
بررسی اندیشه های تابناک حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از زبان یکی از نزدیکان و رهروان حقیقی راه آن تمثال فقه سیاسی و بصیرت دینی آن هم در ایامی که هجدهمین سال فراق آن یار سفر کرده و عزیزمان را گرامی می داریم، نه تنها شیرین است که پرتوی است از انوار آن اندیشه های الهی در بیان علامه آیت الله عبدالله جوادی آملی. تلاشمان بر این بود تا با برداشتی از گفتارها و نوشتارهای این علامه در سال های اخیر، مطلبی غنی و جامع تقدیمتان شود. امید که گامی کوچک در راه تبیین آن شخصیت جاودان و ترویج اندیشه های همیشه روشنگرش باشد. از خداوند طول عمر استاد فرزانه و علامه گرانقدر آیت الله جوادی آملی را نیز مسئلت می کنیم.
سرویس فرهنگ و معارف
¤ وارث حقیقی حضرت سیدالشهداء(ع)
شما می بینید صدها عالم دینی آمدند در حوزه ها، همین ها را خواندند، خوب ما همه مان رفتیم، خواندیم، یاد گرفتیم این حرف ها را! سیدالشهداء کی بود، چی کار کرد، برای چی جنگ کرد، اینها علم الدراسه است! اما امام راحل علم الوراثه داشت! این را از سیدالشهداء ارث برد.
شما از هر عالمی سؤال بکنید حالات سیدالشهداء را خوب برای ما تشریح می کند، تحلیل هم می کند. اما وقتی که می گوید بیاید میدان، می گوید: ببخشید! اما وقتی نوبت به امام رسید، گفتند: تبعید، گفت: بسیار خوب! زندان، بسیار خوب! آوارگی، بسیار خوب! شنیدن تهمت و فحش، بسیار خوب! هیچ فحشی نبود که در قاموس این پهلوی باشد و به امام نگفته باشد در شب نامه ها!
خوب به خیلی از علماء که چهار تا فحش بدهی، می گوید: به من چه؟! به خیلی افراد که چهار تا فحش بدهند، چهار تا تهمت بزنند، این می برد، فاصله می گیرد، می گوید: به من چه؟! «این رخش باید تا تن رستم کشد». مگر هر اسبی می تواند رستم ببرد؟ چه شب نامه هایی پخش می کردند! به این پسر پیغمبر چه ها که نگفتند. کافر گفتند، یهودی گفتند، ارمنی گفتند، زرتشت گفتند، همین دستگاه پهلوی! مزدور گفتند، جاسوس گفتند!
این را یک آدم درس خوانده تحمل نمی کند. کسی که عالم به علم الدراسه است، تحمل نمی کند، می گوید: به من چه؟! من آبرویم را بدهم برای چی؟ اما آن که علم الوراثه دارد، ارث می برد از سیدالشهداء اینچنین است.(سخنرانی به مناسبت سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 76)
¤ پروانه ای بر گرد شمع قرآن و عترت
شما بنگرید امام وقتی دست به قلم می کند، از همین چهار دیواری کعبه قرآن و عترت بیرون نمی رود. یا آنجا که از بالا حرف می زند، می شود تفسیر. یا آنجا که از پائین بالا می رود به تعبیر استادشان که دعا قرآن صاعد است، شرح دعای سحر می نویسند. در همین محدوده سخن می گویند و قلم می زنند.
¤ رمز پیروزی؛ پایمردی در راه خدا
امام راحل؛ شما می بینید یک وقتی گفتند: کودتای نظامی می کنیم یا حکومت نظامی می کنیم، این که ننشست فکر بکند با کارشناسان که! گفت: بریزید بیرون! بعد همه هم آمدند بیرون، دیدند این حرف درست است. این انسان به جائی می رسد که بالاخره «کنت لسانه الذی یتکلم به» می شود. بعد از اینکه داغ حاج آقا مصطفی را دیده، مسافرت دیده؛ هیچ اهانتی نبود که به این وجود پربرکت نشود! متحجران یک تکفیر، آن سیاست بازان تفسیق؛ چیزی نبود که به نام ایشان در شب نامه و روزنامه ننویسند و نبود ایشان تحمل نکند! بعد از همه این داغ ها، این شم سیاسی باز شد، فرمود: من تو دهن این دولت می زنم!
این چنین نبود که حالا بنشیند با کارشناسان فکر بکند، مشورت بکند! انسان به جائی می رسد که کنت لسانه الذی یتکلم به. فرمود: بریزید بیرون! همه داخل و خارج نشستند، جریان حکومت نظامی را طراحی کردند؛ این بدون مطالعه، یک جا سخن حق می گوید! (سخنرانی در کنگره اندیشه های اخلاقی عرفانی امام؛ خرداد 82)
¤ میراث دار سلسله الذهب
وجود مبارک امام رضا(ع) همان طوری که سلسله الذهب دارد، بین خود تا خدا از طلا چید و گفت: حدثنی أبی، عن أبیه، عن أبیه، عن أبیه تا رسید به وجود مبارک پیغمبر. از جبرئیل. از میکائیل، از اسرافیل، از همه اینها تا به ذات أقدس اله رسید. این سلسله الذهب شد از آن طرف؛ بعد از وجود مبارک امام رضا، علماء، فقها، مراجع بزرگوار این سلسله الذهب را حفظ کردند تا سلسله جنبان سلسله الذهب، شده امام خمینی(ره).
دشمن باید بداند امام آدم کوچکی نیست. او توانست خلاء مرحوم آیت الله حائری را پر کند. او توانست این حلقه ها و سلسله الذهب را برساند تا به شاگردان امام رضا(ع).
بنابراین امام راحل جزء سلسله جنبان این سلسله الذهب است که میراث پرافتخار ذهبی امام رضا سلام الله علیه است. به معدن عصمت و وحی می رسد، از آنجا به وسیله آباء گرامی و کرام آن حضرت به ذات مقدس پیغمبر می رسد، از آنجا به ذات أقدس اله ختم می شود. (نماز جمعه قم؛ دی 81)
¤ حرف جهادی همراه با عمل جهادی
بنده در همان بحبوحه قیام ایشان رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند. دیدم بحار مرحوم علامه مجلسی را باز کرده اند و مشغول مطالعه بحث تقیه هستند. او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را می زد و فکر تقیه در ذهنش بود. اما امام حرف جهاد را می زد، فکر جهاد را می کرد، و قلبش برای جهاد می تپید. این خصوصیت را داشت. این هنر است. دیدن نار تمثیل است که مولانا گفته است، تعیین که نیست؛ خود هنر دان دیدن مرگ عیان، خود هنر دان دیدن بهشت عیان، خود هنر دان دیدن جهنم عیان، خود هنر دان دیدن غیب عیان. و امام رضوان الله تعالی علیه در بخشی از معارف اسلامی جزء یؤمنون بالغیب نبود، جزء یؤمنون بالشهاده بود. اغلب ما عاقلانه سخن می گوئیم و وهامانه کار می کنیم. الان اگر یک مرده را در یک اتاق تاریک بگذارند و به کسی بگویند: شب پیش او بخواب، برهان عقلی خوب اقامه می کند، در آن زمینه ممکن است مقاله ای بنویسد که مرده، مرده است و دیگر کاری با آدم ندارد. استدلال که می کند، می بیند بله همراه است، اما اگر بگوئید: خوب حالا شب پیشش بخواب، می ترسد. این توهمانه عمل کردن و عاقلانه سخن گفتن داب خیلی از ماهاست. اما امام عاقلانه عمل می کرد و عقلی که ذات اقدس اله به او داده بوده به حول و قوه عقل الهی، کان یقوم و یقعد، نه مثل ما که با عقل حرف می زنیم. اما فی الوهم اقوم و اقعد می گوئیم؛ چون او یمعزل عن تقیه الموت بود، هراسی نداشت. ایشان وقتی هراس نداشته باشد، شرح صدر دارد؛ چون انسانی که می ترسد، غمگین می شود (در جمع برگزارکنندگان کنگره اندیشه های اخلاقی عرفانی امام؛ بهار 82)
¤ پیشرو در مبارزه
فرق امام راحل (رض) با علمای دیگر این بود که آنها می گفتند: مردم! قیام کنید، حرکت کنید، بشورید، بشوئید، بروید. جامعه نه دیروز حرف چنین عالمی را گوش داد، نه امروز گوش می دهد. مردم حرف کسی را که نشسته است و فرمان می دهد، گوش نمی دهند.
امام راحل(رض) نفرمود: مردم! بروید. بلکه فرمود: من رفتم، شما هم بیائید. فرق او و دیگران این بود که آنها می گفتند: بر شما واجب است که مبارزه کنید؛ یعنی آنها «محرک سایق» بوده و از پشت سر سوق می دادند. می گفتند: مردم! بروید. مردم نیز گوش نمی دادند.
اما امام امت جلو افتاد، سالیان متمادی اهانت و فحش شنید، تبعید و زندان و سختی را تحمل کرد، مقدار زیادی از راه را به تنهائی طی کرد، آنگاه فریاد برآورد، فرمود: مردم! من رفتم، شما هم بیائید، مردم نیز گفتند: «لبیک! یا امام» و به دنبال او حرکت کرده و رفتند.
هر وقت عالمانی داشتیم که «محرک قیادی» بودند، موفق بودند و هرگاه عالمانی داشتیم که «محرک سیاقی» بودند، کسی به حرف آنها گوش نمی داد.(کتاب بنیان مرصوص امام خمینی(ره))
¤ معماری بر اسلوب هندسه اسلام
حضرت امام خمینی(قدس سره) نه تنها «مهندس اسلام» بود، بلکه «معمار اسلام» نیز محسوب می شد. ایشان نه تنها فهمید که دین درباره مسائل متنوع فردی و اجتماعی و نیز درباره شئون گوناگون مطالب اجتماعی چه می گوید و آنها را به صفحه کتاب آورد؛ علاوه بر آن کوشید تا دین را از صفحه کتاب بیرون آورد و در صحنه جامعه پیاده کند. او معماری بود که بر اسلوب هندسه اسلام شناسی، ساختمان عظیمی را پی افکنی کرد و بالا آورد و آن را چون «بنیان مرصوص» ساخت. (کتاب ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت)
¤ دست امام، تنها دست بوسیدنی
ما معمولا دست کسی را نمی بوسیدیم! یا زهد، یا دستورات دیگر، ما شیخ و زاهد کمتر شناسیم. یا جام باده، یا قصه کوتاه! یادمان نیست که دست کسی را بوسیده باشیم، اما با یک ایمانی دست این بزرگوار را می بوسیدیم؛ آن دستی که می گوید: من تو دهن این دولت را می زنم، آن دست بوسیدن دارد! (سخنرانی در کنگره اندیشه های اخلاقی عرفانی امام؛ خرداد 82)
¤ مرگ در قاموس امام(ره) جایی نداشت
خصوصیت بارز امام رضوان الله تعالی علیه این بود که از مرگ نمی ترسید؛ چون مرگ ارادی را تجربه کرده بود. وقتی مرگ ارادی را تجربه کرده باشی، وقتی که ترس از مرگ نباشد، انسان چیزی کم نمی آورد و بقیه مسائل برای او حل است. از این رو در مورد تبعیدشان بعد از واقعه 15 خرداد می فرمودند: این ها می ترسیدند، من نمی ترسیدم. هم چنین در واقعه 25 شوال که عوامل رژیم پهلوی بعضی از طلاب را مجروح کردند و بعضی را به شهادت رساندند و بسیاری از آقایان ترسیدند و گفتند: وقت تقیه است و ساکت شدند امام فردای آن روز در اعلامیه ای خطاب به رژیم فرمودند: شما روی مغول را سفید کردید! کسی که از مرگ نترسد، چنین آثاری دارد: «العارف شجاع کیف لا و هو یمعزل عن تقیه الموت.» و کسی از مرگ طبیعی نمی ترسد، که بالاترش را تجربه کرده باشد، و آن مرگ ارادی است. انسان وقتی امیالش را اماته کند، متحرک بالهواء نباشد، متحرک بالهوس نباشد، متحرک بالمیل نباشد، بلکه متحرک بالولایه باشد، از مرگ هراسی ندارد. وقتی که از مرگ هراسی نداشت. چنین می شود. در انجام وظیفه آن چه که جلوی دیگران را می گرفت و می گیرد، همان ترس از مرگ است.
¤ عینیت اجتماعی عرفان
امام رضوان الله تعالی علیه خصوصیاتی داشت که در دیگر عارفان کمتر بود. البته دیگر عارفان نیز خصوصیاتی داشتند که در امام فرصت ظهور و بروز پیدا نکرد. هر یک از عرفا مظهر اسمی از اسماءالله هستند. کاری که دیگران کرده اند این است که کتاب های مبسوطی در این زمینه نوشته اند، امام رضوان الله تعالی علیه فرصت این کار را پیدا نکردند، اما نوشته های دیگران را از علم به عین و از گوش به آغوش آوردند؛ چیزی که نهایت سعی و تلاش دیگران بود. (در جمع برگزارکنندگان کنگره اندیشه های اخلاقی عرفانی امام؛ بهار 82)
¤ متمایز از عالمان عارف
امام راحل(رض) در میان عالمان ربانی، همچون ستاره فروزان و قدر اول ستارگان درخشان گنبد میناست. او، در سلسله عارفان محقق جای داشت و در عین حال، از همه آنان فاصله گرفت. آنان، در سیر به سوی خدا و تقرب به او و بریدن از خلق؛ من الخلق الی الحق متوقف گشته بودند؛ ولی ایشان برای اصلاح زندگی انسان و حاکمیت قانون خدا، به سیر بالحق فی الحق رسید.
گفته اند که مرد باطنی (عارف)، پس از آرامش و اطمینانی که در سیر معنوی برایش حاصل می شود، نمی خواهد به زندگی این جهان بازگردد و در آن هنگام که به ضرورت باز می گردد، بازگشت او برای همه بشریت سود چندانی ندارد؛ اما امام راحل(ره) که وارث انبیاء الهی بود، همانند آنان بازگشت و در جریان زمان وارد گردید تا زمام تاریخ را به دست گیرد و جهان تازه ای از کمالات مطلوب را خلق کند و برای همگان مفید باشد.(کتاب ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت)
¤ ثابت قدم و هوشیار در مسیر
امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) نه تنها در نهان خود هدفی جز تحصیل حدود معطل و تحریک احکام راکد اسلام نداشت، بلکه کسانی را به یاری می طلبید یا پیشنهاد مساعدت آنها را می پذیرفت که امام گونه بوده و مقصدی جز جذب جمال الهی نداشتند و هرگز فرد یا گروهی که دربراندازی نظام طغیان و سلطه یا راه اندازی نظام قسط و عدل، هوس مدارانه مبارزه می کردند یا خودخواهانه می اندیشیدند به یاری طلب نمی کرد و پیشنهاد شرکت چنین کسانی را در نهضت اسلامی طرد می نمود. اجازه نمی داد قیام خالصانه مسلمین با حضور برخی افرادی که انحراف فکری یا التقاط عقیدتی یا فساد اخلاقی دارند مشوب و آلوده گردد.
(مقدمه کتاب بنیان مرصوص امام خمینی(ره) )
¤ دین به مثابه ناموس
ما در شورای عالی قضائی یک مسئولیتی داشتیم. به عرض امام رساندند که بعضی از دستگاه ها گاهی خلاف شرع انجام می دهند. همه ماها را خواستند. از تک تک این آقایان اقرار گرفتند و شهود هم شهادت دادند. وقتی من دیدم برای ایشان ثابت شد که در فلان جا خلاف شرع پیدا شده، -خدایم شاهد است- دیدم صورت این پسر پیغمبر سرخ شد، مثل اینکه به ناموس او تجاوز شده! او دین را ناموس می دانست. اگر به کسی بگویند: به ناموس تو تعدی شده، تحمل می کند؟ او تصمیم می گیرد، اما با صورت سرخ! دیدم مثل آتش شد. این را می گویند دین .(سخنرانی در همایش امام خمینی (ره) و قلمرو دین؛ خرداد85)
¤ قهر و مهر ولائی، متوجه شرق و غرب
امام خمینی گاهی «کاخ سفید غرب» را مورد قهر ولائی خود قرار داده و می گوید: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» و زمانی «کاخ کرملین شرق» را چون کوخ محروم نشین مورد تفقد ولائی قرار داده، و صدر هیئت رئیسه و دیگران را به دین اسلام دعوت می کند تا از شراره الحاد برهند و به نور توحید برسند. (مقدمه کتاب آوای توحید)
¤ عبور از بحرانها با خلوص و تقوا
اگر نبود نماز شب امام، نبود خلوص او، نبود توسل او، نبود ضجه و ناله او، نبود آن اربعین گیری های او، ما اینقدر در این طوفانها محفوظ نمی ماندیم. هر روز ما در مملکت (سونامی) داریم. مگر سونامی این است که فقط بدن را رها کند؟ آنکه بتواند جان را منقلب کند، آن از هر سونامی بدتر است. اگر این است، ما باید خیلی مواظب خودمان باشیم. (سخنرانی در همایش امام خمینی(ره) و قلمرو دین؛ خرداد85)
¤ محبت امام، شعبه ای از عشق الهی
الان چند سال است که امام رحلت کرده، اینکه پیاده چند فرسخ راه بروید تا حرم، این همان عشق الهی است دیگر! چه طور کربلا را پیاده می روند؟ همانطور است دیگر! اینها برای نفت و گاز که این کار را نمی کردند! اینها برای دین این کار را می کردند. برای حفظ دین بود. آنوقت این امانت الهی الان به دست ما سپرده شده! حفاظت از دین باعث شد محبت امام در دلهای شرق و غرب نفوذ کند.(سخنرانی به مناسبت سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 76)
¤ رهبر تمامی انقلاب ها
صدها رهبران ثوره و انقلاب؛ خواه در خاور دور و نزدیک ،خواه در خاورمیانه و خواه در باختر دور و نزدیک، به عرصه هستی عرضه می شوند، اما امام رحیل ما (قدس سره) امام همه آنهاست. زیرا اگر کسی کاری کند که هم فکر امت بودن را در مردم و هم فکر امام بودن را در رهبران احیاء کند، او مثل اعلای والسابقون الاولون است و امام راحل(رض) اولین کسی بود که در قرون اخیر به این مقام منیع بار یافت؛ طوبی له و حسن مآب. (کتاب بنیان مرصوص امام(ره))
¤ توفیق دولت و ملت تنها در امتداد راه امام
وقتی نام و یاد امام می ماند که مردم امامی فکر بکنند، نه اینکه حرف امام در لب باشد و فکر طاغوتیان در ذهن. دهه فجر ده روزه، کار صدساله کرد. اگر گفتند: یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود، یک. و اگر گفتند: این طفل یک شبه ره صد ساله می رود، دو. چون این مکتب، مکتبی است که لیله القدر دارد، این لیله القدر یک شبه، کار هشتاد ساله را می کند. این دهه فجر کار هشتاد ساله را کرد و به ثمر رسید. و این در صورتی است که مردم امامی حرف بزنند و امامی فکر کنند و امامی عمل کنند.
و اگر خدای ناکرده امامی حرف بزند و دیگرگونه بیندیشد، همین مردمی که ممکن است یک شبه ره صد ساله بروند، یتیهون فی الارض أربعین سنه(4) شده و سالها به مقصد نرسند. (سخنرانی در کنگره اندیشه های اخلاقی عرفانی امام(ره)؛ خرداد 82)
¤ فقدان امام
چون احدی کار امام راحل (قدس سره) را انجام نداد و ره آورد آن حضرت را به جهان بشریت ارائه نکرد؛ همان طوری که حضرت امیرالمؤمنین علیه آلاف التحیه و الثناء بعد از ارتحال نبی اکرم(ص) به آن حضرت خطاب کرده و عرض نمود: ای رسول اکرم! با مرگ تو فضیلتی را از دست دادیم که با مرگ هیچ کس چنین ضایعه ای دامن گیر امت اسلامی و جهان بشریت نمی شد؛ لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت احد(1)، امت گرانقدر ایران اسلامی نیز به روح مطهر سلیل نبی اکرم، امام راحل عرض می کنند: «السلام علیک یابن رسول الله، لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت احد من العلماء الربانیین».
و همان طوری که حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه بعد از ارتحال نبی اکرم(ص) مدتها در حال سوگ و ماتم بود، خضاب نکرده و فرمود: ما مصیبت زده هستیم؛ الخضاب زینه و نحن قوم فی مصیبه(2)، و در حال دفن به نبی اکرم(ص) عرض کرد: ای نبی اکرم! صبر خوب است، مگر در مرگ تو؛ و جزع نارواست، مگر در فقدان تو؛ زیرا ما چیزی را از دست دادیم که بی سابقه بود؛ ان الصبر لجمیل الا عنک و ان الجزع لقبیح الا علیک(3)، مسلمانان جهان عموماً و مردم ایران اسلامی خصوصاً، خاطره غمبار ارتحال امام خمینی(قدس سره) را همواره زنده نگه می دارند، زیرا آنها چیزی را از دست داده اند که تاکنون بی سابقه بود.
(کتاب بنیان مرصوص امام(ره))
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه/ خطبه 226
2- نهج البلاغه/ حکمت 465
3- نهج البلاغه/ خطبه 226
4- سوره مائده/ آیه 26