تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۹:۵۷  ، 
کد خبر : ۹۴۰۶۰

معیارهاى انتخاب کارگزاران در اندیشه امام خمینى


نویسنده: حمید رسایى
اللهم بلى، لاتخلو الارض من قائم لله بحجه، اما ظاهرامشهورا او خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله وبیناته. (1)
آرى! مشیت الهى، چنین تعلق یافته که زمین، از حجت او خالى‏نباشد و این برهانهاى خداوند، در روزگارى، همچون رسول اکرم ویازده امام معصوم، آشکار هستند و در عصرى دیگر، همچون امام‏عصر(عج) پنهان و در پس پرده غیبت. اما نکته مهم در کلام امام‏على(ع) اشاره به علت‏خالى نبودن زمین از حجت الهى است و این،بدان جهت است که رهنمودهاى روشنگر الهى از معنا تهى نشوند.
على(ع) در سخنى دیگر، وجود حجتهاى الهى را بازدارنده مسلمانان‏از تفرقه و تشتت مى داند:
اللهم انه لابد لک من حجج فى ارضک حجه بعد حجه على خلقک،یهدونهم الى دینک ویعلمونهم علمک کیلا یتفرق اتباع‏اولیائک. (2)
و اما آن گاه که این حجت‏خدا نیز در پس پرده غیبت قرار گرفت،عالمان دین،مسندنشینان این عرصه هستند; چراکه حضرت حجت، خودچنین فرموده که:
واما الحوادث الواقعه فارجعوا الى رواه حدیثنا، فانهم حجتى‏علیکم وانا حجه الله علیهم. (3)
و اما در حوادثى که رخ مى دهد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید;
چراکه آنان، حجت من بر شمایند و من، حجت‏خدا بر آنانم.
امام خمینى(ره) را بحق مى توان از حجتهایى نام برد که امام‏عصر(عج) به آن اشاره فرموده است. آن مرد الهى، سراسر زندگى اش‏را مطابق بایدها و نبایدهاى دین محمد(ص) ساخت و جز حق‏نیندیشید و نگفت; و از این روى، هرگز دچار دوگانگى در اندیشه‏نشد و همواره در مسیر حق، قدم نهاد. اساسا مردان خدا که تمامى‏وجودشان غرق در بندگى خداى متعال است، چنین اند و دستورهاى‏انسان ساز ائمه اطهار(ع) تا آنجا با گوشت و پوست آنان آمیخته‏که غیر از سخن حق نمى گویند; چنانکه على بن موسى الرضا(ع)توصیفشان فرموده است:
ان العبد اذا اختاره الله عز وجل لامور عباده شرح صدره لذلک‏و اودع قلبه ینابیع الحکمه والهمه العلم الهاما، فلم‏یعى‏بعده بجواب ولایحیر فیه عن الصواب. (4)
هنگامى که خداوند تعالى، بنده اى را براى [رهبرى و] تدبیرکاردیگر بندگانش برمى گزیند، به او سینه اى گشاده مى بخشد و درقلبش چشمه هاى حکمت را به امانت مى سپارد و دانش را به گونه‏اى خاص، به او الهام مى کند. از آن پس، در پاسخ به هیچ پرسشى‏در نمى ماند و به سردرگمى دچار نمى شود.
و امام(ره) حقیقتا مصداق این سخن بود; چراکه در سخنان حکیمانه‏او هیچ یک از پرسشهاى جامعه ما نبود که بى پاسخ مانده باشد. اومصداقى بود براى: (من یتق الله یجعل له مخرجا). (5)
ما در این نوشتار، در پى آنیم تا با جستارى در سخنان آن حکیم‏الهى، معیارهاى انتخاب مسئولان و کارگزاران نظام اسلامى راجستجو کنیم و سپس به تطبیق آن با سخنان گهربار معصومان(ع)بپردازیم.
و اما شرایط واگذارى مسئولیت در نظام جمهورى اسلامى از دیدگاه‏امام خمینى(ره) عبارت انداز:
1. وفادارى به اسلام و جمهورى اسلامى
در نظام اسلامى ایران که برپایه توحید و ایمان به خداى تعالى‏استوار گشته است، اعتقاد به اسلام و شناخت آن به عنوان مکتبى‏که در تمام شئون زندگى انسانها داراى برنامه و هدف است، وهمچنین وفادارى به احکام آن، از شرایط بدیهى و اولیه یک مسئول‏است. امام(ره) بدین نکته چنین اشاره مى فرماید:
انتخاب اصلح براى مسلمین، یعنى انتخاب فردى که تعهد به اسلام وحیثیت آن داشته باشد. (6)
ملت مبارز متعهد، با مطالعه دقیق در سوابق اشخاص و گروهها،آراى خود را به اشخاصى دهند که به اسلام عزیز و قانون اساسى،وفادار باشند... انحراف از این امر مهم اسلامى، خیانت‏به اسلام‏و کشور است و موجب مسئولیت عظیم است. (7)
چرا که اساسا کسى که اعتقاد به اسلام ندارد و تعهدى نسبت‏به‏احکام آن نشان نمى دهد، نمى تواند مجرى قوانین اسلام و احکام‏آن در جامعه دینى باشد; همان گونه که امام على(ع)، چنین شرطى‏را در مورد رهبر مسلمانان بیان مى فرماید:
على الامام ان یعلم اهل ولایته حدود الاسلام والایمان. (8)
بر رهبر و امام است که مردمش را با قوانین اسلام و ایمان به‏خداى تعالى آشنا سازد.
در دیدگاه دینى سیاسى امام راحل(ره)، فاصله اى میان اسلام وجمهورى اسلامى وجود ندارد; بلکه جمهورى اسلامى، نظام کاربردى‏قوانین اسلام و قرآن است که با راى قاطع مردم مسلمان، سامان‏یافته و از آن روى که استوانه هاى این نظام اسلام، برپایه هاى‏حقوقى قانون اساسى استوار است، امام(ره) در عین اعتقاد به‏اسلام، اعتقاد به جمهورى اسلامى و قانون اساسى را نیز شرط یک‏کارگزار صالح در نظام اسلامى مى داند. (9)
2. التزام و اعتقاد به ولایت فقیه
بر کسى پوشیده نیست که امروزه، نبود رهبرى واحد در جهان اسلام،از اسباب و علل ضعف و رکود مسلمانان است و در مقابل، وجودرهبرى جامع الشرایط و فقیهى آشنا به احکام الهى، از مهمترین‏عوامل به ثمر رسیدن حکومت دینى در کشور اسلامى ما بوده است.
ولایت فقیه جامع الشرایط، ضامنى است مطمئن بر اجراى احکام اسلام‏ناب محمدى در زمان غیبت امام معصوم(ع). از این روى، اعتقاد به‏مسئله رهبرى و ولایت فقیه در امر حکومت و نظارت بر آن، ازاساسى ترین شرایط یک کارگزار در حکومت دینى است; چرا که اساساحکومتى که براساس تایید و تنفیذ ولى امر برپا نشده باشد ومجریان آن از چنین رابطه اى با ولى برخوردار نباشند، نمى‏تواند یک حکومت دینى باشد.
بدین جهت، امام خمینى(ره) در سفارش به مردم، وجود چنین شرطى رادر یک کارگزار نظام اسلامى، لازم و ضرورى دانسته، مى فرماید:
ما اوصاف رئیس جمهور و اوصاف وکلایى[را] که بعد مى خواهید ان‏شاء الله تعیین کنید، باید بگوییم و شما خودتان انتخاب کنید واز تفرقه و تفرق پرهیز کنید... [اصلح] شخصى است که تعهد به‏اسلام دارد; اعتقاد به قوانین اسلامى دارد و در مقابل قانون‏اساسى، خاضع است و اصل صدودهم [آن را که] ظاهرا راجع به ولایت‏فقیه است، معتقد است و وفادار است نسبت‏به او. یک همچو شخصى راشماها خودتان انتخاب کنید و گروههاى مردم را هم وادار کنید که‏یک همچو شخصى را انتخاب کنند و از تفرقه بپرهیزید. (10)
از دیدگاه امام خمینى(ره)، چنانچه امور دولت اسلامى و کارگزاران‏آن با نظارت ولى فقیه که جانشین امام معصوم است انجام‏شود، حکومت دینى از آسیب و خطر در امان خواهد ماند; چرا که‏ولى فقیه براساس گزینه ها و شرایطى ولایت مى یابد که تا آن‏شرایط وجود دارد، خطرها و اشتباهات به حداقل مى رسد:
امر دولت اسلامى، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى به‏این مملکت وارد نخواهد شد. (11)
این تاکیدات، علاوه بر آنکه با استدلالات کلامى حجیت ولایت فقیه‏سازگار است، نشئت‏یافته از احادیث‏خجسته امامان معصوم(ع) دراطاعت از ولى فقیه است. (12)
امام صادق(ع) در جواب عمر بن حنظله که از ایشان در مورد مراجعه‏به سلاطین یا قضات جور پرسید، شدیدا چنین کارى را منع نمود ودستور مراجعه به ولى فقیه جامع الشرایط را صادر نمود:
انظروا الى من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر فى حلالناوحرامنا وعرف احکامنا، فارضوا به حکما، فانى قد جعلته‏علیکم حاکما، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه، فانمابحکم الله قد استخف و علینا رد و الراد علینا الراد على‏الله وهو على حد الشرک بالله. (13)
[در مواقع سردرگمى] به راویان حدیث ما و آنان که در حلال و حرام‏احکام ما نظر مى کنند و احکام ما را مى شناسند، مراجعه کنید وبه حکم آنان، راضى باشید. من آنان را بر شما حاکم و ولى قراردادم، پس اگر چنین ولى امرى حکمى داد و از او قبول نشد، حکم‏خدا سبک شمرده شده و ما را رد کرده اید، و کسى که با مامخالفت کند، با خدا مخالفت نموده و در مرز شرک به خدا قرارگرفته است.
بنابراین، اعتقاد و وفادارى به ولى امر، یکى از شرایطزمامداران از دیدگاه امام(ره) است.
3. برخوردارى از شعور سیاسى
در روایات ائمه اطهار(ع)، برخوردارى زمامداران از شعور و آگاهى‏سیاسى، به عنوان یکى از شرایط مهم و نگهدارنده عمود حکومت‏یادشده است و على(ع)، آن را باعث استوارى جامعه و استمرار حکومت‏دانسته است:
حسن السیاسه قوام الرعیه. (14)
سیاست نیکو، استوارى جامعه است.
من حسنت‏سیاسته دامت رئاسته. (15)
آنکه سیاستش نیکو باشد، ریاستش طولانى شود.
زمامدارى که قدرت تشخیص خیر و صلاح مسلمانان را ندارد و ازاستقلال لازم براى حفظ عزت مسلمانان برخوردار نیست، نمى تواندبه درستى ریاست نماید و حتى موجب ضررهاى جبران ناپذیر خواهدبود; چنانکه امام على(ع) مى فرماید:
سوء التدبیر، سبب التدمیر. (16)
سیاست نادرست، موجب نابودى [جامعه] است.
آفه الزعماء، ضعف السیاسه. (17)
آفت زمامداران، ناتوانى در بینش سیاسى است.
من قصر عن السیاسه، صغر فى الرئاسه. (18)
کسى که در سیاست کوتاه بین باشد، ریاستش کوچک شود.
امام خمینى(ره) نیز در بیان شرایط مسئولان نظام اسلامى، شرط بینش‏سیاسى را به جهت مقابله با دشمنان و حل و عقد امور، لازم وضرورى انگاشته است:
راى خود را به شخصى که... داراى بصیرت در امر دین و دنیا ومنزه از گرایش به شرق و غرب و مکتبهاى انحرافى و داراى دیدسیاسى است، بدهید. (19)
مجلس، اشخاص سیاسى لازم دارد; اشخاص اقتصاددان لازم دارد; اشخاص‏سیاستمدار لازم دارد; اشخاص مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد. (20)
انتخاب اصلح براى مسلمین، یعنى انتخاب فردى که تعهد به اسلام وحیثیت آن داشته باشد و همه چیز را بفهمد; چون در مجلس، اسلام‏تنها کافى نیست; بلکه باید مسلمانى باشد که احتیاجات مملکت رابشناسد و سیاست را بفهمد. (21)
نکته قابل توجه در این بحث، اشاره به اخلاق سیاسى رایج در میان‏کارگزاران حکومتها در دنیاست. سیاست در عرف امروز، رسیدن به‏هدف است، با هر وسیله ممکن و به عبارت دیگر، تن دادن به قواعدو ملازمات بازى سیاسى است. چنین سیره اى، اختصاص به سیاست‏بازان امروز ندارد; بلکه سابقه آن به دوره زعامت اهل بیت(ع)نیز مى رسد. دشمنان اهل بیت(ع) از هر نیرنگ و وسیله اى براى‏دستیابى به اهداف خود، بهره مى جستند و در مقابل آنها،سیاستمداران تکلیف گرایى چون اهل بیت(ع)، همواره خط بطلان براین نگرش کشیده، آن را مردود و مطرود مى دانستند.
آنان به مفهوم رسمى سیاست، سیاستمدار نبودند; ولى فاقد بینش‏سیاسى نیز نبودند; بلکه مقیدات به اخلاق اسلامى، آنان را از این‏راهکارها باز مى داشت; به طورى که على(ع) مى فرماید:
لولا ان المکر والخدیعه فى النار لکنت امکر الناس. (22)
اگر جایگاه فریب و نیرنگ در آتش دوزخ نبود، من فریبکارترین‏مردم بودم.
و در جاى دیگر مى فرماید:
هیهات! لولا التقى، لکنت ادهى العرب. (23)
هیهات که اگر پرهیزگارى نبود، من زیرک ترین عرب بودم.
بر این اساس، امام خمینى(ره) نیز که هشدارها و اندرزهایش‏برگرفته از سیاستهاى معصومان(ع) است، استفاده از روشهاى‏ناپسند و غیر اسلامى را در پیشبرد اهداف سیاسى، جایز نمى‏شمارد، هرچند هدف‏2 اسلامى باشد:
از آقایان کاندیداها و دوستان آنان، انتظار دارم که اخلاق اسلامى‏انسانى را در تبلیغ براى خود و کاندیداهاى خویش، مراعات واز هرگونه انتقاد از طرف مقابل که موجب اختلاف و هتک حرمت‏باشد، خوددارى نمایند که براى پیشبرد مقصود، ولو اسلامى باشد،ارتکاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگیزه هاى غیر اسلامى‏است. (24)
4. تخصص و تعهد
از شرایط کارگزاران نظام اسلامى از دیدگاه امام خمینى(ره)، تخصص‏به همراه تعهد آنان بوده است. از آنجا که دنیاى امروز به سمت‏علمى تر شدن به پیش مى رود و علوم مختلف، در حال انفکاک وتجزیه به شاخه هاى خاص خود هستند، استفاده از متخصصان در رشته‏هاى مختلف، امرى است غیرقابل انکار. امام على(ع) در اهمیت‏تخصص و تخصصى نمودن امور مى فرماید:
قیمه کل امرء ما یحسنه. (25)
ارزش هر کس، همسنگ کارى است که انجام آن را به نیکویى مى‏تواند.
من اوما الى متفاوت خذلته الحیل. (26)
هر که خود را درگیر کارهاى متفاوت کند (و تخصص در یک کارنیابد)، از آشنایى با رمز و راز کارها بى بهره ماند.
قطعا تخصص، زمانى ارزش خواهد داشت که در اختیار اهداف عالى‏انسانى و الهى قرار گیرد; وگرنه ابزارى خواهد بود در جهت ظلم‏و ستم به مردم، و وسیله اى در به انحراف کشیدن آنان. از این‏رو، در تعابیر متون اسلامى، تخصص در کنار تعهد به عنوان یک‏ارزش مطرح شده است. امام خمینى(ره) بر همین اساس، تخصص باتعهد را به عنوان یکى از شرایط کارگزاران نظام اسلامى مطرح‏نموده است:
این مجلسى است که باید سیاست نه شرقى نه غربى را در جهان دوقطبى اجرا کند و احکام سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى‏اسلام را که به طاق فراموشى سپرده شده بود و قرنها منزوى بود،به صحنه آورد; و چنین مجلسى است که قدرت روحى مافوق عادى وقدرت تشخیص مسائل پیچیده جهان و قدرت تصمیم گیرى هاى قاطع، بى‏گرایش به دو قطب الحادى و سرمایه دارى را لازم دارد... چنین‏مجلسى در کمیسیونهاى مختلفش کارشناسان و متخصصان متعهد و زبردست لازم دارد. (27)
تعهد به معناى امین بودن و خود را در قبال کار پذیرفته شده،مسئول دانستن است. آیات الهى و روایات منقول از ائمه اطهار(ع)نیز موید این نکته (همراهى تخصص و تعهد) است. قرآن کریم، درآیات خود به ما مى آموزد که باید کار را به دست کاردان‏بسپاریم; کسى که هم توانایى اجرایى انجام دادن کار را از نظرمدیریتى و اجرایى داشته باشد و هم پاسدار حقوق مردم بوده، نسبت‏به آن، متعهد باشد. از این رو، آنجا که قید تخصص را ذکرنموده، آن را با قید (امانت) و (تعهد) قرین ساخته است.
در سوره نمل، در آنجا که داستان حضرت سلیمان(ع) و زن فرمانرواى‏یمنى بیان شده است، آمده که حضرت سلیمان(ع) از اطرافیان خودپرسید:
یا ایها الملا ایکم یاتینى بعرشها قبل ان یاتونى مسلمین. (28)
یکى از حضار مجلس در پاسخ به سلیمان(ع) گفت:
انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک، انى علیه لقوى امین. (29)
من آن را قبل از آنکه از مکانت‏به پا خیزى، برایت مهیا مى‏سازم. همانا من بر این کار، توانا و امین هستم.
همراهى دو واژه (قوى) و (امین) در این آیه و آیات دیگر که‏خواهد آمد، این نکته را مى فهماند که تخصص به تنهایى کافى‏نیست; بلکه امانت و تعهد نیز از شروط کارگزار اصلح است.
داستان موسى و دختران حضرت شعیب(ع) نیز به ارزش تعهد و تخصص،اشاره دارد. موسى(ع) پس از کمک به دختران حضرت شعیب(ع)، مورددعوت آن حضرت قرار مى گیرد و طبق نقل قرآن کریم، دختر شعیب(ع)به پدرش مى گوید:
یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوى الامین. (30)
اى پدر! او را براى خدمت‏2 اجیرکن که همانا بهترین کارگزار وخدمتگذار است; [انسانى] توانمند و امین است.
یوسف(ع) نیز آن گاه که به مقام وزارت اقتصاد مصر رسید، در بیان‏اصلح بودن خود براى آن جایگاه فرمود:
اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم. (31)
قرآن کریم، تخصص همراه با تعهد را در کوچکترین کارها تا حساس‏ترین آنها لازم مى داند; از شبانى تا مقام وزارت و فرمانروایى.
امام امت(ره)، در سخنان خود که برگرفته از همین آیات الهى است،همواره تخصص را در کنار تعهد، لازم و ضرورى شمرده است; ازپذیرش مسئولیت هاى کوچک در نظام، چون عضویت در شوراى شهر تانمایندگى مجلس شوراى اسلامى و ریاست جمهورى:
اشخاصى [را] که متعهد هستند، اشخاصى که سالم هستند; اشخاصى[را] که بصیرت دارند و هیچ انحراف ندارند و در صراط مستقیم‏انسانیت هستند، به مجالس و مجلس شورا بفرستیم، تا این که ان‏شاء الله اسلام به آن معنایى که هست، اسلام به این حقیقى که‏هست، در ایران پیاده بشود. (32)
افراد باید اولا مسلمان باشند و ثانیا معتقد به نهضت‏باشند;
امین باشند در کارهایشان; ایمان حقیقى داشته باشند; متعهدباشند نسبت‏به احکام اسلام. (33)
[مردم،] یک اشخاصى [را] که امین هستند، اشخاصى [را] که معروف‏اند پیششان به امانت، به دیانت، به خدمت‏به مردم، آنها راتعیین کنند. (34)
5. حسن سابقه و عدم احتمال انحراف
انسان، اساسا موجودى است اجتماعى و ناگزیر از ارتباط باهمنوعان خود است و از طرفى دیگر، موجودى است انتخابگر. انسان‏در نوع گزینش ها و ارتباطات خود، مى تواند به سراغ نیکان وپاکان رفته، نامى نیک از خود به یادگار نهد; همچنین مى تواندبا انسانهاى پست ارتباط داشته، در خدمت طاغوتها باشد.
از بهترین اسباب شناخت افراد، بررسى گذشته و خط سیر فکرى آنان‏و نیز نوسانات موجود در زندگى شان است و این خود، وسیله مناسبى‏است در نقد و بررسى آنان. على(ع) در عهدنامه خود خطاب به مالک‏اشتر، او را از گزینش افرادى که با طاغوتها رابطه داشته اند،منع مى کند; چرا که همواره احتمال انحراف این اشخاص وجود دارد:
ان شر وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیرا ومن شرکهم فى‏الاثام، فلایکونن لک بطانه. (35)
همانا بدترین وزیرانت، آنانى هستند که پیش از تو وزارت اشراررا به عهده داشته و در جنایتشان شریک بوده اند; پس به هیچ وجه‏همرازشان مگیر.
امام خمینى نیز با آگاهى کامل، چنین شرطى را در مورد کارگزاران‏نظام اسلامى لازم شمرده، نه تنها قطع و یقین به عدم انحراف راکافى نمى داند، بلکه احتمال انحراف در اشخاص را نیز خطرناک مى‏خواند:
باید به اشخاصى که احتمال انحراف در آنان مى رود، راى ندهند;
احتمال انحراف عقیدتى، اعمالى یا اخلاقى، باعث مى شود که به‏چنین اشخاصى اعتماد نمى شود کرد و راى به آنان، موجب مسئولیت‏خواهد بود. (36)
افراد[ى که انتخاب مى شوند]، باید... سوابق انحراف و سوءنداشته باشند... و مخالف با طاغوت باشند. (37)
امام على(ع)، در ادامه نصیحت‏خود به مالک اشتر، به او سفارش‏نموده تا با نیکان رابطه برقرار سازد و آنها را بشناسد، تاکارگزاران نظام را از میان آنانى که از حسن سابقه برخوردارندو از خانواده هاى مذهبى و ریشه دار هستند، انتخاب نماید:
ثم الصق بذوى المروئات والاحساب واهل البیوتات الصالحه‏والسوابق الحسنه... ثم انظر فى امور عمالک... وتوخ من‏اهل البیوتات الصالحه والقدم فى الاسلام المتقدمه. (38)
با کسانى در پیوند تنگاتنگ باش که از خانواده هاى ریشه دار وشایسته و داراى پیشینه اى درخشان اند... سپس در امورکارگزارانت، ژرف بنگر... و براى کارهایت کسانى را برگزین که‏از تجربه و نجابت‏بهره مندند و از خانواده هاى ریشه دار وشایسته و پیشتاز پیش از پیروزى اسلام هستند.
على(ع) در ادامه سخن، علت این نوع انتخاب را چنین بیان مى‏فرماید:
فانهم جماع من الکرم وشعب من العرف... فانهم اکرم اخلاقاواصح اعراضا واقل فى المطامع اشرافا وابلغ فى عواقب الامورنظرا. (39)
اینان به مجموعه اى از بزرگوارى ها آراسته اند و ریشه در ارزش‏ها و نیکى ها دارند... چنین کسانى، در اخلاق برترند و درآبرومندى، سالمتر; به آزمندى هاى مادى کمتر چشم دارند و به‏پایان کارها بیشتر مى اندیشند.
امام امت(ره) نیز بر همین اساس، حسن سابقه را در میان‏کارگزاران و مدیران، یکى از شرایط انتخاب معرفى نموده است:

امید است ملت مبارز متعهد، با مطالعه دقیق در سوابق اشخاص وگروه ها، آراى خود را به اشخاصى دهند که... به حسن سابقه وتعهد به قوانین اسلام... معروف و موصوف باشند. (40)
از نکات قابل توجه در میان هشدارهاى آن حکیم الهى، توصیه به‏مراقبت و فریب نخوردن از سیاست‏بازان و منافقان است:
خوف آن دارم که تبلیغات براى اشخاصى که به اسلام و جمهورى اسلامى‏اعتقاد ندارند و اعمال و گفتار آنان در این یک سال، شاهد آن‏است و اکنون براى راه پیدا کردن به مجلس و براى کارشکنى وجنجال در محیط مقدس مجلس شوراى اسلامى، خود را هوادار اسلام ومسلمان جا مى زنند، در قشرى از ملت و جوانان پاکدل، تاثیر کندو آراى مقدس خود را به کسانى دهند که به نفع اجانب، با اسلام وجمهورى اسلامى مخالفت اساسى دارند. (41)
این هشدارهاى دلسوزانه نیز برگرفته از تعالیم مکتب على(ع) است‏که مى فرماید:
ثم لا یکن اختیارک ایاهم على فراستک واستنامتک وحسن الظن‏منک، فان الرجال یتعرفون لفراسات الولاه بتصنعهم وحسن‏خدمتهم ولیس وراء ذلک من النصیحه والامانه شى‏ء ولکن‏اختبرهم بما ولوا للصالحین قبلک، فاعمد لاحسنهم کان‏فى العامه اثرا و اعرفهم بالامانه وجها فان ذلک دلیل على‏نصیحتک لله و لمن ولیت امره. (42)
مبادا در گزینش مسئولان و کارگزاران خود، بر تیزهوشى و شناخت‏شخصى و خوش باورى خویش تکیه کنى که فرصت طلبان جامعه، مى‏کوشند تا با تصنع و خوش خدمتى، خود را در نگاه زمامداران‏بیارایند; در حالى که در پس آن نقاب تزویر، نشانى از امانت ودلسوزى ندارند. آنچه مى تواند در شناختت ملاک آزمون باشد،چگونگى همکارى آنان با شایستگان پیش از توست. پس بر کسانى‏تکیه داشته باش که از خود در میان انبوه مردم، خاطره هایى‏زیباتر به یادگار گذاشته اند و به امانت، شهره ترند، که این‏باریک بینى، خیرخواهى تو را براى خدا و ولیت‏به اثبات رساند.
6. اخلاق اسلامى
در آیات الهى و روایات معصومان(ع)، خلق نیکو، حکمت نهایى وحى وعلت‏بعثت پیامبر اکرم عنوان شده است. خداوند در قرآن، اخلاق‏نیکوى پیامبر(ص) را باعث استحکام حکومت و جذب مردم دانسته‏است:
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب‏لانفضوا من حولک.
از پرتو رحمت الهى، در برابر آنان نرم و مهربان شدى، و اگرخشن، تندخو و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى شدند.
در دستورات ائمه اطهار(ع)، علاوه بر آنکه عامه مردم به کسب خلق‏الهى تشویق شده اند، نسبت‏به مدیران و مسئولان جامعه اسلامى نیزاهتمام خاصى شده است. امام على(ع) خطاب به کسانى که خود راپیشواى مردم قرار مى دهند، مى فرماید:
من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم‏غیره ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه ومعلم نفسه‏ومودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم. (43)
هر که خود را پیشواى مردم سازد، باید که پیش از تعلیم مردم به‏تعلیم خود بپردازد و با عملش تادیب نماید، نه زبانش; و آنکه‏خود را تعلیم دهد و با ادب سازد، شایسته تر به احترام است تاآنکه[فقط] مردم را تعلیم مى دهد و ادب مى آموزد.
امام خمینى(ره) که خود، تبلورى از اخلاق انبیا و اوصیا بود وبراساس همین آیه شریف، ملتى را به دور خود جمع نمود، مى‏فرماید:
در مسائل، ملایمت و جهت رحمت، بیشتر از جهت‏خشونت تاثیر مى‏کند. من در زمان اختناق رضاخانى، وقتى در مدرسه فیضیه صحبت مى‏کردم، آن گاه که از جهنم و عذاب الهى بحث مى کردم، همه خشکشان‏مى زد; ولى وقتى از حمت‏حرف مى زدم، مى دیدم که دلها نرم مى‏شود و اشکها سرازیر مى گردد و این، تاثیر رحمت است. با ملایمت،انسان بهتر مى تواند مسائل را حل کند تا شدت. (44)
معاذ بن جبل که فرستاده پیامبر اکرم به منطقه یمن بود، مى‏گوید:
آخر ما اوصانى به رسول الله حین وضعت رجلى فى الغرز ان‏قال: احسن خلقک للناس یا معاذ بن جبل! (45)
آخرین سفارش رسول خدا، آن گاه که پا در رکاب اسب نهادم، این‏بود: اى معاذ بن جبل! اخلاقت را با مردم نیکو کن.
چرا که به فرموده امام على(ع):
لا یراس من خلا عن الادب. (46)
سرپرست و رئیس نمى شود کسى که از ادب [و اخلاق اسلامى] بهره اى‏نبرده است.
و مالک اشتر نخعى را از استفاده از چنین اشخاص منع مى کند:
فول على امورک خیرهم واخصص رسائلک التى تدخل فیها مکائدک‏واسرارک باجمعهم لوجوه صالح الاخلاق. (47)
کارهایت را به بهترین آنها[کارگزارانت] بسپار و نامه هاى سرى ونقشه ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذار که داراى‏نیکوترین اخلاق باشد.
امام امت(ره) نیز در سفارش خود به ملت ایران، بر همین اصل مهم‏تکیه نموده، سفارش مى کند که نمایندگانى انتخاب نمایند که مزین‏به اخلاق اسلامى باشند:
وکیلهایى که آراسته هستند به اخلاق خوب، متعهد هستند به اسلام...
را انتخاب کنید. (48)
مجلس، مجلس اسلامى است و باید اخلاق همه در انتخابات هم اخلاق‏اسلامى باشد. (49)
7. ساده زیستى
گرفتار جاذبه هاى دنیایى و تجملات زندگى مادى شدن، از آفات اصلى‏یى است که هر کارگزار و مدیرى را تهدید مى کند. آنانى از این‏مهلکه جان سالم به در مى برند که نفس سرکش را رام کنند و به‏فرموده امیرالمؤمنین، دنیا را سه طلاقه نمایند.
امام خمینى(ره) که نمونه کاملى از این گونه مردان بود، خطاب به‏مسئولان نظام اسلامى مى فرماید:
اگر مى خواهید بى خوف و هراس، در مقابل باطل بایستید و از حق‏دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته آنان و شیاطین وتوطئه هاى آنان، در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به‏در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به‏مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى‏بزرگ براى ملتهاى خود کرده اند، اکثرا ساده زیست و بى علاقه به‏زخارف دنیا بوده اند; چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى، نمى‏توان ارزشهاى انسانى اسلامى را حفظ کرد. (50)
تجارب امام(ره) و اندرزهاى ایشان، همگى نشئت‏یافته ازهشدارهایى است که ائمه اطهار(ع) گوشزد مى کردند; همان گونه که‏از نامه امام على(ع) به منذر بن جارود عبدى که گزارش گرایش‏او به دنیا و خیانتهایش به امام(ع) رسیده بود همین معانى‏فهمیده مى شود:
تعمر دنیاک بخراب آخرتک و تصل عشیرتک بقطیعه دینک! ولئن کان‏ما بلغنى عنک حقا لجمل اهلک وشسع نعلک خیر منک ومن کان‏بصفتک فلیس باهل ان یسد به ثغر او ینفذ به اثر اویعلى له قدر، او یشرک فى امانه، او یومن على خیانه. (51)
دنیایت را به بهاى ویرانى آخرت خویش، آبادان مى کنى و با گسستن‏از دین و دیانت، فقط به خویشاوندان خویش مى رسى! راستى که اگراین گزارش صحیح باشد، شتر قبیله تو و میخ کفشت، نزد من، باارزش تر از خود توست; و کسى که ویژگى هایى چون تو داشته باشد،شایسته آن نیست که روزنه هاى نفوذ دشمن، با وجود او سد شود;
قانونى به اجرا درآورد; منزلتى والا بیابد; در امانتى شریک شودو یا از ارتکاب هر خیانتى، مصون انگاشته شود.
اگر مسئولان نظام اسلامى در زندگى عملى خود، ساده زیستى را به‏نمایش ننهند، چگونه مى توانند درد و رنج محرومان را درک کنندو به فکر رفع محرومیت هاى آنان باشند. از این روى، امام‏على(ع)، کسانى را که دندان طمع به دنیا را هنوز از وجود خودخارج نساخته اند، شایسته رسیدن به مناصب مدیریت در جامعه نمى‏داند:
انما یستحق السیاده... من لاتفره المطامع. (52)
همانا کسى مستحق سرورى[اجتماع] است... که چیزهاى طمع انگیز، اورا فریب ندهد.
و رسول اکرم در بیان سادگى مسئولان نظام اسلامى مى فرماید:
امیر القوم، اضعفهم دابه. (53)
آقا و بزرگ اجتماع، کسى است که از ساده ترین مرکب استفاده مى‏کند.
از این رو، مى بینیم حضرت امام(ره) نیز در بیان شرایطکارگزاران نظام اسلامى، بر وجود افرادى که ساده زیستى را به‏عنوان یک اصل پذیرفته اند، تاکید نموده در وصیتنامه الهى‏سیاسى خود، انتخاب از میان آنان را لازم مى شمرد:
ملت... توجه داشته باشند، رئیس جمهور و وکلاى مجلس، از طبقه اى‏باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس‏نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین‏خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى‏محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى توانند بفهمند. (54)
8. حامى و خدمتگزار مستضعفان
وظیفه اصلى مسئولان نظام دینى الهى، رعایت‏حال توده مردم‏محروم و ضعیف است. در سخنان معصومان(ع)، سفارش شده است که هرمسئولى باید مقام و منصب خویش را امانتى الهى بداند و همگان رااز عدل و احسان خود، بهره مند سازد; ولى در عین حال، اهتمام‏به امور محرومان و مستضعفان، مورد تاکید قرار گرفته است; چراکه اگر زمامداران حکومت، نسبت‏به محرومان و مرفهان یکسان‏بیندیشند و دستگیر کسانى که حقوقشان از بین رفته نباشند، آن‏نظام، ناپایدار خواهد بود. على(ع) در سفارش خود به مالک اشتراز رسول خدا نقل مى کند:
لن تقدس امه لایوخذ للضعیف فیها حقه من القوى غیر متتعتع. (55)
هیچ امتى که در آن با صراحت و بى لکنت، حق ناتوان از زورمندبازگرفته نشود، از ستم، پاکسازى نگردد.
آن حضرت در نامه دیگرى به مسئولان امر صدقه مى فرماید:
بوسى لمن خصمه عندالله الفقراء والمساکین والسائلون‏والمدفوعون والغارمون وابن السبیل (56)
بدا به حال کسى که تهیدستان، زمینگیر شدگان، گدایان، آوارگان،بدهکاران و در راه ماندگان جامعه در پیشگاه خدا دشمن او باشند!
امام خمینى(ره) نیز در بیان صفات مسئولان نظام طاغوت، آنان راچنین توصیف کرده است:
مجلس دیروز، نمى توانست‏به فکر محرومین باشد، براى اینکه محروم‏در آن نبود. (57)
مجلس شورا هم نمى خواهیم از طبقه بالا درست‏بشود. مجلس شورا مى‏خواهیم از آدمهایى [درست‏بشود] که متوجه اند به اینکه به این‏ملت چه گذشته است. (58)
از دیدگاه ائمه اطهار(ع) و شاگردان برجسته آنان همچون‏امام(ره)، در نظام اسلامى، گرایش به محرومان و مستضعفان وحمایت از آنان، از شرایط اساسى سیاستگذاران است; چراکه به‏فرموده رسول خدا چنین نظامى از ظلم و ستم، مبرا نیست.
در نظام اسلامى، چنانچه مسئول امور مسلمانان، خود را وامدارمرفهان بى درد نماید، نمى تواند حامى و خدمتگزار فقرا وضعیفان جامعه باشد. امام على(ع) در نامه خود به عثمان بن حنیف(که بر سر سفره اى رنگین حاضر شده بود)، چنین برخروشیده است:
اما بعد; یابن حنیف! فقد بلغنى ان رجلا من فتیه اهل‏البصره دعاک الى مادبه فاسرعت الیها تستطاب لک الالوان‏وتنقل الیک الجفان، وماظننت انک تجیب الى طعام قوم‏عائلهم مجنو وغنیهم مدعو. (59)
اما بعد; اى پسر حنیف! به من گزارش رسیده است که مردى از اشراف‏بصره، تو را به بزم خویش فراخوانده و تو دعوتش را به گرمى‏پذیرفته اى و به میهمانى اش شتافته اى; در آنجا غذاهاى‏رنگارنگ و لذیذ تدارک دیده بودند و در ظروف شاهانه اى ریختند.
مرا گمان نبود که تو پذیراى طعام قومى باشى که تهیدستانشان رامى رانند و توانگرانشان را فرا مى خوانند.
و امام امت(ره) نیز در پیامى که به (منشور انقلاب) شهرت یافت،مى فرماید:
آنهایى که در خانه هاى مجللى، راحت و بى درد آرمیده اند و فارغ‏از همه رنجها و مصیبتهاى جانفرساى ستون محکم انقلاب وپابرهنگان محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتى از دور هم‏دستى بر آتش نگرفته اند، نباید به مسئولیت هاى کلیدى تکیه‏کنند; که اگر به آنجا راه پیدا کنند، چه بسا انقلاب را یکشبه‏بفروشند. (60)
مسئولانى مى توانند به فکر محرومان باشند که خود را چون‏خدمتگزارى در اختیار آنان بدانند و با آنها در ارتباط بوده، درد دل آنان را بشنوند و براى حل مشکلات آنان، اقدام نمایند;
نه آنکه خود را در حصار واسطه ها و مشغله هاى کارى، محصورسازند; چرا که به فرموده على(ع)، چنین خصلتى از قبیح ترین‏خصائص یک مسئول است:
تسعه اشیاء قبیحه وهى من تسعه انفس اقبح... القطعیه من‏الروساء. (61)
نه چیز است که [سر زدن آنها از هر کس] زشت است; ولى از طرف نه‏کس زشت تراست... [یکى از آنها] قطع ارتباط [با مردم]، توسطروسا [ى کشور] است.
امام على(ع) بر این اساس، خطاب به مالک اشتر مى فرماید:
فلا یشغلنک عنهم بطر ، فانک لاتعذر بتضییع التافه لاحکامک‏الکثیرالمهم فلا تشخص همک عنهم ولا تصعر خدک لهم...
واجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک وتجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذى خلقک. (62)
پس هرگز مباد که سرمستى ریاست، از آنان بازت دارد; چرا که‏انجام گرفتن کارهاى فراوان و مهم، پوزشى براى بر زمین ماندن‏مسئولیت هاى پیش پا افتاده نیست. پس اندیشه از آنان برمدار وروى برمگردان... براى کسانى که نیازمند مراجعه به تو هستند،بخشى از وقت‏خود را آزاد بگذار که شخصا آماده پذیرفتنشان باشى‏و در جلسه اى همگانى، با آنان حضور یابى. پس براى همان‏خداوندى که تو را آفریده است، فروتن باش.
امام راحل(ره) نمونه بارز اجراکننده دستورهاى اهل بیت(ع) بود;
تا آنجا که خود را خادمى کوچک در برابر امت مسلمان مى دانست.
ایشان مى فرماید:
من عادت به تشریفات ندارم که مثلا بین من و کسى واسطه باشد،ارتباط باشد. این، برخلاف ادب اسلام است. من در اختیار همه‏آقایان هستم، به مقدارى که قدرت داشته باشم. (63)
اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر.
رهبرى مطرح نیست; خدمتگزارى مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده‏که خدمت‏بکنیم. (64)
و خطاب به ملت ایران، انتخاب چنین افرادى را توصیه مى نماید:
راى خود را به شخصى که متعهد به اسلام و خدمتگزار به ملت و کشورو حامى مستضعفان... است، بدهید. (65)
یک اشخاصى [را] که... معروف هستند به خدمت‏به مردم،... تعیین‏بکنند. (66)
9. وطن دوستى و حفظ منافع کشور
یکى دیگر از شرایط مسئولان نظام اسلامى از دیدگاه امام‏خمینى(ره)، وجود حس وطن دوستى در آنان است. ایشان در مقاطع‏مختلف، به این نکته اشاره نموده است:
افراد سالم، افراد وطنخواه، افراد وطن دوست، افرادى که نه شرقى‏باشند و نه غربى; بلکه در صراط مستقیم اسلامیت و انسانیت‏باشند، انتخاب کنید و به آنها راى بدهید. (67)
اشخاصى که صحیح اند; اشخاصى که متدین اند; اشخاصى که ملى‏هستند; اشخاصى که چپى و راستى نیستند; اینها را تعیین بکنند;
در رئیس جمهور همان طور، در وکلایشان هم همین طور. (68)
اما اینکه چنین سخنانى با دیدگاه رهبرى که به وجود مرزجغرافیایى میان ملل مسلمان، اعتقادى نداشت و مسلمانان راداراى یک مرز، آن هم مرز اعتقادى اسلام مى دانست و از طرفى،اسلام را سیلى خورده از طرف ملى گراها مى دانست، چگونه قابل‏جمع است، نکته اى است که با کاوش در روایات ائمه اطهار(ع) وسخنان دیگر آن رهبر فقید، قابل حل است. همان طور که از سخنان‏امام(ره) آشکار است، ایشان، آن گاه که وطن دوستى را به عنوان‏یکى از شرایط کارگزاران نظام اسلامى مطرح مى سازد، آن را باقیدهاى (نه شرقى، نه غربى) و (نه چپى و نه راستى)، و (صراطمستقیم اسلامیت) مقید مى نماید و با اضافه نمودن این قیود،جنبه هاى منفى و خطرناک وطن گرایى را نفى مى کند.
نکته قابل توجه این است که اساسا در اسلام، تمام رابطه هاى فردى‏و اجتماعى، براساس معیارهاى دینى نقش مى بندد و نه معیارهاى‏قومى و قبیله اى، و بر این اساس، در مسئله ازدواج و ارث، منزل‏واحد و یا وطن مطرح نیست.
چگونه مى توان وطن دوستى را به طور مطلق پذیرفت، در حالى که‏رسول خدا فرموده است:
من سمع رجلا ینادى یاللمسلمین، فلم یجبه فلیس بمسلم. (69)
هر که بشنود کسى ندا مى دهد: (اى مسلمانان!) و او را جواب‏نگوید، پس مسلمان نیست.
على(ع) نیز حفظ مرزهاى مسلمانان را از وظایف کارگزاران خوددانسته، مى فرماید:
ذد عن شرائع الدین وحط ثغور المسلمین. (70)
شریعت را[از خطرها و شبهات] نگه دار و مرزهاى مسلمانان را حفظکن.
امام(ره) نیز مانند رسول خدا(ص) و على بن ابى طالب(ع)، قائل به‏مرزهاى جغرافیایى نبود و مى فرمود:
ملى گرایى، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهاى مسلمین قرار مى‏دهد. (71)
این ملى گرایى، اساس بدبختى مسلمین است. (72)
نهضت ما اسلامى است، قبل از آنکه ایرانى باشد. (73)
و اما اینکه حضرت امام(ره)، وطن دوستى را (با تمام خطرهاى آن)از شرطهاى یک کارگزار در نظام جمهورى اسلامى مى داند نیزبرخاسته از درس آموزى ایشان در مکتب اهل بیت(ع) است; چرا که‏على(ع) یکى از اسباب آبادانى شهرها را حب وطن برشمرده است:
عمرت البلدان بحب الاوطان. (74)
آبادانى شهرها به واسطه علاقه به وطن هاست.
وجود چنین صفتى در انسان، باعث مى شود تا در عین حالى که به‏فکر دیگر مسلمانان و در اندیشه رهایى آنان از مشکلات است، به‏فکر مردم وطن خود نیز باشد و براى رفع مشکلات آنان، اقدام‏نماید.
از دیگر شرایط ذکر شده در کلام امام(ره) براى کارگزاران، (مقدم‏نمودن مصالح امت اسلامى بر مصلحت‏خود) است:
امید است ملت مبارز متعهد، با مطالعه دقیق در سوابق اشخاص وگروهها، آراى خود را به اشخاصى دهند که... به خیرخواهى امت،معروف و موصوف باشند. باید ملت‏شریف بداند که انحراف از این‏امر مهم اسلامى، خیانت‏به اسلام و کشور است و موجب مسئولیت‏عظیم. (75)
من متواضعانه از شما مى خواهم که حتى الامکان در انتخاب اشخاص،با هم موافقت نمایید... و سرنوشت اسلام و کشور را به دست کسانى‏دهید که منفعت‏خود را بر مصلحت کشور، مقدم ندارند. (76)
چرا که چنین انتخابى، به فرموده على(ع)، باعث استوارى سخن ودلائل گوینده مى شود و براى زیردستان بهتر است:
احب لعامه رعیتک ما تحب لنفسک و اهل بیتک و اکره لهم ماتکره لنفسک واهل بیتک; فان ذلک اوجب للحجه واصلح‏للرعیه. (77)
آنچه براى خود و خانواده ات مى پسندى، براى مردم نیز دوست‏بدارو آنچه براى خود نمى خواهى، براى آنان نیز مخواه. در حقیقت،این صفت، سخن تو را پایدارتر مى سازد و براى زیردستان بهترخواهد بود.
و در روایت دیگرى، این امر را از حقوق مردم بر والى بیان کرده‏است:
من حق الراعى ان یختار لرعیته یختاره لنفسه. (78)
از حقوق مردم که برعهده والى است، این است که هر چه براى خودش‏برمى گزیند، براى مردم نیز بخواهد.
10. شجاعت
یکى دیگر از معیارهاى انتخاب کارگزاران نظام اسلامى از دیدگاه‏امام خمینى(ره)، شجاعت و جسارت آنان در دفاع از حق است. نهال‏نوپاى اسلام، با شجاعت‏بى نظیر پیامبر اکرم و امیرمومنان على(ع)غرس شد و سپس به وسیله ائمه اطهار(ع) آبیارى گشت و پس از غیبت‏حضرت ولى عصر(عج) نیز شجاعت آن امام، همام در دل مومنان‏حقیقى، بخصوص عالمان مهذب، وارد شد تا با سختکوشى در راه‏اعتلاى دین، زمینه ظهور حضرتش را فراهم آورند.
امام خمینى(ره) خود، یکى از مصادیق آشکار این گونه افراد بودکه با شجاعتش اسلام ناب محمدى را به عرصه بین المللى کشاند وبراى بقاى آن، یکى از معیارهاى انتخاب مسئولان نظام اسلامى رانیز وجود شجاعت در آنها بیان نمود:
کسانى را که انتخاب مى کنید، باید مسائل را تشخیص دهند; نه ازافرادى باشند که اگر روس یا امریکا یا قدرت دیگرى تشرى‏زد،بترسد. باید بایستند و مقابله کنند. (79)
همان گونه که اشاره شد، شجاعت، از شرایط لازم زمامداران نظام‏اسلامى است; زیرا بدون وجود چنین صفتى، آنان نمى توانند مجریان‏احکام الهى باشند و تحت تاثیر فشارهاى دشمنان اسلام واقع شده،قافیه را خواهند باخت. چنانچه امام على(ع) در بیان شرایط رهبرو مسئول جامعه اسلامى مى فرماید:
یحتاج الامام الى قلب عقول ولسان قوول وجنان على اقامه الحق‏صوول. (80)
رهبر و امام[جامعه]، به ذهنى تیز و زبانى پرتوان و گویا، و دلى‏پر جرئت‏براى اقامه حق، نیازمند است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات