تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۸۷ - ۰۹:۰۱  ، 
کد خبر : ۵۵۲۷۷
ارزیابی کارشناسان بین‌المللی از بن‌بست روابط ایران و آمریکا

سایه‌های تردید از تهران تا واشنگتن

مقدمه: گروه سیاسی، مریم مهدوی اصل: در حال حاضر بین ایران و امریکا تردید دوگانه یی درخصوص برقراری روابط حاکم است. در صورت برقراری مصالحه بحث آسیب به پرستیژ ضداستکباری ایران مطرح می شود و امریکا نیز این احتمال را می دهد که مجبور به دادن امتیاز اتمی به ایران شود. در صورت ادامه تنش هر دو کشور نیز باید ضررهای قابل توجهی را در منطقه و صحنه روابط بین الملل بپردازند. به منظور بررسی راه های برون رفت از این بن بست سیاسی «تردید دوگانه» و همچنین عواقب باقی ماندن در این برزخ سیاسی با برخی از کارشناسان سیاسی- بین المللی به گفت وگو پرداخته ایم که نظریات آنان در پی می آید.

دکتر عباس ملکی رئیس موسسه مطالعات دریای خزر در این باره می گوید: «به نظر من در حال حاضر بین ایران و امریکا تردید دوگانه یی درخصوص برقراری روابط حاکم نیست. ارتباط بین دو کشور موضوع ناشناخته و جدیدی نیست و از 150 سال پیش تاکنون این موضوع برای همه حکومت ها در تهران و واشنگتن یک موضوع جدی بوده است. از مرداد 1332 این روابط به سطح استراتژیک ارتقا یافت و با قرارداد نظامی ایران و امریکا در 1339 نیز به یک روابط ویژه تبدیل شد. موضوع ایران و امریکا از پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز نیز یک مورد حیاتی برای هر دو کشور است.»
وی در ادامه می افزاید: «به نظر من در تهران در مورد روابط با امریکا تصمیم همان تصمیم گذشته است. یعنی مجموعه تصمیم گیری سیاست خارجی ایران در مورد ایالات متحده امریکا راهبرد خود را بر عدم ایجاد روابط سیاسی در حال حاضر به علاوه کنترل تنش مابین دو کشور به خصوص در مناطق نزدیک به ایران طراحی کرده است. به زعم من نظریات جدیدی که در تهران بعضاً ابراز می شود، عمدتاً مصرف داخلی داشته و کمتر پاسخ به پیشنهادات واشنگتن است. ایران همچنان از دادن یک تاریخ مشخص برای ادامه مذاکرات در سطح سفیر در عراق طفره می رود، زیرا این مذاکرات را در جهت منافع ملی خود نمی داند. موضوع ایجاد دفتر حفاظت از منافع امریکا در تهران نیز به نظر من با موافقت مقامات ایرانی روبه رو نخواهد شد و مسوولان ایرانی تاکنون تنها به ابراز امیدواری برای بررسی این موضوع پرداخته اند تا بتوانند به یک سند مکتوب از طرف امریکایی دست یابند.»
این کارشناس مسائل بین المللی در ادامه تصریح می کند: «از دیدگاه واشنگتن نیز به نظر نمی رسد شرکت در مذاکرات ژنو و ایجاد دفتر حفاظت در تهران در راستای سیاست های دیگر ایالات متحده باشد. در حالی که همچنان یک معاونت در وزارت خزانه داری امریکا و یک معاونت در وزارت امور خارجه امریکا و مرکز میان وزارتخانه یی کنترل سرمایه های خارجی (OFAC) به صورت تمام وقت در حال بستن درزهای احتمالی در سد عظیم تحریم های مالی، پولی، بانکی، بازرگانی، اقتصادی، علمی و تکنولوژیک علیه ایران هستند، چرا امریکا باید به تاسیس دفتری در تهران دست بزند که اولین و ملموس ترین نتیجه آن کمتر شدن فشار روی مردم و دولت ایران برای اخذ روادید است؟ برخی احتمال می دهند که امریکا به دنبال یافتن یک تصویر واقعی از وضعیت ایران از طریق داشتن دفتر حفاظت و حضور دیپلمات های امریکایی در تهران است. شاید این برداشت درست باشد، اما تجربه نشان داده است اولاً نومحافظه کاری حاکم در واشنگتن اصلاً نیازی به شناخت واقعی از ایران احساس نمی کند و تحلیل های چند پژوهشگر مربوط به ایران- که وجه مشترک آنان این است که در 30 سال گذشته اصلاً در ایران نبوده اند- را به بررسی واقعی و تحلیل عینی ترجیح می دهد. ثانیاً دشمنی با مردم ایران آنچنان در نهادهای حکومتی امریکا نهادینه شده است که اگر احساس شود با اعمال یک سیاست کلی، حتی یک نفر از ایرانیان ممکن است از برخی تحریم ها کمتر متضرر شود یا به یک امتیازی دست یابد، دولت امریکا آن سیاست را اجرا نخواهد کرد.»
دکتر ملکی تاکید می کند: «به صورت خلاصه، روابط ایران و امریکا دارای زوایای متعددی است که برای هر دو وضعیت، مشکلات و راه حل ها نسبتاً شناخته شده است. تصمیم دو طرف آن است که فعلاً همین وضع حفظ شود.»
دکتر فریده فرهی استاد علوم سیاسی دانشگاه هاوایی از ایالت هاوایی ایالات متحده امریکا نیز در این خصوص اظهار می دارد: «این تردید دوگانه یی که شما از آن صحبت می کنید در اصل زاییده محدودیت های داخلی است که هر دو طرف برای خود ایجاد کرده اند که باعث شده بازی برای مصرف داخلی و در حیطه عمومی، فقط به صورت برد و باخت مطرح شود. و برای همین است که تا یک طرف قدمی برمی دارد- مانند قدمی که امریکا با فرستادن بیل برنز به مذاکرات سوئیس برداشت- فوری از طرف مقابل و حتی از طرف تندروهای درون کشوری به صورت عقب نشینی کشوری که قدم برداشته و پیروزی طرف مقابل مطرح می شود. در صورتی که حتی کوچک ترین حرکتی در جهت حل مشکل تاکنون اتفاق نیفتاده است.»
این متخصص مسائل خاورمیانه در ادامه تاکید می کند: «از دید من هیچ راه برون رفتی از این برزخ جز شروع و ادامه تدریجی خود این مذاکرات وجود ندارد. امریکا با فرستادن بیل برنز در دیدار ژنو قدمی را برداشته است که به دلایلی ایران هنوز به آن پاسخ نداده است. شاید فکر می کند به خاطر تغییرات قریب الوقوع در کادر سیاسی امریکا احتیاجی به پاسخ به دولت بوش را ندارد و شاید هم اطمینانی به جدی بودن آن دولت ندارد. در هر صورت تا وقتی هر دو طرف عزمی در جهت حل مشکلات دو کشور پیدا نکنند و از رویارویی برای تحکیم یا اثبات موضع داخلی خود استفاده نکنند، این تردید دوگانه ادامه خواهد داشت با اینکه باقی ماندن در این برزخ برای هر دو کشور دارای زیان است.»
همچنین دکتر فرهی تصریح می کند: «از یک طرف مقاومت عیان ایران برای وجهه امریکا در منطقه و شرایط اقتصادی آن کشور زیانبار است و از طرف دیگر واضح است که سیاست مهار اقتصادی و سیاسی ایران که توسط امریکا دارد اعمال می شود، اگرچه چندان موفق نبوده، به هر حال یک وجهه مهم فرسایشی برای سلامت اجتماعی و اقتصادی ایران داشته است که نمی توان منکر آن شد. ما الان می دانیم که هر دو کشور توانایی زیان زدن به یکدیگر را دارند، نه بیشتر نه کمتر. ولی دیگر این بازی به جز مصرف سیاسی داخلی به چه درد می خورد، مشخص نیست. از دید من فقدان عزم در جهت حل مشکلات بین دو کشور دیگر منطقی جز ناتوانی در جمع و جور کردن یا رهبری نیروهای داخلی در جهت توجیه و ایجاد یک روند فعل و انفعال یا داد و ستد ندارد.»
دکتر ژند شکیبی استاد سیاست تطبیقی در دانشگاه لندن نیز در این مورد اظهار می دارد: «به نظر من تنها راه برون رفت از این بن بست سیاسی این است که امریکا و ایران بعد از مذاکره پشت پرده همزمان اعلام کنند حاضرند بدون پیش شرط مذاکره کنند و تا حدی مصالحه می کنند. من فکر نمی کنم امریکا و ایران حاضر باشند به تنهایی مصالحه کنند.»
وی در ادامه می افزاید: «هر دو کشور ایران و امریکا باید با یکدیگر مصالحه کنند تا اعتمادسازی ایجاد شود. به عنوان مثال امریکا مقدار زیادی از تحریم ها علیه ایران را حذف کند و دیگر حرفی از بمباران ایران نزند. شاید ایران هم به طور موقت غنی سازی را متوقف کند. اما به نظر من امریکا باید بیشتر از ایران مصالحه کند، به علت اینکه امریکا از ایران قدرتمندتر است و سیاست دولت بوش تنش زا است. یعنی بدبینی را نسبت به امریکا در منطقه خاورمیانه و مخصوصاً در ایران تشدید کرده است.»
دکتر شکیبی تاکید می کند: «بنابراین بزرگ ترین مساله این است که امریکا به جمهوری اسلامی اعتماد ندارد و جمهوری اسلامی هم نسبت به امریکا و مخصوصاً دولت بوش اعتماد ندارد. اما این اعتمادسازی مساله دشواری است چون هیچ روابط رسمی بین ایران و امریکا وجود ندارد.»
این استاد سیاست تطبیقی در ادامه تشریح می کند: «گورباچف و ریگان در دوره جنگ سرد می توانستند سیاست تنش زدایی را نسبت به روابط متقابل خود انجام دهند، چون سفارتخانه های هر دو کشور در آن زمان نقش مهمی را ایفا می کردند. دایر کردن سفارتخانه نه تنها می تواند وضع سیاسی و اقتصادی یک کشور را خوب تشریح کند، بلکه دیپلمات ها بین دولت ها وساطت می کنند و زمانی را برای اجرای اعتمادسازی و سیاست تنش زدایی ایجاد می کنند.»
وی در ادامه می افزاید: «تاریخ نشان داده است که چون هویت امریکایی و نظام سیاسی آن ایدئولوژیک زده است، بنابراین به تصویری از دشمن خارجی احتیاج دارد. در قرن 19 انگلیس، مکزیک، امریکایی های بومی و اسپانیا نقش این دشمن را ایفا می کردند. آلمان در سال 1945 این نقش را ایفا می کرد. بعد از آن نیز اتحاد جماهیر شوروی تا سال 1991 به ایفای این نقش برای سیاست خارجی امریکا پرداخت. اسلام و مخصوصاً ایران از زمان انقلاب اسلامی این نقش را بازی می کنند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اهمیت نقش ایران در این مورد بیشتر شده است.»
دکتر شکیبی در ادامه توضیح می دهد: «از زمان انقلاب اسلامی، واشنگتن تقصیر اکثر مشکلات سیاسی خود در منطقه خاورمیانه مانند فلسطین، لبنان و عراق و همچنین ناکارآمدی سیاست های خود در این منطقه را به گردن ایران انداخته است. پس باقی ماندن در این برزخ منجر می شود که امریکا از ایران برای خود سپر بلایی به نفع سیاست های خود در منطقه درست کند.»
این کارشناس مسائل سیاسی - بین المللی در ادامه می گوید: «گذشته از این امریکا نمی خواهد ایران یا هر کشور اسلامی دیگری در منطقه خاورمیانه که به امریکا وابسته نیستند، از حیث اقتصاد و نیروی نظامی قدرتمند باشد. امریکا در این مورد تحریم ها را بسیار مهم و لازم می داند.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات