تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۸۸ - ۰۷:۵۸  ، 
کد خبر : ۴۷۲۴۸
نگاهی به کتاب «انقلاب ایران، ایدئولوژی و نماد‌پردازی»

انقلاب اسلامی؛ تجلی‌گاه اندیشه پویای شیعه

مصطفی مرتضوی مقدمه: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از پیچیده‌ترین و خداد دهه‌های پایانی قرن بیستم ناظران جهانی را با پدیده‌ای تازه در عرصه سیاست روبرو ساخت. شناخت همه جانبه ابعاد، دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی و ویژگی‌های منحصر به فرد آن همواره در دو دهه گذشته مورد توجه محافل علمی و سیاسی داخلی و خارجی بوده است به طوری که طی همین دوران کوتاه کتابها و مقالات متعددی پیرامون آن تألیف شده است. محتوای بیشتر این کتب و تحقیقات به طور عمده تحلیل و ریشه‌یابی انقلاب است چرا که این رویداد پیچیده عصر حاضر موجب پرسش‌بر‌انگیزی در محافل علمی جهان و به خصوص غرب شده است این پرسش‌انگیزی در همه زمینه‌ها از جمله ریشه‌های انقلاب مراحل تکوین آن چگونکی رخدادها اهداف و... وجود دارد شناخت کامل انقلاب و پاسخ‌‌گوئی به این پرسش‌ها مسئله‌ای است که ذهن اندیشمندان دیگر نقاط جهان به خصوص جهان غرب را به خود مشغول ساخته است. بررسی تحلیل‌های صورت گرفته در مورد انقلاب از منظر و دید دیگران می‌تواند شناخت ما را نسبت به تحولات انقلاب اسلامی عمیق‌تر نماید. در چشم‌اندازی کلی به تحلیل‌هایی که پیرامون انقلاب اسلامی از دیدگاه اندیشمندان غربی صورت گرفته است به سه تحلیل‌کلی ضعف و نارسائی آن را بررسی کند در ابتدا با تبیین آن‌‌ها سپس در یک ارزیابی کلی ضعف و نارسائی آن را بررسی کند بازم به ذکر است این سه دسته تحلیل با توجه به مطالعه کتاب: انقلاب ایران ایدئولوژی و نماد پردازی ارایه گردیده است.

الف) معرفی
کتاب "انقلاب ایران ایدئولوژی و نمادپردازی"، توسط "باری روزن" نگاشته شده و آقای "سیاوش مریدی" آن را ترجمه و "مرکز بازشناسی اسلام و ایران" اقدام به چاپ آن نموده است. این کتاب مجموعه مقالاتی است پیرامون انقلاب اسلامی در پنج فصل که محتوای هر فصل به یکی از مقالات اختصاص دارد. این معرفی اجمالی تنها به سه مقاله اول اشاره کرده که به بحث مدنظر مربوط است.
فصل اول: ایدئولوژی و انقلاب ـ شاهرخ اخوی
در این مقاله که علاوه بر بررسی موضوع خاص جمع‌بندی مقالات کتاب است، انقلاب ایران از بعد ایدئولوژیک مورد مطالعه قرار گرفته است. نویسنده انقلاب ایران را از این جهت دارای اهمیت می‌داند که انقلابی است ایدئولوژیک در عصر پایان ایدئولوژی‌ها. نویسنده در پایان به آسیب‌شناسی نظام ایدئولوژیک ایران در دو بخش سیاست داخلی و خارجی می‌پردازد و چنین می‌گوید: ایدئولوژی که موجب بسیج توده‌ها می‌شود روز به روز با افول مواجه است و سیاست داخلی را با مشکل مواجه می‌کند چه اصل نظام ایدئولوژیک در سیاست خارجی هماره با مشکل مواجه است. وی در ادامه برای فهم روند و نتایج انقلاب ایران گزینه انتظار را پیشنهاد می‌کند به معنی عدم امکان پیش‌بینی.
فصل دوم: احیای مجدد اسلام در گذشته و حال با تاکید بر ایران ـ نیکی آر کدی
این مقاله در دو قسمت به بررسی جنبش‌های احیا‌گری اسلامی پرداخته است.
الف‌: احیای مجدد اسلام و این جهانی شدن
در این بخش نویسنده به بیان تاریخچه‌ای از جنبش‌های اسلامی و به طور اختصاصی جنبش‌های احیا‌گرانه می‌پردازد و آنها را جنبش‌‌هائی می‌داند که در برابر لیبرالیسم اسلامی قرار دارند و موفقیت نسبی‌شان مرهون پیوند ایدئولوژیک آنها با مردم است. وی اولین گروه ایدئولوگ این جنبش‌‌ها را در مصر اخوان‌‌المسلمین و در ایران فدائیان اسلام می‌داند.
به نظر نویسنده دلائل فراگیری جنبش‌های احیا‌گری دو چیز است:
1. پیروزی اسرائیل دین‌سالار بر مصر
2. عملکرد سران سکولار در کشورهای اسلامی
بنابراین جنبش‌های احیا‌گری واکنشی در برابر دو دلیل ذکر شده هستند.
ب. احیا‌گری اسلامی در قدرت
این بخش از مقاله به بررسی انقلاب اسلامی ایران پرداخته است. نویسنده انقلاب ایران را تنها جنبش اسلامی مردم باور می‌داند و عوامل موفقیت آن را بر می‌شمارد. وی عقیده‌مند است هماره تندروها پس از به قدرت رسیدن محافظه‌کار می‌شوند به همین جهت است که در حال حاضر آرمان‌گرائی انقلابی جای خود را به عمل‌گرائی داده است که نشان از سازگاری ایدئولوژی اسلام با شرایط مختلف است. به طور کلی نویسنده معتقد است هر‌گونه مطالعه‌ای از مذهب شیعه که پیوسته در حال تغییر است نمی‌تواند روند‌‌های آینده را پیش‌بینی کند.
فصل سوم: اسلام شیعی ایدئولوژی کارکردی در ایران ـ منگول بیات
در این مقاله به نقش اعتقادات غیبی ایرانیان در تحولات ایدئولوژیکی و جنبش‌های صورت گرفته توسط ایشان پرداخته شده است؛ اعتقاد به وجود رهبری آرمانی که هماره یک دلیل اصولی برای اعتراض اجتماعی بوده است.
مقاله پیشینه این اعتقاد، مراحل تکامل و تطور تاریخی آن را در دیدگاه دانشمندان شیعه مورد بحث قرار می‌دهد. وی قائل است نوگرایی عصر مشروطه با همه قوت خود به دلیل جایگاه مستحکم این تفکر در ذهن مردم نتوانست خللی به آن وارد نماید و علمای این عصر کوشیدند مدلی از حکومت ارایه کنند که مناسب‌ترین شکل حکومت در زمان غیبت باشد. اختلاف تاریخی میان علما در زمان مشروطه هم ناشی از برخورد مدل حکومتی جدید با مذهب و اعتقادات مذهبی بود.
نه تنها در مشروطه بلکه در دوران پس از آن، به خصوص نوگرایی سکولار پهلوی هم پرسش شخصیت امام غایب در میان مردم دست نخورده باقی ماند. این تفکر حتی توسط روشنفکران ایرانی هم مورد نقد واقع نشد و روشنفکر ایرانی خود را وارد این حوزه از تفکر نکرد. نویسنده معتقد است روشنفکران سده 20 ایران به رغم آزادی مذهبی مانند غریبان نتوانستند راه‌حل بدیلی برای پرسش‌های مذهبی ارایه کنند به همین دلیل این حوزه فکری در اختیار علما دست‌نخورده باقی ماند. در ادامه وی تئوری ولایت فقیه را مطرح می‌کند و آنرا در ادامه دکترین امامت و کاملاً پیوند خورده با آن می‌داند. البته وی معتقد است این ‌نظریه مخالف نظریات کلاسیک شیعه در رابطه با حکومت است و آن را انحرافی از اصول فقهی می‌داند.
در بخشی از مقاله آمده است قانون اساسی جمهوری اسلامی به شکلی از حکومت مشروعیت بخشید که مجتهدان پیشین آن را نفی کرده بودند. به دنبال این فرضیه نتیجه این است که: آیا گذر تاریخ نظریات شیعه را اصلاح می‌کند؟!
در این نوشته هم مانند مقاله اول حدس و گمان تنها راه شناخت آینده انقلاب و نظریه ولایت فقیه است. "باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا نظریه حکومت فقیه بیش از امام خمینی عمر می‌کند یا خیر؟"
ب) ارزیابی
همانگونه که در ابتدا به آن اشاره شد تحلیل‌های سه‌‌گانه‌ای در مورد انقلاب اسلامی ایران وجود دارد، و اگرچه محدود به چارچوب کتاب معرفی شده نیست ولی مباحث این کتاب به روشنی بر مبنای این سه روش شکل گرفته است.
1. انقلاب ایران انقلابی سنتی است به معنی یک انقلاب ارتجاعی. در این رویکرد انقلاب اسلامی ایران در چارچوب مباحث ضد مدرن تعریف و باز‌کاوی می‌شود. مباحثی که در آن اگر واقعه‌ای در حوزه تفکر دنیای مدرن قرار نگرفت به معنی رجوع به دوره قبل مدرن تلقی و ضرورتاً محکوم می‌گردد.
2. انقلاب اسلامی ایران اگر‌چه مدرن نبوده و سنتی است ولی مرحله‌ای است گذار برای رسیدن به گفتمان مدرن. یعنی اگر چه نمی‌توان انقلاب اسلامی ایران را در چارچوب تحلیلی مدرنیسم بیان نمود ولی به دلیلی فراگیری گفتمان مدرن باید گفت این حادثه ابتدای فرآیندی است که در سیر خود به این گفتمان وارد می‌شود.
3. انقلاب اسلامی ایران یک انقلابی است مدرن. در این‌گونه تحلیلها به دلیل تسلط تفکر مدرن و ضرورت صورت گرفتن رخدادها در فضای آن به معنی بهتر عدم امکان وقوع رخدادها در غیر این فضا، همه تحولات را در چارچوب تفکر مدرن ارزیابی می‌کند.
1. سنت؛ پویا یا خاموش
در رویکرد اول از تحلیل‌های سه‌گانه، انقلاب ایران یک انقلاب سنتی تلقی می‌شود. سنتی که در انگاره حوزه فکری مغرب زمین مترادف با ارتجاع با بار ارزشی خود است. سنتی بودن انقلاب ایران در این نگرش با تغییراتی همچون "انقلاب ایران انقلابی است ایدئولوژیک در عصر پایان ایدئولوژیها‌" (صفحه 15) به خوبی قابل در یافت است. اگر چه ایدئولوژی در مورد مکتبهای امروز دنیا هم به کار می‌رود اما این واژه در اصطلاح "عصر پایان ایدئولوژی" به معنی رجوع به گذشته‌ای مرهوم و در مورد تحولات ارتجاعی به کار می‌رود. بنابراین ایدئولوژیک بودن انقلاب ایران در این نوع نگاه به معنای بازگشتی است به دوران منسوخ و لاجرم افول‌پذیر. "ایدئولوژی که موجب بسیج توده‌ها می‌شود روز به روز با افول مواجه است" ( صفحه 25).
در یک ارزیابی کلی از ای‌ گونه تحلیلها به این مطلب می‌رسیم که تحول با مبانی سنتی در این سطح تحلیلی به معنای تحول ارتجاعی است. یعنی هر‌گونه رجوع به سنت ارتجاع تلقی می‌شود. مترادف دانستن مفهوم سنت و ارتجاع در این نوع از تحلیلها به عدم درک صحیح از مفهوم سنت بر‌می‌گردد. برداشت واحد از مفهوم سنت در حوزه‌های مختلف فکری آن هم با دیدی غربی و عدم توجه به دیدگاه‌های غیر غربی آن، نکته اصلی در این کج‌فهمی است. سنت در نگاه غربی امری پایان یافته و منسوخ است که فضای جدید دنیای غرب یعنی مدرنیت بر روی خاکستر آن شکل و تکامل یافته است.
این در حالی است که سنت در عالم اسلام و به خصوص در حوزه فکری شیعی امری است زنده و زاینده. از همین روست که می‌تواند موجب شکل‌گیری انقلابی شود که متفکران حوزه علوم اجتماعی را تا این حد به تامل و باز‌کاوی در آن وادارد. نیز همین غفلت اساسی است که این دسته از تحلیل‌ها را به این نتیجه می‌رساند که می‌گویند باید منتظر به بن‌بست رسیدن هر چه زودتر این انقلاب بود "باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا ولایت فقیه آ‌یت‌الله خمینی را نجات خواهد داد یا نه؟" (صفحه 28)!
2. انقلاب اسلامی؛ گذرگاه یا مقصد
در نگاه دوم انقلاب ایران مرحله‌ای است گذر برای رسیدن به گفتمان مدرن این اندیشه که در بیشتر آثار خانم کدی و برخی از چهره‌‌های سرشناس اصلاح‌طلب در ایران وجود دارد به طور کلی دارای یک فرمول کلی حاکم است بدین قرار:
حکومتهای سکولار (باعث) جنبشهای احیا‌گری (در عمل) حکومت محافظه‌کار (در ‌گذر زمان) حکومت سکولار.
یعنی انقلابهای احیا‌گری یک مرحله گذار است برای رسیدن به مرحله‌ای مدرن.
این فرمول دربردارنده نوعی تفکر مارکسیستی تز آنتی‌تز و سنتز است. بدین‌ معنی که جنبشهای احیا‌گری را واکنشی در برابر رفتار حاکمان سکولار در کشور‌های اسلامی می‌داند لذا دارای ریشه و اساس نیستند. از همین ‌رو، چون مبنای فکری لازم در این جنبش‌‌ها وجود ندارد در عمل تبدیل به حکومتهای سکولار خواهند شد. از جمله مواردی که این نظرگاه برای غیراصیل دانستن جنبش‌های احیا‌گری ارائه می‌کند، دلائلی است که برای علت‌یابی فراگیری جنبش‌های احیا‌گری ذکر می‌شود.
1. عملکرد سران سکولار در کشورهای اسلامی نه اندیشه سکولاریسم؛
2. پیروزی اسرائیل دین‌سالار بر اعراب (صفحه 41).
در واقع ذکر این علت‌ها نشان می‌دهد اینگونه تحلیل‌ها، جنبش‌های احیا‌گری را به صورت کنشی و مستقل نمی‌پذیرد بلکه آنها را واکنشی در برابر دو علت مذکور می‌داند. بنابراین انقلاب‌های احیا‌گری اگر چه انقلابهای مدرن و نوگرائی نیستند لکن مرحله‌ گذاری هستند برای رسیدن به گفتمان مدرن.
ریشه اصلی این کج‌فهمی در مورد انقلاب اسلامی ایران را باید در این نکته جستجو نمود که احیا‌گری اسلامی در اندیشه کدی و به ‌طور کلی در تحلیل‌هائی از این دست یا دیدی یکسان در اندیشه شیعی و ذهنیت سنی آن مورد توجه است. در حالیکه تفاوتی ژرف در این میان وجود دارد.
آنچه لازم است در این مقام تبیین شود اینکه انقلاب اسلامی ایران با جنبشهای احیا‌گری در مصر و دیگر کشورهای اسلامی اگر‌چه در مرحله آغاز و شروع مشابه‌اند. یعنی اندیشه شکل‌گیری آنها در هر دو حوزه اندیشه‌ای، نفی تسلط غرب و مبارزه با فراگیری اندیشه سکولاری آن در جهان اسلام و احیای اندیشه اسلامی است. ولی نقطه افتراق در مراحل بعدی است یعنی مرحله روند و تکامل. تفاوت اساسی بین این دور حوزه فکری در این مرحله وجود دارد و عدم توجه به این مطلب سبب ارائه این تحلیل‌های ناصواب.
جنبش‌های احیا‌گری غیرشیعی نتواسته‌اند در مراحل بعدی موقعیت غیر غربی خود را حفظ کنند و مراحل تکوین و رشد را در بستر عالم مدرنیته پیموده‌اند. این مشکل به دلیل پویا نبودن سنت در آن حوزه اندیشه‌ای است نیز فقدان تفکر جایگزین در برابر نفی اندیشه سکولار. در این جنبشها اگر‌چه مبنا احیا‌گری اسلامی و رجوع به گذشته درخشان اسلام اولیه است؛ ولی فقدان تعریف آن دوران و مبهم بودن فضای ترسیم شده از این گذشته درخشان عامل مهم توقف حرکتها از بُعد فکری است.
نگاهی گذار به روند جنبش‌های صورت گرفته در این حوزه فکری این مدعا را ثابت می‌کند و به تیغ ادای این‌گونه تحلیلها هم قابل پذیرش. برخلاف جنبش احیا‌گری در اندیشه شیعی مخصوصاً انقلاب اسلامی ایران که به جهت پویائی و غنای اندیشه اسلامی در آن به ویژه در حوزه حکومت و سیاست، دارای برنامه و نظریه در مراحل تکامل و نیل به هدف نیز حفظ کند. شیعه در پی نفی تفکر سکولاری اندیشه ویژه خود را ارائه و در عمل به محک ‌آزمون می‌گذارد و بر مبنای آن خط سیر خاص خود را در روند و رسیدن به اهداف دنبال می‌کند.
3. انقلاب اسلامی؛ انحراف یا پویائی یک اندیشه
خط فکری سوم که قائل به جهان شمولی تفکر مدرن است انقلاب ایران را نه انقلاب برآمده از دل سنت بلکه یک انقلاب مدرن می‌داند و آن را رویدادی در فضای فکری موجود در جهان غرب یعنی عقلانیت ابزاری باز می‌خواند. فضای فکری که غیری در کنار خود نمی‌تواند ببیند و تمام تحولات را در راستا و زیر چتر فراگیر خود بر عالم ارزیابی می‌کند. "بهترین راه درک امام خمینی آن است که وی را نه در برابر نو‌‌گرائی بلکه به عنوان کسی که همراه با انقلاب خود در صحنه نوگرائی درآمده است در نظر آوریم… نظریه ولایت فقیه وی اختلاف اساسی با دیدگاه کلاسیک شیعه از حکومت دارد" (صفحه 70).
این نگرش که یکی از زیرمجموعه‌های مهم آن مباحث شرق‌شناسی است سعی بر آن دارد که تاریخ را به نفع خود تفسیر و بازکاوی کند. تکامل تاریخی در این اندیشه تک‌خطی و تک ساحتی است. بر این اساس وضع کنونی عالم یعنی غرب، انتهای خط سیر تکاملی تاریخ بشر بوده است. غرب طی دویست سال از راههای مختلف و به خصوص از طریق شرق‌شناسی سعی کرده که همه فرهنگ‌ها را به گذشته و میراث از اعتبار افتاده گذشتگان معرفی کند بنابراین جایگاهی برای اندیشه‌های دیگر به عنان ریشه و اساس برای تحولات و انقلابها باقی نمی‌گذارد.
این خط فکری نیز در‌ پی این نگرش به بازو‌کاری انقلاب اسلامی ایران می‌پردازد. انقلاب اسلامی ایران به گونه‌ای تحلیل می‌شود که با مبانی شکل‌گیری جریان نو‌خواهی در ایران همسو باشد نه در برابر آن. توجه به برخی گزاره‌های این‌گونه تحلیل‌ها مؤید این مطلب است. "اندیشه رهبری آرمانی یک دکترین مقاومت است نه دکترین انقلاب بنابراین نمی‌تواند موجد تحول انقلابی باشد" پس نبایستی مبنای تحلیل انقلاب بنابراین را در اندیشه سیاسی شیعه قرار داد که ریشه در تفکر رهبری آرمانی و ولایت امام معصوم(ع) در همه شئون از جمله منصب حکومت دارد.
نتیجه منطقی این نظر این است که لازم است برای تحلیل صحیح انقلاب آنرا انقلابی نوگرا و برخاسته از آموزه‌های نوگرائی بدانیم نه تحولی بر مبنای سنت. این خط فکری دیدگاههای امام خمینی بسیار گسترده‌تر است از اندیشه احتیاط‌آمیز مرحوم نائینی در مورد حکومت مشروطه به مثال معتدل‌ترین تقابل با دکترین امامت؛ اندیشه‌ای که به عقیده نویسنده بدون شک الهام گرفته از مفاهیم غربی در زمینه حقوق است. در اینجا به صورت نامحسوس و غیرمستقیم القاء می‌شود که اندیشه‌های امام خمینی برگرفته از مفاهیم غربی است و به طور صریح گفته می‌شود قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به شکلی از حکومت مشروعیت ‍‍ـ بخشید که مجتهدان پیشین آنرا نفی کرده بودند
(صفحه 71)
این تفکر حاضر است برای اثبات نظریاتش چشم خود و دیگران را در برابر واقعیات غیرقابل انکار ببندد. به همین دلیل انحراف و تکامل در باب نظریات فقهی شیعه یکسان انگاشته شده و فرقی میان پویائی در یک اندیشه و انحراف از آن باقی نمی‌ماند باز بودن باب اجتهاد در تفکر شیعی به عنوان امری در طول قرآن و سنت نه امری در عرض آن نکته‌ای است فراموش شده در این‌گونه تحلیل‌ها.
انقلاب اسلامی، نظمی نو در نظام جهانی
آنچه بعد از شناخت بینان‌های تحلیلی مذکور لازم است به آن پرداخته شود اینکه این تحلیل‌ها تا چه حد قدرت شناخت ابعاد و ویژگی‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران را دارند. نکتۀ حائز اهمیت اینکه همگی این تحلیل‌ها به دنبال امری هستند بدین مضمون که انقلاب ایران را دچار چارچوب‌های معمول دنیا تحلیل کنند. ایشان در نوشته‌های خود با عینک تحلیلی غرب به سراغ انقلاب اسلامی ایران می‌روند؛ عینکی که مبنای‌ تک‌ساحتی و این جهانی را در تبیین همه رویدادها و همه اشخاص دنبال می‌کند ولی آیا این نوع نگاه می‌تواند انقلاب ایران را نیز تحلیل کند؟! به نظر می‌آید جواب منفی است.
اولین و در عین حال ساده‌ترین دلیلی که برای این مدعا می‌توان آورد اختلاف اساسی میان خود این تحلیل‌هاست به گونه‌ای که یکی آنرا سنتی و دیگری آنرا مدرن و سومی آنرا نه مدرن می‌داند و نه سنتی و هر سه نیز بر ادای خود دلایل به ظاهر محکمی ارایه می‌کنند. خود این اختلاف بنیادی نشانگر این مطلب است که این پدیده نبایستی در حد و اندازه‌‌های این‌گونه چارچوب‌ها قرار گیرد و امری است والاتر از آن که این‌گونه قالب‌ها ظرفیت، تحلیل آنرا دارا باشند.
دلیل دیگری که در اثبات این مدعا می‌توان از آن استفاده نمود توجه به نگاه نظریه‌پردازان پست‌مدرن به انقلاب اسلامی است. فردی همچون میشل فوکو از معدود کسانی است که رجوع انقلاب اسلامی را به معنویت دریافت و اظهار داشت از زمان انقلاب فرانسه تا کنون برای اولین بار انقلاب و معنویت به یکدیگر گره خورده‌اند یعنی تولد امری غیرمدرن (نه ضد مدرن) در فضای فراگیر مدرن.
وی در جائی دیگر از کتابش می‌گوید: اعتراف کنیم که ما غریبها صلاحیت آنرا نداریم که به ایرانیها در مورد فلسفه سیاسی توصیه‌ای بکنیم یا در قسمت دیگری از این کتاب دارد که، پرسش دیگر بر سر این گوشه کوچک جهان که زمین و زیر‌زمین آن میدان بازی استراتژی‌های جهانی است اینکه برای مردمی که روی این خاک زندگی می‌کنند جست‌وجوی چیزی که ما غریبها امکان آنرا پس از رنسانس و بحران بزرگ مسیحیت از دست داده‌ایم چه معنا دارد: جست‌وجوی معنویت سیاسی؟ هم‌اکنون صدای خنده فرانسوی‌ها را می‌شنوم، اما من می‌دانم که اشتباه می‌کنند منی که آگاهیم از ایران بسیار ناچیز است.
این دسته از متفکران مغرب‌زمین اگرچه همانند همتایان مدرن خود از زیربناها و اصول حاکم بر مدرنیت پیروی می‌کنند و دیدگاهی تک‌ساحتی و سکولار دارند. به عبارت دیگر مدرنیسم و پست‌مدرنیسم دو شاخه از یک بنیان هستند ولی به جهت رویکرد انتقادیشان به مدرنیت این امکان را دارند که بتوانند واقعیاتی را اگرچه به صورت محدود، لمس کنند، در حالی که فضای مدرنیت نه می‌خواهد و نه می‌تواند آن را درک کند علت عدم خواست این نگرش برای درک انقلاب در این نکته نهفته است: ظرفیت انقلاب اسلامی در پرسش‌بر‌انگیزی آن در اندیشه سکولار است و نیز نوع پرسش‌هائی که در این اندیشه ایجاد کرده است ماهیت آن پرسش‌ها شالوده‌شکن و بنیادین است از طرفی واقعیات شالوده‌شکن و پرسش‌بر‌انگیز همواره غیر طبیعی است البته به معنی داشتن عامل غیر طبیعی است آن هم از زاویه دید اندیشه سکولار.
در اندیشه سکولاری میل به ترقی پیدا کردن مساوی است با غیر مذهبی بودن و شورش بر علیه مذهب در حالیکه انقلاب اسلامی ایران انقلابی است به دنبال احیای هویت دینی و مذهبی خود در عین اینکه حرکت به سوی ترقی دارد. پرسش‌های شالوده‌شکن نوعی رخنه در اندیشه سکولار است و به نوعی حالت اقتدارشکن دارد به همین جهت انقلاب اسلامی باعث ایجاد هراسی بنیادین در تفکر غربی شده است که نتیجه طبیعی آن برخورد خصمانه با آن است.
دلیل سوم را باید در شناخت صحیح، عمیق، و بدون غرض‌ورزی انقلاب اسلامی ایران جستجو کرد ساده‌ترین شکل برای شناخت این راهکار در این امور قابل جست‌وجو است:
1. بررسی شعارهای مردمی در طی دوران انقلاب و سالهای بعدی آن به راحتی نشان می‌دهد که چیزی را که مردم ایران در پی آنند نه در عالم شرق پیدا می‌شود و نه در عالم غرب این نکته در سرود رسمی و ملی جمهوری اسلامی ایران نیز به خوبی روشن است.
2. نگاهی دقیق به قانون اساسی برآمده از دل انقلاب و فداکاری‌های مردم به عنوان میثاق‌نامه ملت تدوین شده توسط خبرنگاران آن و مورد پذیرش خود ملت. توجه به مقدمه این قانون حاکی از ماهیت انقلاب و اهداف آن است.
3. بررسی آراء و نظریات امام خمینی(ره) در آثارشان به ویژه در بخش نخست وصیت‌نامه ایشان‌ "… شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب‌ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است". با توجه به این نکته که حضور توده‌های عظیم ملت در متن جنبش و به ثمر نشستن انقلاب مرهون رهبری ایشان بود.
فهم دلیل چهارم در پرتو درک مباحث بنیادین در اندیشه اسلامی شیعی میسر است مباحثی همچون بحث تکامل تاریخ، اندیشه مهدویت، فلسفه انتظار و نظایر آن. سیاست در دیدگاه شیعه بریده از ماوراءطبیعت نیست مفاهیمی مثل عدالت، ولایت، امامت و غیبت نمایانگر وجود رابطه‌ای تاثیر‌گذار بین عالم قدس و ملکوت با علم پائین و زمینی است پایان تاریخ در اندیشه شیعه وجود دارد ولی به طور کامل متفاوت است با نظریه پایان تاریخ در تفکر غربی آن، پایان تاریخ در اندیشه شیعه با مفهوم غیبت که مفهومی قدسی است کاملاً پیوند خورده است در حالیکه در نگرش غربی آن فراگیری اندیشه سکولاری و نظریاتی از این دست که همگی در عالم ماده محدود است به عنوان پایان تاریخ مطرح می‌شود.
نکته دیگری که در انتهای این بخش دارای اهمیت به سزائی است اینکه؛ ناتوانی این تحلیلها از درک انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در بخش‌هائی از نوشته‌های این‌گونه نویسندگان به صورت صریح هویداست. چرا که خود برای فهم روند انقلاب گزینه انتظار را پیشنهاد می‌کنند به معنی اینکه انقلاب ایران قابل پیش‌بینی نیست. قابل پیش‌بینی نبودن یک تحول نشان از عدم شناخت صحیح و همه‌جانبه آن دارد.
انقلاب اسلامی، لزوم نگاهی عمیق و گسترده‌تر
نتیجه منطقی که در پی این مطالب گرفته می‌شود عدم قبول حصر تحلیل‌ها در سه گزینه مطرح شده و تحلیل‌هائی از این دست است. زیرا با فهم عدم کارآمدی این تحلیل‌ها در مورد انقلاب اسلامی باید به ناچار در پی تحلیلی نزدیک به واقع بود تحلیلی که امکان پذیرش ظرفیت انقلاب اسلامی را دارا باشد. این امر اگرچه از حد و توان این نوشتار خارج است لکن مسئولیت را بر دوش اندیشمندان اسلامی در حوزه علوم انسانی قرار می‌دهد که با مطالعه دقیق این رویداد مهم و تاثیر‌گذار قرن بیستم از ظرفیت‌های بوجود آمده در پرتو آن جمله پرسش‌بر‌انگیزی در اندیشه سکولار، پرسشی که ماهیت آن شالوده‌شکن و بنیادین است استفاده کرده جرأت شالوده‌شکنی در این گفتمان غالب را به خود داده طرحی نو در‌اندازند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات