریخی اوکراینیها کیاف که بنیانگذار دولت «کیاف روس» بودند و به تشکیل امپراتوری روسیه تزاری کمک بسیار مهمی کردهاند، همیشه مناسبات نزدیک و تعیینکنندهای بین روسها و اوکراینیها به عنوان برادران همنژاد اسلاو شرقی وجود داشته است. علاوه بر این، اوکراین در واقع کلید دروازه ورودی روسیه به شرق اروپا محسوب میشود و به همین جهت جدایی آنها از یکدیگر نه ممکن و نه به نفع آنها خواهد بود. به عنوان نمونه اکثر خطوط انتقال گاز و نفت روسیه به اروپا از طریق اوکراین میگذرد و هم اوکراین به نفت و گاز روسیه که بابت حق ترانزیت دریافت میکند نیاز دارد و هم روسیه به همکاری اوکراین برای انتقال نفت و گاز خود به اروپا شدیدا نیازمند است.
سرانجام آنکه روسیه میداند برای آنکه بتواند قدرت چانهزنی سیاسی ـ اقتصادی خود را با آمریکا افزایش دهد به هر قیمت ممکن باید جبهه متحد اسلاوهای شرقی را در روسیه سفید و اوکراین حفظ کند.
شناخت ریشههای بحران در اوکراین
بحرانی که از اول آذرماه 83 در اوکراین همزمان با برگزاری دور اول انتخابات ریاست جمهوری در این کشور به خاطر تقلب در اعلام نتایج آن به وجود آمد، تاثیرات تعیینکنندهای بر منطقه شرق اروپا و تا حد قابل ملاحظهای بر مناسبات روسیه و غرب به ویژه آمریکا داشت. این بحران در عمل، بستر لازم را برای تحقق انقلاب نارنجی در اوکراین فراهم کرد. آمریکا که از 10 سال قبل در این کشور روی جوانان، جنبش دانشجویی و رسانههای گروهی سرمایهگذاری کرده بود، توانست با کمک افرادی چون یوشچنکو که همسرش تابعیت آمریکایی دارد جنبش مردمی وسیعی را سازماندهی کند که بعدها به دلیل رنگ لباسها و پرچمهای هواداران آقای یوشچنکو که به رنگ نارنجی بود، به انقلاب نارنجی معروف شد. هفتهنامه اشپیگل چاپ آلمان در 14 نوامبر 2005 گزارش مفصلی درباره ریشههای انقلاب نارنجی در اوکراین منتشر کرد که به دلیل اهمیت آن در افشای ماهیت انقلاب فریبنده نارنجیها در اوکراین، بخشی از آن عینا نقل میشود:
چگونه میتوان انقلاب کرد؟ به نظر میرسید آنچه در سال 2000 در یوگسلاوی، در سال 2003 در گرجستان و در سال 2004 در اوکراین روی داد یک مقاومت مردمی خودانگیخته علیه حاکمان باشد اما در حقیقت بسیار با دقت، از سوی رهبران دانشجویی و شبکههای آنان سازماندهی شده بود. آنها از گرفتن کمک از آمریکا نیز پروایی نداشتند.
آنان ـ این قهرمانان تغییرات دموکراتیک در جهان ـ به کابوس خودگامگان و امید سرکوبشوندگان تبدیل شدهاند. آنان در سرزمینهای خود مقاومتهای مردمی را سازماندهی کرده و مستبدان را از کاخهایشان راندهاند. اینک آنان با یکدیگر برای یک انقلاب جدید در اروپای شرقی، آسیای مرکزی و خاورمیانه نقشه میکشند تا قدرت را از دست حاکمان مستبد خارج کرده و آزادیهای شهروندی انسانها را به آنها بازگردانند.
آنان به طور متوسط در حدود 30 سال دارند. اغلب، مردان جوانند لیکن زنان نیز در صفوف آنها مبارزه میکنند. اکثر آنان در دانشگاه با یکدیگر آشنا شدهاند. کسی که اخبار سالهای گذشته را در رسانهها دنبال کرده باشد، ممکن است در لحظاتی گذرا ـ هنگام جشن و سرور انقلاب ـ حضور آنان را حس کرده باشد. اما نه در نخستین ردیف. شعار آنان ماندن در پشت صحنه است. یک ارتش صلح در سایه تشکیل شده است که سازماندهی و برنامههای آن را هیچکس نباید بشناسد؛ پر از راز و رمز، ضربهزننده، پیگردناپذیر. آنان به یک پدیده مهم در سیاست بینالمللی تبدیل شدهاند و تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
آنان را میشد در آن روز شگفتانگیز پنجم اکتبر 2000 در بلگراد (صربستان) دید. آنها در جایی میان صدها هزار تظاهرکنندهای بودند که اسلوبودان میلوشویچ رئیسجمهور مبهوت را مجبور به استعفا کردند و هنگامی که این جنایتکار جنگی با دلسوزی نسبت به خود، استعفایش را اعلام کرد آنها به شادی پرداختند.
آنان را میشد روز 23 نوامبر 2003 در تفلیس هم دید؛ هنگامی که ادوارد شواردنادزه، رئیسجمهور فاسد گرجستان پس از هجوم بدون خشونت مردم به ساختمان مجلس، از اقامتگاه خود به طور زنده از فرستنده سیانان، مبهوت از رویدادهای انقلاب گل سرخ، با صدایی لرزان وداع خود را با قدرت اعلام کرد.
آنان را همچنین میشد روز 31 دسامبر 2004 در کیف دید؛ هنگامی که اعلام شد ویکتور یانوکوویچ سرسخت که در انتخابات رژیم ورشکسته کوچما تقلب کرده بود، در برابر تظاهرات گسترده مردمی در میدان اصلی شهر و در برابر دریایی از اعتراضهای نارنجیپوشان، از قدرت دست کشید. قدرت دولتی اوکراین بدون هرگونه استفاده از نیروی نظامی و با تکیه بر تظاهرات گسترده، ترانههای فکاهی و مقاومت، در دومین دور انتخابات درهم کوبیده شد.
در کیف، لئونید کوچما رئیسجمهور فاسد و رسوا در آخرین سال دوره 10 ساله ریاست جمهوری خود بود. هیچ تردیدی وجود نداشت که او میخواهد به هر قیمتی شده نخستوزیری که تاکنون 2 بار محکوم شده بود (یاناکوویچ) را به جانشینی خود منصوب کند. کسی انتظار «انتخابات عادلانه» در این کشور نداشت. پیش از این هم ماریک چهگوارای صربستانی، به تقاضای «خانه آزادی» در شهرهای «دانسک» و «ادسا» در اوکراین سخنرانی کرده بود. حالا در نوامبر 2003 بنیاد انگلیسی «وست مینتسر» هزینه مسافرت در پنچ شهر اوکراین را برای او تأمین کرده بود. در کاخهای پیشاهنگی و مراکز جوانان، ماریک برای شنوندگان خود تعریف میکند که چگونه 3 سال پیش میلوشویچ را با قدرت تخیل، با پیگیری و بدون خشونت از قدرت خلع کردند و همین چندی پیش مشابه آن را در گرجستان انجام دادند. تصویرسازیهای ماریک در اوکراین در یک زمین کاملا حاصلخیز فرود میآید. در اینجا شبکه متراکمی از سازمانهای غیردولتی (انجیاو) متمایل به غرب وجود داشت و پول به نهادهای دموکراتیک سرازیر میشد. در عین حال یک پیشینه نافرمانی مدنی از دوران جنبش دانشجویی در دهه 80 و سپس تا جنبش شکستخورده «اوکراین بدون کوچما» در سال 2001 وجود داشت. به علاوه، اوکراین نه صربستان بود و نه میشد آن را با گرجستان مقایسه کرد. در اوکراین تنها 5 درصد از جمعیت در پایتخت زندگی میکنند. آنها برای اینکه بتوانند دومین کشور بزرگ اروپا از نظر مساحت را به حرکت درآورند، باید به ساختن سلولهای مبارزاتی دست میزدند. در قسمت شرقی کشور که صنعتی و طرفدار روسها بود به زحمت میشد این وظیفه را انجام داد.
به همین دلیل ماریک و دوستانش در غرب اوکراین به تشکل جوانان پرداختند. از مدتها قبل تلاش میشد تا یک جنبش اعتراضی مانند «مقاومت» در صربستان و «کافیست!» در گرجستان، در اینجا (اوکراین) سازماندهی شود. از ژانویه 2004 جنبش «پورا» در اوکراین شکل گرفت. «پورا» به معنی «وقتشه!» است. همزمان رهبران اپوزیسیون در جلوی صحنه صفآرایی کردند. ویکتور یوشچنکو و یولیا تیموشنکو کسانی بودند که روی آنها سرمایهگذاری شده بود. 65 میلیون دلار تنها از مالیاتی که مردم آمریکا میپردازند، از سال 2002 آن هم فقط از صندوق وزارت امور خارجه آمریکا ـ برای انتخابات اوکراین خرج شد. رون پاول یکی از نمایندگان حزب جمهوریخواه در واشنگتن میگوید: «ما نمیدانیم چند ده میلیون دلار دولت آمریکا برای انتخابت اوکراین خرج شد. ولی میدانیم بخش اعظم این پول برای حمایت از یک نامزد معین بود؛ ویکتور یوشچنکو».
اما هزینه سفر فعالان جنبش موسوم به پورا را به صربستان، بنیاد انگلیسی «وست مینستر» پرداخت. این جنبش حالا دیگر ساختاری داشت که همه اوکراین را دربرمیگرفت و دارای یک استراتژی مشخص بود؛ مرحله حمله فرا رسید. 320 نفر از جوانان جنبش «وقتشه!» به هزینه «خانه آزادی» در اردوگاهی در سواحل کریمه گرد آمدند. در میان فعالان افراد مختلفی وجود داشتند؛ از آرمانخواه تا عملگرا. در طول روز رویدادهای احتمالی برای موارد جدی تمرین میشد و بروشور تقسیم میکردند. 40 میلیون صفحه بروشور باید بین آنان پخش میشد. در این بروشورها دستورالعملهایی درباره عضویت 35 هزار نفری وجود داشت که در صورت لزوم باید به سوی کیف سرازیر میشدند تا کار تعویض قدرت را پایان دهند. رنگ انقلاب مشخص شد؛ همه باید رنگ نارنجی به تن داشته باشند.
در حالی که اعضای جنبش «وقتشه!» در سواحل کریمه با تیشرتهای نارنجی عکس میانداختند تا در سایت جنبش در اینترنت منتشر شود، در کیف هنوز یک استراتژی معین وجود نداشت. یوشچنکو نامزد انتخاباتی اپوزیسیون، مردد بود. جان هربست، سفیر آمریکا در اوکراین در یک محفل خصوصی نگرانی عمیق خود را ابراز کرد و گفت معلوم نیست با این مرد بتوان رژیم را عوض کرد.
روشن است که روسیه خواهان ثبات در اوکراین بود. روسیه میخواست یک اوکراین با ثبات داشته باشد که دالان نفت و گاز و همچنین ناوگانهای روسیه در دریای سیاه را به خطر نیندازد. از طرف دیگر برای آمریکا و متحدانش دیگر راه بازگشت باقینمانده بود؛ این همه پول! این همه تلاش! خانم حسابدار یکی از گروههای اپوزیسیون به نام «اوکراین ما» به یک فرد معتمد میگوید: «در هفتههای پیش از انتخابات، چمدان چمدان پول در فرودگاه کیف تحویل داده میشد». او میگوید یک کمک 150 هزار دلاری را که از سوی یک فرد خصوصی بود کنار گذاشتند چون نمیدانستند با آن چه کنند!
هنگامی که ویکتور یوشچنکو با آن بیماری اسرارآمیز خود روز 31 اکتبر وارد دور اول انتخابات شد، برای پایان کار مجهز شده بود. پایتخت اوکراین و بقیه شهرها ناظران انتخاباتی پوشیده شد. دفتر پژوهش بازار «پن، شون و برلند» واقع در نیویورک که 4 سال پیش در سرنگونی میلوشویچ فعال بود، این بار نظرسنجی انتخابات را در اوکراین برعهده گرفت. فعالان جنبش «وقتشه!» منتظر علامتی از بالا بودند.
ماریک را در فرودگاه متوقف کردند و به دستور رژیم پیشین به کشورش صربستان بازگرداندند. به این سازماندهنده انقلاب دیگر روادید نمیدادند. در این زمان اما فعالان جنبش «وقتشه!» دیگر نیازی به او نداشتند و خودشان هدایت خشم مردم را در دست گرفتند و آن را به میدان مرکزی پایتخت کشاندند. این میدان بهترین محل برای تبدیل شدن به یک نماد بود. صحنه را از پیش آماده و بلندگوها را نصب کرده بودند. تا اینکه شب 21 نوامبر نتایج انتخابات اعلام شد. ویکتور یانوکوویچ، چهره قدیمی دولت را به عنوان پیروز انتخابات معرفی کرد. آنچه پس از آن اتفاق افتاد همه، حتی کسانی را که بعدها به قهرمانان انقلاب معروف شدند، در خود پیچید و برد. یکی از فعالان جنبش «وقتشه!»
میگوید: «ما انگار کبریتی بودیم که به میان آتش مردمی انداخته شد که از پیش میسوختند». فعالان جنبش، شهری با 1546 چادر برپا کردند و از سراسر کشور جوانان به سوی کیف هجوم آوردند. گروه یوشچنکو نیز تمام تلاش خود را به کاربرد تا کار به تصحیح این انتخابات تقلبی بینجامد.
امکان نداشت ولی بدون پایداری مردم که در برف و یخبندان سرسختی به خرج دادند و علیه یک رژیم ورشکسته مقاومت کردند، انقلاب نارنجی پیروز شود. در 27 نوامبر نیم میلیون نفر میدان مرکزی و خیابانهای جانبی را اشغال کردند. دختران بنا به آموزش مربیانشان در نقاط حساس و نخستین صفها ایستادند. همه میدانستند به محض اینکه نیروهای انتظامی حمله کنند، تصاویر تکاندهنده از تلویزیونها پخش خواهد شد. ولی تا زمانی که اتفاقی نیفتاده بود آنها رو به نیروهای پلیس فریاد میزدند: «ما میخوایم شما رو ببوسیم».
سرانجام دادگاه عالی رأی به تکرار انتخابات داد و در 26 دسامبر 2004 ویکتور یوشچنکو با آرای نزدیک به 52 درصد پیروز شد. هنوز 6 روز از انتخابات یوشچنکو نگذشته بود که جنبش «وقتشه!» در هتل «روس» واقع در کیف مراسم بزرگی برپا کرد تا تغییر رژیم و انحلال خود را جشن بگیرد. این جنبش اعتراضی مأموریت خود را پایانیافته تلقی میکرد ولی انقلاب نارنجی اوکراین هم ثابت کرد که یک انقلاب موفقیتآمیز الزاما به معنای تضمین مناسبات دموکراتیک پس از آن نیست.
فعالشدن روسها
با پیروز شدن انقلاب نارنجی در اوکراین روسها که حسابی نگران شده بودند دست به کار شدند و تنها یک سال بعد توانستند در انتخابات پارلمانی اوکراین شکست سختی را متوجه احزاب غربگرا کنند.
آنها با استفاده از پولهای بادآورده ناشی از افزایش شدید قیمت نفت توانستند با سرمایهگذاری وسیع تبلیغاتی در اوکراین، یاناکوویچ و حزب متحد او یعنی حزب مناطق اوکراین را به عنوان پیروز اول انتخابات پارلمانی بار دیگر به قدرت برسانند با این تفاوت که با تغییر قانون اساسی نخستوزیر قدرت اجرایی بیشتری نسبت به گذشته به دست آورده بود و رئیسجمهوری که حزبش به رده سوم در پارلمان سقوط کرده بود ناچار شد به رغم میل باطنیاش، آقای یاناکویچ را به عنوان نخستوزیر معرفی کند اما از همان ابتدا معلوم بود یوشچنکو که نتوانسته بود با متحد سابق خود یعنی خانم تیموشنکو کار کند نمیتواند با رقیب انتخاباتی خود که خاستگاه دیگری دارد و رویای روسی را تعقیب میکند همکاری کند. بر این اساس یوشچنکو رئیسجمهوری اوکراین سرانجام در فروردین امسال با انحلال پارلمان، شانس خود را برای آنکه شاید بتواند با جلبنظر اکثریت مردم بار دیگر بدون مزاحمت هواداران روسیه، به روند نزدیکسازی اوکراین به اتحادیه اروپا و ناتو و آمریکا ادامه دهد، آزمود. میتوان گفت یوشچنکو با صدور فرمان انحلال پارلمان و بحران 2 ماههای که به راه انداخت، سرانجام یاناکوویچ را مجبور به پذیرش برگزاری انتخابات زودهنگام کرد تا اقبال خود را برای انتقام گرفتن از هواداران آبیپوش مسکو در مهرماه آینده در جریان انتخابات پارلمانی آزمایش کند.
دلایل اهمیت اوکراین برای روسیه
علاوه بر موارد مشترکی که در بحث اهمیت اوکراین برای غرب و روسیه مطرح شد این موارد به صورت خاص مورد توجه مقامهای روسیه قرار دارد:
1ـ جز یک مورد، تمامی راههای ارتباطی تاسیسات نظامی روسیه به اروپا از اوکراین میگذرد.
2ـ سه چهارم گاز صادراتی روسیه از خطوط لولهای عبور میکند که از اوکراین میگذرد.
3ـ بخش شرقی اوکراین که کانون صنعتی این کشور است در واقع تکمیلکننده صنایع روسیه به ویژه در بخش نظامی است.
4ـ بیشتر مواد غذایی و غلات روسیه از اوکراین وارد میشود.
5ـ رود دنیپر راه اصلی ارتباطی روسیه به روسیه سفید از جنوب اوکراین میگذرد.
6ـ اوکراین با جمعیت 47 میلیون نفری، بازار خوبی برای جذب تولیدات روسیه محسوب میشود.
7ـ در سال گذشته حجم مبادلات اقتصادی 2 کشور به 16 میلیارد دلار رسید.
8ـ مرکز ناوگان دریای سیاه که تنها ناوگان روسیه در آبهای گرم است در بندر سواستروپل قرار دارد که در شبهجزیره کریمه واقع شده است. این بندر تحت حاکمیت اوکراین است و به روسها اجاره داده شده است.
9ـ پراکندگی جمعیت روسیه به گونهای است که اکثر شهرهای پرجمعیت روسیه در نزدیکی مرزهای اوکراین قرار گرفتهاند.
با در نظر گرفتن موارد فوق معلوم است که چرا روسیه و شخص پوتین همه امکانات خود را بسیج کردهاند تا دولت طرفدار غرب در اوکراین با مشکل روبهرو شود و در مقابل، موقعیت احزاب روسگرا در اوکراین تقویت شود.
به گفته پیتر زهین، تحلیلگر غربی مسائل روسیه، اوکراینی به سمت غرب متمایل شده باشد مثل خنجری نیست که قلب روسیه را هدف گرفته باشد بلکه مثل چکش برقی است که پیوسته بر سر روسیه فرود میآید.
دورنمای بحران
اگرچه به ظاهر با توافق روز یکشنبه ششم خرداد، بحران اوکراین کنترل شد اما به نظر نمیرسد این بحران با برگزاری انتخابات پارلمانی در مهرماه 86 به طور کامل پایان یابد. چرا که نتایج انتخابات هر چه باشد، هر دو طرف در موقعیت اپوزیسیون نمیتوانند منافع یکدیگر را به رسمیت بشناسند و از آن مهمتر اینکه رقابتهای بازیگران خارجی در این بحران، نه تنها رو به کاهش نمیرود بلکه روند رو به افزایشی را طی میکند. بر این اساس به نظر میرسد تنها یافتن فرمولی که بتواند معادله موجود را بین بازیگران داخلی و خارجی به نفع تقسیم عادلانه قدرت تقسیم کند میتواند دورنمایی برای ثبات تعریف شود.
انتخابات مجلس 2007 همان قدر مهم است که انقلاب نارنجی اهمیت دارد زیرا تشکل سیاسی مجلس آینده به همان اندازه تعیینکننده خواهد بود که میتواند مسیر آینده اوکراین را در سیاست داخلی و خارجی ترسیم کند. حامیان اقتصادی آمریکایی آقای یوشچنکو، باز هم پول بیشتری خرج میکنند؛ در عوض آنها خواستار تغییر رفتار روسیه در قبال اوکراین هستند و معتقدند روسیه باید ضمانت لازم را در شناسایی «حقانیت» نتایج انتخابات هشتم مهرماه آینده بدهد. در صورت انجام انتخابات آزاد در اوکراین احتمالا نظام دموکراسی پارلمانی جانشین رژیم جمهوری کنونی خواهد شد. چیزی که در اصطلاحات قانون اساسی بعد از وقوع انقلاب نارنجی وارد شد.
هماکنون بحث بر سر فدرالی شدن احتمالی کشور بر سر زبانهاست اما باید گفت اگر انتخابات آتی نتواند گره کور موجود را باز کند احتمالا روند تجزیه اوکراین آغاز خواهد شد.
اگر یوشچنکو بتواند با تیموشنکو، نخستوزیر غربگرای پیشین اوکراین به توافق برسد شانس موفقیت بیشتری در آینده دارد اما مهمترین مشکل او الیگارشی مالی است که بر مناسبات اقتصادی اوکراین مسلط شده است. خانم تیموشنکو خود از ارکان تشکیلدهنده این الیگارشی مالی محسوب میشود. بنابراین اگر او متحد یوشچنکو باشد، رئیسجمهوری اوکراین باید قید مبارزه علیه فساد موجود را بزند که در آن صورت دوران اصلاحات واقعی اقتصادی و سیاسی باز هم به تاخیر میافتد و این تعداد بیشتری از هواداران انقلاب نارنجی را ناامید میکند.
در نقطه مقابل، هواداران یاناکوویچ فرصت زیادی ندارند. آنها تا ابد نمیتوانند مشکلات کشور را به گردن سیاستهای غرب و آمریکا بیندازند؛ آنها امیدوارند که فرصت باقیمانده، تعاملات خود را با اتحادیه اروپا به گونهای سازماندهی کنند که آنها را به همکاری بیشتر با آمریکا ترغیب نکند. فقط مشکل اساسی در اینجاست که روسیه مهمترین متحد یاناکوویچ در بدترین شرایط در سالهای اخیر از نظر نزدیکی مواضع به اروپا و آمریکا قرار دارد. اما در مجموع به نظر میرسد اگر تحول فوقالعادهای رخ ندهد یاناکوویچ باز هم پیروز انتخابات آینده خواهد بود؛ البته نه به قاطعیتی که بتواند نارنجیپوشان را از صحنه کاملا حذف کند. او برای این کار باید تا انتخابات بعدی ریاست جمهوری صبر کند.