تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۱:۰۶  ، 
کد خبر : ۹۹۶۷۲

حقوق سیاسى اجتماعى زنان، پیش و پس از انقلاب اسلامى

نویسنده: حسن طغرانگار اشاره‏: مقایسه حقوق سیاسى اجتماعى زنان در دوره پیش و پس از انقلاب اسلامى، یکى از موضوعات مورد نظر ویژه‏نامه بود. ملاحظه کتاب «حقوق سیاسى اجتماعى زنان، قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى»، نوشته آقاى حسن طغرانگار، نشان داد مى‏توان به خلاصه‏اى از این تحقیق که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامى، در سال جارى منتشر شده بسنده کرد. این کتاب که در قطع وزیرى و در 274 صفحه منتشر شده، شامل سه بخش مى‏باشد. این مقاله به عنوان «خلاصه» کتاب و البته با تأکید بر بخش دوم و سوم آن تهیه شده، تلخیص و تدوین آن توسط جناب آقاى غلامرضا گلى‏زواره صورت گرفته است.

موقعیت زنان در ادوار تاریخى‏
جایگاه و نقش زنان با توجه به محدودیت‏هاى مختلفى که با آنها دست به گریبان هستند، موضوعى است قابل بررسى در تمامى جوامع و برهه‏هاى گوناگون تاریخى؛ این بدان خاطر است که موقعیت بانوان در جامعه انکارناپذیر است. این جایگاه از آغاز شکل‏گیرى جوامع ابتدایى تا جوامع مدرن و متمدن کنونى فراز و نشیب‏هاى فراوانى داشته است. بر اساس برخى نظریه‏پردازى‏ها، در جوامع ابتدایى شکار بر عهده مردان و گردآورى سبزیجات و دانه‏هاى خوراکى بر دوش زنان بود و محور زندگى بر این پایه قرار داشت، در نتیجه هر دو جنس از موقعیت کم و بیش یکسانى در جامعه برخوردار بودند و تنها نوعى تقسیم کار میان زنان و مردان وجود داشت. در مواردى همین تقسیم کار تا حدى برترى افزون‏ترى به زنان مى‏بخشید. اما به تدریج با ظهور کشاورزى، مردان نقش ممتازى‏ترى در تأمین غذا بر عهده گرفتند و زنان به تدریج موقعیت خویش را از دست دادند و همواره به آنان به دیده تحقیر نگاه مى‏شد. وجود چنین دیدگاهى زمینه تعدّى‏ها و تجاوزات مختلفى را در خصوص زنان پدید آورد و موجب گسترش نظام پدرسالارى گردید. در چنین اوضاعى زنان نه تنها فاقد حقوق سیاسى و اقتصادى بودند بلکه حتى در امور خانه‏دارى و اداره منزل اختیارى نداشتند، در نتیجه بدون دلیل مورد اهانت و ضرب و شتم شوهران‏شان قرار مى‏گرفتند.
این روش مذموم با تمام ظلم‏ها و تجاوزهایى که در تمامى نقاط جهان به زنان کرده بودند، از حدود دو قرن قبل به این طرف، رو به اُفول نهاد. نخستین جرقه این روند با شکل‏گیرى انقلاب فرانسه صورت گرفت که خواستار تعمیم و گسترش دموکراسى میان همه افراد جامعه بود. در این میان خواستار کاهش ستم‏هاى مردان (تحت عنوان پدرسالارى) به زنان گردید.
در قرون هفدهم و هیجدهم میلادى، با انتقال از اقتصاد فئودالى به اقتصاد صنعتى و بروز تحولات اقتصادى، برخى تغییرات سیاسى و پارلمانى و اعطاى برخى آزادى‏ها پدید آمد، با این وجود نقش زنان همان خانه‏دارى و تربیت فرزندان بود. ظهور انقلاب صنعتى، موجب تغییرات عمیقى در نقش زنان و نیز طبیعت کارشان گردید. از اواسط قرن نوزدهم در عرصه‏هاى متفاوت علمى، ادبى و اجتماعى مبارزه‏اى گسترده علیه تبعیض جنسى صورت گرفت که سبب زدودن تصورات افراطى مبنى بر نقصان فکرى و بدنى و روحیه شکننده مى‏گشت. این دیدگاهها باعث شد که به حقوق زنان در زمینه‏هاى متفاوت توجه بیشتر گردد. به این ترتیب نخستین نهضت‏هاى زنانه شکل گرفت. به مرور ایام، زنان به بسیارى از خواسته‏هاى خود دست یافتند و پس از انقلاب صنعتى به شکل گسترده‏اى وارد کارها و مشاغل بیرون از خانه شدند. اما این روند با مشکلاتى توأم گردید، زیرا زنان ضمن مواجه بودن با تنگناهاى اقتصادى، از حقوق سیاسى خود که از دلایل اصلى و محورى قیام آنان در قرن نوزدهم میلادى است، محروم بودند. از سوى دیگر، از مهارت و تخصص‏هاى لازم برخوردار نبودند، به همین دلیل به مشاغلى روى مى‏آوردند که داراى دستمزد اندک و نازلى بود. گسترش کمّى زنانِ شاغل و نیز گسترش دامنه کارهاى زنان، از مشاغل صرفاً زنانه به دیگر مشاغل در سال‏هاى پایانى قرن نوزدهم میلادى، باعث تهییج حس رقابت مردان و تشکیل نهضت‏هاى کارگرى ضد زن گردید.
فمینیسم که در آغاز، در کشورهاى پیشرفته سرمایه‏دارى شکل گرفته بود و اساس خواسته‏هاى آن را استقلال اقتصادى، دسترسى به اقتدار سیاسى، معیار مشابه جنسى براى زن و مرد و پایان یک‏شبه معیاربندى جنسیتى تشکیل مى‏داد، در سال‏هاى آخرین قرن نوزدهم به این نتیجه رسید که لازم است زنان کشورهاى جهان با هم متحد گردند و براى کسب حقوق خود با یکدیگر همکارى نمایند. جنبش مذکور، امروزه در غالب کشورهاى جهان وجود دارد و طرفدار برابرى زن و مرد در زمینه‏هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و سیاسى، نیز خواهان از میان بردن هر گونه تبعیض، تحقیر و توهین به زنان است.
جایگاه زنان در ایران‏
از دیدگاه ساکنان بومى ایران، زن مظهر زندگى بود و حتى به نوعى تقدیس مى‏گردید اما با کوچ آریایى‏ها به ایران، این نگرش رو به زوال گرایید و میان خانواده‏ها پدر از اختیارات تام و کامل برخوردار گردید. به طور کلى میان سلسله‏هاى مختلف ایران باستان، زنان از احترام کمترى برخوردار بودند و در عرصه‏هاى اجتماعى و سیاسى با دشوارى‏هاى آشکارى روبه‏رو گشتند. در این دوران، خصلت‏هاى مردسالارى مرسوم و متداول بود. در دوران پس از اسلام اگر چه بانوان درخشش‏ها و توفیق‏هاى محدود و گذرا داشتند، ولى به دلیل دور افتادن جامعه از آموزه‏هاى اصیل اسلامى و رواج نگرش‏هاى مردسالارى، همواره زنان جایگاه حاشیه‏اى خود را حفظ کرده و وابسته و تابع مردان باقى مانده‏اند. در این دوران، زنانى که به خاندان حکومت تعلق داشتند یا به نوعى به دربار راه مى‏یافتند، غالباً در مقایسه با عموم زنان، از حقوق و موقعیت بهترى برخوردار بودند و گاه مى‏توانستند به موقعیت‏هاى چشمگیرى دست یابند و در زندگى اجتماعىِ مرد تأثیرات قابل توجهى بگذارند. اما زنان در سطح جامعه از وضع مطلوبى برخوردار نبودند و توده بانوان از مقام و منزلت اجتماعى بسیار دور افتادند و فوق‏العاده تحقیر گردیدند که انعکاس آن را مى‏توان در زبان و ادبیات و فرهنگ ایران مشاهده کرد.
حقوق زنان در اسلام‏
از دیدگاه اسلام، زن و مرد در بُعد انسانى با یکدیگر مساویند و هر دو به یک اندازه مخاطب پروردگار قرار مى‏گیرند. قرآن با صراحت بیان مى‏دارد که در عبادت، تقوا و فضیلت هیچ تفاوتى بین جنس مذکر و مؤنث وجود ندارد اما جداى از این بُعد، بین آنان فرق‏هایى مشاهده مى‏شود که شامل تفاوت‏هاى زیستى، روانى، مناسبات اجتماعى و پاره‏اى احکام شرعى مى‏باشد. ضرورت تقسیم کار، تقسیم مسئولیت‏ها و تنظیم کارکردهاى طبیعى زن و مرد، رعایت مهارت‏ها و تخصصى‏ها و وظایف غیر مشترک، چنین تفاوت‏هایى را پدید آورده است.
در خصوص حقوق سیاسى، اسلام فرصت‏هاى مختلفى را براى زنان فراهم آورده است. از متون اسلامى برمى‏آید که دین براى مشارکت سیاسى بانوان مانعى ایجاد نکرده و آنان همانند مردان از این حقوق برخوردارند. البته در این زمینه موارد استثنا وجود دارد.
به لحاظ حقوق مدنى و قانونى، اسلام توجه خاصى به زنان داشته و بهره‏مندى آنان را از این حقوق پیش‏بینى نموده است. در اسلام زنان حق دارند همسر دلخواه را به اختیار خویش برگزینند و صحّت عقد ازدواج به رضایت آنان وابسته است. در زندگى مشترک نیز از حقوقى برخوردارند. اسلام با تأکید بر نقش زنان در زندگى خانوادگى و پیش‏بینى برخى حقوق مختصِ زنان چون نفقه، مهر، عدم الزام به انجام کارهاى روزانه و ... بر این نکته تأکید داشته است که زنان نیمى از بار زندگى مشترک را بر عهده دارند. در بیرون از خانه نیز زنان از حقوق قانونى برابر با مردان برخوردارند و مى‏توانند براى دفاع از حقوق خود، در محاکم حضور یابند و در مراجع قضایى، به طرح دعوى یا شکایت بپردازند، هر چند این تصمیم بر خلاف میل شوهر یا پدر و احیاناً علیه آنان باشد.
اسلام نه تنها از حضور زنان در جامعه جلوگیرى نکرده است، بلکه با روش‏هاى خاصى سعى بر این داشته که زمینه‏هاى حضور مناسب زنان را در جامعه فراهم کند. البته آنان باید براى شرکت مؤثر در فعالیت‏هاى اجتماعى، پاره‏اى حریم‏هاى شرعى را رعایت کنند. توجه به عفت و مراعات حجاب از آن جمله است. اسلام حقوق اقتصادى زنان را به رسمیت شناخته و به آنان از این لحاظ به صورت افراد مستقل نگاه مى‏کند، به گونه‏اى که قادرند با کار کردن، کسب درآمد نمایند و از دسترنج خود بهره‏مند گردند و مالک دارایى خویش باشند. اسلام در تعلیم و تعلّم میان مردان و زنان تفاوتى قایل نگردیده و حتى براى آموزش بانوان اهتمام افزون‏ترى شده است. در خصوص حقوق زنان در اسلام، باید به این واقعیت توجه داشت که برخى دانشوران در این عرصه دیدگاههایى را مطرح کرده‏اند که قابل تأمل است، نیز برخى به غلط پاره‏اى آداب و رسوم و سنت‏هاى اجتماعى در باره زنان را، به جاى تعالیم اسلام مطرح کرده‏اند که نباید این امور را با دستورها و آموزه‏هاى دینى، یکى تلقى کرد.
حقوق سیاسى اجتماعى زنان، قبل از پیروزى انقلاب اسلامى‏
1- انتخابات و بانوان‏
در دوران حکومت رضاخان که با استبداد، اختناق و دیکتاتورى توأم بود، زنان حق شرکت در انتخابات را نداشتند، زیرا ماده پانزدهم قانون انتخابات، زنان را در کنار کسانى که منع قانونى دارند و تحت حضانت دیگران مى‏باشند، همچنین ورشکستگان به تقصیر، محجورین، متکدّیان حرفه‏اى، محکومان دادگسترى، سارقان و دیگر خلافکاران، از حق رأى محروم نموده بود. اساساً در مدت سلطنت وى هیچ گاه زنان امکان مشارکت سیاسى را با حضور در انتخابات به دست نیاوردند. اگر چه معدودى از زنان طبقات بالا و اشرافى بر اساس الگوى توسعه غربى به پیشرفت‏هایى دست مى‏یافتند، ولى بسیارى از زنان مسلمان در کُنج خانه‏ها محبوس بودند و نمى‏توانستند از ابتدایى‏ترین حقوق مسلّم خود برخوردار شوند. با سقوط رضاخان، در دوره حکومت فرزندش محمدرضا پهلوى نیز قانون انتخابات تا 1341ه.ش اعتبار داشت و تا این زمان، زنان از حضور در انتخابات محروم بودند. در فروردین 1340ه.ش و بعد از رحلت آیت‏اللَّه بروجردى(ره)، رژیم احساس کرد قدرت روحانیت به آن حدى نیست که بخواهد در برابر برنامه‏هاى حکومت مخالفت نماید! در نتیجه مقدمات طرح لوایح انجمن‏هاى ایالتى و ولایتى را فراهم ساخت و سپس برنامه انقلاب سفید را مطرح کرد. رژیم در این برنامه ضد دینى، نخست عنوان قرآن کریم را به کتاب آسمانى در سوگند نمایندگان مجلس تغییر داد، سپس با هدف تضعیف روحانیت، به زنان حق اعطاى رأى داد. این حرکت در نخستین وهله با مخالفت شدید امام خمینى(قدس‏سره) مواجه گردید؛ سپس و در پى اعتراضات آن روح قدسى، سیل نامه‏ها و مخالفت‏ها از سوى علماى حوزه به جانب شاه و نخست وزیر (اسداللَّه عَلَم) سرازیر گردید. رژیم در برابر این اعتراض‏ها عقب‏نشینى نکرد و در 12 اسفند 1341ه.ش، هیئت دولت مصوبه‏اى را اعلام کرد که طبق فرمان شاه، زنان رسماً حق دارند در انتخابات آینده شرکت کنند.
محمدرضا پهلوى مدتى بعد طى نطقى، روحانیت و طلاب را مورد اهانت قرار داد که موجب اعتراضاتى در قم شد اما حکومت ستم‏پیشه طلاب فیضیه قم را به شدت سرکوب ساخت. امام خمینى در مراسم چهلم شهداى فاجعه کشتار فیضیه، اسداللَّه عَلَم را مسئول این جنایت معرفى کرد و در پى سخنان تندِ شاه، به دستگاه جفاپیشه اعتراضاتى نمود که سبب دستگیرى ایشان و شکل‏گیرى قیام پانزده خرداد 1342ه.ش گردید. علت مخالفت امام با موضوع اعطاى حق رأى به زنان در این نکته نهفته بود که هدف حکومت پهلوى از این حرکت، مشارکت راستین زنان در سیاست نبود، بلکه به صورت تاکتیکى سیاسى از این تصمیم بهره گرفت. از این‏رو هر چند زنان از سال 1341ه.ش، حق شرکت در انتخابات و نیز انتخاب شدن براى مجلس شوراى ملى و سنا را به دست آوردند اما این امر موجب گردید فقط برخى از زنانِ طبقات بالا و خاص جامعه به برخى مناصب سیاسى و ادارى دست یابند. رژیم از حضور همین افراد معدود در مقام‏هاى سیاسى، فرصت مناسبى براى تبلیغات عوام‏فریبانه و ادعاى برابرى حقوق زن و مرد را به دست آورد، ولى منظور اصلى اعطاى حق رأى به زنان که فراهم ساختن بستر مناسب براى مشارکت عموم زنان است، هیچ گاه برآورده نشد و مشارکت مذکور در سطح گسترده و وسیع هیچ گاه اتفاق نیفتاد.
2- زنان و پُست‏ها و مناصب مدیریت سیاسى جامعه‏
در ایام سلطنت رضاخان، هیچ زنى را نمى‏توان یافت که داراى منصب سیاسى باشد. در دوره حکومت محمدرضا پهلوى نیز تا 12 اردیبهشت 1342 - که براى نخستین بار در تاریخ امور ادارى ایران دکتر «فرّخ‏رو پارساى» به سمت معاونت وزارت آموزش و پرورش منصوب شد و چند سال بعد در هفتم شهریور 1347، نخستین وزیر زن ایران گردید - نمى‏توان از حضور زنان در مدیریت سیاسى جامعه نشانى یافت. اما پس از آن، زنان کم و بیش برخى از مناصب مدیریتى جامعه را بر عهده گرفتند. هر چند که بعضى پُست‏ها را نمى‏توان جزء مقام‏هاى سیاسى به معنى خاص آن قلمداد نمود. در مجموع، حضور قابل توجه زنان را در پست‏هاى سیاسى مى‏توان در چند زمینه مورد بررسى قرار داد. یکى از آنها نیابت سلطنت است. در سال 1346ه.ش در پى سوء قصد نافرجام به محمدرضا پهلوى، وى که از استمرار سلطنت خود هراسناک شده بود، رسماً همسر خود، فَرَح را به ریاست شوراى نیابت سلطنت منصوب کرد که مى‏توان آن را بالاترین منصب سیاسى براى زنان در آن دوران محسوب نمود. دکتر فرخ‏رو پارساى هم موفق گردید در کابینه هویدا، وزیر آموزش و پرورش گردد. در کابینه وى و سپس در کابینه آموزگار، مهناز اَفْخَمى به عنوان مشاور امور زنان از 1354 تا 1356 حضور داشت. اولین گروه زنان در انتخابات 1342ه.ش به صورت کاندیداهاى کنگره آزادزنان و آزادمردان به مجلس راه یافتند. البته رژیم تنها به زنانى اجازه حضور در مجلس مى‏داد که با سیاست‏هاى رژیم موافقت کامل داشتند، به همین دلیل از مجموع 35 نماینده زنى که در چهار دوره آخر مجلس شوراى ملى حاضر بودند، نیز از پنج زنى که در چهار دوره آخر مجلس سنا به سناتورى دست یافتند، غالب آنان از همسران یا بستگان نزدیک رجال و افراد بانفوذ در دستگاه حکومت و یا امراى ارتش بودند.
مورد دیگر، مهرانگیز دولتشاهى است که پس از سه دوره نمایندگى مجلس در سال‏هاى آخر سلطنت محمدرضا پهلوى به مقام سفیر ایران در دانمارک برگزیده شد. زنانى که بدین ترتیب و به دلیل ارتباط با رجال سرشناس به مقام‏هاى سیاسى دست مى‏یافتند غالباً سعى مى‏کردند در چپاول و فساد و ابتذال از مردان عقب نمانند!
3- نگرش دولتمردان پهلوى به زن‏
با وجود توجه و تأکید ظاهرى رژیم پهلوى بر حضور گسترده زنان در جامعه، رضاخان و فرزندش هیچ گاه نظر خوشى در باره زنان نداشتند. رضاخان ارزشى براى بانوان قائل نبود و تا جایى پیشرفت این قشر را قبول داشت که براى مردان مزاحم نباشند. به همان اندازه که رضاخان در مقطعى از زندگى، از زن‏بازى و هوسرانى نفرت داشت، پسرش به تمام معنا، فردى عیّاش بود! عشرت‏طلبى‏هاى او، رسوایى‏هاى بدى به همراه مى‏آورد. محمدرضا بر این باور بود که زنان تنها هنگامى اهمیت خود را به دست مى‏آورند که بتوانند به درستى از مردان دلربایى کنند. کارگزاران سطوح پایین‏تر رژیم نیز دیدگاهى بهتر از شاه در باره زنان نداشتند. معمولاً سران رژیم پهلوى اوقات خود را غالباً به عیاشى، عیش و نوش با زنان و شهوترانى مى‏گذرانیدند. در این خصوص برخى از مهره‏هاى رژیم مرتکب اعمالى مى‏شدند که حیرت‏انگیز مى‏باشد. حال این پرسش مطرح است: رژیمى که زنان را براى تأمین امیال شهوانى مى‏خواهد، مى‏تواند در اعطاى حق مشارکت سیاسى به آنان صادق باشد؟
4- نفوذ زنان در امور سیاسى‏
رضاخان به هیچ زنى اجازه دخالت در مسائل سیاسى را نمى‏داد. تنها زنى که مى‏توان گفت تا حدّى در برخى تصمیم‏گیرى به او توجه نشان مى‏داد، خانم فخرالدوله دختر مظفرالدین‏شاه و از خاندان قاجار بود. بر خلاف شیوه مزبور، در ایام حکومت محمدرضا پهلوى، تأثیر زنان مختلف بر تصمیم‏گیرى‏هاى شاه چنان رو به فزونى رفت که دوران سلطنت او را مى‏توان دربار زنانه نامید! در واقع در حالى که عموم زنان از حق مشارکت محروم گردیدند، زنان وابسته به دربار به صورت نامشروع در سیاست مداخله مى‏کردند و در بسیارى از کارهاى رژیم، اثرگذار بودند. قدرت اشرف پهلوى در حدى بود که محمدرضا قدرت عرض‏اندام در برابر او را نداشت، در نتیجه به سرعت علاوه بر تصدى سازمان‏ها و مؤسسات به ظاهر خیریه و اجتماعى، افراد گوناگونى را پیرامون خود جمع کرد و برخى از آنان را به مناصب حساس گماشت. از جمله آنان اسداللَّه عَلَم بود که بعدها در زمره محرمان محمدرضا قرار گرفت. دیگرى پرویز راجى بود که معشوق اشرف گردید و به دلیل این ارتباط عاشقانه، به مشاغل حساس گمارده شد.
فرح دیبا خصوصاً در اواخر حکومت پهلوى قدرت را کاملاً در اختیار گرفته و شاه را عملاً فاقد هر گونه اراده و اقتدارى کرده بود.
بنا بر آنچه اشاره شد، بر خلاف تبلیغات رژیم پهلوى در اعطاى حق رأى به زنان در سال 1341ه.ش تا پایان دوره حکومت این سلسله، هیچ گاه مشارکت توده زنان در عرصه سیاسى جامعه عملاً میسر نگردید.
5- اشتغال زنان‏
حقوق اجتماعى در مفهوم خاص عمدتاً دو مشخصه مهم را در بر مى‏گیرد. نخست اشتغال یا میزان حضور افراد در فعالیت‏هاى اجتماعى، دوم تأمین اجتماعى یا میزان برخوردارى افراد از رفاه و امنیت اجتماعى و نیز خدمات درمانى و بهداشتى. در دوره پهلوى، یکى از جنبه‏هاى تبلیغاتى رژیم، این بود که با برخى اقدامات و اصلاحات به عمل آمده، زنان امکان حضور در جامعه را به دست آورده، در نتیجه توانسته‏اند در عرصه‏هاى عمومى جامعه مشارکت نمایند و زمینه براى اشتغال آنان فراهم گردید اما واقعیت‏ها نشان مى‏دهد با انقراض قاجاریه و استقرار حکومت پهلوى سعى گردید به صورت نمادین از حضور زنان در برخى فعالیت‏هاى اقتصادى و عمدتاً برخى مشاغل خاصِ دیوان‏سالارى استفاده گردد تا به صورت یکى از شاخص‏هاى اصلى حرکت جامعه به سوى نوگرایى و تجدد از آن بهره‏بردارى شود.
زنان در دوره سلطنت رضاخان نتوانستند در مشاغل عمومى جامعه حضور یابند، هر چند بى‏سوادى عموم بانوان، مانعى بزرگ در راه حضور آنان محسوب مى‏شد؛ با این حال حتى معدود زنان باسواد و تحصیلکرده جامعه نیز امکان راه یافتن به مشاغل دولتى و عمومى را به دست نیاورند. بر اساس آمارگیرى رسمى در سال‏هاى 1335، 1345 و 1355 به ترتیب در رژیم پهلوى 7/9%، 26/13% و 77/13% از کل شاغلان را زنان تشکیل مى‏دادند. البته فعالیت‏هاى کشاورزى زنان خصوصاً در نواحى شمالى در این آمارها اثر گذاشته است. نکته دیگر اینکه این آمارها از وضع کمّى اشتغال زنان حکایت دارند، نه کیفیت آن. با این حال از برخى بررسى‏ها مى‏توان استنباط کرد که اکثر زنان غالباً به مشاغل سطح پایین اشتغال داشتند. علاوه بر این در بخش دولتى تنها زنانى حضور مى‏یافتند که با الگوهاى توسعه رژیم یعنى کنار نهادن ارزش‏هاى دینى و بى‏حجابى، همسو باشند. حتى بخش خصوصى چنین زنانى را برمى‏گزید، مگر در مشاغل سطح پایین کارگرى و خدماتى.
6- تأمین اجتماعى و بهداشت و درمان‏
تأمین اجتماعى عبارت است از برخوردارى از امنیت در اجتماع و عدم دل‏نگرانى از آسیب‏ها و تهدیداتى که به گونه‏اى رفاه و آسایش اجتماعى انسان را مورد تهدید قرار مى‏دهد. در دوران پهلوى، سعى بر این بود مردم حتى به اجبار سنّت‏ها و عقاید و افکار خود را فراموش کنند و در الگوى توسعه که دستگاه حکومت مشخص نموده بود، شرکت نمایند. در چنین دیدگاهى معمولاً به امنیت اجتماعى توجهى نمى‏شد، بدین سبب در ادوار مختلفى، اقداماتى به ظاهر براى رفاه اجتماعى صورت مى‏گرفت که در واقع بزرگ‏ترین تهدید براى امنیت اجتماعى زنان به حساب مى‏آمد. نخستین اقدام آسیب‏رسانِ به رفاه و امنیت اجتماعى بانوان در این دوره که مهم‏ترین آن مى‏باشد، کشف حجاب بود. چه بسیار زنانى که سال‏هاى متمادى محروم از کمترین حقوق اجتماعى در خانه‏ها ماندند. عده زیادى از زنان توسط نیروهاى شهربانى، در معابر و گذرگاهها مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. چادر از سرشان کشیده شد و به حریم خصوصى آنان به طرز تلخى تجاوز گردید. پس از سقوط رضاخان و روى کار آمدن پسرش، تا حدودى از حالت اجبارى این گونه اقدامات کاسته شد و در معدود اقدامات رژیم، مخالفت علما و مردم مانع تکرار آن گردید. البته اگر چه حرکت وقیحانه کشف حجاب مسکوت ماند، اما روح آن یعنى عدم توجه به باورهاى اکثر زنان و سعى در تخطئه ارزش‏هاى اعتقادى آنان به بدترین شکل تا آخر سلطنت محمدرضا پهلوى ادامه یافت. در این دوران به دلیل آزادى قمارخانه‏ها، میکده‏ها، کاباره‏ها و مراکز عیّاشى، افراد هرزه‏گر، مست، لااُبالى و رذل براى امنیت جامعه خصوصاً آسایش بانوان تهدیدى مهم محسوب مى‏گردیدند. به موازات این وضع آشفته، جامعه به ویژه ساکنان روستاها و مناطق دورافتاده، از امکانات اولیه رفاهى محروم بودند. کشور از نظر تأسیسات بهداشتى و درمانى به شکل فراگیر مشکل داشت. سازمان‏ها و بنیادهاى وابسته به دستگاه پهلوى که به ظاهر براى گسترش خدمات درمانى و رفاهى بنیان نهاده شده بود، غالباً جنبه تبلیغى و ظاهرى داشتند و نمودشان از وجود واقعى آنها افزون‏تر بود. اقدامات مختصرى هم که انجام مى‏دادند، به دلیل فساد درون دستگاه حاکم، اوّلاً کارآمدى مطلوب خود را از دست داد؛ ثانیاً در مناطق محروم از این برنامه‏ها خبرى نبود.
7- حقوق فرهنگى‏
بررسى سطح فرهنگ جامعه در مقوله‏هایى چون آموزش عمومى، دسترسى به امکانات و وسایل آموزشى، بهره‏گیرى از آنها، مشارکت آگاهانه در رسانه‏هاى جمعى، نیز آزادى محققان، متفکران و نویسندگان در طرح مسائل فکرى، علمى و فرهنگى، حقوق فرهنگى نامیده مى‏شود.
آمارگیرى رسمى 1335ه.ش (اولین سرشمارى عمومى) نشان مى‏دهد در حالى که 9/45% مردم تهران باسواد بوده‏اند، در کل کشور صرفاً 4/15% از این نعمت برخوردار بوده‏اند! از نظر توزیع جنسى در این سال در مقابل 4/22% مردان باسواد، تنها 8% زنان سواد داشته‏اند. میزان باسوادى بانوان در سال‏هاى 1345، 1352 و 1354 به ترتیب از 8% به 9/17%، 5/25% و 5/35% رسید. در بخش آموزش عالى، در سال 1356 در کل کشور، تعداد زنانِ برخوردار از تحصیلات عالى 74000 نفر بود که معمولاً در زمینه‏هاى آموزشى، تحصیلات آنان انجام پذیرفته بود. این آمار به لحاظ کمّى است اما از نظر کیفى، تنها طبقات بالا و متوسط جامعه به آموزش روى آورده بودند، نیز سیاست‏هاى آموزشى با تأکید بر احیاى ایران باستان، غرب‏گرایى، توجه به مظاهر بیرونى تمدن اروپایى و شاه‏محورى، اعمال مى‏شد و از ابتکار، خلاّقیت، نوآورى و گسترش علمى خبرى نبود. مشاهیر منتقد به سیاستِ حکومت، محبوس و معدوم مى‏گردیدند و ارزشگرایان، به جرم روى آوردن به مسائل معنوى و مذهبى شکنجه مى‏شدند و جان خود را از دست مى‏دادند.
براى رسیدن به آموزش‏هاى غیر رسمى در 1317ه.ش، سازمان پرورش افکار تأسیس شد که سعى داشت دیدگاههاى رژیم پهلوى را ترویج کند. در دوران پهلوى به هنر مبتذل توجه بیشتر مى‏شد! در این میان طبیعى بود که زنان به دلیل برخوردارى از جاذبه‏هاى خاص در این برنامه از موقعیت بهترى برخوردار بودند و با تأکید بر جاذبه‏هاى جنسى و همسویى با سیاست رژیم، مى‏توانستند جایگاهى براى خود به دست آورند. از زنانِ داراى استقلال فکرى و برخوردار از نفوذ مردمى نه تنها حمایت نمى‏شد، بلکه تحمل نمى‏گردیدند. ابتذال به زشت‏ترین صورت چنان گسترش یافت که بسیارى از هنرمندان اصیل، دست‏کم از همکارى با نهادهاى وابسته به رژیم و حتى فعالیت‏هاى هنرى دست کشیدند. اکثر مردم مایل نبودند با ابتذال فرهنگى و هنرى ارتباط برقرار کنند و مخاطبان مورد اقبال رژیم، طبقات خاصى بودند. زنانِ مقید به شعائر اسلامى به هیچ عنوان کوچک‏ترین عرصه‏اى براى بروز خلاقیت‏هاى هنرى به دست نیاوردند. به جز برخى زنان مبتذل و هماهنگ با رژیم، بانوان نه تنها حضورى مؤثر در برنامه‏هاى رادیو و تلویزیون نداشتند، بلکه تبدیل به یکى از قربانیان آن شده بودند، زیرا از اهداف مهم این رسانه عمومى، تخریب فرهنگى بنیان خانواده‏ها و ایجاد اوضاع فرهنگى مبتنى بر الگوى غربى و تخریب سنت‏هاى بومى و هنجارهاى مفید حاکم بر خانواده بود.
در زمینه سینما و تئاتر، هر چه زنان از عفت و حجاب و ارزش‏ها فاصله مى‏گرفتند، جاذبه افزون‏ترى به دست مى‏آوردند. برجستگى ستاره‏هاى سینمایى، صرفاً زیبایى ظاهرى و توانایى در دلربایى و گسترش مفاسد بود. هیچ گاه زنان در سینماى رژیم پهلوى به عنوان افرادى مستقل و داراى هویت و مجزا از مردان مطرح نشدند و در فیلم‏ها فاقد محوریتِ موضوعى بودند.
در دوران رضاخان هر چند برخى نشریات مختص زنان انتشار مى‏یافت اما اوضاع آشفته و خفقان آن ایام باعث مى‏شد این جراید صرفاً مطالب مورد پسند و مطلوب رژیم را منعکس کنند. عملاً انعکاس رنج‏ها، حقوق واقعى و بررسى اوضاع اجتماعى بانوان ایران، امکان‏پذیر نبود. با سقوط رضاخان، اگر چه اوضاع مساعدى براى مطبوعات به وجود آمد، اما این وضع چندان طولانى نبود. پس از کودتاى 28 مرداد 1332ه.ش از تعداد نشریات کاسته شد و مطبوعاتِ مختص زنان به شش عنوان کاهش یافت که حتى از نشریات دوران قاجار کمتر بود. طى سال‏هاى 1342 تا 1357 اگر چه کوشش رژیم بر آن بود مطبوعات گسترش یابد، اما نشریاتى که خارج از چهارچوب‏هاى تحمیلى رژیم مطالبى درج مى‏کردند، تحمل نمى‏شدند و با ارعاب، تهدید، حبس و ممنوع‏القلم شدن روزنامه‏نگاران روبه‏رو مى‏گشتند. حتى مطبوعات بى‏طرف تحت فشار بودند. به علاوه مطبوعات نه تنها آینه جامعه اسلامى نبودند، بلکه در عمل برنامه‏هاى رژیم استبدادى و فرهنگ غربى را ترویج مى‏نمودند. جالب اینکه در این اوضاع و احوال هیچ گونه نشریه‏اى که ویژه زنان باشد و از ارزش‏هاى دینى و هویت بومى حمایت کند، چاپ نمى‏گردید اما در مقابل تعداد قابل توجهى از نشریات ویژه بانوان منتشر مى‏شد که به هیچ وجه با هنجارها و عادات ملى و مذهبى انطباق نداشت. این گونه مطبوعات در خدمت حاکمان وقت بودند و بر برهنگى، بى‏حجابى، مدگرایى و مشغول کردن زنان به امور بیهوده، سطحى و مصرف‏زدگى تأکید مى‏کردند، به همین دلیل زنان نه تنها مجالى براى حضور در عرصه مطبوعات و طرح اندیشه‏ها و افکار خود به دست نیاوردند، بلکه رژیم به طور مداوم از آنان براى تبلیغات مبتذل و مخدوش نمودن هویت اصیل بانوان استفاده مى‏نمود.
حقوق سیاسى اجتماعى زنان پس از پیروزى انقلاب اسلامى‏
1- مشارکت زنان در شکل‏گیرى و پیروزى انقلاب اسلامى‏
زنان ایران در انقلاب اسلامى نقش بسیار مهمى بر عهده داشتند. هسته اصلى زنان فعال در این قیام به این ترتیب شکل گرفت: در دوره پهلوى دو الگوى متفاوت براى زنان وجود داشت. غرب‏گرایى که رژیم حاکم از آن حمایت مى‏کرد، دوم الگوى سنتى و عمدتاً خانه‏نشین و بى‏اعتنا به مسائل مهم جامعه. بین این دو، قشر بینابینى ایجاد گردید که اگر چه به هر دو الگوى مزبور تعلق داشت، اما بر هیچ کدام منطبق نبود، بلکه مى‏کوشید از نقاط منفى این دو قشر فاصله بگیرد. این بانوان در عین حالى که تحصیلکرده بودند و اشتغال داشتند، از غرب‏گرایى، آن هم به شکل افراطى متنفر بودند. در عین حال به ارزش‏هاى مذهبى و سنتى وفادارى نشان دادند و با تأسى به حضرت فاطمه زهرا(س) و زینب کبرا(س) در صحنه‏هاى سیاسى اجتماعى حضور مؤثر داشتند.
امام خمینى به عنوان رهبر نهضت، با درایتى خاص این نیروى عظیم را مورد توجه قرار داد و نه تنها زنان را به مشارکت در انقلاب اسلامى فرا خواند، بلکه شرکت آنان را در نهضت و حرکت‏هاى ضد رژیم واجب و لازم شمرد؛ حتى در این راستا موافق بودن پدر و شوهر را لازم ندانست؛ به همین سبب زنان به سر کردن با چادر که نمادى از صلابت و استقامت بود، در تظاهرات میلیونى و اعتراض‏آمیز علیه دستگاه استبداد حضور گسترده و چشمگیر داشتند. بنابراین بر خلاف تصور کارگزاران رژیم و بنگاههاى تبلیغاتى غرب، زنان نه تنها در برابر انقلاب نایستادند، بلکه در به ثمر نشستن این حرکت عظیم، حضورى فعال داشتند؛ حتى پدران، برادران و فرزندان خویش را براى حضور در این قیام مقدس ترغیب نمودند. بیانات و تعابیر امام در مناسبت‏هاى گوناگون، مؤید آن است که زنان در نهضت اسلامى، سهمى عظیم و اثرگذار داشتند.
2- حضور در همه‏پرسى و رأى‏گیرى‏
با شکل‏گیرى انقلاب اسلامى، دیدگاه صریح امام خمینى و قدردانى ایشان از مشارکت فعال و سرنوشت‏ساز زنان و نوید توأم با تأکید ایشان بر مشارکت آنان در سرنوشت سیاسى کشور، نیز تصریح مکرر و مؤکد ایشان بر حق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان، حق سیاسى قاطع و بدون تردیدى براى بانوان ترسیم نمود که در آن برهه حساس، هیچ نگرش و گرایش شخصى نمى‏توانست با آن مقابله کند. بر اثر تأکیدهاى رهبرى انقلاب اسلامى، بعد از پیروزى نهضت، نه تنها مانعى تئوریک براى حضور زنان در انتخابات ایجاد نگردید، بلکه حتى بنا به نظر امام، زنان حضور در انتخابات را تکلیف خود دانستند و به صورتى فعال در همه‏پرسى تصویب نظام اسلامى و پس از آن، بارها در انتخابات دوره‏هاى مختلف مجلس شوراى اسلامى و ریاست‏جمهورى شرکت کردند. در قوانین انتخاباتى تصویب شده پس از انقلاب نیز همانند انتخابات مجلس و قانون تشکیلات شوراهاى اسلامى، هیچ منعى براى حضور زنان به صورت انتخاب‏کننده یا انتخاب‏شونده نبود.
3- زنان و جنگ تحمیلى‏
با یورش رژیم بعثى به ایران و تجاوز به مرزهاى این سرزمین، تمامى قواى کشور براى بیرون راندن دشمن، مهیا و مجهز گردیدند. با فداکارى رزمندگان اسلام طى هشت سال دفاع مقدس، پیروزى‏هاى بسیارى نصیب سپاه اسلام گردید. زنان در دوران دفاع مقدس، نقش‏هاى ذیل را عهده‏دار گردیدند:
شرکت در بسیج نظامى و اجتماعى؛
حضور فعال در ستاد پشتیبانى جنگ و فراهم ساختن کمک‏هاى گوناگون براى رزمندگان؛
حمایت‏هاى معنوى از سلحشورانى که به جبهه‏هاى نبرد روانه مى‏شدند؛
تجربه جنگ تحمیلى باعث گردید زنانى که به جز وظایف خانه‏دارى، فعالیت اجتماعى خاصى نداشتند، با انجام کارهایى چون خیاطى و آشپزى که به ظاهر ساده جلوه مى‏نمود، در زمینه سیاسى همکارى کنند و در عرصه‏هاى اجتماعى حضورى فعال‏تر بیابند. همین نکته، اعتماد به نفس آنان را براى ورود به میدان‏هاى گوناگون فرهنگى، سیاسى و اقتصادى افزایش داد و تا حدودى آنان را از حقوق اجتماعى - سیاسى خویش آگاه ساخت؛ حقوقى که در دوران گذشته، خصوصاً عصر پهلوى، از آنها محروم مانده بودند.
4- مشارکت زنان از آغاز برنامه اوّل توسعه تاکنون‏
با پایان یافتن جنگ تحمیلى، اگر چه ایران در حوزه‏هاى گوناگون، فشار زیادى دیده بود، با این حال مجالى به دست آمد تا در زمینه‏هاى فرهنگى - سیاسى اقدامات بیشترى صورت گیرد. آثار این برنامه‏ها، زنان را در بخش عظیمى زیر پوشش قرار داد.
از میان مناصب سیاسى و مدیریت سطح بالاى کشور، بر اساس فقه شیعه و نظر به اینکه رهبر، مقام ولایت دارد، حضور زنان در این منصب، امکان‏پذیر نیست، زیرا از شرایط احراز این مقام، مرد بودن است که تقریباً تمامى فقها در این باره نظر یکسان دارند. همچنین در خصوص ریاست‏جمهورى بحث جواز یا منع زنان همچنان مطرح است. البته در قانون اساسى براى رسیدن زنان به چنین مقامى و یا محرومیت از ریاست‏جمهورى تصریح نگردیده است. براى وزارت زنان نیز در قانون اساسى جمهورى اسلامى، منعى وجود ندارد. همچنین زنان از احراز مقام قضاوت و تصاحب مناصب عالى نیروهاى مسلّح منع گردیده‏اند. البته در ارتش، استخدام زنان براى مشاغل درمانى و بهداشتى مجاز است. در سپاه، استخدام زنان تنها در مشاغلى مجاز است که مستلزم به کارگیرى زنان باشد اما در قانون نیروى انتظامى در بحث شرایط عضویت در این نیرو، اشاره‏اى به جنسیت و جواز یا منع حضور زنان نشده است. عضویت زنان در مجلس خبرگان، شوراى نگهبان، مدیریت در صدا و سیما، عضویت در شوراى عالى امنیت ملى و در مجمع تشخیص مصلحت نظام به لحاظ قانونى و فقهى، منع صریحى ندارد. دلیل عدم به کارگیرى زنان را در این سِمَت‏ها باید در مسائل دیگرى جستجو کرد. مجال براى اعمال مدیریت، توانایى اعمال مدیریت، ایجاد زمینه پذیرش زیرمجموعه‏ها، سه پیش‏شرط ضرورى است که براى اعمال مدیریت زنان در عرصه‏هاى مختلف مطرح مى‏باشد. با توجه به وضع خاص جامعه ایران و نوپایى جمهورى اسلامى شاید دلیل اصلى عدم حضور زنان در این پُست و مقام‏ها، حساس بودن‏شان است و اینکه زنان تجربه‏هاى لازم را در رده‏هاى پایین‏تر براى احراز پست‏هاى مهم‏تر کسب نکرده‏اند.
زنان در رأى‏گیرى‏هاى گوناگون پس از انقلاب، حضور فعال و پر شورى داشته‏اند، به گونه‏اى که تقریباً پا به پاى مردان در انتخابات حاضر شده‏اند. البته حضور زنان در مقام انتخاب‏شونده این گونه نبوده است و از دوره‏هاى اوّل تا پنجم مجلس شوراى اسلامى به ترتیب 85/1%، 66/1%، 6/1%، 6/3% و 46/5% منتخبان مجلس را تشکیل داده‏اند. انتخابات شوراهاى اسلامى شهر و روستا نیز زمینه مناسبى را ایجاد کرد تا زنان بتوانند در عرصه‏هاى گسترده‏تر، توانایى‏هاى خود را بروز دهند.
5- سازمان‏هاى ویژه زنان‏
حضور بانوان در عرصه‏هاى مدیریت سیاسى و در انتخابات سازمان‏هاى زنان، نوع دیگرى از مشارکت بانوان مى‏باشد. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى به ویژه اندکى پس از 22 بهمن 1357، چند گروه و تشکّل‏هاى مختص زنان به عرصه ظهور رسیدند که برخى از آنها همانند نهضت زنان مسلمان، عمر کوتاهى داشتند، ولى بعضى تاکنون فعالند.
در این دوره، سازمان‏هاى خاصى بر پایه طبقه‏بندى‏هاى شغلى مختلف به وجود آمدند که موجودیت خود را از راه صدور اعلامیه‏ها و یا شرکت در تظاهرات اعلام مى‏کردند. از این گونه سازمان‏ها مى‏توان به جمعیت زنان حقوقدان، جمعیت پرستاران، معلمان و کارمندان وزارتخانه‏ها و ادارات مختلف اشاره کرد.
غالب این سازمان‏ها در ماههاى نخست پیروزى انقلاب اسلامى به دلیل وابستگى به گروهها و احزاب سیاسى تعطیل شدند، زیرا این وضع آنان را از وحدت و همکارى باز مى‏داشت.
از مهم‏ترین گروههاى دولتى زنان، کمیسیون امور بانوان و بسیج خواهران را مى‏توان نام برد. در گزارش ملى که در سال 1376ه.ش با عنوان سازمان‏هاى غیر دولتى زنان در جمهورى اسلامى ایران از سوى دفتر امور زنان در نهاد ریاست‏جمهورى انتشار یافته است، تعداد قابل توجهى از این نهادهاى غیر دولتى به تفکیک اهداف معرفى شدند. این مجموعه که به 38 سازمان مى‏رسند، غالباً اهداف اجتماعى، مذهبى، فرهنگى و خیریه را دنبال مى‏کنند و تنها چهار سازمان اهداف سیاسى دارند: انجمن همبستگى زنان ایران، مؤسسه زنان، جمعیت زنان جمهورى اسلامى ایران و جامعه زینب.
به جز سازمان‏هاى زنان اعم از دولتى یا غیر دولتى، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، تشکیلات ویژه‏اى با هدف زنان، بنیان نهاده شد. نخستین آنها در 1367 با نام شوراى فرهنگى اجتماعى زنان تأسیس گردید که تشکیلات اجرایى آن به نام دفتر امور زنان در 1370 به وجود آمد و در 1376 با هدف ارتقاى سطح تشکیلات و ساختار آن به «مرکز امور مشارکت زنان» تغییر نام پیدا کرد. برخى از اقدامات این نهاد عبارتند از: با بهره‏گیرى از اصول و مبانى اسلامى و در نظر گرفتن تحولات آینده، نیازهاى آموزشى و فرهنگى زنان را شناسایى کرده و از طریق دستگاههاى اجرایى ذى‏ربط، طرح‏هایى را در این محور براى تصویب به مراجع ذى‏ربط پیشنهاد مى‏کند. طرح‏هاى لازم براى افزایش فرصت‏هاى اشتغال زنان در چارچوب تسهیلات پیش‏بینى شده، فراهم کردن زمینه‏هایى براى تسهیل امور حقوقى و قضایى زنان. براى بهره‏گیرى از خدمات مختلف اجتماعى زنان در زمینه‏هاى مالى، حقوقى، مشاوره‏اى، آموزشى و پرورشى با اولویت قایل شدن براى زنان مناطق توسعه‏نیافته و گروههاى محروم در زمینه حمایت از تشکیل سازمان‏هاى غیر دولتى، طرح‏هایى تهیه مى‏شود و بر حسب مورد به دستگاههاى اجرایى یا دولت منعکس مى‏کند تا پس از تصویب از طریق دستگاههاى ذى‏ربط به اجرا در آیند.
6- حقوق اجتماعى (اشتغال)
پس از انقلاب اسلامى، زنان در عرصه‏هاى اجتماعى فرصت‏هاى بى‏نظیرى به دست آوردند. در دهه نخست پس از انقلاب میزان اشتغال زنان تا حدودى کاهش یافت. برخى علت آن را تأکیدها و تبلیغات گسترده‏اى دانسته‏اند که در اوایل پیروزى نهضت، بر نقش‏هاى غیر اقتصادى زنان و وظایف اصلى آنها یعنى مادرى و همسرى مى‏گردید. دلیل دیگر این است که عده‏اى از وابستگان رژیم سابق که در ادارات و نهادها بودند، پاکسازى شدند و با توجه به وضع خاص جامعه، جایگزینى این تعداد زن چندان آسان نبود. تمایل زنان به تحصیلات عالى و برخوردارى از تخصص‏هاى بالاتر، از دلایل مهم سیر نزولى اشتغال بانوان در بخش خصوصى و دولتى مى‏باشد. در سال 1355، 15% زنان در مشاغل تخصصى کار مى‏کردند که این میزان در سال 1375ه.ش به 28% رسید. پس از انقلاب اسلامى از کل زنان استخدام‏شده در بخش دولتى، حدود 90% در وزارت آموزش و پرورش مشغول کار بوده‏اند. امروزه نیمى از کارکنان این نهاد را بانوان تشکیل مى‏دهند. در آموزش عالى نیز حضور زنان گسترده است و 35% اعضاى هیئت علمى دانشگاههاى علوم پزشکى، مختص زنان است.
تنها شاخص وضع مطلوب اشتغال زنان، افزایش آمارهاى کمّى نیست و باید مسائل کیفى و محتوایى را در نظر گرفت. اگر چه موانعى در این راه وجود دارد اما پس از پیروزى انقلاب اسلامى از نظر قانونى نه تنها منعى براى اشتغال زنان ایجاد نگردیده بلکه سعى بر این بوده است تا زمینه‏هاى لازم براى این امر فراهم گردد. در اصل 28 قانون اساسى بر تأمین حقوق برابر براى زن و مرد در انتخاب شغل و الزام دولت به ایجاد فرصت اشتغال براى همگان به دور از هر گونه تبعیضى تأکید شده است. در قانون کار مصوب سال 1369 و نیز در سندى با عنوان سیاست‏هاى اشتغال زنان در جمهورى اسلامى ایران که در سال 1371 به تصویب شوراى انقلاب فرهنگى رسید، این تأکیدها تصریح گردیده است. مجموع قوانین و سیاستگذارى‏هاى کلان کشور موجب شده است تا زنان ایرانى بتوانند در عین پاى‏بندى به موازین شرعى و اخلاقى، در عرصه‏هاى مختلف اقتصادى حضور یابند و حتى در مشاغلى که قبل از آن به مردان اختصاص داشته است، مشغول به کار شوند. امروزه زنان ایرانى به برکت انقلاب اسلامى با درجات علمى، تخصص‏هاى عالى و تجربه‏هاى قابل توجه و مهارت‏هاى لازم، به گونه‏اى فزاینده در عرصه‏هاى گوناگون علمى، آموزشى، فرهنگى، فنى، اجتماعى و اقتصادى مشغول کارند و در بسیارى از زمینه‏ها دست‏کمى از مردان ندارند.
7- تأمین اجتماعى‏
طبق اصل 29 قانون اساسى، برخوردارى از تأمین اجتماعى حقى است براى همگان اعم از زن و مرد. علاوه بر سازمان تأمین اجتماعى، خدمات بیمه‏اى و حمایتى، اصولاً ایجاد برخى از سازمان‏ها و بنیادها همچون کمیته امداد امام خمینى، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید انقلاب اسلامى و ... به دلیل ضرورت گسترش خدمات مزبور به خانواده‏ها بوده است. تلاش‏هاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى کمیته امداد و سازمان بهزیستى در خصوص خانواده‏هاى بى‏سرپرست قابل توجه مى‏باشد. در هر حال زنان همچون مردان پس از انقلاب اسلامى در زمینه رفاه و امنیت اجتماعى و بهداشت و درمان از خدمات تأمین اجتماعى برخوردار بوده‏اند، در حالى که تعداد آنان نسبت به سال 1355 در سال 1375 دو برابر بوده است.
همچنین در سال‏هاى بعد از انقلاب اسلامى به افزایش رفاه روستاییان به ویژه زنان توجه بیشترى شده است. با اقدامات گوناگون و از راههاى مختلف، نهادهاى ذى‏ربط کوشیده‏اند زنان روستایى را از حداقل رفاه نسبى برخوردار سازند. در طرح حضرت زینب کبرا که بانک کشاورزى مجرى آن است، وام‏هاى بانکى کم‏بهره براى تولیدات کشاورزى و صنایع دستى به زنان روستایى مجرد یا بى‏سرپرست اعطا مى‏شود. همچنین جهاد سازندگى با تشکیل تعاونى‏هاى مختلف سعى کرده است موجبات افزایش کسب درآمد و رفاه را براى زنان نیازمند فراهم سازد، که از جمله آنها تعاونى‏هاى قالى‏بافى است که محروم‏ترین قشر زنان را با خدمات گوناگونى چون اعطاى وام، وسایل و ابزارآلات زیر پوشش قرار مى‏دهد. در برخى از قوانین مصوب نیز به رفاه زنان توجه شده، از جمله در قانون کار مصوب سال 1369، 90 روز مرخصى با حقوق (در دوقلوها 104 روز) براى مادران شاغل پس از زایمان پیش‏بینى شده است. همچنین آنان در طول روزِ کارى به ازاى هر سه ساعت کار، نیم ساعت مرخصى دارند تا به کودکان خود شیر دهند. در مراکزى که کارکنان آن بیش از 15 نفر زن است، کارفرما موظف به ایجاد مهد کودک مى‏باشد. در غیر این صورت باید هزینه متعارف نگهدارى کودک را به کارمند زن پرداخت کنند.
8- امنیت اجتماعى‏
زنان به دلایلى در مقایسه با مردان وضع شکننده‏ترى دارند و بیش از آنان در معرض تهدیدها و آسیب‏هاى گوناگون قرار مى‏گیرند، نیز امنیت آنان به شیوه‏هاى مختلف تهدید مى‏گردد، در حالى که خودِ زنان کمتر امنیت دیگران را مورد تهدید قرار مى‏دهند. در جمهورى اسلامى ایران و بر اساس اصل چهارم قانون اساسى مبنى بر ضرورت همخوانى قوانین و مقررات با موازین اسلامى، در قوانین جزایى بر اساس فقه اسلامى مجازات‏هاى سختى براى مرتکبان جرایم جنسى که بیشترین تهدید را براى زنان فراهم مى‏کنند، وضع گردیده است. علاوه بر این مجازات‏ها که عمدتاً شامل حدود مى‏شود و مردان و زنان را از چنین تخلفاتى باز مى‏دارد، در بخش تعزیرات نیز پیش‏بینى گردیده است اشخاصى که مرکز فساد و فحشا دایر یا اداره کنند و یا موجبات آن را فراهم نمایند، به یک یا ده سال حبس محکوم خواهند گردید. همچنین قانون در مواردى به آسیب‏پذیرتر بودن زنان توجه کرده است، از جمله در ماده 616 قانون مجازات اسلامى آمده است: هر کس در اماکن عمومى یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود و با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت، به آنان اهانت نماید، به حبس از دو تا شش ماه و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد. در مجموع مى‏توان گفت که زنان از نظر تهدیدها و آزارهاى جنسى پس از پیروزى انقلاب اسلامى از امنیت بهترى حتى در مقایسه با کشورهاى توسعه‏یافته برخوردار مى‏باشند.
از آنجا که بر اثر از دست دادن سرپرست، انحراف همسر، فقر، بیمارى و مانند آن امکان دارد زنان در معرض تهدیدهاى جدى قرار گیرند و این وضع زمینه را براى آسیب‏هاى بعدى مهیا سازد، در جمهورى اسلامى به این موضوع توجه خاصى شده است. در سال‏هاى آغازین پیروزى انقلاب اسلامى (25/4/1359) بر اساس تبصره یک ماده واحده لایحه قانونى تشکیل سازمان بهزیستى کشور، وظیفه حمایت از مستمندان، خانواده‏هاى بى‏سرپرست و نیازمند و بازپرورى این افراد، به این سازمان واگذار گردید. در سال 1371 طرحى با عنوان قانون تأمین زنان و کودکان بى‏سرپرست در راستاى توجه بیشتر به بخشى از زنان و کودکان جامعه به تصویب مجلس شوراى اسلامى رسید و به اجرا گذاشته شد.
9- اوقات فراغت‏
در خصوص اوقات فراغت بعد از انقلاب اسلامى جز در باره ورزش، در دیگر موارد، تبعیضى میان زنان و مردان وجود نداشته است. زنان توانسته‏اند همانند مردان از این امکانات براى گذرانیدن اوقات فراغت استفاده نمایند، گرچه در عرصه ورزش، زنان با محدودیت‏هاى خاصى مواجه بوده‏اند، زیرا پاى‏بندى به معیارهاى شرعى مانع از این شده است که بتوانند در هر مکانى ورزش کنند. عمدتاً در اماکن سرپوشیده ورزشى، این فعالیت براى آنان مقدور بوده است. از سوى دیگر، کمبود شدید چنین فضاهایى موجب شده تا بخش محدودى از جمعیت زنان امکان فعالیت‏هاى ورزشى داشته باشند. البته در برنامه پنج‏ساله دوم، دولت موظف گردید با در نظر داشتن منزلت زنان در جامعه اسلامى اقدامات لازم جهت تدارک و تخصیص تسهیلات ورزشى خاصى براى دانشجویان دختر و بانوان انجام دهند اما تا رسیدن کامل به اهداف مزبور هنوز فاصله زیادى باقى مانده است. به علاوه گاهى برنامه‏هاى نادرست و سیاست‏هاى غلط موجب مى‏شود روند ورزش بانوان وضع مطلوبى نداشته باشد. اما مسئولان همواره به این امور توجه داشته، از اقدامات بسیار مهم و قابل توجه در این زمینه که به صورت الگویى مناسب میان کشورهاى مسلمان جهان مطرح گردیده، طرح برگزارى مسابقات بانوان کشورهاى اسلامى مى‏باشد که در تاریخ 24 بهمن 1371، جامه عمل پوشید. اولین دوره از این مسابقات در تهران افتتاح گردید و به مرور مورد توجه و استقبال دیگر کشورهاى اسلامى قرار گرفت؛ چنان که در دومین دوره این بازى‏ها که در تهران برگزار گردید، 700 ورزشکار زن از 25 کشور اسلامى در 12 رشته ورزشى به رقابت پرداختند.
10- حقوق فرهنگى، آموزشى و هنرى‏
در پى تأکید مکرر اسلام بر دانش‏اندوزى و درک ضرورت آموزش زنان و نقش آن در توسعه علمى و فرهنگى کشور، در سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى به آموزش زنان توجه زیادى گردید. افزایش نسبت زنانِ باسواد کشور از 26% در سال 1355 به 74% در سال 1375 رسید، در حالى که در رژیم گذشته تنها 3/17% زنان روستایى از نعمت سواد برخوردار بودند، این درصد در سال 1375 به 4/62% افزایش یافت. به لحاظ گروههاى سنى زنان، سنین 11 تا 14 ساله باسواد در سطح کشور 95% و در نواحى شهرى 98% بوده‏اند. سهم دانش‏آموزان دختر از کل دانش‏آموزان که در سال 1357، 38% بود، در سال 1373 به 46% رسید. رشد کمّى دانش‏آموزان نیز به میزان 60% بوده است.
علاوه بر آموزش در مقاطع ابتدایى، راهنمایى و متوسطه، آموزش عالى نیز در ایران پس از انقلاب اسلامى، رشد قابل توجهى داشته است. برابرى فرصت‏ها در آموزش عالى براى تمام اقشار جامعه، نیز افزایش سهم دختران در آموزش عالى موجب گشت در مواردى دختران از پسران پیشى گیرند و بیش از نیمى از دانشجویان کشور را دختران تشکیل دهند.
علاوه بر آموزش‏هاى رسمى در ایران بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، به آموزش‏هاى غیر رسمى توجه شده است. آموزش تعمیر لوازم خانگى به زنان توسط جهاد سازندگى در زمره این گونه آموزش‏هاست. این امر علاوه بر ایجاد زمینه اشتغال برخى زنان باعث مى‏گردد آنان بتوانند در مواقع ضرورى، مشکلات خود را برطرف نمایند. در این زمینه کلاس‏هاى ترویج جهاد سازندگى را نیز نباید فراموش کرد.
پس از انقلاب اسلامى در چارچوب ضوابط شرعى و قانونى، زنان در عرصه‏هاى فرهنگى هنرى حضورى درخشان و با تأکید بر جنبه‏هاى کرامت شخصیت داشته‏اند. در واقع هویت اصیل بانوان، مجال دوباره‏اى براى بروز یافت. در عرصه سینما زنان توانسته‏اند حضور موفقى داشته باشند و فیلم‏هاى آموزنده و قابل توجهى بسازند. همچنین در برخى فیلم‏ها، شخصیت اصلى، زن بوده است.
تعداد زنانِ اهل قلمِ فعال در سال 1377، 1284 نفر بود که 472 نفر آنها نویسنده، 353 نفر مترجم و 154 نفر ویراستار بوده‏اند. در همین سال، زنان 1840 اثر پدید آوردند و تعداد 280 نفر زن، در حوزه نشر کتاب فعالیت مى‏کردند، نیز تعداد مدیرمسئولان نشریاتى که زن بوده‏اند، به چهل نفر رسیده است. با این وجود تا رسیدن به وضع مطلوب فاصله زیادى داریم، زیرا زنان تنها 27% دانشجویان روزنامه‏نگارى را تشکیل مى‏دهند. 13% روزنامه‏نگاران زن هستند و از 925 نشریه‏اى که در سال 1378 منتشر مى‏گردید، تنها نه نشریه به زنان اختصاص داشت.
مقایسه‏اى تطبیقى‏
در دوران پنجاه ساله رژیم پهلوى نه تنها کارگزاران، اعتقادى به مشارکت و حقوق سیاسى زنان نداشتند، بلکه دستگاه حکومت مى‏کوشید با سوء استفاده از این اهرم، زمینه‏هاى استمرار نظام استبدادى را استحکام بیشترى بخشد. با پیروزى انقلاب اسلامى، این دیدگاه مطرح گردید که زنان در عین رعایت موازین اسلامى مى‏توانند در امور سیاسى و اجتماعى مشارکت داشته باشند. براى تحقق واقعى و استقرار و استمرار نظام جمهورى اسلامى حضور گسترده زنان گریزناپذیر بود. تأکیدهاى مکرر امام موجب گردید خواص و نیز اقشار گوناگون جامعه، حقوق سیاسى زنان را به رسمیت بشناسد و این دیدگاه رواج یافت که زنان همچون مردان مى‏توانند از امکان مشارکت سیاسى در جامعه برخوردار گردند.
در دوران پهلوى اگرچه برخى زنان به مناصب و پُست سیاسى دست یافتند اما غالب آنان به دلیل وابستگى به دربار و ارتباط با مقامات عالى‏رتبه کشور به این منصب‏ها رسیدند و کمتر به دلیل لیاقت و توانایى، مقامى به آنان تفویض گردید.
بعد از انقلاب اسلامى، زنان تقریباً پا به پاى مردان در صحنه‏هاى گوناگون، از جمله رأى‏گیرى‏هاى مختلف حاضر شدند و مشارکت فعال و مؤثرى را در این زمینه نشان دادند.
حضور زنان در مجلس شوراى اسلامى به عنوان نماینده مردم از همان دوره‏هاى نخست به مرور ایام توأم با رشدى قابل توجه بوده است.
حضور زنان در مناصب و پست‏هاى مدیریتى نیز موضوعى است که زنان توانسته‏اند با توانایى‏ها و تجربه‏هاى عملى، تا حدودى آن را محقق سازند. البته باید این حضور جدى‏تر و گسترده شود؛ با این حال حضور فزاینده و رو به رشد زنان ایرانى در امور سیاسى خصوصاً نهادهاى قانونگذارى از مواردى است که تحسین و شگفتى برخى مقامات سازمان ملل و نهادهاى وابسته به آن را برانگیخته است.
در دوران پهلوى الگوى ناقصى برگرفته از زنِ غربى معرفى مى‏گردید که میان عامه مردم جایگاهى نداشت و با فرهنگ بومى و سنتى بیگانه بود، به همین دلیل در درون کشور با مانعى جدى روبه‏رو گردید و تعارضى میان آن و ارزش‏هاى مذهبى پدید آمد که رژیم ناگزیر گردید به اجبار و فشار کشف حجاب و تغییر لباس را به اجرا بگذارد که بر خلاف آن همه تلاش‏هاى تبلیغى و فشارهاى سیاسى به سامان نرسید. در عین حال زن ایرانى به اجبار و طبق نظر کارگزاران رژیم مسیرى را مى‏پیمود که گمراهى آن از آغاز آشکار بود.
با پیروزى انقلاب اسلامى دیدگاه جدیدى بر جامعه ایران حاکم گردید که مهم‏ترین وجه آن، تکیه بر تعالیم اسلامى، احساس اعتماد به نفس و حفظ هویت ارزشى بود. در پرتو این نگرش، زن ایرانى توانست تا حدودى الگوى راستین و جایگاه واقعى خود را بیابد. این دیدگاه تمایزى براى زن و مرد براى حضور در عرصه‏هاى اجتماعى قایل نبود، حتى حضور همه اعم از زن و مرد در صحنه‏هاى گوناگون، نوعى تکلیف و احساس مسئولیت تلقى گردید. همچنین این بینش براى ضوابط شرعى و مقررات مذهبى ارزش خاصى در نظر گرفت، بنابراین زنان ضمن حضور در جامعه موظفند حریم‏هاى شرعى، اخلاقى، حجاب و عفاف را رعایت کنند. حریم‏هایى که براى بانوان مصونیت ایجاد مى‏کرد، نه محدودیت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى قشر گسترده‏اى از زنان از جنبه‏هاى مختلف حقوق اجتماعى برخوردار شدند، این در حالى بود که در رژیم گذشته، زنان به دلیل اعتقادات مذهبى و مسائل سنتى از حضور در عرصه‏هاى اجتماعى که به شدت تحت نفوذ حکومت قرار داشت بپرهیزند. به علاوه جمهورى اسلامى کوشید براى تقویت مشارکت اجتماعى بانوان و حضور فعال‏تر و مؤثرترشان به آموزش، مهارت و تجارب ارزشمند مسلّح گردند.
نتیجه‏گیرى‏
یکى از روش‏هاى متداول براى مقایسه حقوق سیاسى اجتماعى زنان در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامى، استفاده از آمارها مى‏باشد که این شیوه سه کاستى عمده دارد. نخست اینکه، اصولاً برخى از مسائل در آمارها نیامده‏اند، دوم اینکه، پاره‏اى آمارها نمى‏توانند واقعیت‏ها را نشان دهند و حتى گمراه‏کننده هستند. نکته سوم آن است که، آمارها صرفاً تغییرات و تحولات کمّى را نشان مى‏دهند و نمى‏توان به وسیله آنها تحولات کیفى را بررسى نمود.
روش دوم که براى مقایسه و نتیجه‏گیرى مى‏توان انتخاب کرد، تحلیلى است. در این روش هم برخى با تحلیل‏هاى جزئى در مقایسه بین این دو دوره به نتایج نادرستى رسیده‏اند اما روش مطلوب آن است که بررسى تحلیلى و مقایسه‏اى این دو دوره را در سطح کلان‏ترى انجام داده و این سؤال را مطرح کنیم که در انقلاب اسلامى چه تحولى صورت گرفته است؟
در مجموع در دوره پهلوى، اوضاع براى زنان به گونه‏اى بود که به تدریج امکان مشارکت سیاسى و اجتماعى از زنان مسلمان و پاکدامن و به طور کلى عموم افراد مسلمان و متدیّن سلب گردید. در عرصه سیاست نوعى استبداد و دیکتاتورى مطلق حاکم بود و حق سیاسى براى افراد اعم از زن و مرد وجود نداشت. در زمینه مشارکت‏هاى اجتماعى گوناگون هم باید چارچوب‏هاى مورد نظر رژیم استبدادى رعایت مى‏گردید. روند نوسازى و تجددمآبى رژیم با تأثیرپذیرى از الگوى غربى، با نظام ارزشى در تناقض بود، به همین دلیل حرکتى ناقص و کور بود و در نهایت زوال حاکمیت سیاسى و شکل‏گیرى انقلاب اسلامى را به دنبال داشت. با برچیده شدن طومار حکومت دیکتاتورى، تحول عظیمى در جامعه صورت گرفت و روند غربى کردن کشور متوقف گردید و عرصه جامعه براى حضور ملت مسلمان و خصوصاً زنان متدین فراهم گشت. با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامى، شکاف میان حکومت و مردم از میان رفت و مردم مسلمان ایران به ویژه زنان فرصتى یافتند در پرتو تحولات جدید، خواسته‏هاى خویش را عملى سازند و در راه تحقق هر چه بیشتر آنها بکوشند. اوج این حضور و مشارکت فزاینده مردم و به طور اخص زنان را باید در رأى‏گیرى‏ها و همه‏پرسى‏ها ملاحظه نمود. فرصت و عرصه‏اى که با وقوع انقلاب اسلامى براى حضور و مشارکت زنان پدید آمد، چنان گسترده و پر دامنه گردید که پاره‏اى کاستى‏ها و محدودیت‏ها در مقابل آن چندان جلوه نمى‏کرد. از همان روزهاى نخست براى افزایش توانایى‏هاى زنان براى برخوردارى بهتر از حقوق مختلف سیاسى و اجتماعى، تلاش‏هاى گسترده‏اى صورت گرفت و مهم‏تر از آن، براى آموزش و سوادآموزى زنان اهتمامِ درخور تحسینى انجام گردید. حاصل این تلاش‏ها و اقدامات را امروزه که زنان ایرانى به موفقیت‏هاى شایان توجهى در ابعاد گوناگون دست یافته‏اند مى‏توان مشاهده کرد؛ البته متأسفانه موفقیت‏هاى چشمگیر و گسترده به دلیل تبلیغات منفى و جوّسازى علیه نظام اسلامى آن گونه که باید، در داخل و خارج کشور انعکاس نیافته است. مقایسه شاخص‏هاى اسلامى و معیارهاى غربى در بررسى حقوق زنان، فارغ از هر گونه جوّسازى راه خطا را طى مى‏کند و به نتایج واقع‏بینانه و مطلوبى منجر نخواهد شد. امروزه جمهورى اسلامى سعى دارد وضعى را فراهم سازد تا ضمن رعایت ارزش‏هاى اسلامى و اخلاقى، امکان برخوردارى زنان از حقوق سیاسى و اجتماعى فراهم گردد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات