صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۸۵ - ۱۰:۵۴  ، 
کد خبر : ۴۸۹۶

استراتژی مهار و امکانات ایران/ مهدی محمدی


تلاش های ضد ایرانی آمریکا در منطقه خاورمیانه در حال بازسازی است. آمریکایی ها مدتی است سروصدای فراوانی به راه انداخته اند که در حال تجدیدنظر در استراتژی منطقه ای خود هستند تا مشکلات ایران، عراق، کشورهای عربی منطقه، مسئله لبنان و درگیری فلسطینیان با اسرائیل را یک جا حل کنند! ظاهرا قرار است معجز ه ای اتفاق بیفتد، اما از آنجا که آمریکایی ها تا امروز بیشتر کور کرده اند تا اینکه شفا بدهند می توان منتظر بود که افتضاح جدیدی راه بیفتد. آن کدام معجون است که بناست تمامی این مشکلات صعب را دود کند و به هوا بفرستد؟
این قصه را باید از آخر خواند. ظرف حدود 6 ماه گذشته سلسله حوادثی در خاورمیانه رخ داده که جملگی پیامی واحد برای دولت جرج بوش داشته است: «نمی توانید به روش فعلی خود ادامه بدهید». در عراق آمریکایی ها مرگبارترین روزهای خود را تجربه می کنند. در ازای میلیاردها دلار هزینه مالی و مقادیر غیرقابل محاسبه ای هزینه جانی و حیثیتی، که در آوردن ادای خروس جنگی توسط آمریکا در عراق روی دست آن گذاشته، تنها عایدی آمریکا این بوده که در کل این صحنه هیچ کاره باشد. آمریکایی ها در عراق با بعثی ها و سلفی ها کار می کنند اما از هرگونه تاثیرگذاری بر شیعه و کرد ها (و طبعا دولت) در حوزه های مهم عاجزند و فقط می توانند تماشا کنند و ببینند ایران چه اراده ای کرده است و چگونه آن را پیش می برد. چنین افتضاحی در طول دوران تاریخ آمریکا بی سابقه است. هیچ یک از کسانی که تاریخ آتش افروزی های آمریکا را خوانده اند شبیه چنین باتلاقی را به یاد نمی آورند. وسعت و عمق فاجعه چنان است که حتی مردم عموما از همه جا بی خبر آمریکا هم دستشان آمده که باید مهار بوش را کشید. انتخابات میان دوره ای آمریکا به همین دلیل بدل به صحنه دهن کجی مردم ایالات متحده به جمهوری خواهان شد. در این انتخابات جمهوری خواهان 6 کرسی از 23 کرسی مجلس سنا، 29 کرسی در مجلس نمایندگان و 6 فرمانداری از 35 فرمانداری را از دست دادند. جمهوری خواهان در این انتخابات حتی در ایالت هایی که به طور سنتی حامی آنها محسوب می شوند -مانند ویرجینیا و مونتانا- نیز شکست خوردند و این به عقیده تحلیلگران هیچ دلیلی جز نارضایتی شدید آمریکا از فاجعه به بار آمده در عراق ندارد. روشن است که در هیچ جای دنیا مردم از اینکه یک سری خل و چل بر آنها حکم برانند خوششان نمی آید.
عراق تازه یک جنبه از مسئله است. آمریکایی ها در لبنان خود را در چنگال حزب الله گرفتار می بینند، گروهی که در صحنه نبرد نظامی شکست نخورده پس در صحنه رایزنی سیاسی هم حتما کوتاه نخواهد آمد. حزب الله لبنان تلاش می کند با استفاده از سرمایه مشروعیتی که در اثر پیروزی در جنگ 33 روزه به کف آورده، ساخت قدرت در لبنان را که به طور سنتی بر مبنای نوعی تبعیض آشکار علیه شیعه استوار است اصلاح کند. این روند البته آسان نیست ولی حزب الله پس از پیروزی در مقابل ارتشی که تا پیش از آن شکست ناپذیر تصور می شد، اعتماد به نفس کافی برای پیشروی را به کف آورده است.
آمریکا همه این حوادث و بسیاری دردسرهای ریز و درشت دیگر در منطقه را زیر سر ایران می بیند. کدام ایران؟ همان ایرانی که در حال هسته ای شدن است و تا امروز ابزار موثری برای متوقف کردن آن پیدا نشده و خیلی ها عقیده دارند چنین ابزاری اساسا وجود ندارد. یک قدرت هسته ای و دارای نفوذ بی مانند عملیاتی در خاورمیانه؛ این حریفی است -یا درست تر مخمصه ای است- که آمریکا با عنوان «ایران» در منطقه خاورمیانه با آن رویاروست و به همین دلیل به تازگی حرکتی را برای مهار آن آغاز کرده است.
استراتژی مهار ایران با هدف منزوی ساختن آن در منطقه، کاهش نفوذ عملیاتی آن و مشغول ساختنش به گرفتاری های داخلی در 3 سطح تعریف شده و در حال اجراست؛ سطح داخلی، سطح منطقه ای و سطح بین المللی (فرامنطقه ای).
در داخل کشور همه توجه دشمن به ایجاد واگرایی میان نیروهای وفادار به انقلاب خصوصاً ایجاد شکاف میان دولت و باقی اصولگرایان متمرکز است. عملیات روانی- رسانه ای وسیعی تدارک شده است با این هدف که دولت احمدی نژاد عقلانی رفتارنمی کند و ضمناً دایره اصول گرایی را چنان تنگ کرده که فقط خود در آن باقی مانده است. اگر اصولگرایان چنان از هم دور شوند که کار کردن با رقیب را آسان تر از کار کردن با یاران خود بیابند دشمن به هدف خود رسیده است و هرکسی در هر کجای جبهه اصولگرایی- دولت یا غیر آن- آب در این آسیاب بریزد، درون پروژه دشمن بازی کرده و خود به عنوان عضوی از جبهه اصولگرایی اول از همه از آن ضربه خواهد خورد.
در سطح منطقه ای آمریکا قصد دارد رژیم های عربی را از قدرت فزاینده ایران بترساند و به خیال خود با تشکیل یک «محور همراه» ایران را در خاورمیانه منزوی سازد. برای دستیابی به این هدف آمریکایی ها اهرم های متعددی را فعال کرده اند که خطرناک جلوه دادن توان هسته ای ایران برای امنیت دیکتاتوری های منطقه ای و قدرت گرفتن جنبش های شیعی در منطقه که روز به روز بر محبوبیت آنها اضافه می شود و بر نقاط استراتژیک تری تسلط می یابد، از آن جمله است. عرب ها از شکل گیری یک هلال شیعی با محوریت ایران ترسانده می شوند چرا که فکر می کنند نهایتاً رهبری جهان اسلام را از بخش های عرب آن به ایران منتقل خواهد ساخت. بسیار طبیعی است که جنگ روانی آمریکا و صهیونیست ها بر این مبنا در ذهن برخی خودفروختگان منطقه کارگر افتاده باشد.
در سطح بین المللی نیز ظاهراً آمریکایی ها به این نکته واقف شده اند که در شورای امنیت کار زیادی علیه ایران از دستشان ساخته نیست و به همین دلیل در پی آن هستند که با استفاده از برخی مجاری خارج از شورای امنیت، اقتصاد ایران را با هدف رویا رو قرار دادن دولت و ملت تحت تأثیر قرار دهند. آنچه از لابلای انبوه اخبار و گزارش ها می توان فهمید این است که آمریکایی ها عمدتاً بر روی فشل ساختن صنعت نفت و گاز ایران متمرکز شده اند آن هم با این تحلیل که تنها تحریم در این حوزه است که می تواند به طور جدی بر اقتصاد و به دنبال آن اراده ایران تاثیر بگذارد. اکنون آمریکایی ها در کنار تلاش برای اعمال محدودیت بر روابط مالی ایران با دنیای بیرون، سعی می کنند از حجم سرمایه گذاری ها در صنعت نفت و گاز ایران بکاهند تا در بلندمدت تهران به تدریج قدرت صادرات نفت خود را از دست داده و از مهم ترین منبع درآمد خود محروم شود.
به این ترتیب روشن است که آمریکا در حال به میدان آوردن حداکثر نیروی خود برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت مهارناپذیر منطقه ای است. در چنین شرایطی تهران هوشیاری کامل خود را حفظ کرده است. مسئولان ایرانی می دانند باید با رو کردن «بخشی» از کارت های خود در منطقه هزینه اجرای چنین طرحی را برای آمریکا و هرکشوری که خود را بخشی از این پروژه می داند، بالا ببرند. در ایران، درباره این نکته تقریباً هیچ تردیدی وجود ندارد که آمریکا هر روز از روز قبل ضعیف تر می شود. نومحافظه کاران نه فقط خاورمیانه بلکه حتی صحنه داخلی کشور خود را هم باخته اند. در این شرایط رجز خواندن برای ایران که چنین و چنان خواهیم کرد فقط به شوخی می ماند. آمریکایی ها آن روز که در داخل کشور خود منسجم تر و در منطقه خاورمیانه سرحال تر بودند از عهده ایران برنیامدند، حالا که دیگر حتی خود بوش هم جرئت نمی کند اوضاع نیروهایش در منطقه را «خوب» بنامد، هر حرکتی از جانب کاخ سفید را باید انفعالی در قبال مشکلات بی حسابش دانست نه اقدامی فعال برای مهار ایران.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات