محدودیت گزینهها
طی یک سال گذشته تا کنون روزبهروز، گزینههای آمریکا برای برون رفت از بحران، محدودتر شده است. بدون تردید، نتایج ضعف آمریکا علیه تحرکات بعثیها و القاعده طی دوران اشغال و همچنین اظهارات تحریک کننده زلمای خلیل زاد سفیر آمریکا در عراق (که همواره باعث تحریک گروهها علیه یکدیگر شده است) از عوامل مهم گسترش و تثبیت خشونتها در عراق به شمار میرود.
اوضاع عراق به طور قطع از دست آمریکا خارج شده است. جنگ عراق به شکل بدی در آمریکا انشقاق ایجاد کرده و به گونه ای که جمهوریخواهان را از دموکراتها و بوش را از مردم آمریکا جدا ساخته است. ناظران معتقدند برای آمریکا فقط دو گزینه با نتایج «قابل تحمل» و «وحشتناک» باقی مانده است. گزینه خوب برای آمریکا، به قدرت رساندن علاوی ( ملی گرای سکولار) و تشکیل یک ارتش ملی و عراقی مبتنی بر ارزشهای سرمایه داری و لیبرالیستی بود که به هیچ وجه تحقق نیافت و دیگر وجود نخواهدداشت. کاخ سفید از این پس اگر به گزینه قابل تحمل تن در ندهد بدون تردید با گزینه وحشتناک روبرو خواهد شد. هم اکنون هیچ موضوعی در عراق نیست که کاخ سفید بتواند نسبت به آن افتخار کند، ضمن این که تحولات یک دهه آینده نیز اصلاً قابل پیشبینی نیست و بر ابهام آن نیز افزوده میشود.
طی یک سال گذشته انتقاد دموکراتها از کاخ سفید این بوده که چرا تیم بوش- چنی، فوریت تغییر رویکرد آمریکا در عراق را درک نمیکند؟ دموکراتها معتقدند که در عراق ماندن، دیگر معنا و مفهومیندارد و سیاستها دیگر در عراق کارساز نیست .«هری رید»رهبر دموکرات جدید سنا اخیراً گفته است :« خشم مردم از جنگ عراق، باعث پیروزی دموکراتها شد و ما باید با فشار بر بوش و فراخوانی برای برگزاری یک کنفرانس منطقهای و تلاش برای بازسازی عراق، این خشم را پاسخ دهیم»
در چنین فضایی، بوش مجبور شد رامسفلد را برکنار نماید تا ضمن کاهش انتقادات، روند واگذاری مسؤولیتهای امنیتی به عراقیها و آموزش واقعی و سریع نیروهای مسلح عراق تسریع یابد. بدون تردید، تفاوت پنتاگونِ رامسفد با گیتس در خصوص عراق مشهود خواهد بود. گفته میشود گیتش اهل تغییر و تحول کلی و اساسی در بخش دفاعی نیست و سابقه ندارد که وی وارد اینگونه مباحث شود یا جنگی را در آینده پیشبینی کند و ارتش آمریکا را به طور اساسی با شیوه جدید جنگ افزار تطبیق دهد؛ بلکه وی در بخش اطلاعات، سابقه زیادی دارد و کارشناس امور سیاسی منطقه ای است. رابرت گیتس از عناصری است که در زمان همکاری رامسفلد با صدام در جنگ صدام علیه ایران، به عنوان مدیر سازمان سیا فعال بود. وی نماد کاخ سفید برای راضی نگه داشتن کنگره خواهد بود.
جابجایی در راس پنتاگون خوشایند عراقیها نیز هست. طی ماههای گذشته میزان انتقادات مقامات عراقی از عملکرد نظامیان آمریکایی و دخالتهای بیش از اندازه آنان در کار دولت به طور فزاینده افزایش یافت، به گونه ای که موضوع بارها از سوی مقامات عراقی به کاخ سفید منعکس شد و آنها خواستار تعیین مکانیسم روشنی برای ماموریت نیروهای آمریکایی و نحوه تعامل آنها با نیروهای عراقی شدهاند.
به علاوه برکناری رامسفلد، نشانگر این است که علاوه بر دموکراتها و منتقدان، جمهوری خواهان نیز از سیاستهای وی ناراضی بودهاند. همچنین نشان میدهد که بوش به تدریج از نو محافظهکاران فاصله گرفته و به سمت اطرافیان پدرش که جمهوری خواهان واقعگرا هستند، حرکت کرده است. به نظر میرسد دوران ایدئولوژی زدایی در سیاست خارجی آمریکا و احیای رویکردهای واقعگرایانه فرا رسیده است. البته این به معنای تغییر استراتژی منطقهای آمریکا در آینده نیست، ولی کاخ سفید بیبهره از فشارهای کنگره و سنا برای تغییر تاکتیکها آماده نخواهد بود.
البته نو محافظهکاران تلاش کردند که برای خنثی نمودن اقدامات رقبا در خصوص عراق و به منظور بهبود وضعیت، راهکارهایی ارائه دهند. آنها طی گزارشی به کمیسیون بازنگری کاخ سفید، سه گزینه برون رفت از بحران را پیشنهاد دادهاند که عبارتند از:«اعزام نیروی بیشتر به عراق، کاهش نیروها ولی ماندن بیشتر و گزینه سوم نیز خروج کامل». گزینه افزایش نیروها، نیازمند چند صد هزار نظامیآمریکایی و عراقی به صورت مشترک است که توسط گروه بازنگری رد شده است. گزینه سوم نیز قابل تحقق نیست، چرا که منجر به جنگ داخلی در عراق میگردد. گزینه دوم که طرحی میانه است، بیشتر مطرح است، به گونهای که نیروهای رزمیآمریکا به نفع هزینه بیشتر برای آموزش و امور مشاورهای به نیروهای عراقی کاهش مییابند.
هماینک هزینههای جنگ بر اساس ارزیابیهای دولتی، به 300 میلیارد دلار بالغ شده و با توجه به جنگ افغانستان و مبارزه با تروریسم در منطقه، این هزینهها از 500 میلیارد دلار نیز بیشتر شده است و بدین ترتیب این پر هزینه ترین جنگ تاریخ آمریکا شده است. پنتاگون برای سال 2007 بودجهای بین 120 تا 160 میلیارد دلار تقاضا خواهد نمود که بزرگترین مبلغ درخواستی آن در جنگ با ترور است. قرار است دموکراتها درباره هزینهها و شیوههای تامین آنها تحقیقاتی را در سال آینده انجام دهند. اکثر این منابع مالی از طریق الحاقیهها و فاکتورهای اضطراری تامین شده که اکنون مورد اعتراض کنگره قرار گرفته است. بر اساس ارزیابیهای دفتر بودجه کنگره، در صورتی که نیروهای آمریکایی تا سال 2010 به 73 هزار نفر کاهش یابند، میزان هزینه آمریکا در جنگ با ترور 2016 به 808 میلیارد دلار خواهد رسید.
گزارش کمیته بیکر - همیلتون
طی یک سال گذشته به طور فزاینده ضعف قدرت نظامیآمریکا در عراق آشکارتر و نارضایتی ملت و دولت عراق تشدید شده است. اندیشه بازنگری سیاستهای آمریکا در عراق آشکارتر و نارضایتی ملت و دولت عراق تشدید شده است. اندیشه بازنگری سیاستهای آمریکا در عراق در یکی از سفرهای نمایندگان کنگره به این کشور در سال 2005 بروز کرد. برخی نمایندگان کنگره در سفر اخیر خود به عراق متوجه میگردند که حضور آمریکا در عراق در معرض مخاطره قرار گرفته است. آنها در سفری به تکریت و دیدار از بیمارستانی در این شهر ( مثلث مرگ) اوضاع نامناسبی را پیرامون نحوه برخورد نیروهای آمریکایی با مردم عراق مشاهده میکنند. آنها در بازگشت به آمریکا، طی پیشنهادی به کنگره خواستار تشکیل یک کمیته دو جانبه از سیاستگذاران دو حزب و تهیه گزارشی در خصوص عراق میشوند. نتیجه این پیشنهاد تشکیل کمیتهای با عنوان کمیته بیکر- همیلتون است. اگر چه کاخ سفید در ابتدا در مقابل این طرح سرد برخورد نمود، ولی نمایندگان کنگره موفق شدند رایس،هادلی( مشاور امنیت ملی) و رامسفلد را قانع سازند. ترکیب کمیته نیز اهمیت داشت. میبایست گروهی غیر مرتبط با کاخ سفید، غیر رقیب و اهل مذاکره و نتیجهگیری تشکیل میشد. این گروه متشکل از پنج دموکرات و جمهوریخواه، در مارس 2006 تشکیل شد تا به ارزیابی شرایط عراق، آثار آن بر همسایگان و عواقب آن برای منافع آمریکا بپردازد. کار گروه با چندین کمیته کارشناسان درباره موضوعاتی نظیر اقتصاد و بازسازی، نظامی و امنیتی و توسعه سیاسی آغاز گردید و یک میلیون دلار نیز هزینه از کنگره دریافت شد و برای انتخاب اعضای کمیته، به «موسسه برای صلح» (USIP) رجوع گردید که سازمانی مستقل و غیر حزبی است که توسط کنگره تأسیس شده است.
لازم به ذکر است در چالشهای گذشتهای که آمریکا با آن مواجه بود از ویتنام تا بحرانهای خلیج فارس، کمیته متعددی برای ارائه گزارشها و توصیههای عملی و اساسی برای تصمیمگیری به کاخ سفید تشکیل شد که به عنوان مثال به توصیه یکی از همین کمیتهها آمریکا نیروهایش را از ویتنام خارج ساخت.
طی ماههای گذشته به دستور کاخ سفید این گروه ده نفره دو حزبی در مشورت با قریب 44 استراتژیست از موسسات تحقیقاتی آمریکا، به ریاست همیلتون دموکرات و جمیز بیکر (از نزدیک ترین دوستان بوش پدر) به عراق اعزام گردید. تصمیم بر این شد که این گروه به صورت میدانی و با جمع بندی نظرات متنوع و گسترده، گزارش کامل و جامعی را تدوین و برای تصمیمگیریهای اساسی به کاخ سفید ارائه دهد.
بیکر رئیس این گروه، نقش اصلی را در ابقای صدام بعد از انتفاضه 1990 شیعیان عراق ایفا نمود. وی بالغ بر دو دهه در خلیج فارس فعالیت داشته است و ارتباطات زیاد سیاسی و اقتصادی نیز با دولتهای عربی منطقه دارد. برخی معتقدند وی فرد مناسبی برای حل مسائل داخلی عراق نیست، چرا که سابقه تفرقه اندازی بین شیعه و سنی را دارد. بیکر در سال 2003 به عنوان نماینده بوش به منطقه سفر نمود تا وضعیت بدهیهای عراق به دولتهای عربی را کاهش دهد. وی بیش ار دیگر مقامات آمریکایی، از منطقه شناخت دارد که بر محتوای توصیههایش تاثیر گذار خواهد بود.
گزارش بیکر-همیلتون در دو بخش اصلی تهیه شده است که در اولین بخش، وضعیت فعلی عراق از همه ابعاد ارزیابی میگردد. سپس به پیامدهای وخامت اوضاع در عراق میپردازد و در نهایت نیز گزینههای جایگزین از جمله شتاب در عقب نشینی، ادامه مسیر، افزایش نیروها در عراق، تفویض اختیار به سه منطقه قومی در عراق و ... اشاره دارد. در بخش دوم نیز رویکردهای جدید را معرفی مینماید که در یک رویکرد خارجی به ایجاد یک اجماع بینالمللی ( تحریک دیپلماتیک وسیع، تشکیل گروه حمایت بینالمللی از عراق، تعامل با ایران و سوریه و بافت گستردهتر منطقهای ) و در رویکرد داخلی نیز به حمایت از عراقیها ( ایفای نقش، آشتی ملی، نیروهای عراقی، پلیس و عدالت قضایی، نفت، بازسازی اقتصادی، بودجه، نیروهای آمریکا، اطلاعات و ... ) اشاره دارد.
در بخشهایی از این گزارشِ 79 توصیهای تاکید شده است:
هیچ تضمینی برای پیروزی در عراق نیست، ولی میتوان به دورنمای بهتری رسید. آمریکا نیازمند تلاشهای سیاسی جدید و بیشتر در عراق و منطقه است. ضمن این که در ماموریت اولیه نیروها هم میبایست تغییر ایجاد شود. بدین ترتیب آمریکا خواهد توانست نیروهای جنگی خود را محترمانه از عراق خارج سازد. این دو توصیه به یک اندازه اهمیت دارند و همدیگر را تقویت میکنند. اگر این دو توصیه به خوبی عمل شوند، هم آینده عراق و دولت هم امنیت منطقه و منافع آمریکا تضمین خواهد شد.
- منازعه فرقهای، مهمترین چالش برای ثبات عراق است. دولت دموکراتیک عراق به اندازه کافی توان حل مشکلات را ندارد و این باعث بدبینی مردم شده است. افزایش بحران ممکن است باعث سقوط دولت عراق و فاجعه انسانی شود.
- بحث مسؤولیت عراقیها مهمترین مساله است. آمریکا باید با تعدیل نقش خود در عراق، ،مردم آن کشور را تشویق نماید تا کنترل آینده خود را به دست گیرند. دولت عراق باید افزایش تعداد و کیفیت اعضای ارتش در پذیرش مسؤلیتهای امنیتی شتاب کند. آمریکا نیز باید به منظور تسهیل این روند، تعداد نظامیان خود را به گونهای چشمگیر افزایش دهد و آنها را در واحدهای ارتش عراق مستقر کند. این زمینهای میشود برای خروج تدریجی از عراق. ماموریت اولیه نظامیان آمریکایی باید به جای انجام عملیات به حمایت از ارتش عراق تبدیل شود. بدین ترتیب تا فصل اول سال 2008 اگر حوادث خاصی پیش نیاید، میتوان تمامینیروها که حضور آنان ضروری نیست را از عراق خارج کرد و نظامیان ویژه آمریکایی هم به عنوان تیمهای واکنش سریع و عملیات ویژه و امور تجهیز و مشاوره و اقدامات اطلاعاتی و ... درواحدهای ارتش عراق مستقر نمود تا با القاعده بجنگد.
- آمریکا باید برای دولت عراق روشن سازد که برای همیشه در عراق نمیماند و اگر دولت عراق نتواند به پیشرفت برسد، آمریکا باید حمایتهای خود را کاهش دهد.
- همسایگان عراق میتوانند در امور عراق دخالت کنند. درگیری بین شیعه و سنی میتواند گسترش یابد. القاعده در جنگ تبلیغاتی پیروز میشود و پایگاههای عملیاتی خود را توسعه میدهد. جایگاه جهانی آمریکا متزلزل میشود و در نهایت، خود مردم آمریکا نیز به شدت دچار تفرقه میشوند.
- ایران از میان همسایگان عراق، دارای بیشترین اهرمها در عراق است. ایران می-تواند از نفوذ خود خصوصاً بر روی شیعیان جهت تشویق آشتی ملی در عراق استفاده کند. ایران همچنین میتواند تحت شرایط مناسبی در بازسازی اقتصادی عراق شرکت کند.
- آمریکا ضرورت دارد که نسبت به ایجاد یک اجماع بینالمللی برای ثبات در عراق و منطقه اقدام کند و از طریق فعالبتهای دیپلماتیک گسترده، یک ساختار حمایتی ایجاد کند که شامل همسایگان عراق از جمله ایران و سوریه، تمام کشورهای خلیج فارس، مصر و پنج عضو دائم شورای امنیت و اتحادیه اروپا بشود. این گروه باید سریعاً تشکیل شود.
- نحوه کار با ایران و سوریه قابل بحث است. ما معتقدیم که در حوزه دیپلماسی باید با دشمنان کار کرد. ما متوجه هستیم که رابطه آمریکا با سوریه و ایران دارای مشکلاتی است که باید حل شود. مذاکرات دیپلماتیک میتواند گسترده، محتوایی و مستلزم ایجاد توازن در منافع باشد. آمریکا برای کار با ایران و سوریه میتواند از مشوقها استفاده کند از جمله: 1- عراق، همسایگان و منطقه را بی ثبات و تجریه نمیکند ؛ 2 - آمریکا نقش مستمری در جلوگیری از بیثباتی افغانستان توسط طالبان بازی کند ؛ 3 - دسترس به سازمانهای بین المللی از جمله سازمان تجارت جهانی عملی شود ؛ 4- دور نمای روشنی جهت توسعه روابط سیاسی با یکدیگر وجود داشته باشد ؛ 5 - پیگیری سیاسی که به جای اینکه به دنبال تغییر رژیم باشد، در اصلاحات اقتصادی و سیاسی تاکید نماید.
در خصوص سوریه باید دور نمای صلح واقعی کامل و امر در مذاکرات سوریه با اسرائیل با مداخله آمریکا وجود داشته باشد و جزئی از ابتکارات وسیعتری در مورد صلح اعراب و اسرائیل باشد.
- کار با ایران بویژه به خاطر موضعیت موجود در روابط ایران و آمریکا مناقشهآمیز است. با این حال، دو کشور در ارتباط با افغانستان با هم همکاری کردند و هر دو طرف باید بررسی کنند که آیا این مدل در مورد عراق قابل تکرار است؟ اگر چه ایران به سود خود میداند که آمریکا در باتلاق عراق به دام افتد ولی منافع ایران با شکست سیاست آمریکا در عراق که به آشوب و تجزیه عراق منجر شود، تامین نخواهد شد.
- کلیه مسائل خاورمیانه به یکدیگر مربوط هستند.
- آمریکا نمیتواند به اهدافش در خاورمیانه دست یابد، مگر اینکه به منازعات اعراب و اسرائیل و بی ثباتی منطقه به طور مستقیم بپردازد. آمریکا باید تعهدی جدید و دائمیبرای ایجاد صلحی جامع بین اعراب و اسرائیل در همه جبههها از خود نشان دهد. در این راه، بلندیهای جولان باید با تضمینهای امنیتی آمریکا به سوریه بازگردد و در مقابل، سوریه باید با صلح با اسرائیل پایان مداخله در لبنان و عراق و پایان کمک به حزبالله و کمک به شناسایی اسرائیل از سوی حماس و آزادی سربازان اسرائیلی کمک کند.
واکنشها در قبال گزارش بیکر - همیلتون متنوع بوده و هر یک از بازیگران از زاویه منافع خود به ارزیابی این گزارش پرداختهاند. محتوی گزارش به گونهای است که توصیهها برای همه بازیگران دارای جنبههای مثبت و منفی است. در آمریکا دموکراتها از این گزارش استقبال کردند و جمهوریخواهان نیز جان مک کین ( کاندیدای آینده ریاست جمهوری) به طور عمومیگزارش را تشویق کردهاند. البته همه دموکراتها معتقدند جنگ عراق متعلق به بوش است و اگر توصیههای بیکر- همیلتون بینتیجه بماند، مقصر تمام مسائل بوش خواهد بود. نوع محافظه کاران نیز معتقدند این گزارش نشان میدهد که هیچکس، دیگر از آمریکا نمیترسد و این گزارش، هیبت و احترام گذشته آمریکا را نادیده گرفته است.
برخی نیز معتقدند این گزارش، بیشتر برای نجات آمریکا تهیه شده است تا عراقیها. در واقع، این گزارش یک معیار برای ارزیابی و قضاوت در باره دولت بوش است. کمیته کاملاً روشن میسازد که بوش باید رویکرد ضد دیپلماتیک خود را تغییر دهد البته کاخ سفید گفته است که این گزارش، انتقاد از دولت نیست ؛ ولی به نظر میرسد گزارش ؛ چیزی جز توبیخ کاخ سفید نیست. بوش اگر این گزارش را نادیده بگیرد، دموکراتها که تاثیر زیادی روی این گزارش داشتهاند، در کنگره علیه وی اقدام خواهند کرد. اخیراً سناتور بایدن سرسختترین مخالف بوش(گفته است)« طیفی از رد تقاضاهای کاخ سفید تا تلاش برای صدور قطع نامه در کنگره تا محکومیت بوش و متهم کردن وی به شکست را در نظر خواهیم گرفت.»
ایران و گزارش بیکر- همیلتون
به دنبال افزایش مشکلات آمریکا در عراق، تفکر چندگرایانه و برقراری تماس با ایران به عنوان یکی از بازیگران مؤثر و تأثیرگذار بر تحولات عراق، در میان سطوحی از سیاستگذاران آمریکایی قوت گرفت. دکتر احمدینژاد اخیراً در همایش «شکوه مقاوت» (گردانهای عاشورا) اظهار داشت: «در صورتی که آمریکا از قلدری و رفتارهای خود دست بردارد، ملت ایران حاضر است این کشور را از گرداب و باتلاق عراق نجات دهد.» این اظهارات در حالی مطرح میشود که به واسطه تحرکات و رایزنیهای کمیته بیکر- همیلتون، گمانهزنیها در خصوص تقویت حرکت آمریکا به سمت مذاکره با ایران با هدف خروج از باتلاق عراق افزایش یافته است. لیکن مواضعی که از سوی کاخ سفید به ویژه بوش منتشر میگردد، حاکی از این است که تیم بوش- چنی حداکثر تلاش خود را دارند تا با عدم طرح صریح این موضوع، پرستیژ آمریکا را حفظ نموده و به نوعی، بی نیازی آمریکا برای این مذاکرات را برجسته سازند. نو محافظهکاران، از تیم بیکر - همیلتون به عنوان «تسلیم شوندگان» یاد کردهاند و از این که در این گزارش، هیچ اشارهای به ایدهآلهای بوش ( توسعه دموکراسی در جهان اسلام) نشده، به شدت ناراحتاند. به هر حال برای کاخ سفید و برخی دولتهای منطقه مشکل است که صراحتاً بر قدرتمندی ایران در تحولات عراق صحه گذاشته و تثبیت ژئوپلتیک شیعه را اعلام نمایند، به ویژه اینکه بعد از حوادث جولای 2006 لبنان و بی آبرویی اسرائیل، ملتهای مسلمان باتقدیر از شجاعت حزب الله و مبارزان شیعی، نسبت به سکوت دولتهای عربی، القاعده و آمریکاییها دچار شک و تردید شدند و گرایشهای شیعی نیز پیدا کردند.
گفته میشود رابرت گیتس عضو گروه بیکر و وزیر دفاع جدید، به واسطه شناخت مسائل ایران از جمله عناصری است که میتواند فضای مباحث داخلی کاخ سفید در خصوص مذاکره آمریکا و ایران را متأثر سازد. وی از طریق بوش پدر بر بوش پسر تحمیل شده است و این باعث کاهش نقش دیک چنی جنگ طلب خواهد شد. بوش پسر مجبور است از این پس بین چنی و پدرش یکی را انتخاب کند. انتخاب گیتس بیانگر این مسأله است که جمهوری خواهان بیشتر به فکر انتخابات 2008 هستند تا اعتبار نومحافظهکاران. گیتس، سالهای قبل در گزارشی که برای شورای روابط خارجی آمریکا تهیه کرده بود تاکید داشت: «ایران به محکمی در سنگر خود قرار گرفته و به هیچ عنوان در معرض تغییرات بنیادین انقلابی قرار ندارد. آمریکا باید با ایران وارد مذاکره مستقیم شود، چرا که خودداری کنونی آمریکا از تحامل با ایران باعث خسارات زیادی در منطقه برای آمریکا شده است. کاخ سفید ضرورت دارد تا منافع مشترک خود با ایران را همچون زمانی که شوروی و چین دشمنان آمریکا بودند، مورد بررسی قرار دهد.»
برژینسکی استراتژیست آمریکایی ابراز امیدواری کرده است که حضور گیتس در بحثهای سیاستگذاری کاخ سفید، بعث آوردن درجهای از عقلانیت، عقل سلیم، توازن و چشم اندازی تاریخی در میز مذاکرات شود. وی گفته است که پیش شرط آمریکا برای شرکت در مبارزات با ایران ( یعنی غنیسازی اورانیوم) یک معامله عادلانه نیست و ایران حق دارد بر اساس معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای، برنامه غنی سازی اورانیوم داشته باشد. لذا ایران تنها به خاطر مذاکره حاضر به گذشتن از این حق نخواهد بود. لغو تحریمهای تجاری و کنار گذاشتن تحریمها، تشویق بهتری برای آغاز مذاکرات سازنده با ایران در مورد مسائلی بسیار گسترده خواهد بود.»
هم اینک اعتقاد واقعگرایان آمریکایی این است که نقش و قدرت منطقهای ایران، غیر قابل انکار است و بحث محور شرارت، دیگر متروکه شده است و در میان مردم آمریکا، نمایندگان کنگره و یا سازمانهای نظامی، هیچ میلی به اتخاذ اقدام نظامی پیشگیرانه علیه ایران وجود ندارد و بر عکس، تقریباً اتفاق نظر در خصوص ایران وجود دارد. واشنگتن تایمز تاکید دارد: «ایران در حال حاضر به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه از موضعی بسیار نادر برخوردار است و این کشور هم اکنون بیانگر چیزی بیشتر از یک کشور است.
برای بسیاری از مردم خاورمیانه، ایران هم اکنون به عنوان یک چالش موفق در قبال آمریکا و مقاوم در برابر نفوذ آن است و در بحث هستهای نیز از حمایتهای روسیه و چین برخوردار است. ضمن اینکه هیچ یک از اعضای شورای امنیت از ایده رویارویی با تهران حمایت نمیکنند.»
به هر حال آمریکا در وضعیت بدی به سر می برد. بی شک اشتباهات در عراق، عمده هستند و تمرکز بیش از اندازه بر آنها نیز کمکی به کاخ سفید نمیکند. بزرگترین نگرانی آمریکا، تشکیل حکومتی شبه طالبانی در بخشی از عراق است. برای جلوگیری از این روند، آمریکا نمیتواند به تنهایی عمل کند. به هر حال برخی همسایگان از جمله ایران نیز یک طالبان را در عراق نمیخواهد و یا ترکیه با یک دولت کردی مخالف است. به گونه ای است که آمریکا باید جاه طلبیهای خود را کنار بگذارد و بین دموکراسی و ثبات در عراق، یکی را انتخاب نماید. بیکر اخیراً گفته است: «دقیقاً کاری که با ایران در افغانستان شد، در عراق نیز مدنظر ما است. برای ثبات در افغانستان به کمکهایی نیاز داشتیم و با ایرانیان گفتگو کردیم. آنها برای منافع خودشان و نه برای ما، همکاری کردند. به نظرم ایران دوست دارد که آمریکا در عراق زمینگیر شود ،ولی هرج و مرج عراق را نمیخواهد، زیرا برایش خسارات دارد. البته معلوم نیست ایران مثل افغانستان بخواهد در عراق به ما کمک کند.»
علی رغم تقویت فضا برای گفتگو با ایران، هنوز نو محافظه کاران جنگ طلب و افراطی کاخ سفید، دست از تحرکات ضد ایرانی خود برنداشتهاند و به شدت علیه ایران جوسازی میکنند. آنها تحت حمایتهایی لابی صهیونیسم کماکان به دنبال جنگ با ایران هستند. تند روها هنوز در مناصب بالای کاخ سفید از جمله ریاست جمهوری و شورای امنیت ملی حضور دارند و معتقدند:«بوش باید تاسیسات هستهای ایران را قبل از اتمام دوره ریاست جمهوری بمباران کند و چون نسبت به این اقدام مورد انتقاد قرار میگیرد، نو محافظه کاران باید خود را آماده دفاع از بوش نمایند. مسیر دیپلماسی و تحریمها بینتیجه بوده است. گزینههای آمریکا محدود شده است. یا باید با یک ایران هستهای همزیستی نمود یا برای ممانعت از آن به زور متوسل شد.»
کاخ سفید همچنین با تحریک لابی صهیونیسم به گزینههایی روی آورده است تا بدون حضور ایران، گرفتاریهایش را حل و فصل نماید. یعنی آمریکا مجدداً سیاست اشتباه دیگری را به آزمون گذاشته است و به سمت گزینههایی رفته است که اصلاً تمایلی به برقراری یک عراق با ثبات و مستقل بعد از صدام ندارد. نیویورک تایمز صراحتاً می نویسد :«رایس، چنی و بوش در تماس با دولتهای منطقه به دنبال جلب نظر آنها در کمک به ثبات و امین عراق و تشویق آنها به سد نفوذ تروریستها و عدم ارسال حمایتهای مالی برای گسترش خشونتهای فرقهای در عراق هستند .»
البته معلوم نیست که دوستان منطقه ای آمریکا چقدر در عمل به وظایف خود عمل نمایند، چرا که آنها به دنبال برنامههایی در عراق هستند که با طرحهای دموکراسی سازی آمریکا در عراق بسیار تفاوت دارد. البته گفته می شود دیپلماتهای عربی هم اکنون واشنگتن را تحت فشار قرار داده اند تا تلاشهای خود را برای ترویج دموکراسی در خاورمیانه کاهش دهد.
جمعبندی
فضای سیاسی آمریکا هم به واسطه فشار دموکراتها و هم تمایل جمهوری خواهان، در خصوص عراق دچار تغییر شده و کاخ سفید به این نتیجه رسیده است که رویکرد کنونی آمریکا دوام نخواهد آورد. و مجبور است خود را با این فضا تطبیق دهد. اگر چه بعید به نظر می رسد که بوش تسلیم کامل توصیههای گروه مطالعات عراق شود لیکن تلاش خواهد کرد بین درخواست افکار عمومی برای تغییر رویکرد در عراق با سیاستهایش توازن برقرار سازد که در انتخابات ریاست جمهوری 2008 کاندیدای جمهوری خواهان دچار مشکل نشود ( ارگ چه به طور طبیعی بعد از 8 سال ریاست جمهوری جمهوریخواهان، مردم آمریکا کاندیدای دموکرات را انتخاب خواهند کرد). اهمیت گزارش کمیته بیکر- همیلتون در این است که دیدگاههایش دو حزبی بوده و معجونی از تفکرات دو جناح است. لذا اگر واقع گرایان که بعد از انتخابات کنگره مجدداً تقویت شده اند، بتوانند نو محافظه کاران و تیم چنی را به حاشیه برانند، گرفتاریهای منطقهای آمریکا نیز تا حدودی حل و فصل خواهد شد ؛ ارگ چه برخی معتقدند زمان از دست رفته است.
در مجموع به واسطه فرو رفتن بیش از اندازه آمریکا در باتلاق عراق، کمیته نجات بوش نمی تواند معجزه کند و مجبور است برنامههای خود را حول محور اشتباهات سابق آمریکا در عراق تنظیم نماید. در این راستا، موضوع مهم و جدیدی که احتمالاً سطوحی از تصمیم گیرندگان در آمریکا در چهار چوب یا خارج از چهار چوب گزارش بیکر به عنوان یک گزینه در دستور کار خواهند داشت، بحث تقسیم عراق به سه منطقه قومی با خود مختاری بالا و به احتمال زیاد به قدرت رساندن یک صدام معتدل در بغداد است. این موضوع مهمی است که نشان خواهد داد علی رغم حماینهای کاخ سفید از دولت مالکی، روند سیاسی جاری و حاکمان کنونی عراق نتوانسته رضایت آمریکاییها را جلب نماید. بدین معنا که آمریکاییها نتایج این روند را در راستای منافع خود ندیدهاند و به نوعی، دولت کنونی و یکپارچگی عراق آنها را قانع نمیسازد. این فرض هم اینک در آمریکا قوت گرفته است که کاخ سفید باید آخرین تلاشهای خود را برای ترکیب دولت کنونی عراق و شکل گیری دولتی جدید متشکل از کردها، سنیهای میانه رو، شیعیان سکولار و برخی شیعیان مذهبی به انجام رساند. منابع آمریکای معتقدند که این گروهها ممکن است توانایی دستیابی به یک توافق سیاسی جامع در عراق را داشته باشند و به طور کلی یک دولت حامی غرب که از مشروعیت و حمایت عمومی برخوردار باشد، بهترین گزینه برای حفظ منافع آمریکا در عراق است.
لازم به ذکر است که بحث خروج کامل و فوری نظامیان آمریکایی از عراق مطرح نیست و اعتقاد اکثریت دو حزب آمریکایی، این است که عقب نشینی فوری و کامل نیروهای آمریکایی به صلاح نیست؛ به ویژه این که این عقب نشینی از مناطق خطرناک عراق همچون مثلث سنی نشین و استان الانبار، پیامدهای وحشتناکی به بار خواهد آورد. در مجموع آمریکاییها به دنبال ترک منطقه نبودهاند و در صورت اجبار نیروهایشان طی دهههای آینده در پایگاههای ویژهای در شمال عراق یا کشورهای منطقه مستقر خواهند شد.