صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۸۷ - ۱۱:۳۰  ، 
کد خبر : ۶۹۳۵۵

سیاهپوش شدن پایتخت دلها به احترام دردناک ترین واقعه تاریخ؛ فریاد خاموش نقاره ها /زهره کهندل


بصیرت: تاریخ از شدت درد با انگشتانش زمین و زمان را شخم می زند. ضجه هایش می پیچید لا به لای عقربه ثانیه های ساعت. ورم می
کند. خودش را می کشاند تا قرن چهاردهم قمری. همین نزدیکی های محله خودمان، پایین خیابان یا بالا خیابانش فرقی نمی کند. مهم این است که قدیمها جوی آبی از پایین خیابان راه می کشیده تا حرم و بعدش بالا خیابان. همین خیابان شیرازی که روزهای عاشورا معرکه ای از صحنه عشق آدمهاست، از وقتی خیابانش جوی آبی بوده، نوای دستهایی را که هماهنگ با هم بر سینه کوبیده می شده، به یاد دارد. حتی زمانی که جوی آبی داشته، دانه های زنجیر پسری را لا به لای جریان آبش شسته و قطراتش روان، بر پشت داغداری نشسته. پدربزرگم خوب به یاد دارد که قدیمها با هیأت، پای پیاده از مسجد محله شان سینه زنان می رفته تا ورودی شیخ حرعاملی و بعد صحن انقلاب که یا به هیأتهای دیگر می پیوستند ویا خودشان گوشه ای گرداگرد هم سینه می زدند و نوحه می خواندند.
می گفت بعدش می رفتند کنار جوی بالا خیابان و دست و روی خود را می شستند.
می گفت اما حالا که پیر شده ام، دسته ها را تماشا می کنم و تا حرم می آیم. پای پیاده با هیأتها می آمدم.
می گفت: محرمها که حرم سیاه پوش می شود، دل آدم راعجیب غم می گیرد، انگار می کنی غم عالم را از درد حسین ریخته اند این جا... بغض آدم می ترکد وقتی که پرچم گنبد سیاه می شود....
* اولین نقطه سیاه پوش شهر
اولین مکانی که با آغاز محرم سیاه می شود و شهر را نیز به سیاهپوشی فرا می خواند، پرچم گنبد حرم حضرت رضا(ع) است.
یکی از خادمان حرم می گفت: همزمان با تعویض پرچم گنبد، قبل از مراسم تعویض کشیک و خدمت، پوشش ضریح مطهر هم سیاه می شود.
خیابانهای شهر مشهد هم سیاه پوشند. چه حال غریبی دارد این شهر با همه شلوغی اش در روزهای محرم.
از ورودی شیخ طوسی وارد حرم می شوم. نقاره ها دیگر به صدا در نمی آید کبوتران حرم آرام گرفته اند دور تا دور گنبد و گلدسته های حرم را با پارچه های سیاه پوشانده اند.
* نوای بی هیاهوی نقاره ها
خادم سرمه ای پوش حرم می گفت: به احترام شهدای کربلا، در این ماه نقاره نمی زنیم.
او می گفت: سیاهپوشی حرم مطهر در آستانه دهه اول محرم با تعویض پرچم و پوشش ضریح مطهر انجام می شود و در غروب اولین روز از ماه محرم از بلندای سر در نقاره خانه، صدای «ا... اکبر» در آسمان حرم اوج می گیرد.
می گفت: عزاداری عاشورا در حرم حال و هوای دیگری دارد، اگر بدانی که هیأتهایی با پای پیاده از کجای ایران می آیند حرم، می فهمی که حال و هوایش چیست... خودم یک سال رفتم پذیرایی شان، اگر بدانی که چه قدر شور و شوق دارند بیایند گوشه ای از حرم و عزاداری کنند....
* دستهایی که تا خدا قد می کشند
شاید مسافران قطارهای مقصد مشهد هیچ گاه روز عاشورا و صحنه عبور دسته های عزادار را از زیر پل طبرسی فراموش نخواهند کرد، صحنه ای با شکوه و سیل جمعیت یکدست سیاه پوشی که به سمت بارگاه منور رضوی روانه می شوند.
وقتی روی پل طبرسی و روبروی گنبد طلایی حضرت می ایستی، گهگاه نماد دست علمدار کربلا را می بینی که پارچه های سبز و رنگی به آن بسته شده؛ دستی که تا آسمان قد کشیده و حاجتها را به دعا می نشیند.
عاشورای گذشته را به یاد دارم، میدان شهیدان گمنام (چهارراه مقدم) و خیمه هایی که در وسط میدان با رنگهای سیاه و سفید، چشمان مادران و زنان و دختران را به غریبی زنان کربلا خیس می کرد و مجسمه اسبی که سر به زیر انداخته و دور تا دور میدان هم، چهره قاب شده شهدای شهر زیر نور چراغهای سبز و قرمز نمایان بود. انگار چشمانشان شاهد موجی از عشق باشد. خوب به یاد دارم حرکت دسته های سینه زنی را، یک گروه تعزیه خوانی هم که هر سال از کاشمر به مشهد می آمدند و نمایش تعزیه داشتند ، مردی با کلاه خود قرمز و دیگری که پارچه سبزی روی صورتش انداخته، همه مردم به تماشا ایستاده بودند.
* به یاد سقای تشنه کربلا
آن سوتر، گهواره ای نمادین روی دستان پسربچه های پنج شش ساله سر می خورد و مادرانی که در پشت این گهواره حرکت می کردند و اشک می ریختند.
به یاد دارم، تصویر مردی با لباس بلند سراسر سفید چون کفن جلو می آمد کوزه ای را در دست گرفته بود، خم می کرد و در پیاله های برنجی آب می ریخت و می گفت بنوش به یاد سقای تشنه کربلا....
آن سو تر نیز دور تا دور چادرهای سیاه رنگ مردم ایستاده و در هوای زمستانی دی ماه چای گرم می نوشیدند.
به یاد دارم صفهای مرتب و منظم زنجیر زنی را که آرام آرام به سوی حرم مطهر روانه می شدند. صدای اذان ظهر عاشورا از گلدسته های حرم در صدای نوحه خوان طنین می انداخت. دسته های عزاداری خودشان را برای اقامه نماز ظهر آماده می کردند.
خوب به یاد دارم عاشورای گذشته را در حرم امام رضا(ع). حلقه های منظم سینه زنی، هوای حرم را معنوی کرده بود. صدای نوحه خوانان به گوش می رسید و جالب اینکه هر هیأتی از هر روستا و شهر کشور جمع شده بودند و همه با هم و در کنار هم از هر نژاد و قوم و مذهبی، یکدست و یکصدا در غم واقعه عاشورا عزاداری می کردند.
خادمی می گفت امسال هم سه هزار هیأت مذهبی به بارگاه ملکوتی ثامن الائمه(ع) مشرف می شوند، از تمام ایران، فکرش را بکن هر کدام از این هیأتها با هر آئینی و از هر نقطه ای، از ایران می آیند.
می گفت: باید هر کدامشان با خواندن نوحه های شایسته و مراسم در شأن ساحت مقدس امام رئوف، با احترام شهادت مظلومانه جدشان را تسلیت بگویند، نشاید که با رفتارهای احساسی، آزردگی خاطر زائران حضرت را موجب شوند.
او می گفت که شاید امسال، ظهر عاشورا دومیلیون زائر عزادار به حرم بیایند و خدمتش سنگین می شود، اما شیرین... !چون خدمت است.
* انگار که ماتم زده این شهر
یاد حرفهای حاج قربان علم ساز می افتم که می گفت: ظهر عاشورا این شهر ماتم زده می شود انگار!وقتی با دسته های زنجیر زنی و سینه زنی آرام آرام به سمت حرم آقا می روی، در غم این امام شریک می شوی!
او می گفت: مشهد مهد مراسم عاشورایی بوده است در قدیم!
حرف حاج قربان را زیر لب زمزمه می کنم: حرم آقا همه عاشقان را از سراسر ایران با همه آئین هایشان دور خود جمع کرده!و من در ادامه کلامش گفته بودم: این جا عشق فقط آئین یکسان همه است...
روبروی حرم مطهر امام رضا(ع) می ایستم. دست راست را روی سینه می گذارم و سلام می دهم، پرچم سیاه رنگ گنبد در لاجوردی آسمان تکان می خورد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات