صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۰:۱۰  ، 
کد خبر : ۷۴۸۴۲
صبح صادق قطعنامه 1701 و آخرین تحولات منطقه را بررسی می‌کند

ادامه جنگ در میدان دیپلماسی


در اکتبر 1943، قدرت های اصلی جبهه متفقین یعنی آمریکا، انگلیس، شوروی و چین، طی نشستی در مسکو، بیانیه ای را صادر کردند که برمبنای آن «لیگ ملل» توانایی حل و فصل منازعات بین المللی را نداشته و بهتر است ساز و کار جدیدی برای نیل به صلح و امنیت بین المللی طراحی و مورد استفاده قرار گیرد.
در 25 آوریل سال 1945 کنفرانس سازمان ملل متحد با حضور 50 نماینده از کشورها در سانفرانسیسکو برگزار شد. سه ماه بعد و در حالی که آلمان به محاصره درآمده بود، منشور سازمان ملل متحد بدون عنوان و نام کشورهای تهیه کننده به جمع ارائه شد و به امضای همه اعضا رسید. طبق منشور یاد شده، سازمان ملل موظف شد تا در جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی و ارتقای وضعیت اجتماعی با توجه به استانداردهای بین المللی، کمک به قوی شدن حقوق بین المللی و ترویج و ارتقا و گسترش حقوق بشر در دنیا فعالیت کند و وظیفه اصلی را در جامعه بین المللی به عهده بگیرد.
در 24 اکتبر 1945 و با تایید پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و اکثر کشورهای عضو، بیانیه سازمان ملل به اجرا گذاشته شد. نخستین جلسه شورای عمومی سازمان ملل متحد با 51 نماینده از کشورها در 10 ژانویه 1946 و در لندن تشکیل شد. در 24 اکتبر سال 1949 و دقیقا چهار سال پس از به اجرا گذاشتن منشور سازمان ملل متحد، اجلاسی در نیویورک برگزار شد تا طی مراسمی مقر اصلی سازمان ملل متحد به دنیا معرفی شود. از سال 1945 تاکنون، سازمان ملل پنج بار جایزه صلح نوبل را به خود و سازمان های وابسته اختصاص داده است. همچنین پنج عضو دائم شورای امنیت نیز به صورت جداگانه ، جایزه صلح نوبل را به خود اختصاص داده‌اند.
این سازمان در حال حاضر 190 عضو دارد و تمامی کشورهای دنیا به غیر از تایوان و واتیکان عضو آن می‌باشند. براساس قوانین سازمان ملل که منشور نامیده می شود، تمامی کشورهای دنیا که طرفدار صلح و دوستی می‌باشند و خود را با قوانین این سازمان متعهد می بینند، می توانند عضو آن باشند. در منشور سازمان ملل آمده که هدف از تاسیس این سازمان، برقراری صلح جهانی، امنیت بین المللی، داوری صلح جویانه بین کشورهای متخاصم و پاسداری از حقوق بشر می‌باشد.
از آنجا که در این نوشتار مجالی برای نقد عملکرد 60 ساله این سازمان فراهم نمی‌باشد، به ناچار آن را به فرصتی دیگر موکول می نماییم. در عین حال بررسی نقش این سازمان در بحران لبنان می تواند شاهدی بر روابط حاکم بر این سازمان و نقش بازیگران اصلی در مصادره این نهاد به اصطلاح بین المللی به نفع منافع و مطامع آنان باشد.
ارزیابی قطعنامه 1701
سرانجام پس از گذشت یک ماه از سکوت حمایت آمیز سازمان ملل از تجاوز همه جانبه ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان، قطعنامه ای با میدان داری آمریکا و فرانسه به تصویب 15 عضو شورای امنیت رسید که بر مبنای آن رژیم صهیونیستی با خروجی آبرومندانه از بحران لبنان، به بخشی از اهداف خود که در جنگ نظامی نتوانست به آنها دست یابد، خواهد رسید.
در قطعنامه 1701 که دارای یک مقدمه و 19 بند می باشد، موارد قابل تأملی وجود دارد که به بخشی از آنها اشاره می‌شود:
1- در بند اول قطعنامه، از به کار بردن کلمه جنگ (War) خودداری شده و به جای آن از تعبیر اعمال خشونت آمیز و خصمانه استفاده شده است چرا که War بار حقوقی داشته و به استناد آن می توان جنایات جنگی رژیم صهیونیستی را در لبنان تحت تعقیب قرار داد اما خشونت (Violence) کلمه ای خنثی و بدون بار حقوقی است. عدم تصریح به کلمه War، دفاع از مقامات دولتی و فرماندهان جنگی اسرائیل است.
2- در بند اول قطعنامه، این حزب الله است که ابتدا و قبل از اسرائیل باید دست از خشونت‌ها بردارد.
3- در مقدمه قطعنامه، شورای امنیت به صورت جانبدارانه خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط اسرای اسرائیلی شده است اما درباره زندانیان لبنانی فقط به «تلاش برای آزادی آنان» اکتفا شده است.
4- در بند دوم قطعنامه آمده (پس از توقف کامل اعمال خصمانه، از اسرائیل خواسته شده تا همه نیروهای خود را از جنوب لبنان خارج و به پشت خط آبی سازمان ملل منتقل کند) عبارت (توقف کامل اعمال خصمانه) عبارتی مبهم است که می تواند هرگونه تحرک، جابه جایی و نقل و انتقال نیروهای مقاومت حزب الله را مغایر با توقف کامل اعمال خصمانه معرفی نماید و دستاویزی برای ارتش رژیم صهیونیستی برای حضور در مناطق اشغالی جنوب لبنان باشد.
5- قطعنامه 1701 براساس فصل ششم شورای امنیت صادر و به تصویب رسیده است. فصل ششم برخلاف فصل هفتم، از ضمانت اجرایی محکمی برخوردار نمی باشد و در صورت استنکاف رژیم صهیونیستی از برخی مفاد آن، هیچ تحمیل و اجباری در آن لحاظ نشده است.
6- براساس بندهای قطعنامه 1701، آتش بس به صورت شناور آمده است به گونه ای که احتمال فراگیری و زمان اجرای آن زیر سوال رفته است. از این رو ارتش رژیم صهیونیستی پس از تصویب قطعنامه اعلام کرد که به مدت یک هفته به حملات خود در لبنان ادامه خواهد داد.
7- براساس بند 8 قطعنامه، بخش جنوبی لبنان یعنی حد فاصل مرز تا رودخانه لیتانی، از لبنان جدا شده و تا آینده ای نامشخص از تحت حاکمیت دولت لبنان خارج می‌شود.
8- در مقدمه و بندهای سوم و هشتم و دهم قطعنامه بر اجرای قطعنامه 1559 سازمان ملل تاکید شده است که این به معنای خلع سلاح حزب الله می‌باشد.
9- بند اول قطعنامه، از حزب الله خواسته است که کلیه «اقدامات نظامی» خود را پایان دهد، اما از اسرائیل خواسته که «به تمامی اقدامات نظامی تهاجمی» خود پایان دهد. این بدان معناست که دست رژیم صهیونیستی برای هرگونه عملیات نظامی علیه حزب الله به بهانه دفاع مشروع باز می‌باشد.
10-  در بند 2 که از نیروهای سازمان ملل مستقر در مرزهای لبنان سخن به میان آمده، عبارت به کار گرفته شده این است که «دولت لبنان و یونیفل(نیروهای پاسدار صلح) با پایان یافتن اقدامات نظامی، نیروهای خود را در جنوب لبنان مستقر خواهند کرد.» در صورتی که وظیفه یونیفل استقرار در خط آبی و نه جنوب لبنان است.
11- قطعنامه 1701 هیچ اشاره ای به زمینه های برپایی آتش جنگ در لبنان نکرده است اما با ناداوری محض و گنجاندن عبارت «از زمان حمله حزب الله به اسرائیل» حزب الله را آغازگر جنگ معرفی کرده است.
12- در مقدمه قطعنامه، از نظامیان اسرائیلی به عنوان «ربوده شده» و نه «اسیر» نام برده شده است. همچنین از اتباع لبنانی در بند رژیم صهیونیستی با عنوان «زندانی هایی که بازداشت» شده اند نام برده شده است. ضمن آن که هیچ اشاره ای به غیرنظامی بودن آنها نشده است.
13- در بند پنج و دوازده قطعنامه، خروج اسرائیل از جنوب لبنان در حد خواسته دولت لبنان (مطابق پیمان آتش بس 1949) و نه خواسته شورای امنیت معرفی شده است.
14- قطعنامه 1701، درباره خروج نظامیان صهیونیست از جنوب لبنان، به ذکر عبارت «تا پشت مرز آبی» اکتفا می کند و تکلیف مزارع شبعا را به بررسی طرح هفت ماده ای لبنان که از آن صرفا با وصف «پیشنهادات» یاد شده، موکول می‌کند.
15- خروج نیروهای اسرائیلی مشروط به استقرار کامل و مجهز 15 هزار نیروی صلح سازمان ملل شده که استقرار این نیروها ممکن است ماه ها به طول کشیده و رژیم صهیونیستی در این فرصت می تواند به بخش های مهمی از سنگرها، نقشه های عملیاتی و تجهیزات نظامی حزب الله دست پیدا کند.
16- در این قطعنامه هیچ اشاره ای به «عدم تناسب» میدان اهداف و شیوه جنگی اسرائیل با اهداف اعلام شده ندارد. انهدام پل ها، بیمارستان ها، مساجد، کلیساها، مدارس، جایگاه های سوخت، تاسیسات زیربنایی و... هیچ توجیه نظامی ندارد.
علاوه بر آنکه این رژیم هیچ گونه خسارتی نیز در قبال این انهدام های غیرقابل توجیه، پرداخت نخواهد کرد.
17- قطعنامه 1701 را باید مکمل قطعنامه 1559 سازمان ملل مبنی بر خلع سلاح حزب الله دانست.
18- این قطعنامه فرصت مغتنمی را به سران رژیم صهیونیستی جهت تجدید ساختار نظامی و سیاسی خواهد داد.
19- در مفاد قطعنامه 1701، هیچ گونه اشاره ای به آتش بس فوری نشده است.
20- براساس عرف و قواعد بین المللی، نیروهای حافظ صلح جهت جلوگیری از اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی باید در منطقه ای در داخل فلسطین اشغالی مستقر شوند اما این موضوع نادیده گرفته شده است.
در ارزیابی نهایی قطعنامه 1701، باید به این مهم اشاره کرد، آنچه که آمریکا و رژیم صهیونیستی نتوانستند در طی یک ماه تجاوز و اشغالگری به دست آورند، اینک در صدد برآمده اند تا از طریق اهرم سازمان ملل و اجماع بین المللی به دست آورند. از سوی دیگر، این قطعنامه می تواند شکست های خفت بار ارتش رژیم صهیونیستی را لاپوشانی کرده و به نوعی پیروزی های حزب الله را مصادره نماید. غربی ها صدور این قطعنامه را یک پیروزی برای خود دانسته و این گونه القا خواهند کرد که بدون مشارکت ایران و سوریه، قادر به حل بحران لبنان شده اند. شاید در یک کلام بتوان از قطعنامه 1701 به عنوان کودتای نظامی و سیاسی غرب علیه ملت لبنان نام برد.
دستاوردهای حزب‌الله در نبرد پنج هفته‌ای
اما در آن سوی میدان، برخی از تحلیلگران سیاسی منطقه معتقدند اگرچه قطعنامه 1701 دستاورد قابل ملاحظه ای برای حزب الله لبنان نداشته و نخواهد داشت اما مجموعه تحولات اتفاق افتاده در یک ماه اخیر به گونه ای رقم خورده است که هر زمان آتش بس اعلام شود و ارتش رژیم صهیونیستی در هر منطقه ای از خاک لبنان باشد، اعلام آتش بس به منزله اعلام پیروزی حزب الله خواهد بود.
به اعتقاد این تحلیلگران، نبرد پنج هفته ای حزب الله با ارتش مغرور رژیم صهیونیستی، هیمنه و اسطوره شکست ناپذیری این ارتش را شکست و این باور را در توده های مردم منطقه به خصوص توده های عرب شکوفا کرد که می توان اسرائیل را به زانو درآورد. در جنگ های پنجگانه کشورهای منطقه با ارتش رژیم صهیونیستی، همواره ارتش های عربی شکست خورده و با تحقیر هر چه تمام آن را پذیرفته بودند. بن گوریون در دهه 50 و در اوج درگیری ها گفته بود: «استراتژی اسرائیل تنها شکست اعراب نیست بلکه باید به اعراب فهماند و آنها را به این باور رساند که شکست خورده اند». از این رو، زمانی که کشورهای عربی شکست را باور کرده و تنها گزینه خود را صلح قرار دادند، رویای بن گوریون را به تحقق رساندند.
پیروزی‌های پیاپی حزب الله در رویارویی پنج هفته ای با ارتش رژیم صهیونیستی نشان داد که اگر اراده ملت ها بر مقاومت عزتمندانه شکل گیرد، تمام معادلات به نفع آن ملت رقم خواهد خورد. نتایج این نبرد جانانه و پیروزی های چشمگیر آن، نه تنها باعث تجدیدنظر توده های عرب بلکه در دولت های منطقه هم تاثیر گذار خواهد بود. از این رو سکوت و حتی جانبداری روزهای نخست دولت های عربی از رژیم صهیونیستی، این روزها جای خود را به ابتکارات عربی داده و از مقاومت لبنان به عنوان نسخه رهایی بخش نام می برند.
قطعنامه 1701 یقینا تحولات وسیعی را در منطقه دامن خواهد زد. سقوط دولت اولمرت کمترین بهایی است که صهیونیست ها خواهند پرداخت. اینک امید به زندگی و بهره مندی از مواهب سرزمین شیر و عسل، برای صهیونیست ها به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل خواهد شد. حجم آتش و گستره موشک های حزب الله فوق تصور ساکنان و دولتمردان اسرائیلی بوده است و این کابوس می تواند پایه های زندگی و حیات را در سرزمین اشغالی متزلزل نماید.
از سوی دیگر، نظام بین المللی نتوانسته است چیزی بیش از گذشته در قالب قطعنامه 1701 به دولت لبنان و حزب الله تحمیل نماید. این قطعنامه آن روی سکه قطعنامه 1559 است که شکست آن با مقاومت دولت و نیروهای مقاومت از مدت ها قبل اعلام شده است. علاوه بر اینکه در قطعنامه های قبلی سازمان ملل از حزب الله به عنوان نیروهای میلیشیا و شبه نظامیانی نام بردند که از هیچ جنبه حقوقی و قانونی برخوردار نمی باشند اما در قطعنامه 1701 مجبور به پذیرش حزب الله به عنوان یک نیروی اصلی در صحنه لبنان شده اند. اشاره به نام حزب الله و درخواست از این گروه برای پایان درگیری با اسرائیل، به این گروه یک چهره حقوقی بین المللی و تاثیرگذار در تحولات منطقه و داخلی لبنان بخشیده و آن را به رسمیت شناخته است. فراموش نباید کرد که در روزهای نخست درگیری، کاندولیزارایس در جمع صدها خبرنگار و تصویربردار حاضر شده و اعلام کرده بود به دولت اسرائیل یک هفته فرصت می دهیم تا تومار حزب الله را برای همیشه در هم پیچد، چرا که در خاورمیانه جدید جایی برای گروه های تروریستی نخواهد بود. اما اینک رایس مجبور است پیش از صدور قطعنامه 1701، خطاب به مقامات حزب الله بگوید که اکنون زمان پایان دادن به خصومت ها و ساختن آینده ای امیدبخش و در سایه صلح و آرامش پایدار است.
در عین حال تحرکات نظامی اسرائیل در ساعات پس از تصویب قطعنامه نشان داد که این رژیم به فکر آبروداری در آخرین ساعات است تا پیروزی های مقاومت حزب الله را کم رنگ کرده و به نوعی قطعنامه 1701 را با قیمتی گزاف به مردم لبنان بفروشد.اما از سوی دیگر، تدبیر، انگیزه و تسلط اطلاعاتی حزب الله به همراه روحیه مقاومت، عزتمندی و شهادت طلبی این جنبش باعث گردیده که فرماندهان ارتش صهیونیستی از موج جدید حملات این رژیم در لبنان به عنوان خودکشی دسته جمعی و ویتنامیزه شدن جنگ نام برده و آخرین امیدهای رژیم صهیویستی را نقش بر آب ببینند. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، هفته پنجم مقاومت و رویارویی حزب الله را باید هفته سرنوشت نامید. هفته ای که درد زایمان خاورمیانه جدید آغاز شده و رمز عبور حزب الله از این مقطع تاریخی، هوشمندی سیاسی، تدابیر پیچیده نظامی و اتکا بر اراده ملتی است که فعل مقاومت را به خوبی صرف کرده اند. سیدحسن نشان داده که در صحنه مقاومت، چانه زنی های سیاسی، روابط دیپلماتیک و دفاع از آرمان های اسلامی، قدر فرصت ها و ظرفیت ها را دانسته و همواره از تهدیدها سکویی برای صید فرصت ها ساخته است. مواضع پخته و هوشمندانه سید حسن در قبال قطعنامه 1701 نمونه ای از این مدعاست چرا که حزب الله باید مقاومت خود را در لباس ملت لبنان به جامعه بین‌الملل نشان دهد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات