صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۸۶ - ۰۷:۲۱  ، 
کد خبر : ۹۶۹۹

مهندسی فرهنگی/پروفسور حمید مولانا


 مهندسی فرهنگی آمریکا بیش ازهرچیز دیگر با سیستم سرمایه داری آن کشور با ملیت های مختلف مهاجران به ویژه اروپایی ها، و با نظام بسیار وسیع و مسلط رسانه ها، بازاریابی و مدیریت شکل گرفته است. تعجب نیست که امروز یکی از بخش های مهم آمریکا درسطح جهانی صنایع فرهنگی و تفریحی آن کشور است. برعکس کشورهای اروپایی مانند فرانسه، انگلستان و آلمان، در آمریکا فرهنگ عمومی بر فرهنگ خاص و ویژه طبقات اشرافی غلبه داشته است. آمریکا وزارتخانه ای به نام فرهنگ ندارد. بخش های خصوصی نقش مهم را در توسعه فرهنگ ایفا می کنند. نفوذ و نظارت دولت غیرمستقیم ولی موثر است.

مهندسی فرهنگی آمریکا از زمان پیدایش و کشف آن قاره توسط اروپایی ها با فرهنگ بومیان آن سرزمین موسوم به سرخپوست ها در رویارویی و زدوخورد بوده است. درحقیقت این اولین گردهمایی مهاجران اروپایی به ویژه انگلوساکسن ها بودند که یکی از بزرگترین تهاجم فرهنگی و نسل کشی را علیه فرهنگ و مردم سرخپوست آمریکا شروع کردند. نفوذ فرهنگ اروپا به ویژه انگلستان و فرانسه و آلمان در قرن های 18 و 19 در شهرها، روستاها، مدارس، کارخانجات و دانشگاههای آمریکا وسیع بوده ولی با مهاجرت ملیت های مختلف به آمریکای شمالی به تدریج فرهنگ های قاره آسیا به ویژه چین و ژاپن در برخی مناطق و ایالات غربی آمریکا گسترش پیدا کرد. تجارت بردگی از قاره آفریقا به قاره آمریکا نفوس سیاه پوستان را در آمریکای شمالی افزایش داد ولی نفوذ این گروه از اقلیت و ملیت ها در آمریکا به علت تبعیضات نژادی تا این اواخر بیشتر ازطریق موسیقی جاز و آئین های مختلف آنها گسترش پیدا کرده است. این سیستم سرمایه داری و اقتصاد و بازرگانی ایالات متحده آمریکا بوده است که از آغاز قرن بیستم کوشش کرده است این مهاجران و ملیت های مختلف را در فرهنگ تولید و توزیع و مصرف گرایی خود ادغام کند.

شاخه های فرهنگ عمومی و مسلط در آمریکا عبارتنداز: سازمان های غیردولتی تجاری، مالی و بازرگانی، زیرساخت های هریک از اقوام و ملیت های مختلف، کلیساها و معابد مذاهب مختلف، تشکیلات سیاسی و مدنی و از همه مهمتر، صنایع فرهنگی، رسانه ها، موسیقی، سینما، ورزش و آلات و ابزار تفریحی. بیش از 900 دانشگاه و کالج مختلف درسطح ملی و ایالتی و بالغ بر 1000 موزه و مراکز هنری و تاریخی تنوع فرهنگی این نیم قاره را خلاصه می کند. آمریکا در عین حال بیش از هر کشور دیگر در دنیای غرب بر یکنواخت ساختن فرهنگ عمومی خود اصرار دارد زیرا وحدت ملی و پایه های اقتصادی و بازرگانی آن نیز بیش از هر نظام دیگر بر مصرف گرایی انبوه جمعیت آن بستگی کامل دارد. به همین جهت صنایع فرهنگی آمریکا و به ویژه مدیریت رسانه ای و بازاریابی آن در توسعه و ترویج چنین فرهنگی نقش اساسی را دارند.

در آمریکا تا حوادث 11 سپتامبر 2001 وزارتخانه ای به نام امنیت و اطلاعات وجود نداشت. حمله به نیویورک و واشنگتن باعث شد که لایحه ای در کنگره به تصویب برسد و رسماً یکی از بزرگترین و پرهزینه ترین وزارتخانه ها در تاریخ جمهوریت آمریکا به نام «وزارت امنیت وطن» ایجاد شود. مطابق این قانون یک سازمان وسیع امنیت داخلی در کشور به وجود آمد و بزرگترین و سخت ترین قوانین مربوط به کنترل اطلاعات فردی و گروهی که در تاریخ ایالات متحده سابقه نداشت به اجرا درآمد. امنیت وطن و فرهنگ ملی ایالات متحده آمریکا دو موضوع و مقوله ای بودند که از آغاز تأسیس و استقلال این کشور بزرگ برای آنها وزارتخانه ای نبود بلکه اهمیتی که این دو طیف در نظام آمریکا داشت در بسیاری از وزارتخانه ها، آژانس ها و سازمان های مختلف دولتی و خصوصی به طور رسمی و غیررسمی تلفیق شده بود. اکنون امنیت ملی و وطن در یک سازمان تا حدودی جمع شده ولی موضوع فرهنگ هنوز، در عین حالی که وزارتخانه ای به این نام نیست، در همه ارکان نظام آمریکا مهندسی می شود. مدیریت نظام آمریکا در حقیقت مدیریت فرهنگ آمریکاست، فرهنگی که آمریکایی ها آن را استثنایی، جمعی، تلفیقی و مخصوص آب و خاک و تاریخ جمهوریت و مهاجرت خود به آمریکا می دانند. همه فرهنگ ها مطابق این اصل و فرمول باید در دیگ فرهنگ آمریکا ذوب شود. «دیگ ذوب کننده» اصطلاحی است که آمریکا با افتخار از آن یاد و تازه واردان را متوجه محوریت و مرکزیت آن می کنند.

این نگاه مختصر و تطبیقی به مهندسی فرهنگی در غرب به ویژه در آمریکا و انگلیس و فرانسه ما را به این نتیجه هدایت می کند که مهندسی فرهنگی میهن اسلامی ما باید فراسوی الگوهای متداول مادی و اقتصادی حرکت کرده و در جست وجوی یک الگوی متعالی معنوی- مادی باشد. بدین جهت ما باید از قبله های نوظهور غرب و غرب گرایان آگاه باشیم. آغاز پیروزی اسلامی این بود که در تمام عرصه های فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی تحول فراگیر حاصل شود. امروز بدون نرم افزاری علمی و دینی به قدر لازم تداوم انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ممکن نخواهد بود. سخت افزاری در اصطلاحلات امروزی به عنوان توسعه تمدن مدرن تلقی می شود و تمدن ادامه توسعه و تکامل ابزارآلات و جوانب فیزیکی انسان است درحالی که فرهنگ با یک پدیده نرم افزاری با پرسش های معنوی و غیرمادی بشر سروکار دارد.

گسترش فضای انتقادی سالم، ایجاد رقابت میان ایده ها و اندیشه ها، آزادی تفکر و گفت وگوی آزاد، شجاعت در نظر پردازی و نواندیشی، تدوین روش های علمی برای نظریه سازی، وفاداری به اصول اسلامی، رعایت اخلاق و ادب هم از خصائص یک الگوی متعالی مهندسی فرهنگی است. فرهنگ «آزادی» بی مهار و خودخواهانه فرهنگ خفقان است. در فرهنگ متعالی یأس و ناامیدی و یا شتاب زدگی نباید راه یابد و مناظره سالم باید جای جدال و انحصارگری را بگیرد. اگر فرهنگ عمومی امروزی با فرهنگ عمومی دیروز متفاوت بوده و تغییر کرده است، باید از خود بپرسیم که چه عواملی، به ویژه از دنیای مدرن، مسئول این تغییرات بوده است. مفهوم فرهنگ عمومی باید در دستور روز قرار گرفته و مردم ما باید به ابعاد و منابع تشکیل آن پی برده و در ساختمان و رشد و پرورش آن سهیم باشند.

 

کیهان31/03/86

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات