صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۳۸۷ - ۰۹:۵۰  ، 
کد خبر : ۴۴۶۴۳
مدعیان اصلاح طلبی پاسخ دهند

چه کرده‌اید که آمریکا از شما حمایت می‌کند


دوشنبه 15 دی ماه، جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا در آستانه سفر خاورمیانه‌ای خود، طی نطقی رادیویی ضمن تکرار اتهامات همیشگی آمریکا علیه جمهوری ‌اسلامی ایران، بار دیگر حمایت خود را از مدعیان اصلاحات در ایران تکرار کرد و گفت: «ما از اصلاح‌طلبان، از بیروت و بغداد گرفته تا تهران حمایت می‌کنیم و در کنار همه آنها خواهیم ایستاد.»

بوش در نطق رادیویی خود که محتوای آن تازگی نداشت از سه جریان اصلاح‌طلبان در ایران، گروه 14 مارس و طرفداران سینیوره در لبنان و مخالفان دولت قانونی نوری المالکی در عراق به عنوان هم‌پیمانان آمریکا یاد کرده و بر حمایت خود از این سه جریان تاکید ورزید.

هنوز یک هفته از جانبداری صریح بوش از جریان‌های اصلاح‌طلبی در خاورمیانه و سکوت معنادار اصلاح‌طلبان داخلی نگذشته بود که وی در کانون پژوهش‌های راهبردی ابوظبی، بار دیگر از شعارها و اهداف جریان‌های اصلاح‌طلب در ایران حمایت کرد و تاکید کرد مردم ایران حق دارند از یک نظام دمکراتیک برخوردار شوند.

منطق رسوای بوش

اجازه بدهید آغاز این نوشتار را با آخرین بخش از سخنان بوش آغاز کنیم. بوش در حالی برای ملت ایران آرزوی یک نظام دمکراتیک و آزاد را می‌کند که یک روز پیش از سفر به خاورمیانه در جمع خبرنگاران گفته بود: «من به 6 کشوری سفر می‌کنم که هم‌پیمان نزدیک و وفادار آمریکا هستند. دولت‌های اسرائیل، عربستان، کویت، بحرین، امارات و مصر دوستان نزدیک آمریکا هستند.»

در منطق رسوای آمریکا، زایده‌ای به نام رژیم صهیونیستی که با مکر و کینه دنیای غرب و نسل‌کشی مسلمانان مظلوم فلسطینی شکل گرفته ‌است دوست و هم پیمان آمریکا برشمرده می‌شود و امیرنشین‌های منطقه خلیج‌فارس و مصر که نماد حکومت سلطنتی، مستبد و وراثتی هستند به عنوان هم‌پیمانان وفادار آمریکا مهد آزادی و دمکراسی معرفی می شوند تا جناب بوش از پایگاه یک کشور امیرنشین که در آن انتخابات و دمکراسی معنا ندارد علیه ملتی سخن بگوید که مردم‌سالاری یکی از پایه‌های مشروعیت قانونی و مقبولیت و کارآمدی آن است.

ملت ایران که 28 انتخابات را طی 29 سال پس از پیروزی انقلاب تجربه کرده و یکی از بالاترین میانگین‌های حضور را در پای صندوق‌های رای بر تارک افتخارات خود دارد، این سخنان بوش را به حساب بدمستی‌های شبانه او می‌گذارد به گونه‌ای که حتی طراح و برنامه‌ریز سفر بوش یعنی کاندولیزا رایس را مجبور می‌کند در برابر یاوه بافی‌های بوش بگوید: خفه شو! دهانت را ببند.

اما نباید از دم خروس سخنان بوش هم به سادگی گذشت. ارمغان دمکراسی آمریکا برای کشورهای منطقه چون افغانستان و عراق یک ننگ برای تاریخ بشریت به حساب می‌آید. این دمکراسی تنها در عراق یک میلیون و سیصد هزار قربانی و چهار و نیم میلیون کودک یتیم برجای گذاشته ‌است. مگر همین پیام‌آوران دمکراسی آمریکایی نبودند که چند روز قبل تنها در یک عملیات هوایی 40 نقطه مسکونی بغداد را هدف بمب‌های هوشمند جنگنده‌های فوق مدرن اف ـ18 قرار دادند و به مردم مظلوم افغانستان بمب‌های 15 تنی هدیه کردند.

چرا هیچ حلقومی در مراسم سخنرانی بوش در امیرنشین ابوظبی جرئت برخاستن و فریاد کشیدن نداشت تا بگوید آقای دمکراسی! اگر دمکراسی آمریکایی یک مطالبه مردمی و هدیه‌ای آسمانی است پس چه نیازی به حضور ده‌ها ناو جنگی، صدها جنگنده فوق مدرن، چندین اسکادران بمب افکن ب-52، سلاح‌های آغشته به اورانیوم و 250 هزار نظامی آمریکایی در منطقه خلیج‌فارس و دریای‌ عمان است؟

پروژه از پیش شکست خورده

تجربه انتخابات‌های پیشین در جمهوری ‌اسلامی ایران نشان می‌دهد همزمان با کلید خوردن رقابت‌های انتخاباتی در ایران، مقامات کاخ‌سفید حساب ویژه‌ای روی پیروزی جریانی خاص در ایران باز کرده و خواسته و ناخواسته لب به حمایت از آنان می‌گشایند. اگرچه این اعلام حمایت‌ها همواره به ضرر آن جریانات سیاسی تمام شده و مردم ایران برخلاف خواسته‌ها و امیال مقامات کاخ‌سفید وارد میدان ‌شده‌اند، اما این سوال اساسی را مطرح می‌نماید که با توجه به تجربه شکست‌خورده آمریکاییان، چرا آنها باز هم اصرار بر طراحی و اجرای یک پروژه از پیش شکست خورده دارند؟

در پاسخ این سوال باید گفت علیرغم همه تبلیغاتی که آمریکاییان درباره شناخت ملت ایران و تحلیل خواسته‌ها و رفتار آنها به راه انداخته‌اند، هنوز گرفتار خوش‌بینی‌های مفرط و اسیر گزارش‌های غلطی هستند که رسانه‌ها، سرویس‌های امنیتی و نیروهای اپوزیسیون برای آنها تهیه و تدارک می‌بینند. تاملی بر اخبار و گزارش‌هایی که طی 29 سال گذشته در رسانه‌های غربی به روی آنتن رفته، نشان می‌دهد تمامی پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های آنان از آینده انقلاب ‌اسلامی، پیش از آنکه مبتنی بر واقعیت‌های جامعه ‌اسلامی ایران باشد، بر پایه خواسته‌ها و آمال و آرزوهای تهیه کنندگان این گزارش‌ها و تحلیلگران بوده و چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

از این رو مقامات کاخ‌سفید گاه آنقدر تحت‌تاثیر گزارش‌های غلط از خواسته‌ها و رفتار ملت ایران قرار می‌گیرند که فکر ‌می‌کنند حمایت آنان از جریانی خاص در داخل کشور، باعث تقویت و دمیدن روح ‌اعتماد به نفس و برخورداری آنان از حمایت‌های مردمی می‌شود.

اما فلسفه بخش دیگری از حمایت مستقیم و صریح آمریکاییان از جریان‌های وابسته اصلاح‌طلب، ریشه در مصرف داخلی آن دارد. اگر بوش در نطق رادیویی خود در 15 دی ماه، امنیت آمریکا را به امنیت خاورمیانه پیوند می‌زند و ادعا می‌کند تنها راه برقراری امنیت در خاورمیانه، صدور دمکراسی آمریکایی به منطقه است، این ادعا می‌تواند توجیهی برای قشون‌کشی‌ها، تلفات سنگین و صرف صدها میلیارد دلار هزینه برای مردم آمریکا باشد. امروزه بهانه‌های گزافه‌ای چون امنیت آمریکا در گروه صدور دمکراسی آمریکایی و حمایت از جریان‌های آزادیخواه و اصلاح‌طلب در اقصی نقاط عالم به ویژه خاورمیانه، می‌تواند سرپوشی بر اهداف و جنایات میلیتاریست‌های کاخ‌سفید باشد.

آنها سال‌ها است که با طرح شعارهایی چون حمایت از آزادیخواهان، دمکراسی طلبان، طرفداران حقوق بشر و مخالفان استبداد دینی که سرمایه‌های گران‌قیمتی برای آمریکا محسوب می‌شوند، کشورهایی چون عراق، افغانستان، سومالی، سودان، یمن، لبنان و فلسطین را مستقیم و غیرمستقیم مورد تهاجم قرار داده و میلیون‌ها انسان بیگناه را به خاک و خون کشیده‌اند و طرح‌های براندازی نرم را در کشورهایی چون گرجستان، اکراین، قرقیزستان، بلاروس، لبنان و ایران تدارک دیده‌اند.

ادبیات سیاسی مجلس

اما نکته مهم‌تر در این میان آن است که در جمهوری‌ اسلامی ایران، اگرچه مهم‌ترین وظیفه مجلس، قانونگذاری و نظارت است اما این واقعیت را باید پذیرفت که مجلس به عنوان محل ظهور و بروز قوه مقننه، صاحب یک «ادبیات سیاسی» است که این ادبیات هویت آن را تشکیل می‌دهد. شاید کمتر کسی از قوانین مصوب مجلس پنجم و یا ششم، خاطره‌ای در ذهن داشته ‌باشد اما از ادبیات و موضعگیری‌های مجلس ششم بسیار گفته شده و بسیار شنیده‌ایم.

هنوز هم پس از گذشت سال‌ها از نطق خفت‌بار شیرزاد، اظهارات ساختارشکنانه حقیقت‌جو، ارائه طرح سه فوریتی تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای و پذیرش پروتکل الحاقی، هیاهوی لوایح دوگانه، موج استعفاها، آبستراکسیون‌ها و بالاخره تحصن مجلس ششم، یادآوری آن وقایع تلخ، دل و جان وفاداران نظام اسلامی را می‌آزارد و لبخند رضایت بر چهره اجانب می‌نشاند. شناسنامه و هویت مجلس ششم چه بخواهیم و چه نخواهیم، با آن رفتارهای شرمسارانه تعریف شده و بر صفحات تاریخ این ملت نشسته‌ است.

از نظر غربی‌ها و به ویژه آمریکایی‌ها، این ادبیات سیاسی نباید از صفحه سیاسی ایران پاک شود. تجربه 30 ماهه دولت نهم، مذاق آمریکاییان را سخت تلخ و ناخوشایند کرده ‌است، توفیقات این دولت که بخشی از آن در گرو همیاری و همگامی مجلس هفتم رقم خورده‌ است، نباید تداوم یابد.

نومحافظه کاران آمریکایی برای جبران ناکامی‌هایشان در آخرین سال صدارت بوش بر کاخ‌سفید، حساب ویژه‌ای را روی مجلس هشتم باز کرده‌اند، مجلسی که می‌تواند ادبیاتی متفاوت با آهنگ هسته‌ای کشور کوک نماید، می‌تواند موفقیت‌های سترگ دولت نهم در عرصه سیاست خارجی را به چالش بکشد و طرح‌های عدالت‌گرایانه آن را به مسلخ کشانده و زمینه را برای ناکارآمد کردن دولت مردمی و برخاسته از آرمان‌های انقلاب اسلامی مهیا سازد.

جریان مورد حمایت بوش حتی اگر اقلیتی به اندازه انگشتان یک یا دو دست هم در مجلس آینده تشکیل دهند، باز هم برای برهم زدن آرامش حاکم بر کشور، تهیه خوراک تبلیغاتی برای رسانه‌های بیگانه، تقویت نیروهای اپوزیسیون و تشتت افکار عمومی، برهم زدن وحدت ملی، سرمایه لازم و کافی را فراهم آورده‌اند. این جریان، ماهیتی غوغازیست دارد که حاضر است منافع ملتی را پیش پای مطامع نفسانی خود و بیگانگان قربانی کنند.

چشم ‌طمع دشمن

امروزه ساده‌اندیشی محض است اگر تصور کنیم دشمن صحنه فوق‌العاده حساسی مانند انتخابات مجلس را رها خواهد کرد و تلاشی برای نقش‌آفرینی در آن نخواهد داشت. اتفاقا دلایل مهمی وجود دارد که نشان می‌دهد دشمن بیش از هر زمان دیگری به صحنه داخلی ایران چشم‌دوخته و با انجام طراحی‌هایی پیچیده قصد دارد تاثیر مطلوب خود را بر این صحنه بگذارد. اصلی‌ترین عامل هم این است که دنیای غرب و در راس آن آمریکا، به وضوح به این نتیجه‌ رسیده که هیچ کدام از طراحی‌های بیرونی آن علیه ایران اسلامی چه در شورای امنیت و چه در خارج از آن، چه درباره بحث هسته‌ای و چه غیر از آن، امکان توفیق ندارد و اگر قرار است علیه نظام اقدام موثری صورت بگیرد حتما باید آن را از داخل سازمان داد.

حجم اظهارنظرهایی که طی سال‌های گذشته درباره لزوم حمایت از نیروهای غرب‌گرا در داخل ایران و حل مسئله ایران از درون، توسط سران نظام‌ جهانی سلطه صورت‌ گرفته، بیرون از شمار است. حالا که دشمن در خارج از مرزها در مقابل نفوذ و اقتدار ایران ناتوان شده و خود به این امر اذعان دارد، معقول است اگر تصور کنیم که به داخل ایران روی خواهد آورد و سعی خواهد داشت پروژه‌ای را که در صحنه منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از انجام آن ناتوان بوده، لابه لای کشمکش‌های داخلی پیش‌برده و به نتیجه برساند. علاوه بر شکست در منطقه و فرامنطقه، عامل دیگری که در توجه بیشتر غرب به صحنه داخلی ایران موثر بوده این است که تصور ‌می‌کنند مجموعه‌ای قابل اعتنا از نیروهای غرب‌گرا درون ایران سازمان داده‌اند که می‌توانند به عنوان نمایندگان امین فرهنگ مدرن روی آنها حساب باز کنند و خود صرفا از بیرون به حمایت از آنها بپردازند. بنابراین به طور خلاصه می‌توان گفت تجمیع این دو عامل یعنی شکست در بیرون و فراهم بودن مجاری طمع و ابزارهای دخالت در داخل، علت‌های اصلی توجه عمیقی است که دشمن خارجی به انتخابات مجلس هشتم در ایران نشان داده و علامت‌های این تلاش هم با سخنان بوش بیش از همیشه آشکارتر شده است.

اصلاح‌طلبانی که روی به تجدیدنظرطلبی در ایران آورده‌اند، اینک تبدیل به نقطه امید و مجاری طمع دشمن در ایران ‌شده‌اند، یک رصد ساده روی خروجی خبرگزاری‌های غربی نشان می‌دهد که چگونه از وقتی آمریکایی‌ها فهمیده‌اند تولید فشار موثر بر ایران در صحنه‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای به گونه‌ای که ایران را به تجدیدنظر در رفتارش وادار نماید، عملا ناممکن شده، ادبیات مقام‌های آن کشور هم دگرگون شده و به جای سخن گفتن از برنامه‌های راندازانه، درباره لزوم برقراری دمکراسی و حکومت قانون در ایران سخن می‌گویند. کاندولیزا رایس چند ماه قبل رسما اعلام کرد آمریکا سیاست تغییر رژیم در ایران را کنار گذاشته و از این پس به دنبال تغییر رفتار رژیم ایران خواهد بود.

مرزبندی‌ها را شفاف کنیم

در این میان اعلام حمایت رئیس‌جمهور آمریکا از یک طیف سیاسی در کشورمان باعث به وجود آمدن پرسش‌ها و شائبه‌های فراوانی در میان افکار عمومی، کنشگران سیاسی کشور و وفاداران به انقلاب ‌اسلامی‌ شده ‌است. هرچند که حمایت‌های آمریکا از برخی دسته‌های سیاسی در کشورمان و تخصیص بودجه‌های هنگفت به آنها در جهت پیاده‌سازی فرامین دیکته شده از مدت‌ها قبل فاسق گردیده ‌بود اما این موضع‌گیری صریح رئیس‌جمهور آمریکا آن هم در آغاز سفر به خاورمیانه برای اعمال فشار به ایران و تضعیف موقعیت کشورمان در این منطقه، مطمئنا حاوی پیام‌های آشکاری است که فهم این پیام‌ها، ضرورت شفاف‌سازی و مرزبندی این گروهای سیاسی با نظام و دشمنان انقلاب را بدیهی می‌سازد.

در شرایط کنونی پرسش اساسی افکار عمومی این است که مجموعه کدامین منافع مشترک برخی جریان‌های سیاسی با دولت آمریکا باعث شده که رئیس‌جمهور یک کشور دشمن به صراحت از آنها حمایت کند؟ مروری هرچند گذرا بر مواضع و عملکرد جبهه اصلاحات چه در دوران حاکمیت 8 ساله آنان بر قوه اجرائیه و در اختیار داشتن اکثریت 4 ساله مجلس ششم و چه در فاصله چند ساله بعد از تشکیل مجلس و دولت اصولگرا، به وضوح نشان می‌دهد که این جبهه در بسیاری از مواضع و عملکرد خود نه فقط با مواضع و عملکرد دشمنان بیرونی همخوانی داشته بلکه در برخی موارد متاسفانه نقشی شبیه ستون پنجم آمریکا را در داخل کشور بازی کرده‌ است.

حدود یک ماه قبل و در فاصله سه روز پس از انتشار گزارش شانزده نهاد اطلاعاتی آمریکا که در آن به صلح آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران اعتراف شده بود و خشم و رسوایی دسته بوش را برانگیخته بود، 333 نفر از مدعیان اصلاحات با صدور و امضای بیانیه‌ای تحت عنوان «تعلیق در برابر تعلیق» خواستار توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران شدند. نکته لطیف‌تر آنکه این بیانیه قبل از انتشار در ایران، از سوی رسانه‌های غربی منتشر گردید و با استقبال محافل آمریکایی و صهیونیستی مواجه شده‌ بود. این بیانیه را بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین، حزب مشارکت و نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم به همراه شماری از اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و اعضای گروه‌های ضدانقلاب تابلودار امضا کرده بودند.

از سوی دیگر، همزمان با آغاز عملیات روانی تبلیغاتی رسانه‌ها بیگانه علیه برگزاری انتخابات سالم و آزاد در ایران که یک روال همیشگی و شناخته شده ‌است، حزب مشارکت در 19 آذر‌ماه با صدور بیانیه پایانی کنگره دهم این حزب، تمامی اتهامات آمریکا و محافل صهیونیستی علیه انتخابات مجلس هشتم را تقریبا بدون کم‌وکاست تکرار می‌کند. اتهاماتی نظیر فقدان دمکراسی در ایران، فرمایشی بودن انتخابات، عدم اطمینان نسبت به برگزاری سالم انتخابات مجلس هشتم و قیم مآبی نظام جمهوری اسلامی ایران. این بیانیه با استقبال رسانه‌های بیگانه روبه‌رو شد و محافل خبری و سیاسی آمریکا، انگلیس و مخصوصا رژیم صهیونیستی بارها به مفاد آن استناد کردند.

حدود بیست روز قبل هم گروهک نهضت آزادی که علیرغم تاکید حضرت امام(ره) بر غیرقانونی بودن آن و با وجود سوابق سیاسی و شرم‌آوری که در وابستگی به بیگانگان دارد، همواره به عنوان یکی از گروه‌های ائتلافی جبهه موسوم به اصلاحات در کنار سایر گروه‌های این جبهه حضور داشته است با صدور بیانیه‌ای ضمن متهم کردن ایران اسلامی به استبداد، انتخابات نمایشی و ده‌ها اتهام دیگر، خواستار حضور ناظران بین‌المللی برای تضمین آزادی و سلامت انتخابات شد، پیشنهادی که اهانت آشکار به مردم ایران بود و تنها از ستون پنجم دشمن قابل انتظار است. نکته قابل تامل آن که سردمداران جبهه موسوم به اصلاحات، بدون استثناء در برابر این اقدام هم‌پیمان خود سکوت کردند و تنها پس از اعتراض تلویحی رهبر معظم انقلاب به این اقدام، چند تن از مدعیان اصلاحات در مصاحبه‌های خود حرکت نهضت آزادی را محکوم کردند. در این میان با توجه به اینکه حتی در درون جبهه اصلاحات از این جبهه تحت عنوان کشتی نوح که همه نوع موجودی در آن حضور دارند، یاد می‌شود، توقع این بود که اصلاح‌طلبان واقعی یعنی کسانی که دل در گرو کشور، ملت، اسلام و انقلاب دارند که البته کم شمار و اندک می‌باشند، از تحت‌الحمایگی آمریکا و خیانت آشکار گروهک نهضت آزادی به صورت صریح و رسمی برائت می‌جستند، که به این توقع کمتر از حد انتظار پاسخ داده شد. حتی اگر مدعیان اصلاحات در اقدامی دسته‌جمعی و به طور یکپارچه هم علیه حمایت آمریکا از این جبهه موضع بگیرند که هنوز نگرفته‌اند، باز هم نمی‌توان و نباید ماجرای حمایت بوش از اصلاح طلبان را خاتمه یافته تلقی کرد چرا که حمایت پی‌درپی آمریکا از جبهه اصلاحات یک اشتباه لفظی و یا موضع اتفاقی و تصادفی نیست بلکه این حمایت دامنه‌دار از مواضع و عملکرد مدعیان اصلاحات ریشه می‌گیرد و همگامی و هم‌خوانی طیف گسترده‌ای از این جبهه با اهداف و مواضع آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران باعث شده‌ است که آمریکا و متحدانش از جبهه اصلاحات به عنوان یک جریان همسو با خود در داخل ایران یاد کنند و به آنان چشم امید و طمع داشته‌ باشند.

اما سخن پایانی را باید با طیفی از نیروهای اندک و کم شمار جبهه اصلاحات داشت که به یقین دل در گرو کشور و انقلاب اسلامی دارند و حساب آنان جدا از مدعیان اصلاح‌طلبی است که زبان آمریکا در کام و موضع بیگانگان را در گام دارند. این چهره‌های با‌سابقه و انقلابی اگر نمی‌توانند به صراحت ـ که انتظار آن است بتوانند ـ وابستگی طیفی از جبهه اصلاحات را به دشمن‌خارجی نفی کنند لااقل پای خود را از این معرکه و مهلکه بیرون بکشند تا چشم‌‌ امید و طمع بیگانگان را به داخل کور نمایند. شاید یکی از راه‌های خروج از این مهلکه، رمز‌گشایی آنان از فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با مردم قم به مناسبت سالگرد 19 دی باشد که فرمودند: «مراقب فعالیت‌های دشمن در آستانه انتخابات مجلس هشتم باشید. دو روز قبل بوش، رئیس‌جمهور آمریکا گفت که ما از فلان دسته در ایران حمایت می‌کنیم. این ننگ است برای هر کسی که آمریکا بخواهد او را تحت‌الحمایه خود بگیرد. اول، آن کسانی‌که آن دشمن وحشی می‌خواهد از آنها حمایت کند، بعد هم مردم فکر کنند و ببینند چرا می‌خواهد حمایت کند. کدام نفس در این‌ها است که موجب شده است دشمن بخواهد از او حمایت کند. در داخل یک خانواده ممکن است دو برادر، یک برادر و خواهر با هم اختلاف داشته‌ باشند. اگر دشمن، دزد، خائنی که بیرون خانه است، با یکی از اینها ارتباط برقرار کرد و گفت من طرف تو هستم، آن بایستی به خود بیاید، بگوید من چه غلطی کردم، چه اشتباهی کردم که این دشمن خانوادگی می‌خواهد از من حمایت کند. مردم همه باید حواسشان جمع باشد، نگذارید انتخابات بشود ملعبه دست بیگانگان. من بارها به بعضی از افراد سیاسی که فعالیت‌هایی دارند و گاهی یک مخالف‌خوانی‌هایی ‌می‌کنند، تذکر داده‌ام، نصحیت کرده‌ام، گفته‌ام مواظب باشید مرزهای میان شما و دشمن کم رنگ نشود، پاک نشود. مرز وقتی کم رنگ شد، احتمال اینکه کسانی از این مرز عبور کنند یا دشمن از این مرز عبور کند و بیاید این طرف یا دوست و خودی غافل شود و از مرز عبورکند و برود به دامن دشمن، زیاد خواهد بود. مواظب باشید مرزهایتان را مشخص کنید کسانی هستند مزدور آمریکایند. کسانی هستند نوکر و در خدمت آمریکایند. مرزهایتان را با اینها روشن و مشخص کنید. وقت بصر و صبر، یکی همین جاست.»

برچسب ها: فتنه 88
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات