صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۱:۴۰  ، 
کد خبر : ۷۸۱۰۹
گفت‌وگو با رضا برجی، خبرنگار، عکاس و مستندساز بین‌المللی

14 روایت برای اثبات حقیقت

مقدمه: واژه جنگ، از ابتدای خلقت بشر همیشه یادآور کشتار و خون ریزی بوده است و در میان این خشونت ها کسانی بودند و هم اکنون نیز هستند که برای ثبت لحظه های حساس جنگ جان خود را در کف دست می گیرند و پا به میدان می گذارند. رضا برجی( متولد 1343 شهر همدان) یکی از این هنرمندانی است که برای تبدیل جنگ به گنجی ماندگار در 14 جنگ مهم جهان از دفاع مقدس خودمان تا حمله آمریکا به عراق و این اواخر نیز جنگ سی وسه روزه لبنان حضور داشته است. بارها مجروحیت او را از ادامه مأموریت باز نداشته و در میادین جنگی حاضر شده است. آنچه در پیش روی شما است حاصل گفت وگوی خبرنگار ما با رضا برجی این هنرمند بسیجی است که هر آنچه را که در این راه آموخته ، همه را مدیون سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی می داند.

* فعالیت های هنری خود را از چه زمانی و کجا آغاز نمودید؟
**شروع فعالیت های بنده به اسفند 1359 باز می گردد. با آغاز جنگ تحمیلی در قالب نیروهای بسیجی داوطلب به جنگ های نامنظم شهید چمران پیوستم. اواخر سال 1360 از طریق جهاد به جبهه رفتم. حراست ستاد پشتیبانی تهران اولین مسئولیت بنده بود. از سال 1363 تا 1365 در واحد تبلیغات لشکر سیدالشهداء فعالیتم ادامه یافت. در واقع انجام وظیفه در این حوزه، مرحله دوم رزمندگی در قالب عکاس و فیلمبردار جنگ بود. ثبت لحظه های جنگ ادامه داشت تا اینکه سال 1365 پس از آشنایی با شهید آوینی وارد موسسه روایت فتح شدم و به عنوان رزمنده بسیجی در دو سال آخر جنگ در کنار فیلمبرداری، عکاسی را نیز به صورت جدی دنبال نمودم. بعد از جنگ تحمیلی سعی کردم که میدان را خالی نکنم و با استفاده از تجربیات جنگ تحمیلی در جنگ های دیگر حضور پیدا کنم.
* کدام جنگ ها؟
**جنگ هایی که بعد از دفاع مقدس در صحنه بین الملل رخ داد. نحوه حضور در این جنگ ها به سال 1367 بر می گردد. دو سالی بود که تصویربرداری می کردم. یک سال قبل از آن در کردستان عراق حضور داشتم. سال 67 جنگ افغانستان وارد مرحله جدیدی شد. هفته بعد از قبولی قطعنامه به اتفاق یکی از مستندسازان وارد خاک افغانستان شدیم. در آن زمان در افغانستان چندین گروه منطقه را دسته بندی کرده بودند. ما نیز به همراه گروه ربانی عازم منطقه شدیم. اما با کمین نیروهای دولتی مواجه شدیم. چند نفر شهید و مجروح و ما هم دستگیر شدیم. چند روزی هم زندانی بودیم و شکنجه می شدیم. در حین این شکنجه ها، حتی ناخن پای مرا هم کشیدند.
بالاخره با تلاش فراوان پس از 6 ماه وارد خاک ایران شدیم. ماحصل آن سفر، کتابی شد تحت عنوان «بچه های سرخ، کوچه های سبز». پس از افغانستان سفرهای بعدی آغاز شد. جنگ های داخلی تاجیکستان،کشمیر پاکستان، کشمیر هند، چچن، جنگ قره باغ بین آذربایجان و ارمنستان ، بوسنی، کوزوو، جنگ خلج فارس ،جنگ لبنان و اسرائیل (جنگ سی وسه روزه) ، جنگ سودان، سومالی و آخری جنگ عراق و آمریکا. البته در هر کدام از این جنگ ها، چندین مرتبه به این کشورها سفر کردم. به عنوان مثال از 1372 تا 1385 یازده مرتبه به لبنان رفتم که آخرین بار همین جنگ سی وسه روزه بود.
* به عنوان یک هنرمند جهادی وظیفه خود دانستید که واقعیت های پنهان این نوع جنگ ها را از نگاه دوربین به ملل جهان بشناسانید، به نظر جنابعالی یک مستندساز برای حضور در این نوع صحنه ها با چه موانعی و مشکلاتی مواجه است که باید مرتفع شود؟
**در طول این سفرها با مشکلات بسیاری مواجه بودیم. در هنگام جنگ افغانستان من و یکی از همراهان به آنجا رفتیم. وقتی که می خواستیم عازم منطقه شویم، سفیر ایران از ما خواست چنین کاری را انجام ندهیم. به هر طریقی که بود، رفتیم. در حین فیلمبرداری از صحنه های جنگ، از ناحیه پا و کمر مجروح شدیم. همان موقع هیئت ایرانی به سرپرستی معاون وزیر امور خارجه برای برقراری آتش بس در کابل حضور داشت. با شرایط سختی که من و دوستم داشتیم از رئیس هیئت اعزامی ایران خواستیم تا ما نیز به همراه آنها به ایران برگردیم، اما متاسفانه آنها اظهار داشتند که به پرستیژ هیئت بر می خورد که شما نیز همراهمان باشید! ما هم مجبور شدیم در آن وضعیت بحرانی به کابل برگردیم. تا اینکه بچه های سفارت کمک کردند و هلی کوپتری در اختیارمان قرار دادند و بعد از 28 روز به ایران بازگشتیم. همین مسئله باعث شد که پای یکی از همراهان ما چند سانتی کوتاه تر شود.
به خاطر دارم یکی از خبرنگاران مجروح که از طرف یک آژانس فرانسوی عازم چچن شده بود، دولت فرانسه یک هواپیما که مجهز به بیمارستان سیار بود، به چچن فرستاد و خبرنگار را به فرانسه منتقل کرد. ژاک شیراک در بیمارستان بالاترین نشان لیاقت را به آن خبرنگار اعطا کرد. آن وقت در برابر این حرکات ژاک شیراک ، مسئولان ما می گویند اگر شما سوار هواپیما شوید به پرستیژ کاری ما برمی خورد. در موردی دیگر در سفر به بوسنی نیز ما برای تهیه هزینه بلیت برگشت مجبور شدیم دوربین های عکاسی و فیلمبرداری مان را بفروشیم.
البته در کنار این مشکلات ، مسائل بسیار دیگری در رسانه ما وجود دارد. متأسفانه در هنگام وقوع جنگ خبرنگاران و مستندسازان کشور ما با یک مدیریت واحد و منسجم رسانه ای مواجه نیستند. به عنوان مثال در هنگام حضور ما در تاجیکستان به غیر از ما هیچ خبرنگاری در آنجا نبود. در کشمیر پاکستان و چچن هم همین اتفاق افتاد. از بچه های صدا و سیما هیچ خبرنگاری برای پوشش خبری آنجا اعزام نشد. در جنگ اول آمریکا و عراق و همین طور جنگ دوم که بغداد سقوط کرد هیچ ایرانی غیر از ما حضور نداشت. پنج هزار مجسمه صدام در عراق سرنگون شد. اما دوربین صدا و سیما از هیچ کدام تصویر نگرفت. واقعا این اوضاع خبری ما از جنگ هایی بود که در اطراف کشورمان به وقوع پیوسته بود!؟ تازه اگر خبرنگاری را نیز برای تهیه گزارش اعزام نمایند هیچ نظارتی را بر کار خبرنگار خود ندارند.
در کشورهای دیگر خبرنگار وقتی از مأموریت بر می گردد موظف است به طور کامل در برابر مسئولان رسانه و اطلاعات کشور باشد تا از جهت نظامی، اقتصادی و سیاسی تخلیه شود. اما حتی مسئولان فرهنگی ما از خبرنگار بازخواست کوچکی نمی کنند، تا به حال شده از یک عکاس ماهر جنگ کسی بخواهد که عکس هایش را به نمایش بگذارد. بارها شده که ما برای تهیه فیلم مستند از مبارزات مردم مسلمان جهان اعلام آمادگی کرده ایم ولی مسئولان رسانه ای کشور ما به جای حمایت حتی از رفتن ما هم جلوگیری نموده اند. در ماجرای چچن، سفیر ما در روسیه به جای تشویق فعالیت ما ، سعی داشت کارمان را تعطیل کند. به جرأت می گویم سفیر ایران در روسیه حافظ منافع روسیه در ایران است البته این روند مربوط به دیگر نمایندگان دیپلماتیک کشورما در کشورهای دیگر نیز می شود. متأسفانه آنها به جای حمایت از این فعالیت انقلابی ما، بیشتر به فکر منافع کشورهای دیگر هستند. یک ماه پیش از آغاز حمله نظامی آمریکا به عراق، طرحی را برای ساخت گزارش ارائه دادم اما با این طرح پیشنهادی موافقت نشد چون امکان حمله آمریکا به عراق را منتفی می دانستند و اظهار می داشتند در صورت حمله احتمالی نیز این جنگ مرتبط با وقایع ایران نیست. عده ای می گفتند هر کسی در این جنگ کشته شود، شهید محسوب نخواهد شد. من نیز در برابر این سخنان به مسئولان گفتم اتفاقا این جنگ به ما خیلی هم ربط دارد.
بغداد به عنوان پایتخت یک کشور اسلامی در حال فرو ریختن است و بهترین زمان برای یافتن اسنادی از جنگ 8 ساله ایران و عراق است. اما مسئولان پس از گذشت چند روز از جنگ تازه بیدار شدند و خبرنگاران را اعزام کردند. اگر این اکیپ ها در همان اوان جنگ به عراق آمده بودند اسناد نابی پیدا می کردند. چند ماه پس از جنگ ما کمیته هایی را در بغداد پیدا کردیم که حاوی حمایت های چندین کشور عرب به عراق بود. به طور حتم اگر زودتر اقدام می کردیم، می توانستیم زوایای پنهان جنگ را به روشنی دریابیم. مسئولان باید توجه داشته باشند که جنگ تمام شده اما باید حضور ما در تمام نقاط بحرانی جهان نمود کامل داشته باشد. در تمام این جنگ ها، یک طرفش مسلمان است و یک طرف غیرمسلمان . مردم باید آگاه باشند که مسلمانان دیگر کشورها چطور زندگی می کنند، چطور مبارزه می کنند و فرهنگ آنها چگونه است.
همانطور که حضرت امام «ره» می فرماید رسانه، دانشگاه است باید در پی آن باشیم که مردم را آگاه کنیم.
* در این شرایط، نیروهای ارزشی و جهادی چه وظیفه ای برعهده دارند؟
** اولین وظیفه نیروهای ارزشی در رسانه حول محور دشمن شناسی است. صهیونیسم برای شناخت و مبارزه با ما از 4 قرن گذشته با برنامه ریزی دقیق به پیش آمده است.
امروزه مهمترین اهرم دشمن رسانه می باشد. باید به سراغ رسانه دشمن برویم. آگاهی پیدا کنیم که دشمن در جنگ اخیر غزه از چه حربه های رسانه ای استفاده نموده است. بعد از این مرحله باید با یک مهندسی فرهنگی حساب شده و منطبق با جامعه ایرانی ، اسلامی خود سعی کنیم در جهت انتقال اخبار و اطلاعات صحیح به جامعه قدم برداریم که البته این خط سیر در فرمایشات مقام معظم رهبری قابل رصد است. یک هنرمند بسیجی باید نیرویی باشد که با آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی کاملاً آشنا باشد. باید مبانی جمهوری اسلامی و امام را پذیرفته باشد. در جامعه کنونی به عنوان اولین افراد باشد که اوامر رهبری را می فهمد و به مرحله اجرا می گذارد. اگر مسئولین درخصوص برخی مسائل دچار اشتباه شدند و به دنبال منافع شخصی خود رفتند در اینجا وظیفه یک نیروی ارزشی این است که نسبت به آگاهی مردم اقدام کند تا مردم در مقابل آن مسئول بایستند. باید حس مسئولیت پذیری در اصحاب ارزشی رسانه بالا، باشد تا حتی اگر مشکلاتی پیش رو بود از حرکت باز نماند.
بنده امروز با مشکلات بسیاری مواجه هستم. آن طور که به دیگر ابعاد هنر اهمیت داده می شود به آثار جنگی ما توجه نمی شود. امیددارم در دوران آقای صفار هرندی اوضاع بهتر شود و بتوانیم شعار صدور انقلاب مان را از طریق همیاری اینگونه فعالیت های رسانه ای به اوج برسانیم. باید از این فرصت طلایی که نیروهای ارزشی در مسند کار هستند نهایت استفاده را نمود تا بنایی را بسازیم که دیگران نتوانند خراب کنند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات