
گلناز سعیدی
در 1905 «کمیته سوسیال دموکرات ایران یا اجتماعیون عامیون ایران» در بادکوبه تشکیل شد. بنیانگذاران این کمیته را که به حزب همت بستگی داشت، چند ایرانی اهل تبریز و تهران دانسته اند که البته نام آنها در منابع موجود یافت نشده است. در کمیته اجتماعیون عامیون ایران برخی از ایرانیان ساکن قفقاز و بازرگانان و پیشه ورانی که به ویژه از گیلان و آذربایجان به تفلیس و بادکوبه می رفتند و می آمدند، عضو بودند همچنین برخی از کارگران و پیشه وران ایرانی که در تاسیسات صنعتی آنجا کار می کردند، به عضویت آن کمیته در آمده بودند.
کمیته مزبور گروه فدایی مجهزی داشت که رئیس آن، به گفته کنسول انگلیس در رشت، فردی به نام میرزا جعفر بوده است. کنسول انگلیس در این باره می نویسد: «فرقه فداییان از مجاهدینی تشکیل شده است که به اسم اجتماعیون عامیون قریب به شش هزار عضو داشتند و غالبا از ایرانیانی بودند که از ایران مهاجرت کرده بودند و در آنجا به کسب و تجارت مشغول شده اند. این فرقه با سایر احزاب آزادی طلب گرجی و ارمنی و روس اشتراک مساعی داشتند. همه نوع اسباب ناریه را در لابراتوارها مخفی می سازند و علیه حکومت روس می جنگند گرچه پلیس مخفی دولت روس بارها بعضی از آنها را دستگیر کرده، اما به هیچ وجه در مقابل خیالات آنها نتوانسته است مقاومت نماید.» باری، در تناسب آن روابط تاریخی شگفت آور نیست که کمیته اجتماعیون عامیون ایران فعالیت خود را از بادکوبه آغاز کرده باشد. به هرحال، آنها پس از مدتی موفق شدند چند شعبه در تهران، مشهد، رشت، انزلی، تبریز و اصفهان تشکیل دهند. اساسنامه این فرقه سیاسی را با اطلاعاتی درباره بعضی از آن شعبه ها ذکر خواهیم کرد: اصطلاح «اجتماعیون عامیون» دقیقا به معنای «سوسیال دموکرات» به کار می رفت، اما چون لفظ «سوسیال دموکرات» در مفهوم کلی اش از دموکرات اجتماعی تا سوسیالیسم انقلابی را در برمی گرفت، در نوشته های فارسی هم «سوسیال دموکرات» را «اجتماعیون انقلابیون» یا فقط «انقلابیون» ترجمه می کردند. نام و نشان فرقه ایرانی اجتماعیون عامیون و شاخه های آن را، با استناد به مدارک معتبر تاریخی می شناسانیم مثلا، اعلامیه ای که به نام «اجتماعیون عامیون ایران» و با امضای «اجتماعیون عامیون فرقه ایران، کمیته مرکزی قفقاز> در 23 رجب 1324 صادر شده، بیانگر عنوان کامل آن است. اما منظور از اصطلاحات دیگر، از جمله «جمعیت مجاهدین»، «انجمن مجاهدین» و «فرقه فداییان» نیز معمولا، اما نه همیشه، همان «اجتماعیون عامیون» بوده است. در واقع، چون واژه «مجاهدین» ساده و متداول بود، گاه به جای واژه های ناآشنای «اجتماعیون عامیون» به کار می رفت. واژه «فداییان» نیز از آن رو به کار می رفت که ظاهرا بعضی شعبه های آن فرقه، هیات «فداییان» را داشت. همچنان که کمیته اجتماعیون عامیون ایران وابسته به فرقه اجتماعیون بادکوبه بود، این فرقه نیز به حزب متشکل سوسیال دموکرات ماورای قفقاز (شامل همه عناصر مسلمان گرجی و ارمنی و روسی مقیم آنجا) متصل بود. رسول زاده می نویسد: «در ایران هیاتی تحت تاثیر فرقه اجتماعیون روسیه و قفقاز تشکیل یافته و در وقت انقلاب به همان اسم اجتماعیون کار کرده و از این جهت اسم اجتماعیون در ایران شناخته شد.» در اواسط سال 1323/1905م. شعبه اجتماعیون عامیون در شهر مشهد تاسیس شد و دو سال بعد، در دوران مشروطیت، اساسنامه آن مورد تجدیدنظر قرار گرفت و مرامنامه و نظامنامه تازه این فرقه، به عنوان <شعبه ایرانی جمعیت مجاهدین> تدوین شد 155 شعبان 1325/10 سپتامبر 1907.) یکی از اعلامنامه های مفصل تبلیغاتی که با امضای اجتماعیون فرقه ایران- کمیته مرکزی قفقاز در تاریخ 23 رجب 1324 - به تهران رسید، به این شرح بود: <ای فقرای ایران جمع شوید. ای اهالی کاسبه ایران، ای زراعتکاران ایران، ای اهل دهات های ایران، همت کرده، اتحاد نموده و اجتماع بکنید. خودتان را از ظلم این ظالمان خوش خط وخال و طرفدار استبداد و استعمار خلاص نموده، رهایی یابید... ببینید چگونه اهالی همسایه شمالی... جدوجهد و سربازی می کنند. روحانیان و کشیشان... در راه دفع ظلم مانند حضرت عیسی(ع) دست از جان شسته، خود را چطور در طریق رضای عیسی(ع) فدا می کنند.»
گویا اشاره این اعلامیه به یکشنبه خونین نهم ژانویه 1905 است؛ روزی که «گاپن (G.Gapon) کشیش برخاست و با مردم بی سلاح به سوی قصر تزار روان شد تا عرض حال بدهند، ولی آنها یکسره قتل عام شدند. اعلامیه مذکور آنگاه از بیداد حکومت سخن می گوید و خواستار قیام ملت در راه آزادی و مشروطیت می شود؛ از این رو، با اشاره به اینکه ایرانیان ساکن قفقاز هم آماده جانبازی اند، یادآور می شود: <ای اهالی ایران، ای فقرای کاسب ایران، جمع شوید. اتفاق نمایید... خودتان را از دست این حاکمان خود مختار ظالم جبار و لامذهب بی دین... خلاص نمایید... برریشه این بدتر از مرتدان کربلای معلی تیشه بزنید. تا حریت گرفته، سلطنت مشروطه تاسیس نموده، این لکه بیعاری را از روی ملت و دولت بشویید... ما اهالی ایران که در قفقاز ساکن هستیم، از هر جهت حاضر هستیم تا در موقع مناسب، خود را به راه دولت و ملت فدا کنیم... زنده باد طرفداران حریت و ملیت: نیست باد طرفداران استبداد.> در یکی دیگر از اعلامنامه های کمیته تبریز هم که در ذیحجه 1324 از متن روسی به فارسی برگردانده شده، آمده است: <رنجبران جهان، متحد شوید، ما سوسیال دموکرات ها (اجتماعیون عامیون) مدافعین حقیقی اعلام مشروطیت ایران در این روز مسعود به دوستان آزادیخواه جهان تبریک می گوییم. ما به تمامی علما و تجار طرفدار توده خلق (ملت یا عامه مردم) و تمامی مجاهدین اسلامی که در تهران برای رسیدن به هدف مقدس خود، از جان و مال گذشته اند، درود می فرستیم. موقع آن رسیده است که بیرق آزادی را برافرازیم.»
برای شناخت کارنامه فرقه دموکرات ایران می بایست محیط سیاسی پدید آورنده این حزب را بشناسیم. از این رو، به گذشته باز می گردیم و به همکاری احزاب سوسیال دموکرات با جبهه انقلابی ایران در دوره استبداد صغیر توجه می کنیم. در این برداشت کلی، مانند همیشه با وقایع نگاری و ذکر مطالب پیش پا افتاده کاری نداریم. علاقه ما به جریان های تاریخی است و به نکته های مهمی که کمتر شناخته شده یا هیچ شناخته نشده است.
چگونگی ارتباط جمعیت های اجتماعیون عامیون ایران را از شرایط کمیته ایرانی فرقه سوسیال دموکرات بادکوبه درمی یابیم. آن همبستگی معنوی، مقدمه همکاری عملی در دوره بعد شد؛ یعنی پس از بمباران مجلس و برافتادن حکومت ملی و نیز جنبش های انقلابی آذربایجان و گیلان، ا شتراک مساعی میان ملیون ایران و احزاب سوسیال دموکرات قفقاز جلوه ای بود که به حقیقت پیوست. آن احزاب عبارت بودند از سوسیال دموکرات های مسلمان و گرجی و ارمنی.
«تریاایرانسکی» گزارشگر سوسیال دموکرات در شرحی که از تبریز به کنگره حزب سوسیال دموکرات قفقاز فرستاده، چنین نوشته است: انقلابیون قفقاز در وقایع نهضت مشروطیت از 1905 تا 1907 (بلکه تابرافتادن مجلس اول) سهمی نداشتند. البته، در آن اوان کمیته ایرانی سوسیال دموکرات بادکوبه با اجتماعیون ایرانی همکاری می کرد و عناصر فدایی از مجاهدین ایرانی قفقاز نیز در برخی فعالیت های انقلابی در ایران دست داشتند.
بمباران مجلس ایران و دخالت مستقیم قزاقان روس در آن کودتای نظامی، موجب واکنش جهانی شد و در دومای روس نیز بازتاب یافت. نمایندگان سوسیال دموکرات روس، سیاست آن دولت را در ایران به باد حمله گرفتند. سفیر انگلیس در پترزبورگ می نویسد: احزاب دست چپ تحت عنوان <اعمال غیرقانونی لیاخوف در ایران استیضاحی با قید فوری» به دوما دادند. استیضاح کننده از نمایندگان سوسیال دموکرات بود.
برای شناخت عامل اصلی این جریان باید گفت که فراهم شدن زمینه انقلاب ایران، به سوسیال دموکرات های قفقازی که با حکومت روس در پیکار بودند، مجال نبرد انقلابی داد و آنها بر آن شدند که ضربه ای به دستگاه استبداد روس بزنند؛ دستگاهی که دشمن مشترک ملیون ایرانی و آزادیخواهان سرزمین قفقاز، هر دو بود. تبریز که به شورش برخاست، کمیته ولایتی سوسیال دموکرات قفقاز، به تقاضای انقلابیون، رای براین نهاد که افراد کارآزموده تعلیمات نظامی دیده و خبرگان ماهر که فنی داشتند، به صورت دسته های مجزا روانه تبریز گردند.
مجاهدین هم شرکت نمودند. آنها مرکب از سه عنصر اتباع ایرانی، مسلمانان قفقازی و گرجی ها بودند. در این لحظات ارمنی ها هیچ مشارکتی ننمودند. آنها می ترسیدند که مبادا گروه ارمنی مردم آذربایجان را بکشند؛ تصوری که به کلی واهی بود یا شاید به پیروزی شورش تبریز امیدوار نبودند.
اولین دسته سوسیال دموکرات ها از تفلیس با راه آهن به جلفا، واقع در مرز ایران، اعزام شدند و با احتیاط کامل و پنهانی از ارس عبور کردند. گذشتن از این منطقه به علت فعالیت شدید جاسوسان تزاری بسیار مشکل بود، از این رو برای رسیدن به تبریز راه کوهستانی را انتخاب کردند. تمام راه زیرکنترل مستبدین بود؛ با این حال این دسته خود را به تبریز رساندند و زیر پرچم ستارخان به عملیات قهرمانانه پرداختند. اینجا بود که برای اولین مرتبه بمب به کار رفت. با پرتاب بمب بود که عده زیادی از دشمنان، ملت ایران را از پای درآوردند و از این امر بود که وحشت، مستبدین را فرا گرفت. ستمگران در حال مرگ به گرجی هایی که از قفقاز آمده و با خود «رعد و برق» به همراه آورده بودند، لعنت می فرستادند. ایرانیان خبری از مواد منفجره نداشتند. کمک دوستان قفقازی روح تازه ای در کالبد آزادیخواهان ایران دمید. در اولین زد و خورد تبریز، چند تن از سوسیال دموکرات های قفقاز تلف شدند. اینان که اسیر شده بودند، با شکنجه های فجیعی به قتل رسیدند. روز به روز شمار بیشتری از انقلابیون قفقاز به ایران روانه می شدند. کمیته ولایتی قفقاز یک نفر را برای رهبری سوسیال دموکرات های قفقاز که در تبریز بودند، به این شهر فرستاد. در این موقع 22 نفر از سوسیال دموکرات های قفقاز به تبریز وارد شدند. اینان 40 تفنگ «بردانک» و در حدود 50 بمب به همراه آوردند. راهی را که در زیر کنترل مستبدین بود و بیش از 300 کیلومتر بود، پای پیاده پیمودند. در آن موقع انقلابیون، مخصوصا مسلمانان، از نقاط مختلف قفقاز به سمت تبریر روانه می شدند. اینان کاملامجهز و مسلح بودند. سوسیال دموکرات های قفقاز در تبریز بمب ساختند. سردار مرتجعی که مرند را در دست داشت و بر راه تبریز نظارت می کرد، به وسیله یکی از ماشین های جهنمی ساخت این لابراتوار به قتل رسید. در اثر انفجار این ماشین ها، خود سردار، پسرش و چند صاحب منصب دیگر به قتل رسیدند.