تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۸۷ - ۱۱:۰۰  ، 
کد خبر : ۴۵۹۲۷
ژند شکیبی در برنامه اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران تحلیل کرد

روابط مثلثی روسیه- آمریکا - ایران

مقدمه: برنامه اوراسیای مرکزی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به مدیریت دکتر الهه کولایی در آخرین نشست خود از مجموعه نشست های علمی به بررسی روابط سیاسی - اقتصادی روسیه و ایران پرداخت. در این میزگرد که دکتر ژند شکیبی استاد علوم سیاسی دانشگاه لندن و متخصص در مسائل روسیه به بررسی ماهیت روابط روسیه و ایران می پرداخت، عنوان کرد که به لحاظ علمی نباید روی محور تاکتیکی یا استراتژیک بودن روابط این دو کشور کار کرد، بلکه عوامل دیگری در شکل گیری ماهیت این روابط نقش دارند. خلاصه یی از سخنرانی وی در پی می آید.

سوالی که مکرراً مطرح شده در این مورد است که رابطه میان ایران و روسیه از نوع استراتژیک است یا از نوع تاکتیکی؟ به نظر بنده زمانی که می خواهیم روابط میان روسیه و ایران را تحلیل کنیم، باید از مفهوم روابط تاکتیکی و استراتژیک فاصله گرفته و به بررسی مسائلی بپردازیم که چارچوب اصلی این روابط را تشکیل می دهد. بدین وسیله می توانیم در مورد عمق و اندازه رابطه ایران و روسیه قضاوت کنیم و در عین حال متوجه این امر شویم که مفهوم مشارکت های تاکتیکی و استراتژیک در توصیف چنین رابطه پیچیده یی بسیار اثربخش است. به نظر بنده می توان از پنج عامل اصلی که از درک این دو کشور از منافع ملی به دست می آید، نام برد که این عوامل روابط سیاسی- اقتصادی میان ایران و روسیه را شکل می بخشد. ۱- روابط مثلثی میان روسیه، امریکا و ایران(که در این مقاله تنها به این مورد اشاره شده است )
۲- ژئوپولتیک آسیای میانه و قفقاز، ۳- ژئوپولتیک خاورمیانه، ۴- ایدئولوژی های دولت ها و ۵- اقتصاد.روابط مثلثی میان امریکا، ایران و روسیه نقش تعیین کننده یی در دینامیک های روابط ایران و روسیه در دوران پوتین ایفا کرد. تا سال ۱۹۹۸، در زمان نخست وزیری پریماکوف، سیاست های خارجی روسیه توجه خود بر روابط با غرب، به خصوص با امریکا را از دست داد.
تمرکز اکنون بر سر چند قطبیت و به خصوص بر سر روابط با چین و هند بود. نکته جالب این است که حتی در دوران ریاست جمهوری پوتین، روسیه ایران را در برنامه های خود در رابطه با این چند قطبیت نمی گنجاند. این بیانگر نگرانی های مداوم بر سر طبیعت واقعی سیاست های خارجی ایران بود. علاوه بر این، نداشتن رابطه با امریکا و نزدیک شدن هر چه بیشتر ایران به اروپا، متحد شدن روسیه با ایران را برای مسکو هر چه بیشتر و بیشتر گزاف می نمود، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر سیاسی. در دو سال اول ریاست جمهوری پوتین، روابط ایران و روسیه رو به تقویت بود. هم ایران و هم روسیه یک انگیزه مشترک در محدود کردن نفوذ امریکا در آسیای میانه و قفقاز پیدا کرده بودند. همچنین پافشاری امریکا بر گسترش ناتو در دوران کلینتون و ادامه دادن این پافشاری در دوران بوش، روسیه را هرچه بیشتر بر آن داشت که امریکا قصد احاطه بر روسیه را دارد.
همین مساله به تقویت روابط با دیگر کشورها از جمله ایران شدت بخشید. علاوه بر این پوتین متقاعد شده بود که افزایش قدرت و نقش ایران در منطقه نباید تابع معیارهای متناقض در برنامه هسته یی این کشور باشد؛ برنامه هسته یی که اساسی ترین نقش خارجی در آن را روسیه بازی می کرد. بیشتر آنکه تلاش امریکا برای دست یافتن کره شمالی به رآکتورهای آب سبک، عامل مهمی در گسترش تولید اتمی به شمار می رفت، در حالی که اجرای همین طرح در بوشهر توسط روسیه، جراحت هایی پی در پی بر روابط روسیه و امریکا وارد کرد. چهار مساله در سیاست خارجی روسیه از سال ۲۰۰۲ تا پایان ریاست جمهوری پوتین اثرگذاشت. نخست اینکه بالا رفتن قیمت نفت و گاز و به تبع آن افزایش رشد اقتصادی، به روسیه اعتماد به نفس داد. از فروپاشی شوروی تا آخر ریاست جمهوری یلتسین، روسیه از نداشتن این اعتماد به نفس رنج می برد. داشتن اعتماد به نفس و بهره مند بودن از رشد اقتصادی، نقش مهمی در سیاست خارجی روسیه در ایران ایفا کرده است.
اگر روسیه در زمان یلتسین به موجب بحران اقتصادی و کمبود پول استقلال ژئوپولتیکی را از دست داد، در ریاست جمهوری پوتین روسیه یک عامل مستقل در میدان بین المللی شده است. دوم اینکه سیاست خارجی ایدئولوژیک دولت بوش سبب تیره شدن روابط بین امریکا و روسیه شده است. تلاش امریکا در جهت به عضویت پذیرفتن کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق در ناتو روسیه را متقاعد کرد که هدف دولت بوش محاصره کردن روسیه است. مسکو هم باور داشت انقلاب های به اصطلاح رنگی که در چند کشور شوروی سابق رخ داد، جزء نقشه امریکا برای گسترش یافتن نفوذ و قدرت خود در آسیای مرکزی، قفقاز، و... است. گذشته از این، حمله امریکا به عراق و نقض منشور سازمان ملل متحد سبب تشویق سیاست خارجی روسیه در زمان پوتین برای بهره گیری از شرایط موجود و استفاده از مسیرهای زیر شد.
۱- به وجود آوردن سیستم بین المللی چندجانبه گرایانه، هدف درجه یک مسکو شد.
۲- تاکید بر نقش سازمان های بین المللی، مثل سازمان ملل، در صحنه بین المللی اصل اساسی سیاست خارجی مسکو شد.
۳- تشویق قوانین بین المللی که هر کشوری موظف به رعایت آن در صحنه روابط بین الملل است.
مسکو قصد داشت توسط این سه مسیر نفوذ و قدرت امریکا را محدود کند. نکته قابل توجه این است که مسکو از سال ۲۰۰۴، امریکا به رهبری بوش را به عنوان شریک ژئوپولتیکی ندانسته است. علت این امر به سیاست بوش در روسیه برمی گردد. پس از واقعه ۱۱ سپتامبر پوتین به جنگ علیه تروریسم بوش پیوست و با برقراری پایگاه های امریکایی در کشورهای شوروی سابق در آسیای مرکزی و قفقاز مخالفت نکرد. پوتین توقع داشت امریکا در عوض این کار، جواب مناسبی به این همکاری بدهد. اما دولت بوش در واکنش نسبت به سیاست تنش زدایی روسیه اعلام کرد که امریکا درصدد بسط دادن ناتو است. پوتین به این نتیجه رسید که امریکا، رقیب خطرناک ایدئولوژیک زده و پیش بینی ناپذیر است.
این تیره شدن روابط بین واشنگتن و مسکو باید سبب تقویت شدن روابط بین روسیه و ایران می شد اما اتفاق دیگری افتاد که روابط مثلثی روسیه با ایران و امریکا را بیشتر پیچیده کرد. این اتفاق افشا شدن اطلاعات در مورد برنامه هسته یی ایران بود. پوتین خود از پیشرفت و دامنه برنامه هسته یی ایران غافلگیر شد. با آنکه در دوره ریاست جمهوری یلتسین در این مورد در پشت پرده شایعات زیاد بود، اما این هم درست بود که فعالیت های هسته یی ایران هر چند غیرقانونی نبود، ولی پوتین که احساس می کرد روابط بین روسیه و ایران عمیق و نزدیک می شود، توقع داشت تهران به مسکو خبری در مورد برنامه هسته یی خود دهد. بنابراین از سال ۲۰۰۳ روسیه بیش از پیش با امریکا و اتحادیه اروپا برای فشار آوردن بر ایران همکاری کرده است. گذشته از این روسیه ساخت نیروگاه بوشهر را به تاخیر انداخت. پوتین تا آخر ریاست جمهوری آقای خاتمی این سیاست را ادامه داد اما در این مدت و با وجود نگرانی و ناراحتی ناشی از برنامه هسته یی ایران حاضر نبود از برقراری تحریم ها علیه ایران حمایت کند. نکته مهم این است که امریکا هم در این مدت مخالف فعالیت های روسیه در بوشهر بود و درصدد بود از طریق تحریم ها روسیه را مجبور کند از ساخت نیروگاه بوشهر دست بردارد.
برخی از کارشناسان تغییرات در سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران در این مدت را به کشف شدن فعالیت های هسته یی ایران نسبت می دهند. به نظرم چنین نظری تا حدی درست است اما فکر می کنم سیاست خارجی تند و یک جانبه دولت بوش در خاورمیانه سبب این بود که مسکو حاضر شود در آن زمان با غرب در مورد ایران همکاری کند.
پوتین با حمله امریکا به عراق به شدت مخالف بود. مسکو نه تنها از نتایج کوتاه و درازمدت می ترسید بلکه نگران این بود که آیا قوانین بین المللی دیگر می تواند قدرت امریکا را محدود و کنترل کند یا نه؟ معلوم بود روسیه حمله امریکا به عراق را غیرقانونی می دانست.
موقعی که دولت بوش راجع به حمله یا بمباران احتمالی سایت های اتمی ایران به طور مستقیم حرف می زد، جلوگیری از این اتفاق یکی از مهم ترین اهداف سیاست خارجی روسیه شده بود. ترس مسکو این بود که حمله امریکا به ایران بتواند تمام این منطقه از دنیا را به خطر و هرج و مرج بیندازد و اینگونه مرز جنوبی روسیه و قفقاز و آسیای مرکزی در خطر خواهند بود. بنابراین تلاش پوتین این بود که مساله برنامه هسته یی ایران فقط در چارچوب سازمان های بین المللی حل شود و راه دیپلماسی به این مساله جوابی دهد. در واقع روسیه می خواست از طریق دیپلماسی، امریکا را در چارچوب سازمان ملل و قوانین بین المللی نگه دارد و حمله یک جانبه و برخلاف قوانین انجام نشود. به عبارت دیگر سیاست روسیه در جهت فشار آوردن بر ایران و به تاخیر انداختن ساخت نیروگاه بوشهر دو علت داشت.
۱- نگرانی در مورد دامنه برنامه هسته یی ایران و ۲- جلوگیری از بمباران سایت های اتمی ایران و حمله امریکا
بعد از پایان ریاست جمهوری آقای خاتمی به نظر آمد روابط بین روسیه و ایران تیره شده است. تهران به موجب حمایت روسیه از تحریم های سازمان ملل ناراحت بود و تاخیر تکمیل کردن نیروگاه بوشهر هم در تیره شدن روابط نقش ایفا کرد. از طرف دیگر تحولات در مسیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی، مسکو را نگران کرده است. پوتین از اینکه تهران پیشنهاد وی را برای حل مساله غنی سازی رد کرد، ناراحت بود.
در سال آخر ریاست جمهوری پوتین، به نظر آمد روابط بین تهران و مسکو بهتر شده است. سفر پوتین به تهران سمبل این بهبود ظاهری رابطه بود. اما با وجود این سفر و تحویل اورانیوم به ایران، روابط بین این دو کشور هنوز از حیث سیاسی ناپایدار و نسبتاً ضعیف است. مثلاً مسکو بعد از برگشت پوتین به روسیه، برخلاف اعلام تهران تایید کرد روسیه موشک ضدهوایی اس-۳۰۰ به ایران نمی فروشد و فروش این موشک پیشرفته در جریان نیست.
مساله دیگر در روابط بین روسیه و ایران، سوءظن های متقابل در مورد امریکاست. در تهران برخی بر این باور هستند که روسیه با استفاده از روابط خود با ایران سعی می کند بیشتر امتیازات را از امریکا بگیرد یا در مقابل فشار سیاسی و اقتصادی امریکا عقب نشینی کند و ایران را تنها بگذارد. گذشته از این اگر در مقابل فشار امریکا عقب نشینی کند نه تنها منافع جمهوری اسلامی صدمه می بیند، بلکه وضعیت روسیه نسبت به امریکا و ایران قوی تر می شود. در مسکو برخی بر این باور هستند که ایران به موجب عدم روابط با امریکا و روابط سیاسی نسبتاً ضعیف با اروپا مجبور بود با روسیه همکاری کند و در واقع به عمیق شدن روابط بین روسیه و ایران علاقه ندارد. برخی فکر می کنند ایران از فناوری هسته یی روسیه استفاده می کند و از نقش روسیه در شورای امنیت سازمان ملل برای کم کردن فشارهای غربی به ایران بهره می برد. با توجه به این برداشت زمانی که ایران به هدف هسته یی خود برسد دیگر با روسیه همکاری نزدیک نخواهد کرد.
یک مساله اساسی نسبت به روابط بین روسیه و امریکا در زمان ریاست جمهوری پوتین این است که تهران و مسکو نظرهای متفاوتی نسبت به روابط متقابل خود داشتند. مسکو به موجب عدم روابط بین امریکا و جمهوری اسلامی به این نتیجه رسید که تهران تا حدی به مسکو وابسته شده است و در مقابل امریکا به کمک و همکاری روسیه احتیاج دارد. به عنوان مثال روسیه قادر بود در سازمان ملل از ایران دفاع کند. بنابراین پوتین توقع داشت تهران نسبت به روسیه انعطاف نشان دهد و مشکلی در میدان سیاست ایجاد نکند. به عنوان مثال ایران برنامه پوتین در مورد حل مساله غنی سازی را قبول کند ، با سازمان ملل بیشتر همکاری کند یا از زدن حرف های تند در مورد روابط بین الملل پرهیز کند.بنابراین به موجب ماهیت پیچیده روابط بین الملل، امروزه سوالی که مکرراً مطرح شده این است که رابطه ایران و روسیه از نوع استراتژیک است یا از نوع تاکتیکی؟ این سوال درستی نیست. ما فقط از طریق بررسی این پنج محور می توانیم به درک مناسبی از ماهیت روابط روسیه و ایران پی ببریم و مطرح کردن این سوال که روابط بین این دو کشور تاکتیکی است یا استراتژیک، چندان از لحاظ علمی قابل بحث و بررسی نیست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات